زینب مرتضایی فرد : درباره شیوه خوانندگی زنده یاد گلچین و همینطور خلق و خو و نگاه ایشان به مسائل مختلف گفت و گویی با علی جهاندار، داوود گنجه ای، سالار عقیلی، فاضل جمشیدی و علی تفرشی انجام داده ایم. که در ادامه می توانید دنبال کنید.
+یادداشتی از سید عباس سجادی | گلچین بازمی گردد
+سالار عقیلی: گلچین از هیچ کس تقلید نکرد
+فاضل جمشیدی: پاداش مردی که به کاباره نرفت، چه بود؟
+علی جهاندار: کمتر کسی در موسیقی کشورمان وجود داشته که تا این حد مورد توجه، علاقه و تایید بزرگان موسیقی باشد
+علی تفرشی: در نوجوانی محو صدای نادر گلچین در رادیو شدم
+داوود گنجه ای: گلچین هرگز به هنر نگاهی مادی نداشت
زینب مرتضایی فرد: آنقدر تهران را می شناسد که می توان گفت همانقدر که خواننده خوبی است، تهران شناس خوبی هم هست. امید نعمتی خواننده گروه موسیقی «پالت» جوان بی ریایی است. از آنها نیست که گوشی تلفنش را جواب ندهد یا با اهالی رسانه برخورد خوبی نداشته باشد. با او می شود ساده و صمیمی از هر دری حرف زد. می شود از تهران همراه با او با خاطرات سفرهای متعددش همراه شد و دوباره به تهران بازگشت. بازگشتی که البته به عشق به تهران ختم خواهد شد. شهری که در تصویر بسیاری از فیلم ها و داستان ها سیاه و دود گرفته و غمگین است اما در نگاه نعمتی و البته دیگر اعضای گروه پالت که آلبوم زیبای «شهر من بخند» را برای تهران اجرا کرده اند شهری پر از جذابیت، زندگی و زیبایی است. با او از پالت، تهران و سفرهایش حرف زدیم تا ما هم از دریچه چشمان او تهران سراسر تناقض را متفاوت نگاه کنیم.
+شهری مثل تهران در دنیا کم است
+شعرهایی که می گویم و موزیک هایی که می سازم همه برگرفته از تهران است
+ردپای شهر تهران در همه ترانه های ما شنیده می شود. امیدوارم تهران هر روز زیباتر، جذابتر و هیجان انگیزتر شود
+تا مدتها پس از انتشار آلبوم متعجب بودیم
+از شهر خوانده ایم، از جنگ خوانده ایم و فقط به خواندن عاشقانه های معمول این روزها بسنده نکرده ایم
زینب مرتضاییفرد: وقتی به طور تصادفی یکی از قطعاتی که خوانده را در رادیو شنیدم، بسیار متعجب شدم. چطور خوانندهای که به این خوبی از پس اجرای آواز در موسیقی ایرانی برمیآید، کمتر شنیده و شناخته شده است. اصلا چرا خانه موسیقی را با همه حاشیههایش رها نمیکند تا سراغ فعالیتهای هنریاش برود. حتما حدس زدهاید از چه کسی حرف میزنم.
+وقتی جار و جنجالی راه میافتد، باید از آن کناره گرفت و در آن زمین بازی نکرد؛ اختلاف سلیقهها همیشه هستند و نباید بر سر این اختلافها جار و جنجال راه انداخت
+چرا از این منتقدان نمیپرسید چرا در انتخابات شرکت نکردند تا نتیجه را عوض کنند؟
+کسانی از انتخابات پرشور حرف میزنند که خودشان با ۷ رای عضو هیات مدیره یک کانون شدند!
