موسیقی ایرانیان – رضا نامجو: زنده یاد «رضا روحانی» هنرمند شناختده شده ایرانی (پدر خانواده روحانی) با علاقه فراوانی که به موسیقی داشت پسرانش را در همین مسیر قرار داد. او مهندس کشاورزی، در استان گیلان بود که در کار نواختن ویلون و سرودن شعر نیز تجربیات زیادی داشت و همین باعث شد فرزندانش خیلی زود به موسیقی علاقه مند شوند، یکی از آنها و شاید جهانی ترین چهره موسیقایی در خانواده روحانی «شهداد روحانی» است که عده ای او را شهرداد می خوانند. شهداد آهنگساز و رهبر ارکستر سمفونیکهای متعددی است و بیشتر آهنگهای انوشیروان روحانی را او تنظیم کرده است. وی رهبری بسیاری از ارکسترهای سمفونی معتبر را به طور مهمان بر عهده داشته که از آن جمله میتوان ارکستر سلطنتی فیلارمونیک لندن، ارکستر سمفونی مینسوتا، سمفونی کلرادو، سمفونی سن دیگو، سمفونی ایندیاناپولیس، سمفونی نیوجرسی، سمفونی فیلارمونیک زاگرب، سمفونی جوانان آمریکا و غیره را نام برد. روحانی در سال ۱۹۹۸ توسط دولت تایلند برای ساخت قطعه موسیقی مراسم افتتاحیه و اختتامیه سیزدهمین دوره بازیهای آسیایی دعوت شد. این قطعه به عنوان محبوبترین آهنگ این بازیها انتخاب شد انتخاب برخی از قطعات معروف و نیز گوشنواز و رپرتوارهایی که عموم مردم از آن خاطره دارند، از جمله شگردهای روحانی به شمار می رود و همین امر سبب شده است تا اجراهای او همه گاه با اقبال تماشاگران ایرانی روبروشود. از جمله کارهایی که او در تهران به صحنه برد، اجرای برخی از موسیقی متن های فیلم های معروف دنیاست که چندین بار توسط ارکستر سمفونیک تهران اجرا شده است. «موسیقی ایرانیان» با این هنرمند گفت و گوی مفصلی انجام داده که خواندنش در ادامه، خالی از لطف نیست.
* اجرایی که ارکستر تحت رهبری شما در سال ۹۰ به روی صحنه برد، شامل مجموعه ای از موسیقی فیلمهای پدرخوانده، محمد رسول الله (ص) و … را در برداشت. علاقه شما به اجرای موسیقی فیلم پیش از این در اجراهای متعدد مشخص شده است. در قواهر یک رهبر ارکستر شناخته شده اصرار شما بر اجرای موسیقی فیلم قرار است به نقطه ای مشخص برسد یا صرفا جنبه سرگرم کننده ای به منظور ارتباط برقرار کردن مردم دارد؟
به صورت کلی لازم است بگویم همه چیز به این موضوع بستگی دارد که قرار است چه موسیقی فیلمی اجرا شود. بسیاری از آهنگسازانی که برای فیلم موسیقی نوشته اند آهنگسازانی هستند که برای کنسرت میوزیک هم کار نوشته اند، به عبارت بهتر همه آنها موسیقی کلاسیک را تحصیل کرده اند. در ضمن موسیقی فیلم هم نوشته اند. اگر به کارنامه فعالیت جان ویلیامز و بسیاری از آهنگسازان کارهایی که به آنها اشاره کردید، دقت کنید متوجه خواهید شد که آثاری برای سالن های کنسرت هم نوشته اند. از سوی دیگر باید به این نکته هم توجه کنیم که موسیقی فیلم در مقایسه با گذشته در بین ارکسترها و تمام مردم دنیا جا باز کرده است. بسیاری از ارکستر سمفونیک های معتبر اروپایی و آمریکایی امروز به این نتیجه رسیده اند که مخاطبان و استقبال کنندگان موسیقی ارکسترال هر روز کمتر می شوند. کسانی هم که به سالن ها می روند افرادی هستند که سو و سال بالایی دارند. جوان ها بخش اندکی از مخاطبان آثار ارکسترال را تشکیل می دهند. به همین خاطر هم هست که بسیاری از ارکستر سمفونیک ها از بین رفته اند. نبودن مخاطب باعث از بین رفتن ارکسترها می شود. اگر مردم به دیدن برنامه نیایند رفته رفته مشکلات ارکستر به جایی می رسد که از هم خواهند پاشید.
