موسیقی ایرانیان – حمیده موسوی: پروفسور «فروغ کریمی» استاد موسیقی در دانشگاه هنرهای زیبای وین که برای برگزاری مستر کلاسهای «فلوت و موزیک کینزیولوژی» به همت مرکز آموزش موسیقی «نوای شهر آشوب»، چند روزی ست وارد ایران شده است، از روز پنج شنبه ۲۳ بهمن ماه سال جاری به دیدار شرکت کنندگان این دوره رفته و تا ۲۵ بهمن ماه به ارائهء راه کارها و متدهایی در این زمینه خواهد پرداخت.
وی در این دوره به آموزش تکنیکهای یافتن و رفع انسداد نقاط انرژی زای بدن، هنگام نوازندگی پرداخته و علاوه بر آن، این تکنیکها و نتایج حاصله از آنها را به صورت عملی، توسط هنرجویان و شرکت کنندگان در حین نوازندگی به اجرا در خواهند آورد.
پروفسور کریمی (متولد ۱۳۳۴- تهران) سولیست فلوت و کینزیولوگ در دانشگاه موسیقی و هنرهای زیبای وینِ اتریش است که پیش از سفر، ادامهء تحصیل و اقامت در این کشور، هنرآموختهء هنرستان عالیِ موسیقیِ ملی و هنرستان موسیقیِ عالیِ تهران بوده است. وی از ۱۳ سالگی وارد هنرستان ملی موسیقی به ریاست استاد دهلوی در آن دوره شده و از محضر اساتید بنامی در زمینهء آموزش چند ساز ایرانی و غیر ایرانی بهره برده است.
نام پروفسور کریمی برای فعالانِ جدیِ عرصهء موسیقی نامی شناخته شده است و با پیشینه و سابقهء هنری ایشان چه در زمینهء مدارک و مدارج تحصیلی و چه در زمینهء افتخارات کسب شده و … آشنایی داشته و از آنجا که طی چند دورهای که خانم کریمی برای برگزاری مستر کلاسهایی به ایران آمدهاند، گفتگوهای متعددی با ایشان صورت گرفته است، بسیاری بیشک، از استراتژیها و اهداف این مستر کلاسها نیز باخبرند. بندهء خبرنگار نیز به زعم خویش – از آنجا که حضور بانو کریمی نمیتوانست حضوری سطحی، گذرا و دور از توجه باشد- و برحسب کنجکاوی و یحتمل تمایلات معطوف به حشر و نشر با بزرگان، بر آن شدم تا گفتگویی با ایشان ترتیب داده و تا حدودی، ولو جهت اعتلای معلومات عامّهام در خصوص فنّ و متد کینزیولوژی از این گفتگو بیاموزم. ما حصل این گفتگو را تقدیم مخاطبان می نمایم.
*خوش آمد گویی بنده را بپذیرید و بفرمایید این چندمین سفر جنابعالی به ایران است؟
-ممنون از لطفتان. این پنجمین سفر بنده است و اولین بار در ۲۰۰۴ با همین هدف و برای برگزاری مستر کلاسهایی به ایران آمدم که در واقع پس از ۲۸ سال اتفاق میافتاد.
*و انگیزهء اولین سفرتان به وطن پس از سالها چه بوده؟
-دوستان بنده این انگیزه را در من ایجاد کردند.
*دوستان ایرانی؟
-بله. هم دورههایم در زمان هنرستان موسیقی ملی… سال ۲۰۰۳ با ارکستر بزرگی به اتریش آمده بودند. تصور کنید! پس از ۳۰ سال یکدیگر را ملاقات میکردیم. یک روز آنها را به دانشگاه بردم و وقتی تدریس مرا دیدند، گفتند: «فروغ! این درسهای خوب را اینجا ارائه میدهی چرا نمیآیی به خودیها تدریس کنی؟ (خنده) من هم از خدا خواسته… آمدم. البته همیشه دلم میخواست این اتفاق بیفتد. حتی آن زمان که کم سن و سال بودم و ایران درس میخواندم همیشه به پدرم میگفتم من میروم خارج درس میخوانم اما دوباره برمی گردم و این درسها را به مردمم یاد میدهم. پدرم میگفت: «حالا کو تا آن زمان… تو دَرست را بخوان فعلا…»، که خوشبختانه شدنی بود و تحقق یافتنی.
