پرویز براتی – نیما توسلی: ۲۵۰ هزارنفر، در شبی از شبهای مارس ۲۰۰۹ در میدان «تقسیم» ترکیه دور هم جمع شدهاند. هوا بارانی است و سرد. هنوز این میدان رنگ و بوی اعتراض به خود نگرفته؛ اما این گردهمایی بزرگ حاکی از آن است که میدانها میتوانند فقط صحنه اعتراض نباشند. میدانها گاهی هم میتوانند نجواهای دیگری را در خود جا دهند. نام «سامی یوسف» در همهمه حاضران، بهوضوح شنیده میشود. با اینکه هوا سرد است، جمعیتی زیاد به قلب «استانبول» مدرن آمده تا شاهد کنسرت خواننده مطرح جهان اسلام باشند. جمعیت با افتخار اعلام میکنند: «او یکی از ماست» و با «سامی» در ترکیه محبوب او، همنوا میشوند. ۲۵۰هزارنفری که در میدان تقسیم استانبول شاهد کنسرت «بزرگترین ستاره راک جهان اسلام» بودند، نماینده میلیونها مخاطبی هستند که طی یکدهه اخیر به صدای او گوش دادهاند. «سامی» در چهارقاره جهان کنسرت برگزار کرده و سالنهای معتبری چون ومبلی ارنا در لندن، تالار شراین در لسآنجلس و ولودروم در کیپتاون آفریقایجنوبی را از جمعیت انباشته کرده. کنسرتهای او باشکوه و کاملا منحصربهفرد است. اجراهای او با نظم و ترتیب و با تمرکز فوقالعادهای صورت گرفته و او در کنار خواندن به زبانهای انگلیسی، عربی، ترکی، فارسی، اردو، آذری و مالایی، بر نواختن بسیاری از سازهای کلاسیک و محلی، تسلط کامل دارد. «سامی یوسف»، علاوه بر ترانهسرایی بسیاری از اشعارش، بر چندینساز ایرانی و غربی هم مسلط است. این روزها، آلبوم جدید این خواننده با عنوان «مرکز» منتشر شده است؛ آلبومی که «تم» سنتی و معاصر دارد و مضمون اشعار آن معنوی و فلسفی است. یوسف برای اولینبار ترانه تمامفارسی خود به نام «جان جانان» را که بهصورت کاملا سنتی ایرانی و با استفاده از سازهای ایرانی اجرا شده، در این آلبوم آورده. ترانه این اثر را پدر«سامی»، استاد بابک رادمنش، سروده که شاعر و آهنگساز چیرهدست موسیقی سنتی و پاپ است. به بهانه انتشار این آلبوم، گفتوگویی با «سامی یوسف» انجام داده ایم که اگر همکاری دوست فرهیختهمان «مهدی جهانگیر»، نبود، شاید این گفتوگو هم به فرجام نمیرسید. ضمن سپاس از زحمات جهانگیر، متن گفتوگو را با هم میخوانیم.
پیشتر در یکی از گفتوگوهایتان به این موضوع اشاره کردید که پروفسور «سیدحسین نصر»، یکی از اساتید تاثیرگذار بر افکار شما بوده، بهطوریکه از کتابها و اندیشههای این متفکر برجسته اثر پذیرفتهاید. به نظر میرسد در تولید یکی از آهنگهای آلبوم جدیدتان «مرکز» هم از نظارت و پشتیبانی روحی و معنوی ایشان بهره بردهاید. اگر ممکن است راجعبه این موضوع کمی بیشتر به خوانندگان روزنامه «شرق» توضیح دهید؟ آیا هرگز با پروفسور نصر ملاقات داشتهاید؟ اصلا چطور شد به افکار ایشان گرایش پیدا کردید؟… .
بله، من بارها دکترنصر را ملاقات کردهام و ایشان را بهعنوان یکی از معلمان و اساتید خود میدانم. ایشان یکی از بزرگترین روشنفکران توانمند عصر ما در زمینه دانش هستند و منبع استعداد وافری در زمینه مسایل فکری محسوب میشوند. شاید بتوان گفت یکی از ویژگیهای شاخص و برجسته ایشان این است که از معدود (اگر نگوییم تنها) روشنفکران بزرگی هستند که از احترام جهان دانش شرق و غرب برخوردارند. رویکردها و نقطهنظرهای اندیشمندانه و روشنفکرانه دکترنصر بهمدت بیش از ۵۰سال است که پایدار و مانا تداوم داشته است. چه تعداد از ما میتوانیم به چنین درجهای برسیم؟
شما راجعبه آلبوم مرکز در سایت رسمی خود نیز توضیحاتی دادهاید و جالب است عکسهایتان را در حالی که همراه با ابزار و آلات موسیقی ایرانی مثل تار، تنبک، دف و کمانچه هستید، منتشر کردهاید. آیا میتوانیم اینگونه نتیجهگیری کنیم که این آلبوم نزدیکترین اجرای شما به رگ و ریشه ایرانیتان است؟… .
