موسیقی ایرانیان – حمیده موسوی: «عمر زیاد حکمت» متولد سال ۱۹۸۸ میلادی و نوازنده ی ساز «قانون» از کشور عراق است، او از ۶ سالگی یادگیری موسیقی را آغاز کرده و پس از آن، در ۱۵ سالگی در هنرستان «دراسات النغمیه» درس خوانده، اخذ دیپلم کرده و در کشور مصر فراگیری موسیقی را دنبال کرده است. عمر به تازگی و در سومین سفر خود به ایران، اولین آلبوم رسمی ضبط کرده که این امر، به درخواست دوستان وی و نشر «تِلِسک» با مدیریت «ارژنگ آقاجری»، وابسته به شرکت «توسعه و تأمین محتوای آتور» در ایران محقق شده است. عمر زیاد از همراهان و نوازندگان گروه «نصیر شمه»، موسیقیدان عراقی و بین المللی و نوازنده ی سرشناس عود است که آغاز فعالیتش در مصر، با حضور در «خانه ی عود»، از مراکز معتبر تأسیس شده زیر نظر استاد شمه رقم خورده است. جهت آشنایی بیشتر با این نوازنده ی جوان، گفتگویی ترتیب داده ایم که در ادامه می خوانید.
+ساز متعلق به کسی ست که آن را هر روز بهتر و بیشتر به جهان معرفی می کند، با آن ساز حرفی زده که لازمه ی دنیای موسیقی بوده است
+دیدار با استاد «ملیحه سعیدی» برایم افتخاری بزرگ بود و فراموش نشدنی
+سبک نوازندگی قانون در ایران در وجهی عام، با کشورهای عربی و کشوری همچون ترکیه متفاوت است
+من به زودی به کشورم بازمی گردم و می خواهم این حس و انرژی فوق العاده ای که از این سفر شیرین عایدم شد را با دوستانم، خانواده ام و هموطنانم به اشتراک بگذارم. این مردم داری و مهمان نوازی مردم ایران را
موسیقی ایرانیان – حمیده موسوی: اما … در این میانه اما، هستند هنرمندانی که حمایت از یکدیگر را، حمایتِ از خود می دانند. هنرمندانی که به مهر و دوستی خبرساز می شوند. آوازخوانانی که صدای دیگری را، آن وجهِ دیگر صدای خود انگاشته و حضور دیگری را، تحکیم حضور خود…
موسیقی ایرانیان – حمیده موسوی: عامل آلودگی هوای تهران مگر سوختن بنزین و بنزن و اتان و متان و کتان و بهمان است صرفاٌ؟ نارسایی قلبی و کبدی و ریوی و کلیوی و جزئیَویِ تهران مگر تنها ناشی از دود و دَم است؟ مگر فقط پارازیت است؟ مگر اختلال ایجاد شدهء اخیر در هواشناسی تهران و طوفان متعاقب، از دود و دم بوده و پارازیت؟ بیچاره پارازیت!
موسیقی ایرانیان – حمیده موسوی: این چه بلایی ست که اول صبح به سر آدم می آورید؟ این چه ادا و اصولی ست؟ خودمان کم کابوس می بینیم؟ کم بدبختی داریم؟ کم قَلبمان ضعیف است؟ کَم انواع و اقسام «شوک» از صبح تا شام بَرمان وارد است؟
پروفسور «فروغ کریمی» استاد موسیقی در دانشگاه هنرهای زیبای وین، برای برگزاری مستر کلاسهای «فلوت و موزیک کینزیولوژی» به همت مرکز آموزش موسیقی «نوای شهر آشوب»، چند روزی ست وارد ایران شده است. «حمیده موسوی» خبرنگار موسیقی ایرانیان با این هنرمند گفتگویی مفصل انجام داده که در ادامه می توانید دنبال کنید.
+دو کتاب را آمادهء انتشار دارم که خوشبختانه یکی از بزرگترین ناشران آلمانی این کتاب را از من خریده و تا ۷-۸ ماه آینده روانهء بازار می کند
+کینزیولوژی زندگی فروغ کریمی را هم احاطه کرده، من بدون این روش ها، مطمئن باشید با این همه مشغله و خستگی، نمی توانم همیشه آرامش و انرژی لازم را داشته باشم
دهم بهمن ماه، سالگرد هشتاد و دومین زادروز «علی اکبر گلپایگانی»، یکی از اسطورهها و شناسههای موسیقی ایرانی ست. گلپایی که هم نامش نوستالژی ست و آثارش خیلیها را به گذشتهٔ تحریرهایِ حریریِ آواز ایرانی سفر میدهد و هم حضورِ همچُنانش، دلگرم کننده است، حتی اگر نخواند. تماس گرفتم منزلشان. کسی آنطرف خط پاسخ داد. فکر نمیکردم خود استاد گلپا باشد. چنان پرشور و حرارت و قاطع صحبت میکرد که من مبتدی دست و پایم را گم کردم. چقدر برخی بزرگانِ پا به سن گذاشته حضوری جوان دارند، این مکالمهء تلفنی به بهانهء زادروز استاد خود بهانهای دیگر شد که احوال و سلامتیشان را هم جویا باشم. هر چه که بود صدایشان آنقدر خوب بود و سالم که حال من را هم خوب کرد، ماحصل گفتگوی «موسیقی ایرانیان» با استاد «گلپا» را در ادامه میخوانید.
+صدایم برای مردم بود
+۱۰- ۱۵ روز پیش هم یک ترانه با نام دروغ خواندم. حالا بماند که خیلیها میگفتند گلپا مریض است و دیگر نمیتواند بخواند و زود خلاصه فاتحهء طرف را میخوانند
+هنرمند باید در خانهاش به روی همه باز باشد.
+دعای خیرم نصیب جنابِ دزد شد!
+کسایی به این راحتیها کسایی نشده، شخصیت و ذاتش منحصر بفرد بوده. تن به هر مسیری نداده. هی نرفته قرار داد ببندد و هرجا پول بهتر دادهاند نواخته باشد
+دانلود آواز شنیدنی «گلپا» در یونسکو (سال ۱۳۳۵)
بعضاٌ وقتی کسانی را از نزدیک ملاقات میکنی و تصور و قضاوت ذهنیای که نسبت به آنها داشتهای در لحظه دیدار شکسته میشود. یعنی عینیت خلاف ذهنیت ما پیش میرود، چه مثبت و چه منفی. در خصوص استاد «بیژن کامکار» اما اینگونه نبود. ذهنیت من با عینیت حضور وی و دیدار صمیمی و به دور از رسمیتش، تقویت شده و شاهد بودم که آنچه از بیژن کامکار در این سالها میدیدم و میشنیدم، همانی بود که در آن لحظه مقابل چشمانم نیز اتفاق میافتاد.
+کسی آلبوم ما را نمیخرد چون تکنولوژی به خدمتش آمده است
+برای کنسرت در اصفهان و برخی از شهرستانها، درخواست کرده اند خانمهای گروه از اجرا حذف شوند، ما هم زیر بار نرفتهایم و نتیجه هم این است که تا به حال اجرایی در اصفهان نداشته باشیم