*مضامین تمامی دورههایی که برگزار شده تا کنون، آیا مشابه و یکسان بوده یا هر دوره را به موضوعاتی متفاوت از دورهء ماقبل پرداختهاید؟
-تمامی دورهها مربوط به موزیک کینزیولوژی بوده، اما مراحل و مباحث گوناگون و مفصلی دارد. یک دوره به نوازندگان فلوت اختصاص داشت، پس از آن خوانندهها، گیتاریستها، نوازندگان ساز دهنی و حتی ویولونیستها که در حال حاضر خبر دارم که دو نوازندهء ویولون خود به تدریس این متدها مشغولند. در هر دوره تنها به موضوعاتی خاص و متناسب با اتمسفر حاکم بر کلاسها میپردازیم. در واقع بر اساس مشکلات و نیازهای هنرجویان و شرکت کنندگان، راه کارهای مخصوص را ارائه میدهیم. مشکلاتی که ممکن است روی صحنه دچار شوند. به بیان بهتر بگویم، دقت و تمرکزم را متوجه هنرجویان میکنم که چه میخواهند و که هستند و بر این اساس شاید پروگرام من ۱۸۰ درجه تغییر کند.
*نوازنده ممکن است دچار چه مشکلاتی روی صحنه بشود؟ به عبارتی مشکلات وی به چه شکل بر صحنه نُمود پیدا میکند؟
– لرزش دست و پا، لرزش لبها، مشکلات در تنفس در نتیجهء عدم نفس گیری صحیح نوازنده، خواننده و یا هر هنرمند دیگری پیش از آمدن روی صحنه، رایج ترینِ این مشکلات است. برخی هنرمندان روی صحنه تازه به یاد میآورند که باید نفس بگیرند در حالیکه پیش از آمدن روی سن باید به نفس گیری مقدماتی بپردازند تا حین اجرا انرژی لازم را داشته و دچار تنش نشوند.
. *اساسیترین پارامتری که در راه کارهای کینزیولوژی میتوان به آن اشاره نمود چیست؟
-روان کردن و رها ساختن انرژیهای موجود در بدن که تحت تأثیر عوامل مختلف بلاک شده یا در اصطلاح خودمان بسته شدهاند، اساس کار ما و هدف کینزیولوژی میباشد. از طریق این متدها ما به باز شدن نقاط بسته شدهء انرژی زا در بدن یک هنرمند کمک میکنیم.
*این مشکلات یا اصطلاحاٌ بلاک شدنها ناشی از چیست؟ در هنرمندان ایرانی و غیر ایرانی آیا مشترکند؟
-ناشی از تلاش هنرمند برای جلب رضایت مخاطب یا تماشاچی ست. و بله در ایران و خارج از ایران مشترک است. فرقی نمیکند. شاید لِوِلها و خروجیهای نسبتاٌ متفاوت از هم داشته باشند. مثلاٌ مشکلی که در ایران بیشتر دیدهام و بسیار مشهود است این است که تنش در هنرمند به طرز شدیدی در لرزش دستانش نمود مییابد.
ناگفته نماند البته، نمی توان نقش جنگ و عوارض و عواقب آن را بر مردم نادیده گرفت. اما اشتراکات بین هنرمندان حین اجرا به همان دلیلی ست که اشاره کردم.
