مستند ترکیبی «جیوگی» شنبه، ۲۱ شهریور با پخش بخشهایی از اظهارنظر جامعه شناسانه دکتر «یوسف علی اباذری» درباره مرحوم مرتضی پاشایی و موسیقیاش، «تفاوت فرهنگعامه بافرهنگ روشنفکری» را به بحث میگذارد.
«جیوگی» با رویکردی متفاوت به رویدادهای فرهنگی و اجتماعی، میکوشد موضوعات مبتلابه این حوزهها را به چالش بکشد. این «Reality show» در «قالبی جدید» با اجرای میلاد دخانچی و حضور چهرههایی که نقش تأثیرگذاری در گفتمان فرهنگی ۳۵ سال گذشته ایران داشتهاند، شنبه تا دوشنبه هر هفته از ساعت ۲۱ پخش میشود. قرار است در هر سری از این مستند ترکیبی بخشی از یک اتفاق فرهنگی مانند فیلم، کتاب، موسیقی و.. انتخابشده و در برنامههای شنبه، یکشنبه و دوشنبه بهصورت بههم پیوسته مورد بررسی قرار گیرد.
این برنامه شنبهها، با نمایش فیلم یا سخنرانی و یا ارائه بخشهایی از رویدادهای فرهنگی نقطه نظرات مهمانان حاضر در استودیو را درباره موضوع مطرح شده جویا میشود. در قسمت نخست از این سهگانه مستند ترکیبی، که شنبه ۲۱ شهریور پخش میشود، پس از نمایش بخشهایی از اظهار نظر دکتر اباذری درباره مرتضی پاشایی «تفاوت فرهنگعامه با فرهنگ روشنفکری» به بحث گذاشته میشود. اظهارنظر صریح و بیپرده یوسف علی اباذری استاد جامعهشناسی و دانشیار دانشگاه تهران در نشست «پدیدارشناسی فرهنگی یک مرگ» درباره «مرتضی پاشایی»، خواننده پاپ که به دلیل بیماری سرطان درگذشت، با واکنشهای گستردهای در رسانهها و شبکههای اجتماعی همراه بود.
اباذری در این نشست موسیقی پاشایی و همچنین واکنشهای گسترده گروهی از مردم به مرگ او را نقد کرد. این استاد جامعهشناسی و دانشیار دانشگاه تهران در بخش هایی از سخنان جنجالی اش در آن نشست، که بازتاب ها و و اکنش های فراوانی را نیز در پی داشت گفته بود: « این آقایی که عکسش را اینجا زدهاند و چراغها را تاریک کردهاند، یک خواننده پاپ بود و پاپ در سیر موسیقی، مبتذلترین نوع موسیقی است. من دادهام یک موسیقیدان، فرمت موسیقی او را تحلیل کرده.. مبتذل محض است! ما [موسیقی] پاپی داریم که پیچیده است. این سادهترین، مسخرهترین، احمقانهترین و بدترین نوع موسیقی است. صدای فالش، موسیقی مسخره، شعر مسخرهتر. بنابراین من چطور میتوانم چنین چیزی را تحلیل نکنم؟ برای من خیلی جالب است که ۲۰۰-۳۰۰ هزار، یک میلیون نفر، یک ملتی در مجلس ترحیمش شرکت میکنند. چرا مردم ایران به این افلاس افتادهاند؟ اینجا است که تحلیل بسیار مهم است. وقتی قرار است سیاستزدایی انجام شود، لاجرم چنین وقایعی پیش میآید. متوسل میشوند به خوانندگان پاپ برای اینکه جای سیاست واقعی را بگیرند. این مساله، یک نکته شبهفاشیستی دارد که من از آن وحشت دارم. یک ترس متقابل است. سیاستزدایی، انهدام هر آن چیزی است که برایش انقلاب شد و عده زیادی برایش ایستادهاند. چرا وقتی یک روشنفکر میمیرد کسی برای تشییع جنازهاش نمیرود؟ مگر وقتی [ساموئل] بکت مرد، چند نفر رفتند؟ سه نفر. این ماجرا نشانه بدی است. سرانجام این موسیقی، فاشیزم است.»
