رحیم معینی کرمانشاهی که ۲۶ آبانماه از دنیا رفت از شاعران غزلسرا و ترانهسرایان نامداری بود که مردم با آثارش خاطره دارند.
این شاعر و ترانهسرای پیشکسوت سهشنبه، ۲۶ آبانماه در بیمارستان جم از دنیا رفت. معینی کرمانشاهی از سال ۸۷ به دلیل کهولت سن، با بیماری نفستنگی و ناراحتیِ سینه دستوپنجه نرم میکرد.
رحیم معینی کرمانشاهی سال ۱۳۰۱ خورشیدی در کرمانشاه دیده به جهان گشود. او از سال ۱۳۴۱ به کار نقاشی پرداخت و در این راه پیشرفت کرد. تابلوهایی نیز به یادگار گذاشت که از جمله آنها تابلو سیاهقلم حضرت مسیح (ع) است. او در ضمن کار نقاشی، به نظم شعر میپردازد و داستان «اختر و منوچهر» را در چهار تابلو به رشته نظم کشیده است.
معینی کرمانشاهی ضمن سرودن شعر، به تصنیفسازی هم پرداخت، و تصنیفهای او که خوانندگان آنها را خواندهاند، از شهرت بسزایی برخوردارند.
معینی کرمانشاهی ابتدا «عشقی» و بعد از مدتی «شوقی» و سپس «امید» و در نهایت «معینی» را برای تخلص برگزید. از این شاعر و ترانهسرا کتابهای «ای شمعها بسوزید»، «فطرت»، «خورشید شب»، «حافظ برخیز» و دوره منظوم تاریخ ایران با عنوان «شاهکار» منتشر شده است. «حکایت نگفته» ترانههای این شاعر به همراه شرح حالی از اوست. همچنین در بخش موسیقی همکاری با علی تجویدی، پرویز یاحقی و همایون خرم از فعالیتهای این هنرمند است.
«ای شمع ها بسوزید» مجموعهای شامل چندده غزل، دو نیمایی و چند شعر در قالبهای دیگر، معروفترین اثر رحیم معینی کرمانشاهی شاعر غزلسرا و ترانهسرای معاصر است؛ شاعری که هیچگاه در برابر تجربههای نو در شعر، از خود مقاومت بروز نداد؛ اما ذهن وی آنچنان با سنتهای پرمایه شعر فارسی عجین شده بود که کمتر او را بهعنوان شاعری نوسرا شناختند.
ترانههای او سالیانی یکهتاز برنامههای رادیو و گلهای رنگارنگ بود؛ اما با ۲۳ سال سابقه کار، درست زمانی که داشته ترانه را به سمت تعالی میبرده، بازنشسته شد. اکنون بسیاری از ترانههای معینی کرمانشاهی با صدای ساز و آواز بزرگان هنر این سرزمین درآمیخته است.
رحیم معینی وقتی به تهران آمد، فقط شعر میگفت و برای روزنامه مطلب مینوشت. با ترانهسرایی هیچگونه آشنایی نداشت و رییس دفتر بایگانی رادیو بود. یکی از شعرهایش مورد توجه خوانندهای قرار گرفت.
معینی کرمانشاهی همواره ذهن پرسشگر و معترضی داشته است؛ روزنامهنگاری میکرد و زمانی مدیرعامل خبرگزاری پارس بود. ترانههای معترضانه میگفت و برای کودتا علیه دولت محمد مصدق که قاب عکس او در اتاق کارش جلب توجه میکرد، شعر گفته است.
در ترانههایش هم گاه اعتراضی داشته، یا پرسشی از خدا؛ در ترانه «راز خلقت» و «خشم طبیعت» که آن را برای زلزله خراسان سروده است و… . او سالها مشغول بهنظم کشیدن تاریخ ایران بود و تا روزی ۱۲ ساعت هم کار میکرد. با مراجعه به کتابهای تاریخ، سیاحتنامهها، سفرنامهها و منابع موجود، چند جلد کتاب را در این زمینه منتشر کرده است.
نگرانی اصلی معینی کماطلاع ماندن جوانان و دانشجویان از تاریخ سرزمینشان بود؛ نشناختن امیرکبیر، محمد مصدق، استادسیس و یوسف برم؛ با حماسههای کمنظیرشان.
میرجلالالدین کزازی با اشاره مجموعه «شاهکار» معینی کرمانشاهی در به نظم کشیدن تاریخ ایرانزمین، میگوید: واپسین حماسه تاریخی در این روزگار را یکی دیگر از فرزندان کرمانشاه درپیوسته است و درمیپیوندد. این حماسه سرگذشت تاریخ ایران را از آغاز تاکنون دربر خواهد داشت. از دید انگیزه و آغاز، این حماسه را میتوان با «باغ فردوس» میرزا احمد الهامی سنجید.
کزازی میافزاید: گویا از جهان نهان، از وی خواسته شده است که به این کار شگرف بپردازد. دست یازیدن، آغازیدن به سرودن حماسهای چنین، که میباید تاریخ پهناور ایرانزمین را دربر داشته باشد، در گوهر و سرشت خویش، کاری سترگ و شکوهمند است.
محمدعلی چاووشی درباره ترانههای معینی کرمانشاهی اظهار میکند: ترانههای معینی کرمانشاهی، اخلاقمحورند. دعوت به نیکی، وفاداری و محبت در ترانههای او فراوان آمده است، و همواره ترانههایش با حسن مطلع شروع میشوند. همه ترانههای معینی سر به آسمان دارند و دعوت به تخریب نیستند. ما شهامت سخن گفتن را در ترانههای او میبینیم. همچنین در ترانههایش تازیانههای بسیار بر تارک واقعیات دردناک اجتماعی زده است. معینی کرمانشاهی بیش از نیم قرن با ترانههای خود، با یاد و خاطره و دل مردم ایران پیوند داشته است.
دیدگاهتان را بنویسید