*شما میفرمایید که نباید رضایت و خوشایندیِ مخاطب را فراهم کرد؟
-نه به هر قیمتی و نه پیش از اینکه خود شخص راضی باشد. ببینید هنرمند از خود این انتظار را دارد که باید تحت هر شرایطی تماشاگر را راضی سازد و باید انجام وظیفه کند. در حالیکه به طور مثال نوازندهء فلوت ابتدا خود باید از اثری که ارائه میدهد و صدای فلوتش لذت ببرد و در نتیجهء این رضایتمندی، مخاطب نیز مجاب شده و لذت خواهد برد. این انتظارات مُجبرانه از خود، منجر به ایجاد تنش و حالات عصبی در شخص میگردد. این تنشهایی که اشاره کردم مانند لرزشها و تنفسهای سخت و… واقعاٌ پیش میآید. اولین بار در مستر کلاسی که سال ۲۰۰۴ داشتم یک اپلیکیشن طراحی کردم با این محتوا که شما احساستان پیش از آمدن به صحنه چیست؟ احساستان روی صحنه چگونه است؟ و پاسخها به این شکل بود: «پایمان میلرزد»، «دستمان میلرزد»، «دلمان میخواهد هرچه زودتر صحنه را ترک کنیم» و… ۹۰% هنرجویان پاسخهایشان به این شکل بود. اغلب آنها نظرشان این بوده که دلشان میخواهد خیلی زود قطعهء انتخابی را اجرا کرده و به پایان برسانند، وقتی کار به پایان میرسد خیلی خوشحال میشوند و مدام میگویند میخواهیم تماشاگر از اجرایمان راضی باشد و غیره. خب این فاکتورها ناخود آگاه انسداد ایجاد میکند.
*هنرمند به هر حال به کار خود علاقهمند است بیشک. از صحبتهای جنابعالی اما اینگونه برداشت میشود که این تنشها گویی نتیجهء یک تضاد و کشمکش در شخص نیز می تواند باشد.
– کشمکش بین بخشهای چپ و راست مغز که به چیرگی بخش چپ منتهی میگردد غالباٌ. همیشه بخش چپ دستور دهی سریعتر و قدرتمندتری دارد. بخشی ست که مسئول فن زبان و گویش و دقیق بودن در کار، نظم و انضباط و هر چیزی که قانونمند و خط کشی شده است، میباشد. مثلاٌ افرادی که ریاضی را خوب میدانند این بخش در مغزشان بسیار فعال است. حال این بخش میخواهد بر یک هنرمند هم حکمرانی کند. قرار نیست هنرمند بیاید خیلی خط کشی شده و بیاحساس و از روی وظیفه قطعهای بنوازد و برود. در هنر احساس وجود دارد، نرمش و لطافت و انعطاف وجود دارد. این است که این فن در جهت ایجاد تعادل و تعدیل پا پیش میگذارد. این تعادل میسر نمیشود مگر با تقویت نیمکرهء راست مغز. جایی که عواطف و انعطافها پرورش مییابند و هنر خلق میشود. باید آن را تغذیه و تقویت کرد ما در این روشها سعی میکنیم کنترل هر دو نیمکره را به دست گرفته و به طور متعادل آنها را نظارت کنیم. اگر نیمکرهء راست ضعیف باشد وقتی زمان اجرای یک هنرمند میرسد، خود را جمع میکند و نیمکرهء چپ با زور و امر ونهی به هنرجو تکلف وارد میکند که تو میتوانی و تو از همه بهتری و… باید تأکید کنم آنقدر گاهی استرسها قوی و احاطه کننده است که نوازنده نمیداند از کجا شروع کند و به کجا ختم. قطعهاش را مینوازد بیآنکه متوجه بشود و بشویم که چه نواخته است حتی.
*یک نمونه را مثال میزنید لطفاٌ؟ یکی از راههای استرس یابی و انسداد یابی و پس از آن برطرف کردن تنشها را.