بله، فکر کنم منصفانه است اگر چنین فکری کنیم. خیلی خوشبخت و خوشاقبال هستم که قادر به نواختن تمامی آن ابزاروآلاتی که در سایت رسمی من مشاهده کردهاید هستم. این آلبوم از نظر احساسی بسیار طریقتی و عرفانی است و منبع الهام اصلی من فلسفه معنوی بوده است. سرزمین پارس یا ایران، به طرز ناباورانهای سرشار از این زمینه و گرایش فکری است، بنابراین طبیعتا تاثیرات پارسی فراوانی در این آلبوم نهفته است.
آلبوم «مرکز» در واقع نمایشی از استعداد شخصی شماست؛ چراکه به نظر میرسد شما هم زمان، هم اشعارش را سرودهاید و هم موسیقی آن را اجرا کردهاید. به عبارت دیگر، میتوان شما را شخصیتی چندوجهی در این آلبوم تصور کرد که ساز هم زدهاید. آیا میتوانیم اینگونه بیان کنیم که این آلبوم، شبیه دیگر آلبومهایتان، کاملا توسط شخص شما تهیه و تولید شده است؟ در ضمن، کدام ابزاروآلات موسیقی را بهتر مینوازید؟
بله، این آلبوم برایم خیلی عزیز و گرانمایه است. من معمولا خودم مینوازم، تنظیم و اجرا میکنم و همه اشعارم را خودم میسرایم. البته برای آلبوم «مرکز»، عمده اشعار نوشته ویلناکس (Will Knox) است، به جز آهنگ مرکز (آهنگی که عنوان آلبوم هم هست) که آن را- با اجازه برای اقتباس- از یکی از اشعار دکترسیدحسین نصر باعنوان «چرا اینجا چرا اکنون»، انتخاب کردهام. من این شعر را خیلی دوست داشتم و ایشان هم با بزرگواری تمام اجازه دادند تا آن را بسرایم. استادبابک رادمنش، پدر محبوب و عزیز من، هم اشعار آهنگ «جانجانان» را نوشتهاند.
من تنبک را نخستینبار از پدرم، وقتی ششسال داشتم، یاد گرفتم. دوره آموزشی من براساس شیوه استادحسین تهرانی و کتاب آموزشی و تمرینی ایشان بود. خیلی زود بعد از آن، شروع به آموختن دف (و دیگر سازهای ضربهای)، تار (که ساز موردعلاقه من از بین سازهای ایرانی است)، سنتور، عود و همچنین ویولن و پیانو کردم. سیستم کمکی فارسی (یعنی ردیف دستگاه) را از پدرم آموختم که شامل ردیف آوازی استادعبدالله دوامی (برگرفته از استادمحمود کریمی) و ردیفسازی استادمیرزاعبدالله (برگرفته از استاد نورعلیخان برومند) است، بیشتر این آموزشها در طول سالهای اولیه نوجوانیام صورت گرفت. میشود اینطور گفت خواندن آواز «شغل دوم» من است که تقریبا در اواخر دوره نوجوانی زندگیام – خیلی تصادفی سر برآورد. من خودم را در زمینه موسیقی یک دانشآموز کوچک متواضع میدانم و قدردان تمام معلمانم هستم، بهویژه پدرم استادبابک رادمنش به خاطر تمام راهنماییهایی که در طول سالها آموزش به من داد. من برای تمام عمرم مدیون او هستم. شاید برای شما جالب باشد که بدانید پدر من یکی از شاگردان استادابوالحسن صبا بوده (در آن زمان او کودکی خردسال و استادصبا هم بسیار پیر بود). او همچنین یکی از بهترین دانشآموزان استادعلیاصغر بهاری، کمانچهنواز بزرگ آن زمان بود. استاد رادمنش الگوی من و هدایتگر من در موسیقی است. یک نابغه بسیار مستعد چندوجهی (این اصطلاح را من معمولا برای هرکس به کار نمیبرم و معتقدم او در ایران امروز چندان موردتوجه قرار ندارد) است که صدایی جادویی دارد و شخصی بسیار متواضع و فروتن است که بهاعتقاد من این ویژگیهای او از معنویات و روحیات او ناشی میشود.