این سخنان تند و جنجالی با واکنش های گسترده در شبکه های اجتماعی رو به رو شد و باعث شد عموی «مرتضی پاشایی» نیز در این باره بدون نام بردن از اباذری جوابیه ای را با این مضمون و محتوا منتشر کند:« اساسا نقد یک پدیده اجتماعی، نفیا و اثباتا امری مبارک است و باید از آن استقبال کرد و آن را منشاء خیر و برکات آتی دانست. لذا اینجانب به نمایندگی از خانواده پاشایی و به عنوان عضوی از جامعه دانشگاهی کشور از هرگونه نقد منصفانه استقبال نموده و هرگز به دنبال تقدیس و بزرگنمایی آن مرحوم نیستم. لیکن اخیرا نقدی در یک جمع دانشگاهی مطرح شده که چه از نظر شکلی و ادبیات و چه از نظر ماهوی محل تامل و تاسف است و به ویژه آن که صاحب این نقد، جامعه شناس و دانشگاهی است. بنابراین لازم می دانم از باب تنویر افکار عمومی مطالبی را به اختصار عرضه نمایم.منتقد مذکور در ابتدای سخنان خویش موسیقی پاپ را کلا و اساسا مبتذل معرفی می کند و در جای دیگری از سخنان خویش مدعی می گردد که این نوع موسیقی هیچ نسبتی با آرمانهای اول انقلاب ندارد. مبتذل دانستن و زیر سوال بردن یک سبک موسیقی و هنر و یا تایید و تکریم آن مستلزم داشتن تخصص و دانش در خصوص موضوع است.
ایشان خود اذعان می کند تخصصی در هنر و موسیقی ندارد و بر اساس نظرات دیگران گزاره های خویش را بنا نهاده است. در باب ادبیات مطرح شده نکته قابل طرح این است که به فرض صحت ودرستی محتوای کلام، به قول ظریفی کلام حق، مشروط است به ادبیات و زمان مناسب. یعنی اگر کلامی با ادبیات نامناسب بیان گردید دیگر به حق نیز دانسته نمی شود. شاید اندیشیده شود که ایشان از باب تلنگر به اجتماع خویش و در جهت اصلاح آن، این نوع ادبیات را بکار برده اند. در حالیکه هیچ کس نمی تواند و نباید حتی با دیدگاه و نیت مصلحانه به گروهی از مردم توهین و بی احترامی نموده و مع الاسف به آن افتخار نماید. چنانکه نگارنده و خانواده آن مرحوم نیز علی رغم بی احترامی به عزیزمان، همچنین تازه شدن داغ دلمان، حتی با نیت مصلحانه و از باب نهی از منکر، بی احترامی و توهین به ایشان را حق خود نداسته و در شان خود و آن مرحوم نمی دانیم. آیا شایسته تر نیست که نقد خود را همراه با متانت و ادب مطرح کنیم؟ اما این اظهارات موجب شد که نقدی بر اینگونه اظهارات در جامعه از جمله منتقد محترم داشته باشیم، تا شاید اشاره ای باشد بر توقف این پدیده نابهنجار، یعنی شکستن حرمت دیگران در جامعه، و از سوی دیگر ترویجی برای باز کردن راه گفتگوی مشفقانه باشد. به راستی چرا فکر می کنیم که همه باید همانند ما فکر کنند؟ چرا فکر می کنیم که همه باید با سلیقه ما هم رای باشند؟ چرا فکر می کنیم که اگر کسی مثل ما فکر نمی کند پس از ما نیست؟»
این ماجرا به شکل های مختلف در رسانه های رسمی و مهم بازتاب پیدا کرد و حالا چند ماه بعد از آن قرار است رسانه ملی در قالب برنامه ای مستندگونه به آن بپردازد.
دیدگاهتان را بنویسید