* بنابراین امروز ارکسترهای شناخته شده جهانی به سراغ موسیقی فیلم رفته اند؟
صرفا بحث موسیقی فیلم نیست. آنها سعی می کنند کارهای جدیدی ارائه دهند. چراکه مخاطبان مسن کم کم دارند کنار می روند و برای جذب مخاطبان جوان تر باید کاری کرد. جالب است بدانید تا چند سال پیش برخی از ارکسترها فقط آقار کلاسیک را اجرا می کردند اما امروز ارکستر فیلارمونیک وین که یکی از قدیمی ترین و بهترین ارکستر فیلارمونیک های دنیاست هر ساله در ماه تابستان فستیوال موسیقی فیلم برگزار می کند. سی سال پیش یعنی زمانی که من در وین تحصیل می کردم، موسیقی فیلم در آنجا اجرا نمی شد یا اگر هم اجرا می شد در سطح خیلی کوچک و پایینی بود. امروز اما ارکستر فیلارمونیک وین هر ساله با بزرگترین رهبران دنیا موسیقی فیلم های ماندگار را اجرا می کند. همین چند سال پیش بود که تمام کارهای جان ویلیامز توسط این ارکستر در فضای باز (جایی که سی هزار نفر تماشاگر حضور داشتند) اجرا شد. ارکستر فیلارمونیک برلین هم دقیقا همین کار را انجام می دهد.
* با این وجود یک تفاوت بزرگ بین ارکستری که رهبری در قد و قواره شهداد روحانی دارد اما در خوشبینانه ترین حالت ممکن تنها سالی یکبار فرصت اجرا دارد در مقایسه با ارکسترهایی با برنامه مدون فصلی و سالانه وجود دارد. امروز دلایل محدود کننده ای وجود دارد که نمی گذارند امثال شما در طول سال اجراهای منظمی داشته باشند. ارکستر فیلارمونیک وین اما تنها بخشی از وقت خود را به اجرای موسیقی فیلم های ماندگار اختصاص می دهد…
با این وجود همین که عده ای (شاید برای اولین بار) می آیند و ارکستر سمفونیک را می بینند و حتی قطعاتی که در آن کنسرت اجرا می شود توجه آنها را به خود جلب می کند اتفاق خوبی است. شاید اگر دفعه بعد این ارکستر با رهبری افراد دیگر به روی صحنه بیاید همان جمعیت جوان قبلی دوباره برای دیدن کنسرت به سالن ها بیایند. از سوی دیگر اگر ارکسترهای شناخته شده در سطح جهان این کار را در فصل تابستان انجام می دهند به آن خاطر است که می خواهند ۳۰ هزار نفر مخاطب را به محل اجرا بکشانند.
* با این وجود این اجرا یک بخش مشخص است و اجراها، پی در پی و ادامه دار هستند…
اما من فقط نیامده ام موسیقی فیلم رهبری کنم. اگر به کارنامه من در زمانی که ارکستر سمفونیک تهران بودم توجه کنید خواهید دید اخیرا سه سی دی از ارکستر سمفونیکی که هشتاد سال قدمت دارد به بازار آمده. این سه سی دی برای ارکستری که تا پیش از این هیچ نمونه کار ضبط شده ای نداشته در دوره ای که من رهبری ارکستر را به عهده داشتم تهیه و ضبط شده اند. در صورتی که فقدان نمونه باعث شده در مورد سطح کار ارکستر در بازه زمانی ۳۰ سال یا چهل سال قبل هیچ اطلاعاتی در دست نباشد، به همین خاطر برای هیچ کس این امکان وجود نداشت که کیفیت اجراهای ارکستر در بازه های زمانی متعدد (قبل از انتشار این سه سی دی) وجود نداشت. این برای اولین بار است که سه سی دی از کارهای استاندار موسیقی کلاسیک که به صورت زنده در تالار وحدت و برج میلاد ضبط شد.