+دوست دارم از همینجا به اعضای خانه و اهالی موسیقی بگویم در این فصل جدید این داستانها را بگذاریم کنار
+هیچ وقت روی درآمد از موسیقی حساب باز نکردم
+موسیقی در میان مردم جایگاه خودش را دارد. امیدوارم روزی این جایگاه را میان مسئولان هم پیدا کند و به این هنر اهمیت داده شود
یکی از همین روزها بوده، یکی از همین روزها که شهر چهرهی متفاوتی به خود میگیرد و پارچههای سیاه دیوارها را بغل میگیرند و با هم به استقبال عزاداری امام حسین(ع) میروند، یکی از همین روزها که خانهها شور و حال نذریپزان به خود میگیرند و بوی قیمههای معروف ماه محرم همه جا میپیچد. میتوان چشمها را بست و لوریس چکناواریان را تصور کرد که در یکی از کوچه پس کوچههای خیابان جمهوری امروزی راه میرفته که ناگهان صدایی در جا میخکوبش کرده. ایستاده و گوش داده، آن قدر که هنوز هم سرش پر است از آن صداها، البته آن طور که خودش میگوید دلش هم با آن صداهاست. لوریس چکناواریان از آن روزهای کودکی تا امروز هنوز هم به حادثهی کربلا، به عنوان یکی از بزرگترین و تراژیکترین اتفاقات تاریخ فکر میکند و تأثیر صدای دستههای عزاداری ماه محرم همیشه در آثارش خواهد بود. همینبهانهای شد تا لوریس چکناواریان دربارهی تأثیری که از عاشورا و موسیقی عاشورا گرفته است، به گفتگو بنشیند.
+ یکی از آرزوهایم این است که برای امام حسین(ع) یک سمفونی بنویسم
+ بار تراژیک واقعهی عاشورا آن قدر سنگین است که اگر بخواهی به آن فکر کنی، زیر بارش شانههایت خم میشود
+ عاشورا یکی از بزرگترین وقایع تراژیک جهان است که میتواند همهی دنیا را تحت تأثیر قرار دهد
+ هیچ چیز برایم صدای طبل و سنج و سینهزنی و زنجیر زنی نمیشود. اینها در خود یک شوری دارند، یک موسیقی هماهنگی دارند
مهاجرت همیشه هم برای یک آهنگساز و نوازنده بد نیست. با توجه به شرایط او میتواند حتی به تعالی هنرش هم کمک کند. اینها را سعید فرجپوری میگوید. نوازنده و آهنگسازی که تجربههای ارزشمندی در عرصه آهنگسازی و نوازندگی موسیقی ایرانی دارد و سالهای متمادی را خارج از ایران زندگی کرده است. او معتقد است همانطور که نمیتوان از پرنده مهاجر آوازهایش را گرفت، از هنرمند مهاجر هم نمیتوان موسیقیهایش را گرفت. چه بسا که او در مواجهه با فرهنگ جدید و آشنایی با موسیقی دیگر کشورها بتواند به مراتب بهتر از گذشته هم فعالیت کند. با «سعید فرج پوری» درباره حال و هوای این روزهای موسیقی در ایران، نوازندگان جوان، دلتنگیهای دور از وطن و مهاجرت گفتوگو کردیم.
+در ایران موسیقی از یک طرف طرد شده است و از یک طرف فعالیت و حمایت میشود!
+عمق معنویت موسیقی ایرانی نسبت به موسیقی ملل دیگر بیهمتاست
مهاجرت برای خیلیها واژه جذابی است و برای آنها که تجربهاش را ندارند جذابتر، البته این روزها کم و بیش همه از دشواریهای آن میدانند و دیگر تصویر رویایی گذشته را از مهاجرت ندارند و فکر نمیکنند کسی آن طرف دنیا برایشان فرش قرمز پهن کرده است…
«خداحافظی برج میلاد با کنسرتهای پاپ تا پایان سال»؛ این جمله روز گذشته تیتر بخش فرهنگی اغلب خبرگزاریها بود و امروز هم روزنامههای زیادی آن را احتمالا منتشر کردهاند. فرزاد هوشیار پارسیان، مدیرعامل برج میلاد تهران اعلام کرده است که به دلیل فشردگی برنامههایشان کنسرت موسیقی پاپ برگزار نخواهند کرد و اولویت آنها تا پایان سال ۹۲ میزبانی کنسرتهای سنتی و ملی است.
در گذشته پوسترها تنها وسیله اطلاعرسانی برای کنسرتها بودند؛ نه خبری از پیامکهایی بود که این روزها برایمان ارسال میشود و تاریخ برگزاری کنسرت را اعلام میکند و نه سایتهای اینترنتی برای کنسرتها تبلیغ میکردند و به شکل مجازی بلیت میفروختند و فقط پوسترها بودند که این بار تبلیغی سنگین را بردوش میکشیدند، روی دیوارهای شهر نصب میشدند و مردم را از برگزاری کنسرتها و دیگر رویدادهای هنری با خبر میکردند.