-در یک روش به شخص میگوییم به استرست فکر کن و آن را تجسم کن. به چیزی که تو را نگران میکند. به محض آنکه خود را به استرسش میسپارد عضلاتش سست و دستانش شل میشود. یعنی نمیتواند به راحتی سازش را به دست گرفته و بنوازد. سپس یکی از نقاط انرژی زای بدن را به او نشان میدهیم تا با کار بر روی آن نقطه و تقویتش، تنش زدایی و رفع انسداد در واقع، صورت گیرد.
*می شود یکی از آن نقاط را نام ببرید لطفاٌ؟
-تیموس. (thymus) یکی از آن نقاط است. – غدهای هرمی شکل که در قسمت پشت و فوقانی استخوان جناغ سینه قرار گرفته است – من به ۷ نقطه از نقاط انرژی زای بدن میپردازم و در این دورههای آموزشی بر روی این نقاط کار کرده و تأکید دارم. تعداد این نقاط البتّه، ۳۷ تاست اما ما به همین تعداد اکتفا میکنیم.
*و این نقطه چگونه میتواند مؤثر واقع شود؟
-گوریلها را دیدهاید؟ با دو دست مشت شدهء خود بر قفسهء سینه میکوبند؟ و حریفان را دور میکنند؟ این غده مانند فرمانده ای به دیگر غده های بدن دستور صادر می کند.
*گوریلها؟! عجب!
-بله. در واقع آنها بر این نقطه ضربه میزنند. تیموس. ما هم همین کار را انجام میدهیم. از این نقطه به عنوان یکی از نقاط انرژی زا استفاده کرده و بر روی آن میکوبیم. به همراه تزریق فکر مثبت البته. فکرهایی که حس خوشایندی در شما ایجاد می کند. حتی مثلاٌ یاد آوری خوردن غذایی در گذشته ممکن است حال شما را خوب کند. مراحلی دیگر هم انجام میشود که خب مفصل است. بعد با تست مجدد عضلات هنرجو، میبینیم که دستش آن سستی پیش را ندارد و بسیار محکم و قدرتمند شده.
*و اگر این تست بر روی عضلات نتیجه ندهد چه؟
-روش دیگری هست که با رنگ سرو کار دارد. با رنگ آمیزی به نتایج مطلوبی میرسیم. مثلاٌ در یکی از دوره ها یک گیتاریست ۲۸-۲۹ ساله بود که به شکل عجیبی استرس داشت. دستانش به شدت می لرزید. شرایطش مستلزم آن بود که از روش کار با رنگ استفاده کنیم. بعد از اعمال این روش تغییر فوق العاده ای در حالش ایجاد شد. در ابتدا به سختی ساز می زد حالاتش نگران کننده بود واقعاٌ. اما پس از آن عالی، عالی ساز زد. روشها زیادند و مباحث طولانی.
*پس می توان گفت اساس این متدها بر تلقین است و به باور رساندن شخص؟ یا مانند یک حرکت ورزشیِ طبی و وابسته به آناتومی و فیزیک فرد عمل میکند؟
-هر دو را شامل میشود. یعنی ما با تأثیرات روانی، با کنکاش در ذهن و تفکر شخص و حتی گاهی سوق دادن او به گذشتهاش هم به هیجانات و تنشهای او دست یافته و غلبه میکنیم و هم در پارهای شرایط عضلات و ماهیچههای او را معالجه میکنیم.
*جزء رشتههای تحصیلی در دانشگاه است؟
-یکی از واحدها ی درسی آزاد در دانشگاه است. هنرجو برای اخذ مدرک میبایست یکی از این واحدها را بگذراند. پیلاتوس، عضله شناسی، ریلکسیشن، یوگا، موزیک کینزیولوژی و چند واحد دیگر در همین مایه ها.