سوئیت سمفونی شهرزاد اثر نیکولای ریمسکی کورساکف، قطعه پرنده آتشین ایگور استراوینسکی، قطعات کارمن، ژرژ بیزه و به وسیله ارکستر سمفونیک تهران اجرا شده بود، در این سه سی دی وجود دارد. قبل از تعطیلی ارکستر سمفونیک، این ارکستر با برنامه منظمی کار می کرد، خود من سالانه یک اجرا با این ارکستر داشتم. بیشتر کارهایی که در آن دوره اجرا کردیم مربوط به موسیقی کلاسیک غرب است. یکی دو بار هم از قطعات آهنگسازان ایرانی مثل آقای دهلوی را هم با این ارکستر اجرا کردیم. خیلی خوب است که ارکستر سمفونیک با یک برنامه ریزی مدون قطعاتی از آهنگسازان ایرانی، قطعات موسیقی کلاسیک و موسیقی فیلم و … را اجرا کند.
علت آنکه در برنامه هایی که در ایران اجرا می کنم موسیقی فیلم بخش مهمی از ماجرا است آن است که اسپانسرهایی از طرف بخش خصوصی فعالیت می کنند این پیشنهادها را به من ارائه می دهند. اسپانسر مجبور است به آن خاطر که می خواهد سرمایه اش برگردد باید رپرتواری اجرا کند که مخاطبان برای اجرایش به سالن کنسرت بیایند.
* حرف من این است که قواره جهانی شما را به اجراهایی از این دست محدود کردند چندان خوب نیست اما موافقم که خود این اجراها را نداشتن از مورد اول بدتر است.از پتانسیل های موجود در افرادی مثل شما به این صورت استفاده کردن احتمالا به نفع موسیقی ایران نخواهد بود…
کاملا درست است. اما مسئله این است که چنین پرسش هایی را مسئولین فرهنگی باید پاسخ دهند نه من! شما فکر می کنید سرمایه گذاری عظیم کشورهای عربی در مورد ارکسترهایشان به چه خاطری صورت می گیرد؟ به آن خاطر که می خواهند کشورشان را به جهانیان معرفی کنند. آنها می خواهند به دنیا بگویند ما هم فرهنگ داریم و از هنر سر رشته داریم. این در حالی است که حتی یک نفر از نوازندگان ارکسترهای کشورهای همسایه هم از خود آن کشور نیستند. آنها در مورد ورزششان هم چنین رویهای را پیش گرفتهاند. آنها برای رسیدن به هدفشان پول خرج میکنند. کشورهای حاشیه خلیج فارس دقیقا این کارها را برای معرفی خودشان در جهان انجام می دهند. امروز نه تنها در ایران بلکه در هیچ کجای دنیا هیچ نوازندهای نمی تواند بدون رهاورد مالی در ارکسترها فعالیت کند.
