میثم یوسفی: ۱- خود فعالان ِ این ژانر موسیقیایی میگویند “خالتور”، همین الان بروید و رپ فارسی را در گوگل سرچ کنید؛ به منابع بسیاری میرسید که امثال ِ آرمین ۲ اف ام و امیر تتلو را جدی نمیشمرند. از طرفی هم وقتی سایتهای پخش موسیقی را باز میکنیم بیشترین مخاطبان را در آثار “آرمین ۲ اف ام” ها میبینیم. مثلن تا چند وقت پیش پر مخاطبترین آهنگ در رادیو جوان متعلق به آرمین ۲ اف ام بود و هنوز هم این خواننده و امیر تتلو با آهنگهایی با چهار میلیون و نهصد بار پخش و در بین ۵ اثر اول و نزدیک به ۱۰ آهنگ با پخشهای نزدیک به ۲ و نیم میلیون بار پخش در بین ۵۰ آهنگ اول ِ سایت هستند! برای جمعبندی این بحث باید بگویم این دو سرفصلی که مطرح کردم هیچگونه منافاتی باهم ندارند، موسیقی ِ مصرفی ِ آرمین ۲ اف ام و دوستانش که با رپ (گفتآواز) شروع شد و به هیپ هاپ و آر اند بی و دیگر زیر شاخههای موسیقی ِ پاپیولار رسید، آثاری هستند که داعیهی تفاوت، تفکر و جدی بودن ندارند اما بسیار محبوب و مخاطبپسندند. طوری که الان امیر تتلو اولین آرتیست ایرانی در داشتن فالورهای اینستاگرام است و آرمین ۲ اف ام هم چیزی کم از او ندارد، اما از بسیاری از سوپراستارهای سینما و موسیقی فالورهای بیشتری دارد!
۲- متاسفانه من هرگز مخاطب این موسیقی نبوده و نخواهم بود، اما هرازگاهی که با آثار این دوستان مواجه میشدم همیشه برایم سوال بود که دلیل اینهمه مخاطبپسندی چیست. البته در مورد آرمین ۲ اف ام هم داشتم، چرا این خواننده در همهی کارهایی که من از او شنیدهام در موضعیست که جفتاش (پارتنرش) را از دست داده و در حال شکایت از وضعیتش یا تهدید طرف ِ مقابل است! فکر میکنم جواب هردوی این سوالها مراودهی بیشتر و تمرکز بیشتر روی طرفداران این آثار است. آن هم طیف متنوعتری از طرفدارانش… پسردایی و پسرخالههایی دارم که هر دو از متولدین دههی هفتاد هستند و موسیقی ِ مورد ِ پسندشان هم همین بود. چند نمونهی دیگر هم از دوستان و آشنایان در اطرافمان بودند یا حتا راننده آژانسهایی با سنهای بالاتر و گاهن متولد دهههای سی و چهل که در منتخبهای موسیقیشان آرمین ۲ اف ام از اولینها بود. گفت و گو با همهی اینها و یا معاشرت بیشتر با اقوام ِ دههی هفتادیام چند مورد را برایم روشن کرد؛ اول اینکه به همان دلیلی که بسیاری از فعالان ِ موسیقی “آرمین ۲ اف ام”ها را جدی نمیشمارند، مردم هم برخورد ِ گذری با اینها دارند و چون تفکرشان را به چالش نمیبرد، برای گذر از روزمرگیها، سختیها و در واقع “فکر نکردن” این موسیقی را انتخاب میکنند. این طیف بیشتر آن راننده آژانسها بودند، اما جوانترها که قشر ِ اصلی ِ مخاطبان ِ این نوع موسیقی هستند مسدلهی مهم ِ دیگری دارند. اینها طوری زندگی میکنند، حرف میزنند، عاشق میشوند و در حرکتند که بیشترین تماس را با امیر تتلو و آرمین ۲ اف ام پیدا میکنند. نسل ِ من معمولن با نزدیکترین دوستانش هم در مورد ِ جدایی از شریک ِ عاطفیاش صحبت نمیکند، اما نسل ِ دههی بیپروایی و بیباکیای دارد که در ترانههای آرمین ۲ اف ام میتوانید بشنوید. اینکه به صراحت از این جدایی حرف بزنی یا حتا در مورد رابطهی جدید ِ فرد مقابلت هم نظر بدهی! در واقع این خوانندهها آینهای از یک نوع زندگی و تفکر هستند که نه من به عنوان یک شهروندِ فعال ِ موسیقی و رسانه و نه مسئولین به عنوان ِ مدیران ِ فرهنگی ِ جامعه و نه خانوادهها به عنوان ِ صاحبان ِ اولین چراغ، آن را ندیدیم و از کنارشان گذشتیم. آنقدر که سجاد، پسرخالهی