×
×

متاسفانه امروز جوانان «حسین دهلوی» یا «گلنوش خالقی» را نمی‌شناسند

  • کد نوشته: 88028
  • 30 شهریور 1394
  • ۰
  • نشست بررسی و رونمایی آلبوم «پیمان عشق» و پخش مستند «هزارداستان امیرجاهد» در روز پنجشنبه ۲۶ شهریور ماه در خانه هنرمندان برگزار شد.
    +امروزه رسانه ها اجازه نمی‌دهند که این دست آثار به خوبی به منازل مردم راه پیدا کنند

    متاسفانه امروز جوانان «حسین دهلوی» یا «گلنوش خالقی» را نمی‌شناسند
  • نشست بررسی و رونمایی آلبوم «پیمان عشق»

    نشست بررسی و رونمایی آلبوم «پیمان عشق»

    نشست بررسی و رونمایی آلبوم «پیمان عشق» و پخش مستند «هزارداستان امیرجاهد» در روز پنجشنبه ۲۶ شهریور ماه در خانه هنرمندان برگزار شد. در ابتدای این نشست محمود توسلیان منتقد موسیقی و روزنامه نگار با اشاره به اینکه جهان امروز، جهان انتخاب هاست و کسانی که این برنامه را انتخاب کردند بی‌شک از روشنفکران واقعی جامعه‌اند، از حاضرین خواست تا آثاری از این دست را بیشتر مورد مداقه قرار دهند و حمایت کنند.

    سپس مستند «هزارداستان امیرجاهد» ساخته منوچهر مشیری به نمایش گذاشته شد. در ادامهٔ این نشست، سجاد پورقناد به ارائه توضیحاتی درباره تکنیک‌های متفاوت برای کمپوزسیون تصانیف استاد امیرجاهد پرداخت و در ادامه از همکاری‌های حمیدرضا عاطفی، الوند بهاری و منوچهر مشیری تشکر کرد. در ادامه فیلم مستند «هزاردستان امیرجاهد» به نمایش درآمد. پس از نمایش این فیلم دکتر مهدخت معین (فرزند استاد دکتر معین و نوه استاد امیرجاهد) به ایراد سخنرانی در مورد این مستند پرداخت؛ وی گفت: «منزل استاد امیرجاهد متصل به منزل ما بود و از کودکی ایشان را می‌دیدم و از پنج سالگی محضر ایشان را درک کرده‌ام. خانم خاطره پروانه از محضر استاد امیرجاهد استفاده کرده بودند و حتی نام ایشان را هم استاد برایشان گذاشته بودند، هرچند به غلط، در منابع مختلفی فرد دیگری را در این مورد اعلام کرده‌اند. طبق پیشنهاد شهرداری منطقه ۱۴ قرار شد، منزل ما (دکتر معین) و منزل استاد امیرجاهد تبدیل به موزه شود که امروز این موزه ساخته شده و در منطقه چهارصد دستگاه میدان شهدا وجود دارد. در سال ۱۳۴۲ من به پیشنهاد استاد امیرجاهد که اعتقاد داشتند کار را نباید تنها از روی نت درآورد و باید به صورت شنیداری هم کار کرد، من ضبط صوتی که در خانه داشتیم را در جلسات متعددی نزد ایشان بردم و تصانیف ایشان را با صدای خودشان ضبط کردم. این نوار‌ها به هنرهای زیبا و مرکز حفظ و اشاعه موسیقی داده شد و پیشنهاد شد از روی این اجرا‌ها بازسازی صورت بگیرد.»

    دکتر مهدخت معین افزود: «مجموعه پیمان عشق را هنوز کامل نشنیده‌ام ولی بخشهایی که تا به حال شنیدم، به نظر من از نظر اجرای بخش آواز دقیق بوده و موسیقی‌های میانی آن نیز خوب بوده است. تنها سئوالی که وجود دارد این است که چرا عنوان موسیقی به جای تنظیم استفاده شده است.»