البته منظورم از این جمله ارائه یک کنسرت صرفا عامه پسند نیست. بالاخره موسیقی وقتی موثر است که بتواند از هر طریقی که ممکن است با شنوندههایش ارتباط عاطفی برقرار کند، با این وجود معتقدم کیفیت کار نباید تحتالشعاع این موضوع قرار بگیرد. قطعاتی که برای اجرا انتخاب می شوند باید از کیفیت بالایی برخوردار باشند. از سوی دیگر اگر بنا باشداجراهایی از این دست مثلا به اجرای اثری از موتزارت اختصاص پیدا کنند طبیعتا اسپانسر نمی پذیرد چرا که اولویت بخش خصوصی بازگشت سرمایه است.اجازه بدهید اعتقاد خودم در این مورد را بیان کنم. به نظر من هر موقعیتی نیازمند رپرتوار مخصوص به خودش است.البته اگر همه چیز سر جای خودش قرار داشت طبیعتا من علاقه مند بودم قطعات کلاسیک بیشتری را اجرا کنم و حتی قطعاتی را هم از آهنگسازان خوب ایرانی به روی صحنه ببرم.
* با توجه به اینکه نوازنده هایی که در طول این سال ها در ایران با شما همکاری کرده اند از گروه های سنی و سطح حرفهای متفاوتی تشکیل شده اند، اگر بنا باشد تفاوت کار کردن با این نوازنده ها را شرح بدهید، عموما چگونه از دینامیک و البته ابزاری که در اختیار دارید می گذرید و به حس موسیقایی مورد نظر برسید؟
کار کردن دارای مراحل مختلفی است. قبل از هر چیزی شما به عنوان رهبر ارکستر باید این فرصت را برای نوازندگانتان فراهم کنید تا آنها به لحاظ تکنیکی با آن قطعه آشنا شوند. در این بازه زمانی آنها این فرصت را دارند که مشکلات تکنیکی خود را بر طرف کنند. بعد از بر طرف شدن این موضوع تازه نوبت به توجه عمیق به کار می رسد. تازه آن موقع است که شما می توانید موسیقی را زنده کنید و حس موسیقایی را به شنونده منتقل کنید. نکته قابل تامل در آنسامبلی که هم اکنون در دسترس ماست این است که نوازنده ها در یک سطح قرار ندارند. آنها به لحاظ قدرت نوازندگی در سطوح مختلفی قرار دارند. از سوی دیگر معتقدم باید به نوازنده های جوان فرصت داد تا بتوانند خودشان را پیدا کنند، به لحاظ تکنیکی ایرادات موجود را مرتفع کنند و بتوانند نت ها را با توجه قطعات استخراج کنند. بعد از آن نوبت به توجه عمیق تر به موزیکالیته و هدف اصلی اجرا می رسد.
* نظرتان درباره بدنه موسیقی ارکسترال و نوازنده های جوانی که هم اکنون در حال مطرح شدن هستند چیست؟
من وقتی جوانهای مملکتم را میبینم و وقتی استعدادهایی را میبینم که حتی در موقعیتهای سخت هم به خوبی خود را نشان میدهند به آینده کشورم امیدوار میشوم. امروز این استعدادها وجود دارند و دارند تلاش می کنند. نکتهای که ذهنم را در مورد این استعدادها به خود مشغول کرده حمایتی است که باید همه ما از آنها داشته باشیم. دولت مهمترین نقش را در این بین دارد. در کل وقتی علاقه مندان و نوابغ ایرانی را میبینم به شدت به آینده امیدوار میشوم. سال گذشته در تهران کلاس رهبری ارکستری برگزار کردم و در خلال همان کلاس بسیاری از باورهایم در مورد این جوانها دوباره به من ثابت شد. علاقه و استعداد این سرمایهها را باید پرورش دهیم. معتقدم جامعهای که ریشههای هنر را در درونش مستحکم نکند نمیتواند جامعه سالم و شادی باشد. اگر بتوانیم زمینه را برای رشد هنر و هنرمند در مملکتمان فراهم کنیم تاثیر مستقیم این حمایت را در نسلهای آینده و بهبود وضعیت اجتماع خواهیم دید.