من که روزی در آغوش من برای خرید ِ بستنی بال میزد، حالا پاهایش را روی زمین گذاشته، قد و هیکلی درشتتر از من دارد و ریش و سبیلی خوشرنگتر و بیست و یکی دو سالش هم هست! نسل ِ من روزی فریاد میزد که کودکیاش در هیاهوی جنگ و گذرش از نوجوانی به جوانی در هیجانهای غبار آلودِ رفتارهای اجتماعی-سیاسی ِ اواخر دههی هفتاد گم شد. نسل ِ پیشتر از ما هم چنین تصویری را در مواجهه با انقلاب و جنگ داشت. پدرانمان هم همیشه میگویند که بزرگ شدنشان را هیچکس ندید و شاید همین ندیدن یکی از دلایل طغیانشان شد… انگار این ندیدن میراث ِ کهنهایست که ربط زیادی هم به حاکمیت ندارد، ما عادت به آن داریم و خودمان هم آنقدر در آینهی روبرو غرق میشویم که بغل دستیمان را گم میکنیم…
۳- چند وقتیست موضوع مهمی ذهن من را مشغول کرده است. دارم به اصلی فکر میکنم، اصلی که به نظرم مدتهاست در جامعهی ما نادیده گرفته میشود و سرانجامش را در زندگی ِ شخصی، اجتماعی و حتا فعالیتهای فرهنگی و اقتصادیمان میبینیم. انسان برای زندگی نیاز به اخلاقیاتی دارد که شاید پیوند اخلاق و عاطفه را بتوانیم “وفاداری” بنامیم. اصل ِ وفاداری باعث میشود پدر و مادر من نزدیک به سی و پنج سال زندگی ِ مشترک ِ پویایی داشته باشند اما بیشتر همنسلان و دوستان نزدیکم در روابط عاطفی یا زندگیهای مشترکشان دائمن شکست بخورند. اصل ِ وفاداری همانیست که آرمین ۲ اف ام در شعرهایش ندارد و قیافهی وفاداری نمیگیرد و فقط گاهی گلایهی بسیار کوچکی از آن میکند، برای همین باورپذیریاش برای نسل ِ جدید بسیار بیشتر از دیگر هنرمندانیست که از موضعی بالا حرف میزنند و رویاهایی را میفروشند که دیگر کمرنگ شده است. البته همین رویکرد باعث میشود که این موسیقیها، یعنی آثار آرمین ۲ اف ام مثل ِ دیگر جریانات ِ بدنهی فرهنگی مثل ِ سینمای ِ بدنه (از گنج قارون تا اخراجیها) شعر و ترانهی بدنه (از کارو دردریان تا مریم حیدرزاده) طرفداران ِ مقطعی ِ زیاد و طرفداران درازمدت کمی داشته باشد و اینجا فقط باهوش بودنشان در شناسایی ِ مخاطبان ِ گذری برای ادامهی حیاتشان کمک خواهد کرد. همین اصل ِ وفاداری باعث میشود که موسیقی ما در سی سال ِ اخیر ستارهی درازمدتی نداشته باشد، چون به آن فکر نشده و اکثر اتفاقات فرهنگی ِ این سرزمین شانسی میافتد. البته من مدتهاست تمرین میکنم فقط آیهی ناامیدی نباشم و این اتفاقاتی که در این یادداشت به بهانهی آرمین ۲ اف ام به تحلیلش پرداختیم را هم اتفاقات بدی نمیبینم، همانطور که آرمین ۲ اف ام و امیر تتلو و … را بد و اخ نمیدانم و اگر مخاطبشان نیستم، چشمهایم را هم به رویشان نمیبندم. چون پسرخالهام را و خواهر دههی هفتادیام را دوست دارم و نمیتوانم رفتاری که از سمتِ جامعه در این سن و سال با من شده است را با اینها بکنم. البته که فکر میکنم باز شدن ِ دریچهی گفت و گو و رقابت و اینکه جامعه و مسئولین فرهنگی هم موسیقی ِ رپ، هیپ هاپ، جوانهای مو سیخ سیخی، روابط ِ عاطفی عجیب ِ این روزها و حتا اصل ِ وفاداری را در کنار هم ببینند و چشمشان را روی آن نبندند، جای سرکوب ِ این اتفاقات به پویایشان کمک خواهد کرد. برای پایان باید بگویم که هنوز به اصل ِ وفاداری خوشبینم، چون محسن چاووشی و طرفدارانش را هم در پیرامونم میبینم و انسانهایی که هنوز با “اگه حتا بین ما فاصله یک نفسه، نفس ِ منو بگیر” یا “این حال ِ من ِ بیتوست، بغض ِ غزلی بیلب…” گریه میکنند. یکیشان همین پسرخالهی دههی هفتادی ِ ما!
دیدگاهتان را بنویسید