*سرمنشأ کینزیولوژی که برخی به آن حرکتشناسی هم میگویند چه علمی میباشد؟
– به عنوان یک روش در طبابت استفاده می شد. ماسکل تست (muscle testing) برای برطرف کردن بیماریها و دردها استفاده میشد. آن زمان که پزشکی به خوبی شناخته شده و سازماندهی شده نبود وعلم رادیولوژی وجود نداشت. اطبا از طریق تست ماسکل یا همان تست ماهیچهها به درد بیمار و یا مجروح پی میبردند. دکتر گود هلث (good health) اولین بار به این روش دست یافت. او در ۲۰۰۸ فوت کرد. میتوان گفت آمریکا سرمنشأ این روش بوده و بعدها با طب چین آمیخته و تطبیق داده شده و به مرور به این شکل درآمده.
*فرمودید به فراخور جلساتی که برگزار میشود و نیاز شرکت کنندگان متدهای رها سازی را ارائه میدهید. یعنی ممکن است به طور مثال شما یک برنامهء خاص برای این مستر کلاس در نظر گرفته باشید بعد در شروع کلاس مسیر عوض شود؟ مثلا به جای کار بر روی نفس گیری به مرحلهء دیگری از این دورهها بپردازید.
-بله. پیش آمده قطعاٌ و به دفعات زیاد. ممکن است جدول برنامههایم همان دقیقهء ۹۰ تغییر کند. ببینم هنرجویانم چه میخواهند، مشکلشان و نیازشان بیشتر در چه زمینهای ست. اگر مطلع باشید در ماه مارچ، در لهستان و ورشا و چند جای دیگر نیز مستر کلاس داشتم با ۱۹۰ شرکت کننده. دقت کردم و پرس و جو که بدانم شرکت کنندگان دقیقاٌ به دنبال چه هستند و همان آن برنامهء مستر کلاس به کلی تغییر کرد.
*ممکن است که با وجود طی کردن تمام مراحلی که میفرمایید، در مورد شخص خاصی هیچکدام مؤثر واقع نشود؟ مثلاٌ از میان شرکت کنندگان کسی به این نتیجه برسد که من برای نوازندگی یا خوانندگی ساخته نشدهام؟
-سؤال خوبی ست. این اصلاٌ یکی از تستها و متدهای کینزیولوژی ست. بله چنین شرایطی هم پیش میآید. ببینید خیلی از هنرمندان موسیقی شاید به خواست خود پا به این عرصه نگذاشته باشند. این است که عرض کردم ما ممکن است به گذشتهء هنرمند نیز سفر کنیم. شاید به اصرار و پافشاری خانواده به این هنر روی آورده باشند. دوستی برایشان یک ساز هدیه آورده باشد و از سر کنجکاوی یا تعارف حتی، به موسیقی پرداخته باشند و خیلی عوامل دیگر. گاهی با این کنکاشها و تفحصها و از هر راهی که وارد میشویم میبینیم که ماهیچهها سست هستند و قدرت کافی را برای پرداختن به موسیقی ندارند. حتی ممکن است متوجه این موضوع شویم که شخصی مثلاٌ مایل بوده مدیر بانک بشود، خلبان بشود، خیاط بشود و… و در شرایط خاصی وارد موسیقی شده است. وقتی از او مثلاٌ میپرسیم دوست داری مدیر بانک بشوی عضلات محکم و پر قدرت شده و پر انرژی. تمام این موارد وجود دارد. میخواهم بدانید که چقدر این روش درمانی وسیع و پیچیده است. چقدر با روح و روان انسانها در ارتباط است. ما حتی متدی در این کلاسها داریم به این شکل که به هنرجو میگوییم مایل هستی نامت را عوض کنی و به نامی دیگر صدایت بزنند؟ واقعاٌ یکی از هنرجویانم این مشکل را داشت. نوازندهء ویولونسل بود. وقتی نامش را صدا میزدی، منقلب میشد. سرش را پایین میانداخت، همیشه گوشه گیر و کم حرف بود. به هر حال ما که نام خود را انتخاب نکردهایم. این تأثیرات روانی بسیار عجیب و غریب و فراوانند.