* شما دوره آکادمیک آهنگسازی و تنظیم موسیقی جاز را هم گذرانده اید. اما کارنامه تان گواه این موضوع است که تا آن میزان که قطعات ایرانی اجرا کرده اید یا در مسیر ساخت و ارائه قطعات موسیقی کلاسیک کوشیدهاید در این زمینه فعالیت نکردهاید. چرا ما شاهد این جریان در کارهایتان نیستیم؟
به نظرم لازم نبوده این کار را انجام دهم. در دوران تحصیلم تعدادی کار برای آنسامبل موسیقی جاز (که به آنها بیگ بند می گویند (به ارکستر سازهای بادی -چوبی، بادی –برنجی و سازهای ضربی بند می گویند) نوشته ام که در کشورهای اروپایی چون اتریش و آلمان اجرا هم شده اند. اما اصلی ترین تاثیر این دوره فارغ از علاقه ای که به موسیقی جاز داشتم آن بود که یاد گرفتم. موسیقی جاز بسیار پیچیده است و اگر آدم به دنبالش برود تحصیل این رشته از موسیقی سال ها به طول می انجامد. به عنوان یک آهنگساز دوست داشتم انواع مختلف موسیقی را بشناسم و در رشته های مختلف موسیقی تحصیل کند. صرفا برای رسیدن به این مقصود این رشته را آموختم و الا علاقه فراوانی به فعالیت در آن زمینه ندارم با این وجود اگر موقعیتی پیش بیاید که بخواهم برای موسیقی جاز اثری بنویسم به آن زمینه هم آشنایی دارم.
* یک سوال کلی تر: برای رسیدن به کشف موسیقایی و نشان دادن المان ها موجود در قطعه نظیر المان خشم، غم، شادی، اضطراب، ترس و … چه قدم هایی باید از سوی نوازنده و رهبر ارکستر برداشته شود؟
در ابتدا خود رهبر ارکستر باید تمام منظور آهنگساز را که در نت ها و پارتیتور درج شده در کند. کیفیت و میزان این درک به تجربه و تبحر رهبر ارکستر مربوط است. وقتی به آن کشف رسید تازه نوبت به انتقال حس هایی که در بالا به آنها اشاره کردید به نوازنده ها می رسد. پس از آن هم نوبت انتقال حس از نوازنده ها به شنونده می رسد. با این وجود کار خارق العاده ای از دست رهبر ارکستر بر نمی آید. با این تعبیر که رهبر ارکستر نمی تواند بیش از آنچه توسط آهنگساز نوشته شده را به مخاطب ارائه دهد. تنها چیزی که باید به عنوان یک رهبر ارکستر به دنبالش باشیم در ابتدا مقصود و نظر آهنگساز و در ادامه انتقال آن است. در ضمن من همیشه همیشه گفته ام موسیقی یک هنر ابسترکت است. به این معنا که همیشه به یک صورت و فرم خودش را نشان نمی دهد. درست به همین خاطر هم هست که رهبر ارکسترهای مختلف یک اثر خاص را به چندین نوع متفاوت ارائه می دهد. زیبایی موسیقی هم به همین است. منظورم از تغییرات، تغییرات اساسی نیست. تا حدی که بشود حالت و مقصود آهنگساز را به صورت های مختلف نشان داد دست رهبر برای تغییر باز است. البته توضیح در این مورد پیچیده است و بخشی از ماجرا به پارامترهای فنی مربوط می شود، بخشی از آن هم به تجربه، ذوق و درک رهبر ارکستر از یک قطعه خاص یا یک آهنگساز خاص مربوط است. به عنوان مثال فرض کنید رهبر یک ارکستر، می خواهد یکی از سمفونی های شوبرت را رهبری کند. طبیعتا بهتر است او برای رسیدن به هدف مورد نظر، بقیه آثار شوبرت را هم شنیده باشد. می شود قطعاتی که آن آهنگساز برای سازهای مختلف و یا حتی برای آواز نوشته است را مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. وقتی آدم به عنوان یک رهبر ارکستر با آثار دیگر آهنگساز مورد نظر آشنا شود، طبیعتا خود آهنگساز، سبک و کار او را بهتر درک می کند. اگر این احساسات در موسیقی مورد نظر نوشته شده باشد رهبر هم می تواند آنها را پیاده کند اما اگر خبری از این احساس ها در اثر نوشته شده نباشد کار خیلی مشکل می شود.