چقدر با موسیقیدانها و خوانندههای فارسیزبان آشنایی دارید؟ مثلا آیا از کارها و اجراهای اساتید نخبه ایرانی نظیر محمدرضا شجریان و فرزندش همایون، شهرام ناظری و فرزندش حافظ، کیهان کلهر، حسین علیزاده، علیرضا قربانی و… مطلع هستید؟ اگر میشود نظرتان را درباره موسیقیدانها و خوانندههای ایرانی که شما بیشتر میشناسید یا کارهای آنها را بیشتر دوست دارید، برای ما بگویید… .
برخی از اسمهایی را که نام بردید میشناسم (بهویژه اساتید ناظری و شجریان) و با کارهای بسیاری از آنها آشنایی دارم. من عاشق همیشگی کارهای استاد پرویز مشکاتیان هستم. او گوهری ناب و کمیاب در دنیای موسیقی است (امید که او و تمام کسانی که ما را ترک کردهاند، قرین آرامش باشند).
آیا اقدام همزمان به کارهای آهنگسازی، نوازندگی، سرودن اشعار و خوانندگی در آلبومهایتان، روی کیفیت کاری شما اثرگذار است؟ آیا این موارد باعث نمیشود از فعالیت اصلیتان که با آن شناخته میشوید، یعنی خوانندگی، فاصله بگیرید؟
نه. همیشه سعی میکنم با رعایت فروتنی و تواضع خودم بنوازم، تنظیم و اجرا کنم. خیلی قدردان و سپاسگزارم که در ۲۹سالگی، به طور رسمی جایزه دکترای ادبی را از دانشگاه روئهمپتون (Roehampton) در جنوبغرب لندن بهدلیل کمکی که به اعتلای موسیقی کردهام، گرفتهام. من جوانترین دریافتکننده این جایزه ارزشمند بودهام و همچنین تنها مسلمانی که موفق شده تاکنون این جایزه را دریافت کند. خوانندگی- به نظر من- دومین حرفه من است و نه اساسا اولی. من برای دیگر هنرمندان کار تولیدی کردهام؛ بهویژه هنرمندانی از
«اندانته استودیو». در حال حاضر نیز روی یک پروژه فیلم از آهنگساز معروف و برنده اسکار، الرحمان (AR Rahman) و همچنین با تولیدکنندههای منطقهای و بینالمللی از طریق شرکت شخصیام به نام «اندانتهاستودیو» همکاری میکنم.
مبنای تهیه آهنگ «خراسان» در آلبوم «مرکز» چه بوده است؟ آیا میتوان گفت شما خراسان را بهعنوان نشانه و سمبلی از محل برخاستن خورشید، انتخاب کردهاید و منظورتان به طور خاص، این بوده است؟
بله، در خیلی از زمینهها اینطور است. خراسان تداعیکننده اشراق و عرفان و تصوف است و دانش. مفهوم، حقیقتی است که ما دنبال آن هستیم، درونمان نهفته است و خارج از قلمرو ما نیست.
در آلبوم «مرکز»، یک آهنگ بسیار خاص و جذاب برای فارسیزبانها وجود دارد با نام «جانجانان» که نشان میدهد شما کاملا بر زبان فارسی تسلط دارید. اگر میشود بیشتر راجعبه این آهنگ برایمان بگویید. شاعر این آهنگ چه کسی است؟ و چه شد تصمیم گرفتید این آهنگ را به فارسی اجرا کنید؟
من همواره از خوانندگی به زبان فارسی لذت میبرم و واقعا میخواستم یک کار نزدیک به سبک موسیقی «دراویش» با آهنگی که بر دف و سهتار متمرکز باشد انجام دهم. نتیجه آن شد «جان جانان» که متن شعر آن توسط استادبابک رادمنش نوشته شده است. خروجی آن بسیار زیباتر از آنچه اول انتظار داشتیم، شد. این اجرا بر اساس غزل است و من امیدوارم مردم ایران و همهجای جهان از آن لذت ببرند، انشاءالله.
راجعبه اینکه از ریتم همزمان شاد و سنتی در اجرای آهنگ «جانجانان» استفاده کردهاید، برای ما بگویید…
اگر منظور شما از واژه شاد، «ریتمیک» است، بله همینطور است. من قصد داشتم کاری انجام دهم که ریتمیک باشد و در عین حال، از نظر موسیقایی و روحی و معنوی، معتبر.
چقدر پدرتان، استادرادمنش در شکلگیری موسیقایی شما اثرگذار بوده است؟ رابطه شما با ایشان چگونه است؟
بیاندازه. او پدرم، هدایتگرم و این روزها مرشد من نیز است.