*سؤال دیگری که پیش می آید این است که به طور مثال نوازندهای که سالها نوازندگی میکند و طبق فرمایش شما متحمل تنشهای زیادی بوده حال خود آگاه یا ناخود آگاه، پس از این همه سال آیا میتواند تنها طی چند جلسه و حضور در این مستر کلاسها به نتیجهء مطلوبی دست یابد؟
-حتماٌ دست خواهد یافت. حتی اگر سالها درگیر بوده باشد نهایتاٌ با پنج جلسهء اساسی و خصوصی البته، به نتیجه میرسد. باید باشید تا متوجه منظورم شوید. من مراجعه کننده ای داشتم که از ۸-۹ سالگی ساز می زده بسیار نوازندهء عالی و مستعدی بوده، اما در طول این سال ها در شرایط سخت و بدی هم قرار گرفته بود. این تنش ها به گونه ای بود که سر آزمون های عملی چشمش نت ها را به خوبی نمی دید و به کلی سست و بی هوا ساز می زد. با گذراندن چند جلسه با مدت زمانی در حدود ۱ساعت و نیم مشکلش برطرف شد. کافی ست شخص را به آگاهی و اشراف برسانی و فکرش را رها و آزاد سازی. انرژی و فکر مثبت معجزه می کند.
*دربارهء اساتید موسیقی توضیح دهید لطفاٌ! اشاره کرده بودید که این دورهها برای اساتید موسیقی نیز مناسب است.
-بی شک همین طور است. من در وین به اساتید هم این فن را آموزش میدهم.آن ها خستگی زیادی تحمل میکنند. زمان زیادی را صرف تدریس میکنند و چه بسا مدت زمان زیادی دچار بیخوابی شوند. با این حال باید تسلط کافی را حین تدریس داشته باشند و اجازه ندهند هنرجو متوجه خستگی، بی خوابی و یا استرسهایشان شود. این متدها را از این جهت برای اساتید لازم و مؤثر میدانیم. همچنین برای فن بیان، نظم در کارشان، قدرت تجریه و تحلیل و… این دورهها مناسب است.
*برای کودکان چطور؟
-کودکان هم همینطور قطعاٌ. حتی برای نوزادان. روی انگشت های پای کوچک و ظریفشان یک سری حرکات پیاده می شود که بسیار مفید است. همیشه به مادرها می گویم اجازه بدهید کودکانتان تا می توانند روی زمین باشند و پاهایشان با زمین در تماس باشد. از این وسیله های عجیب و غریب و صندلی های مزاحم و چرخدار استفاده نکنید. من اصلاٌ تصمیم دارم به نظارت کینزیولوژیکی بر کودکان بپردازم در آینده. وقتی بازنشسته شدم. ببینید کینزیولوژی برای همه مفید است. حتی منشی ها، پرسنل مختلف شرکت های مختلف، مدرس ها و…و…به این دوره ها آمده اند. آن هایی که مدت زمان زیادی پای کامپیوتر می نشینند و..
*به اندازهء تمام دورههای تدریستان نیاز به گفتگو و مصاحبه خواهیم داشت برای این درس شگفت انگیز!
– (خنده) بله بسیار مبحث مفصلی ست.
*خب بفرمایید برای این دوره، برنامههایتان چه چیدمان و ترتیبی خواهد داشت؟ قطعاتی را این بار نیز آماده ساختهاید؟
-من که همیشه آمادهام (خنده) هر زمان بگویند بنواز حاضر و آمادهام. در آموزشگاه نوای شهر آشوب، سالن بزرگ و زیبایی هست که آقای قزانی مدیریت محترم آموزشگاه در اختیار ما قرار دادهاند. بسیار از فضای سالن خوشم آمد. انشالله برنامهها و نوازندگیها را در آن انجام خواهیم داد. صبح برنامههای تئوری و صحبت با هنرجویان را داریم، بعد از ظهر تکنیکهای آموزش داده شده را به صورت عملی توسط نوازندگان یا خوانندگان به اجرا در می آوریم. مثلاٌ از چند هنرجو درخواست می کنم سازشان را طبق مراحلی که درس داده ام بنوازند.