    پس از سخنرانی دکتر معین، محمود توسلیان از منتقدان برنامه؛ پیمان سلطانی، سعید یعقوبیان و کامیار صلواتی، دعوت کرد به روی سن بیایند و در ابتدا از پیمان سلطانی پرسید، آیا اثری که بازسازی شده را می‌توان آهنگسازی نامید و یا باید از اصطلاح تنظیم استفاده کرد؟ پیمان سلطانی در پاسخ به این سئوال گفت: «اثری که سجاد پورقناد خلق کرده است به دلیل استفاده از تکنیک‌های مختلف آهنگسازی و چندصدایی شامل خصوصیاتی می‌شود که می‌توان به آن عنوان کمپوزیسیون داد و امروز دیگر در محیط‌های آکادمیک به کسی که تنها خالق ملودی است، آهنگساز نمی‌گویند، استاد امیرجاهد در این آثار، شعر و ملودی روی آن را ساخته است و باید او را تصنیف ساز بنامیم نه آهنگساز.»

    در ادامه پیمان سلطانی در پاسخ به این سئوال توسلیان که تاثیر این نوع موسیقی‌ها را در تربیت شنوایی نسل جدید تا چه اندازه می‌بینید گفت: «در این زمینه مهم‌ترین تاثیر را رسانه‌ها دارند که متاسفانه سمت و سویی که امروز در آن‌ها دیده می‌شود چندان معقول نیست، رسانه‌ها امروز از این طریق در حال وارد کردن آسیب جدی به موسیقی هنری هستند و اجازه نمی‌دهند که این دست آثار به خوبی به منازل مردم راه پیدا کنند.»

    پس از پیمان سلطانی، کامیار صلواتی در پاسخ به این سئوال که روند بازسازی تصانیف دوره قاجار را چگونه می‌بینید گفت: «به دلیل تکصدایی بودن آثار موسیقی مربوط به دوره قاجار، کار آهنگسازی و چندصدایی روی آثار موسیقی این دوره بسیار مورد استقبال آهنگسازان معاصر قرار گرفته است ولی من می‌خواهم از نگاهی دیگر به دسته بندی آثار بازسازی شده، چه به صورت تکصدایی و چه چند صدایی بپردازم؛ ظرف دوره‌ای و زمانی‌ای که هر آهنگساز و موزیسین در آن قرار می‌گیرد، او را ناخودآگاه تحت تاثیر پارادایمهای مسلط خود قرار می‌دهد.

    طبعاً، در هر دوره، آنچه در آن زمان خاص می‌زید –در این مورد موسیقی کلاسیک ایرانی- از برخی جنبه‌ها ممکن است ضعیف‌تر و از برخی جنبه‌ها قوی‌تر باشد. حال در ساختن و پرداختن یک اثر هنری، مثلاً یک آلبوم موسیقی، می‌توان در مواجهه با این الگوهای غالب واکنشی فعال یا منفعلانه داشت، یکسره ذهنیت‌های غالب را، بی‌آنکه خود متوجه شد، پذیرفت، یا نوعی دیگر به مواجهه برخاست.