شما متولد شهر تهران هستید و سهسال اول زندگیتان را در این شهر گذراندهاید. آیا به این شهر احساس تعلق میکنید؟ نظر و احساستان به شهر محل تولدتان چگونه است؟
همیشه به این موضوع توجه داشتهام. من عاشق ایران هستم و آرزومندم که کشور زادگاهم را بهزودی ببینم. این واقعا دور از عقل به نظر میرسد که در کشورهای بسیار دوری مانند گویان (Guyana) که پارسال در استادیوم ملی آن برنامه داشتیم، موسیقی اجرا کردهام اما در کشور خودم، جمهوری اسلامی ایران، هنوز اجرا نداشتهام. مردم بعضی وقتها میگویند: «سامی تو همهجا برنامه داشتی اما هنوز ایران را ملاقات نکردهای.» جواب سادهای که در برابر این حقیقت میتوانم بدهم این است: برای ملاقات ایران و اجرا ما باید ابتدا یک دعوتنامه معنادار از یک موسسه حرفهای داشته باشیم. این برای من یک رویاست در ایران اجرا داشته باشم و خیلی هم بیشتر خوشحال میشوم اگر بتوانم از مزار پدربزرگ و مادربزرگم و نیاکانم (بهویژه در شهر تبریز) و همچنین مقابر متبرکه و مقدس ایران زیارت کنم. آرزو میکنم این رویا روزی تحقق پیدا کند.
«برنامه جهانی غذا (WFP)»، بهتازگی در کنفرانسی خبری اعلام کرده شما سفیر رسمی این سازمان هستید. در این زمینه، چه اهداف خاصی را دنبال میکنید؟ به جز اهداف مالی برای این برنامه جهانی، آیا شما قصد آن را هم دارید که در آینده برای گرسنگان و بیخانمان جهان شعر بسرایید یا آواز بخوانید؟
بله، من خوشحالم که بهعنوان سفیر جهانی برنامه غذایی جهانی سازمانملل متحد انتخاب شدهام. چندسالی است با آنها همکاری دارم و ماموریتمان این است که برای ریشهکنی گرسنگی تلاش کنیم؛ موضوعی که نهتنها جان مردم را از بین میبرد، بلکه امیدهای آنان را هم میکشد و آرزوها، اشتیاق و روح آنها را نیز از بین میبرد. چندکمپین موفق در شاخآفریقا داشتهایم که عنوانش LiveFeed است (www.LiveFeedAfrica.org). ما همچنین سهکمپین دیگر را هم با یکدیگر شروع کردهایم: برای سوریه، www.LiveFeedSyria.org و بهتازگی
www.LiveFeedPhilippines.org را نیز برای کمک به توفانزدگان فیلیپین آغاز کردهایم. من در هر زمینهای که بتواند این سرطان وحشتناک و سهمگین یعنی گرسنگی را از بین ببرد، کمک خواهم کرد. گرسنگی پیامد غیرضروری اسراف و مصرفگرایی است.
بهعنوان پرسش آخر، میخواهیم بدانیم برنامههای آتیتان شامل چه کارهایی میشود؟ آیا روزی سامی یوسف در ایران هم اجرا خواهد داشت؟
خالصانه امیدوارم چنین شود. خدا میداند که من رویای آن را میبینم. اما ما صبور و شکیبا میمانیم و امیدوار که این اتفاق هرچه سریعتر رخ دهد، انشاءالله.
در ارتباط با برنامههای آتی، من بهزودی یک سفر دور جهان خواهم داشت (که امیدوارم شامل ایران هم شود) و یک آلبوم تجاری جدید (جدا از آلبوم «مرکز») بهزودی طی چندماه آینده منتشر خواهیم کرد که ادای دین و احترام به سیدحسین نصر است. ایشان همچنین در این آلبوم، اشعار خود را خواهند خواند و آهنگهای من نیز متواضعانه ایشان را همراهی خواهند کرد و البته تعدادی شعر کلاسیک عربی هم در این آلبوم وجود دارد. من یکبار دیگر یک شعر کاملا ایرانی اجرا کردهام («زعشقت»، که به زیبایی توسط دکترنصر به فارسی کلاسیک نوشته شده). شخصا آن را خیلی خیلی دوست دارم. یک اجرای عربی- فارسی نیز بهنام «الحمدالله» دارم. کل آلبوم سنتی است و در حال نهاییکردن برای انتشار آن هستم. همچنین درگیر کارهای موسیقایی خودم نیز هستم، به همراه تولید برای اندانتهاستودیو که زمان زیادی از من میگیرد.
از شما به خاطر این فرصت و حمایتی که کردهاید، ممنونم. با آرزوی صلح و آرامش و عشق برای شما و همه مخاطبان روزنامهتان.
دیدگاهتان را بنویسید