*قطعاتی ساختهء خودتان هم داشته یا دارید؟
-من از خودم قطعهای ندارم. راستش را بخواهید غالب اجراهای من یا آثار شناخته شدهء جهان بوده یا بداهه نوازی. بداهه نوازی بسیار عالی و پیش برنده است برای هنرمند. اگربدانید چقدر با این فلوت، به جز صدای شناخته شدهاش، صداهای عجیب و زیبای دیگری میتوان در آورد.
*خب این بداههها را در این دوره نیز خواهید داشت؟
-این بار نقشههایی دارم که به شما نخواهم گفت. (خنده)
*بین خودمان میماند. (خنده)
-این بار قرار است با چند تن از نوازندگان فلوت به صورت آنسامبل برنامه اجرا کنیم. قطعاتی برای ۸ الی ۱۲ فلوت همراه آوردهام که آنها را تمرین خواهیم کرد. اگر در این دو روز به آمادگی لازم رسیدیم که ماحصل را به صورت یک کنسرت جمع و جور، تقدیم هنرجویان این دوره خواهیم کرد. در غیر اینصورت این گروه متشکل از نوازندگان خانم و آقا همچنان برقرار خواهد بود، در آینده قطعات جدید را برایشان ارسال خواهم کرد تا به همراهی و نظارت آقای میثم قدرتی که نوازنده و مدرس فلوت هستند بر قطعات تمرین کرده و انشالله ببنیم برای آینده چه میتوان کرد. تمرکزم روی جوان های ایرانی ست. نوازندههای فوق العادهای داریم. با استعدادهایی درخشان و در خور تحسین که باید حمایت، تقویت و شکوفاتر شوند.
*گروهی ثابت و مختص به خودتان هم دارید. گروهی که غالباٌ با آنها به اجرا بپردازید؟
– بله یک گروه سه نفره با سازهای فلوت، ویولونسل و پیانو در وین دارم.
*چه آثاری در قالب آلبوم کنسرت یا کتاب منتشر کرده یا خواهید کرد؟
-سه آلبوم منتشر شده تا به حال، که یکی اجرای زنده در فستیوال ۲۰۰۷ در وین با فلوت و سازهای زهی بوده. دیگری باز مربوط به اجرای زندهای از فلوت به همراه هفت ساز ضربی در فستیوال موسیقی مدرن بوده و آلبوم سوم با آقای حامد پورساعی بود.
در خصوص کتاب هم دو کتاب را آمادهء انتشار دارم. خوشبختانه یکی از بزرگترین ناشران آلمانی این کتاب را از من خریده و تا ۷-۸ ماه آینده روانهء بازار می شود. پنج سال نوشتن این کتاب زمان برده و برای معلم های موسیقی و دانشجوها خواهد بود. تمامی این کلک ها در این کتاب گنجانده شده (خنده) به این موضوعات پرداخته ام که منشأ این رویدادها چه بوده، چگونه، کجا و چه زمان باید از این روش ها استفاده کرد و حسن و مزیت این روش ها در چیست و …فکر میکنم با عکس ها و تصاویری که در آن گنجانده ام مجموعهء قابلی شده. لذا این ناشر خیلی از آن استقبال کرد. نامی هم که برای آن در نظر گرفته ام «آزادی روی صحنه با انرژی مثبت» است. البته چند نام دیگر هم پیشنهاد داده ام، باید ببینم نظر ناشر چه خواهد بود. و اما کتاب دوم برای کودکان است. این سبک هم در آلمان وجود نداشته. سرشار از رنگ است. با کارت های رنگارنگ و متنوع. کودکان کارت بازی می کنند، از رنگ ها تغذیه می شوند و انرژی می گیرند. نام کتاب «پاپا گنو» است. پاپا گنو واژه ای ست که وقتی کودکان آن را تلفظ می کنند دیافراگمشان به خوبی باز شده و تنفس به بهترین شکل انجام می گیرد. این رول در موزیک فلوت موتزارت نقش بسزایی ایفا می کرده. این کتاب را خودم منتشر خواهم کرد.