* با این وجود در دو ارکستر متفاوت که رهبر یکی از آنها از دیگری کار خودش را بهتر بلد است صدادهی ارکستر متفاوت می شود. از سوی دیگر مخاطبان موسیقی ارکسترال در ایران زیاد نیستند با این توضیح انتقال مفهوم موسیقی در این شرایط با پیچیدگی همراه نمی شود؟
موافقم که اکثر مردم ایران موسیقی ارکسترال گوش نمی دهند. با این وجود افرادی هستند که به موسیقی کلاسیک علاقه مند هستند با تهیه سی دی های مورد علاقه خودش موسیقایی اشان را ارضاء می کنند. از سوی دیگر هر وقت به ایران می آیم شبکه ای در صدا و سیما می بینم که به صورت مداوم موسیقی ارکسترال موسیقی کلاسیک پخش میکنند. مطمئنا این نوع از موسیقی هم علاقه مندان خاص خودش را دارد. با این وجود حق با شماست. فرد وقتی زنده این برنامه ها را می بیند تاثیرات زیباتر و بیشتری می گیرد.
* من با حرف شما کاملا موافقم. نکته ای که مد نظر بود این است که با توجه به اینکه مردم پس زمینه ای درباره به برخی از موسیقی فیلم ها دارند. به عنوان مثال اگر بنا باشد شما موسیقی فیلم پدرخوانده را اجرا کنید مردم آن را راحت تر می پذیرند. این موضوع کار را برای دراماتیزه کردن اثر کار را آسان تر نمی کند؟
اگر قطعه درست اجرا نشود مطمئنا آن اثر را نمیگذارد. اما اگر قطعه درست اجرا شود با فرض این موضوع که همه چیز به دقت نواخته شده و مردم از آن پیش زمینه ای دارد و یا با ملودی آشنایی دارند ممکن است کار قدری راحت تر شود. با این وجود باز هم می خواهم بگویم همه این ها سر جای خودش اهمیت دارد اما اگر اجرای آن اثر به نحو احسنت نباشد مفهوم اثر هم منتقل نخواهد شد. در موسیقی کلاسیک هم فرض کنید فردی بارها یک قطعه موسیقی کلاسیک را شنیده باشد، طبیعتا وقتی قرار می شود آن قطعه را اجرا کنید چون با قطعه مورد نظر آشنایی دارد ممکن است خیلی سریع با کار ارتباط برقرار کند. اما کافی است شما از همان قطعه خاطره انگیز اجرای خوبی نداشته باشید. در چنین شرایطی مخاطب از قطعه مورد نظر زده خواهد شد. در مورد موسیقی فیلم هم این قضیه کاملا صادق است. اگر اجرای خوبی از اثر ارائه ندهید طبیعتا اثری که آن قطعه می تواند روی مخاطب داشته باشد وجود نخواهد داشت.