    اثر حاضر از زمرهٔ آثاریست که مستقیماً درگیر دو دورهٔ مشخص و شناخته شده در موسیقی کلاسیک ایرانیست: موسیقی دورهٔ قاجار و اوایل پهلوی (که از لحاظ سبک‌شناسانه آن را امتداد قاجار محسوب می‌کنیم)، و موسیقی حال حاضر که خواه نا‌خواه، الگوهای ذهنی آهنگساز را تحت تاثیر قرار می‌دهد. آثار مشابه را از جنبهٔ برخورد با این دو الگو می‌توان به دسته‌های گوناگونی تقسیم کرد؛ امّا در مورد مثال موردِ بحث، یعنی توجه به موسیقی دوران قاجار در زمانِ حاضر، شاید بتوان از لحاظِ نوع برخورد فعالانه یا منفعلانه با قواعد پیدا و پنهان جاری در این دو دوره، سه دستهٔ کلّی را شناسایی کرد که طبیعتاً در هر سه مورد آهنگساز مجبور است دست به انتخابهایی بزند: ۱-آنهایی که در تلاش برای شبیه سازی آگاهانهٔ آن دورهی تاریخی‌اند، مثلاً می‌کوشند که از سازبندی تا سونوریته و سرعت اجرا گرفته تا تنظیم جملات و جواب‌ها، پیرو آن دوره باشند، مانند برخی آثار داریوش طلایی، یا گروه بازسازی محمدرضا لطفی، که در نمونهٔ دوم، غلبهٔ ذهنیتِ معاصر، برخلاف آنچه آهنگساز سعی در نشان دادن‌اش داشته، تا جایی ست که در برخی مواردی عدم تطابق‌هایی غیرقابل چشم پوشی با موسیقی دورهٔ مرجع به چشم می‌خورد؛ ۲- آنهایی که قالب یا خود موسیقی آن دوره را در قالب دورهٔ حاضر می‌نشانند، که از لحاظ تلاش برای فعالانه عمل کردن کمترین سهم را دارند. مثلاً گروهی اونیسون نواز با عود و بم تار و دف و تمبک که‌‌ همان ملودی قاجاری را روی این گروه سوار می‌کند و یا در حالتی پرداخت شده‌تر، جملاتی سازی بین جملات آوازی اضافه می‌کند. معمولاً این دسته دارای اهداف چندان مشخصی در باز اجرای این آثار نیست. ۳- گروه سوم، که شاید فعالانه‌ترین واکنش را دارند، آن هایی‌اند که موشکافانه، تحلیلی و نقادانه به مبدا و مقصد زمان تماشا می‌کنند؛ و من بر اینم که «پیمان عشق»، از جنبه‌هایی، متعلق به دستهٔ سوم است.

    از سوی دیگر، برخی عناصر دیگر، مانند سازبندی، محصول دورانِ اخیر است که توجه به بوم ایران و آنچه که متعلق به خود است، منجر به تقویت نسبی گروه‌هایی با سازبندی صرفاً ایرانی و حتی اندکی باعث پیشرفت سونوریته و ساختار سازهای ایرانی شده. ه عبارت دیگر، با آنالیز کلی اثر، می‌توانیم متوجه شویم که در اینجا، با رویکردی منفعلانه مواجه نیستیم، که ذهنی فعال را در مقابل داریم که با ابزاری قوی با نام منطق بر اساس دانسته‌های پیشین، تسلیم ضوابط مسلط هیچ دوره و شیوهای نشده؛ گزینش کرده و در ترکیبی همگون، به پرداخت این گزیده دست زده و از یک مادهی خام که در دوران خود هم جزو بهترین آثار نبوده، اثری شنیدنی ساخته. چنین گزینشی، و آگاهانه مواجه شدن با این الگو‌ها، نیازمند مطالعه و تجربهٔ شنیداری و دانش و منطق پربار و چندجانبه است تا هر جا خلاء یا کمبودی احساس شده، با بهره گیری از این داشته‌ها و وارد کردن آن‌ها در یک بستر همگون، جاهای خالی پر شود و اثری یکدست، پُربار و شنیدنی پدید آورد.»