*حضورتان در ایران تقریباٌ همزمان بوده با آغاز جشنوارهء موسیقی فجر. پیگیر این جشنواره نیز هستید؟
-بله. در ۲۰۰۴ عضو هیأت ژوری بودم. یکی از گروههای شهرستانی را خاطرم هست که به عنوان برگزیده انتخاب کردیم و بعد از آن در تالار بزرگ تهران به اجرا پرداخت. من بودم، خانم افرایی و… در آن زمان بود که فهمیدند من هم وجود دارم. (خنده)
*فضای موسیقی امروز ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟
-یادم میآید آن زمان به همراه یک پیانیست ژاپنی قرار بود کنسرتی در تالار رودکی برگزار کنیم. چند سال پیش. به سختی این کنسرت انجام شد. تا یکی دو روز قبل از اجرا هنوز اجازهء تبلیغ و مجوز و این طور چیزها را نداشتیم. بعد از آن هم با آقای پورساعی و با خانم لیلی افشار. در کنسرت با آقای پورساعی هم مشکلی مشابه داشتیم فکر کنید تا یک روز قبل از اجرا هنوز مجوز کار را نداده بودند. چقدر دوندگی کردند. بجای اینکه به ریلکسیشن بپردازند و تمرکز و انرژی داشته باشند تا لحظات آخر به دنبال مجوز بودند. اکنون اما نمیدانم چگونه است. فکر میکنم خیلی فرق کرده و بهتر شده.
*در حال حاضر کمی، فقط کمی سخت گیری میشود (خنده) بجز آن همه چیز آرام است و ما چقدر خوشحالیم…!
-نکند همچنان…؟
*بگذریم. فقط باید گفت هنرمندان ایرانی با عوامل زیادی مواجهند برای بلاک شدن (!) تا چه تاریخی ایران تشریف دارید؟
-تا سوم اسفند ماه. مادرم که اصلاٌ میگوید نمیگذارم بروی. (خنده) خودم هم مایل نیستم اما خب باید رفت. هرچند باز هم تا مدتی در آنجا هم از خانواده دور خواهم بود. چون ظهر که برسم وسایلم را میگذارم و عصر راه میافتم به سمت غرب وین و تا یکماه خانواده و بستگان را نخواهم دید.
*ممنون از وقتی که در اختیارمان گذاشتید. در آخر اگر سخنی مد نظرتان هست بفرمایید.
-کینزیولوژی زندگی فروغ کریمی را هم احاطه کرده. من بدون این روش ها، مطمئن باشید با این همه مشغله و خستگی نمی توانم همیشه آرامش و انرژی لازم را داشته باشم. چندی پیش کنسرتی در وین داشتم، همهء دانشجوها و اساتید و هنرمندان حضور داشتند و می خواستند ببینند این فروغ کریمی که مدام دم از انرژی مثبت و فکر مثبت می زند خود چگونه بر روی صحنه ظاهر خواهد شد؟ خوشبختانه دیر آمدم اما شیر آمدم. (خنده) من با شارژ کردن دکمه های انرژی ام به روی صحنه رفتم (خنده ای بلند بالا) به هر حال سنم بالا رفته و نیاز به انرژی های مضاعف دارم و امکان ندارد بدون این روش ها نتیجهء مطلوبی در کارهایم به دست بیاورم. این را بدانید که بدن، ذهن، و روان آدمی نیاز به مراقبت و تقویت دارد. این بدن باید ساپورت شود. چون از چپ و راست تنش و شوک به آدمی وارد می شود. زندگی تنها به خور و خواب، کار و گاهی مسافرت ختم نمی شود. اگر تنها به این موارد خلاصه شویم به زودی پیر و بیمار می شویم.
دیدگاهتان را بنویسید