* بگذارید سوالم را به نحو دیگری مطرح کنم. در حوزه موسیقی خصوصا موسیقی ارکسترال عده ای غایت را دراماتیزه کردن کار می دانند. اینکه بتوانید با استفاده از ابزاری که در دست دارید به این مفهوم برسید. در تجربه اجرای موسیقی فیلم که مردم معمولا با آن خاطره بازی بیشتری می کنند این کار در مقایسه با کارهایی که از سوی مردم ناشنیده مانده کار ساده تری نیست؟
اصلا اینطور نیست. همانطور که گفتم این موضوع به این بستگی دارد که شما در حال اجرای کدام موسیقی فیلم هستید. برخی از موسیقی فیلم ها هستند که آنقدر زیبا نوشته شده و ارکستراسیون خوبی دارد و به قدری فرم موسیقی در آن خوب رعایت شده که کار سادهای در مقام اجرایش در پیش ندارید. همان قدر که اجرای برخی از قطعات موسیقی کلاسیک کار مشکلی است، اجرای برخی از آثار که برای موسیقی فیلم نوشته شده اند هم دشوار است. این موضوع را می شود از نوازنده ها هم پرسید. بعضی از قطعات موسیقی به لحاظ اجرایی و تکنیک نه تنها آسان تر از اجرای قطعات موسیقی کلاسیک نیستند بلکه در مقام اجرا با دشواری مواجهاند. به صورت کلی نمی شود راجع به این موضوع نظر داد. می شود چند موسیقی فیلم را مثال بزنیم و من با توضیح روی آنها این مسئله را ثابت کنم. اگر با بقیه موزیسین ها هم گفت و گو کنید آنها هم این هم گفته مرا تایید می کنند که اجرای برخی از موسیقی فیلم ها هیچ چیز کمتر از قطعات موسیقی کلاسیک ندارد و حتی در برخی موارد مشکل تر هم هست. البته برخی از موسیقی فیلم ها ارزش موسیقایی خاصی ندارند اما مردم به خاطر خود فیلم یا بازیگر یا فیلمنامه با آنها خاطره ای داشته باشند اما من راجع به آن صحبت نمی کنم. به نظر من موسیقی خوب می تواند برای فیلم نوشته شده باشد، می تواند برای اپرا نوشته شده باشد و می تواند برای هیچ کدام از اینها نوشته نشده باشد. هر کدام از این ها حال خاص و توانایی خاصی را می خواهد. این موارد را باید در کمال صراحت و درستی اجرا کرد.
* اگر قرار باشد درباره یک آهنگساز یا رهبر ارکستر در ایران و جهان صحبت کنید که روی شما اثر فراوانی گذاشته و خودتان را تحت تاثیر او می دانید صحبت کنید چه نام هایی را بر زبان می آورید؟
در ابتدا باید بگویم خیلی به ملیت آهنگسازان فکر نمی کنم و برایم اهمیتی ندارد که متعلق به ایران هستند یا خارج از ایران. از سوی دیگر باید بگویم تنها یک آهنگساز نبوده که از آن آموخته باشم. از هر کدام از آهنگسازانی که در زمینه موسیقی کلاسیک فعال بوده اند تاثیر گرفته ام. برخی از آنها متعلق به دوره باروک، کلاسیک، رومانتیک و حتی مدرن بوده اند. هر کدام از آنها اثری روی من به عنوان یک آهنگساز گذاشته اند. به همین خاطر نام بردن از تنها یک آهنگساز، کار دشواری نیست، غیر ممکن است! البته فردی که به شدت روی نوازندگی من تاثیر گذاشت ابراهیم روحی فر بود که نزد ایشان ساز ویولن را آموختم به همان نسبت اساتید دیگری که در ایران تحت نظرشان کار می کردن هم روی من تاثیر گذاشتند. استاد مصطفی کمال پورتراب، استاد فرهاد فخرالدینی و استاد حسین دهلوی کسانی بودند که روی کار من اثر گذاشتند. آنها کمک کردند تا بیشتر با موسیقی علمی آشنا شوم. در خارج از ایران هم معلمی در امریکا داشتم به نام دان ری که شاگرد آرنولد شونبرگ بود. در یک بازه زمانی این مرد روی من خیلی اثر گذاشت. خیلی ها بودند که بر روی نوشتن و کار من اثر گذاشتند و به همین خاطر است که می گویم انگشت گذاشتن روی یک فرد خاص کار غیر ممکنی است. بنابراین آنچه امروز هستم و کارکتری که موسیقی من دارد تاثیرات سال ها مراوده و رفت و آمد و تحصیل با اساتید متعدد بود.
دیدگاهتان را بنویسید