    پس از کامیار صلواتی، سعید یعقوبیان به عنوان سومین منتقد با اشاره به اهمیت جایگاه امیرجاهد به عنوان سومین تصنیف ساز بزرگ ایران بعد از شیدا و عارف گفت: «سعید یعقوبیان ضمن توضیح تفاوتهایی از شیوهٔ تصنیف سازی شیدا، عارف و امیرجاهد، دلایلی که می‌تواند در اهمیت یافتن عارف و شیدا نسبت به امیرجاهد در دهه‌های گذشته مطرح شود را تشریح نمود. وی در ادامه اضافه کرد: «با اینکه می‌توان دلایلی را برای برجسته‌تر بودن جایگاه شیدا و عارف نسبت به امیرجاهد برشمرد اما با اینحال در مورد امیرجاهد شاید یک درصد ارزشی که آثارش دارد هنوز مورد توجه و استفاده قرار نگرفته است، برای همین آلبوم پیمان عشق از این نظر بسیار با اهمیت است که بالاخره کسی پیدا شده که دست گذاشته روی تصانیف امیرجاهدی که آنطور که باید شناخته شده نیست و روی کار‌هایش کار چندان جدی صورت نگرفته است. در این مجموعه غیر از بازسازی، تالیف هم صورت گرفته است و از این نگاه با اینکه بنیان بر اساس تصانیف امیرجاهد است ولی تألیف هم به عقیدهٔ من صورت گرفته است. در چنین وانفسایی که امروز ما از سازهای ایرانی صدای پاپ و متال می‌شنویم، در این آلبوم صدایی طبیعی از سازهای ایرانی می‌شنویم و دقتی که در آهنگسازی این کار انجام شده امروزه کمیاب است. با وجود اینکه آهنگساز در جلد آلبوم گفته است، این اثر در ادامهٔ نگاه وزیری است و تاکنون به حیات خود ادامه داده، بهتر است بگوییم این روند در حال انقراض است. فکر می‌کنم نقد (به جا یا نابه جا) روی چنین اثری یک اشتباه استراتژیک است و فعلا باید سکوت کرد تا امثال سجاد پورقناد، کارهای بیشتری بسازند و فعلا حساب آن‌ها را باید بدهکار کرد تا در آینده روی این کار‌ها آنالیز و بحث جدی انجام گیرد. چنین اثاری امروز فقط و فقط به تشویق و حمایت نیاز دارند.»

    پس از پایان سخنان منتقدان، توسلیان از محمدجمال سماواتی (موسیقیدان و منتقد موسیقی) خواست تا نظر خود را درباره این اثر بگوید، سماواتی با عنوان کردن این مسئله که پرداختن به آثار هنرمندی مانند امیرجاهد، بالذات اهمیت فوق العاده‌ای دارد گفت: ‌ «امیرجاهد همانطور که از طرف دوستان اشاره شد، هنوز به هیچ وجه در حد و اندازه‌ای که توانایی دارد، شناخته نشده است؛ اگر بخواهیم امیرجاهد را با شاعران کلاسیک مقایسه کنیم، او را می‌شود سعدی موسیقی نامید، وی در تصنیف‌هایش، مقدمه‌ای را مطرح می‌کند، متن دارد، استنتاج و استنباط دارد، این نگاه به تصنیف سازی، یک نگاه تکامل یافته‌تر است نسبت به شیدا و عارف. در ‌‌نهایت باید بگویم که اگر کسی پیدا شود که در کنار ذوق و حدت ذهن و عمق دانش و احاطه به زبان مادری‌اش و احاطه به تکنیک موسیقایی خودش، به تصیف سازی و بازسازی بپردازد و اگر جامعه او را تنها نگذارد، می‌شود تصنیف سازی ما در ادامه روند پیشرفت‌اش قرار گیرد و یک تکامل داشته باشد و ما ناگزیر به تحمل شرایط فعلی نباشیم.»

    در پایان برنامه گیتی خسروی (خواننده و مدرس آواز کلاسیک) با اشاره به سابقه آشنایی طولانی‌اش با سجاد پورقناد گفت: «متاسفانه امروز وقتی از جوانان می‌پرسم که حسین دهلوی یا گلنوش خالقی را می‌شناسید همه می‌گویند نه، وقتی می‌گویم روح الله خالقی را می‌شناسید، می‌گویند بله از طریق‌ای ایران،‌ای ایرانی که دیگر کشورهای همسایه ما هم آنرا می‌شناسند! من اطمینان دارم که سجاد پورقناد به تنها چیزی که فکر نمی‌کند، بالا بردن خودش است و تنها به فکر معرفی این جواهرات فرهنگی ایران است؛ همیشه از نظر معنوی و مادی در خدمت این موسیقی است. ما باید کمک کنیم امثال پورقناد، عاشقانه‌تر در این راه پیش بروند.»

       

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *