بیتا یاری: چند شب پیش اجرا موسیقی کلاسیک برای پیانو با دو رپرتوار متفاوت از آثار آهنگسازان ایرانی در برنامه ای تحت عنوان «صد سال موسیقی ایران برای پیانو» در تالار رودکی توسط لیلا رمضان، پیانیست، ان هم درحضور استادان موسیقی تجربه خوبی را هم برای موسیقی ایرانی و هم آهنگسازان آن رقم زد. اتفاقی تجربه ناشده در این کنسرت و رپرتوار آن محسوس بود، چرا که به بخشی از موسیقی ایران یعنی موسیقی کلاسیک پرداخته بود که اتفاقا اغلب ایرانی دانسته نمیشود و آن را ماحصل حضور موسیقی فرنگی در ایران میدانند. رمضان پیانیست جوانی که چهارده سال پیش ایران را به قصد تحصیل موسیقی ترک کرده و اکنون ساکن لوزان سویس است، در دو شب ۴ و ۵ دی ماه اجراهای باکیفیتی را به گفته استادان و آهنگسازان حاضر در برنامه رقم زد و هرچند رپرتوار انتخابی کاملا صد سال مورد نظر او را پوشش نمیداد اما سوژه خوبی برای گفتگو فراهم آورد.
- اجرای شما به نام صدسال موسیقی ایران برای پیانو نام داشت. صد سال موسیقی ایران برای پیانو یعنی چه؟ یعنی کدام موسیقی ایران؟ آهنگسازان ایرانی که قطعات موسیقی برای پیانو نوشتهاند یا آهنگ ایرانی که روی پیانو اجرا شده …
این پروژه به نام صد سال موسیقى ایران براى پیانوست که شامل قطعاتى است که آهنگسازان ایرانی در طول قرن اخیر براى پیانو نوشته اند.
- این صد سال از کجا آمده است؟
این صد سال از پیشکسوتترین نفر یعنی از زمان تولد آقای امین الله حسین که در سال ۱۲۸۴ به دنیا آمده بود تا امروز میباشد.
- یعنی تنها ملاک شما سنِ آقای امین الله حسین بوده است؟
زمانى که من قطعات کنسرتم را برنامه ریزى کردم، امین الله حسین قدیمىترین آهنگساز این برنامه بود.
- قبل تر از اینها هم در موسیقی ایران برای پیانو قطعاتی نوشته شده است بطور مثال قبل از آقای امین الله حسین کسانی چون موسیو لومر، سالار معزز و مین باشیان پسر را داریم که از لحاظ کسوت قبل از آقای حسین هستند و در برهه زمانی یکصد سال پیش تا امروز قرار میگیرند!
حتما، ولى زمانى که من جستجویم را براى نتهاى قطعات برنامه ام شروع کردم، دسترسى به قطعات این آهنگسازان نداشتم. در ضمن موسسه لومر آهنگساز ایرانى نیست.
- اصلا از وجود اینها خبر داشتید و از پیداکردن قطعاتشان محروم بودید یا نه؟
بعضى از این آهنگسازان را میشناختم، ولى دسترسى به آثارشان را نداشتم و برخى دیگر را نمیشناختم یا نمىدانستم که براى پیانو قطعه نوشته اند.
- چگونه این پروژه «صدسال موسیقی ایرانی برای پیانو» مطرح شد؟
همانطور که در برنامه روز اجرا هم ذکر کردم، بعد از دعوت آقاى کارن کیهانى، آهنگساز ایرانى، به ژنو، براى پروژهاى در مورد موسیقى معاصر ایران و دیدگاه آهنگسازان اروپایى و ایرانى به این موسیقى و اجراى قطعه اى که این آهنگساز براى آنسامبل ماتکا نوشتند، از آنجایى که همیشه دوست داشتم از آثار آهنگسازان ایرانى اجرا کنم، تصمیم به اجراى پروژهاى با قطعات آهنگسازان ایرانى براى پیانو گرفتم.
- چه زمانی این تصمیم را گرفتید؟
زمستان سال گذشته، (۱۳۹۲) تصمیم گرفتم و از آن زمان تا حدود پاییز امسال سعی کردم این قطعات را جمع آوری کنم و حدود سه- چهار ماه فرصت داشتم تا آنها را آماده اجرا کنم.
- یعنی سه ماه پیش قطعات و رپرتوار خود را به انجمن موسیقی ارائه کردید؟
حدودا سه، چهار ماه قبل از کنسرت.
- خودتان پیشنهاد کردید؟
بله من برنامه را به انجمن پیشنهاد دادم و از طریق خانم فریماه قوام صدری به انجمن موسیقى ایران معرفى شدم. در واقع ما به انجمن موسیقى رفتیم که برای شرکت در جشنواره فجر صحبت کنیم که در آنجا جناب آقاى ترابى گفتند که برنامه ریزى برخى از کنسرت ها را انجمن موسیقى بر عهده میگیرد.
- در ابتدا قصدتان حضور در جشنواره فجر بود؟
قصد حضور در جشنواره فجر را نیز داشتم ولى براى برنامه دیگرى. البته در آن وقت هم به لحاظ زمانی هنوز برنامه ریزى جشنواره فجر شروع نشده بود.
- آیا اجازه شرکت در جشنواره را ندادند؟
قضیه اجازه دادن یا ندادن نبود، در آن زمان هنوز برنامه ریزى جشنواره فجر آغاز نشده بود و دقیقا نمیدانستم در اواخر دیماه اجرا میشود یا در بهمن ماه؛ و زمانى که مشخصتر شد، زمان برنامه هاى فستیوال فجر با برنامه هاى کارى من متاسفانه جور نبود.
- معمولا جشنواره فجر با جشن پیروزی انقلاب همزمانی دارد و در بهمن ماه اجرا می شود و بعید است در دی ماه اجرا شود!
من نمیدانم به نظرم مىآید گاهى چند روزى تغییر میکند.
- به خانم قوام صدری گفتید چنین پروژه ای دارید…
نه دقیقا. با خانم قوام صدری برای شرکت در جشنواره فجر صحبت کردیم و براى این قضیه خدمت جناب آقای ترابی رفتیم و در آنجا بود که به آقای ترابی گفتم که چنین برنامه ای (صد سال موسیقی ایران برای پیانو) را در نظر دارم اجرا کنم که ایشان گفتند اگر بتوانند براى اجراى این برنامه کمک میکنند.
- چگونه پیشنهاد شما را پذیرفتند؟
همانطور که از من خواسته شده بود، دی وی دی اجراهایم در کنسرتهای سوئیس را به همراه رزومه کارى و تحصیلىام ارائه کردم و آنها دیدند تا طرح مرا بپذیرند.
- یعنی با دیدن نمونه ای از اجراهای شما امکان اجرا در ایران را تدارک دیدند و یا با معرفی خانم قوام صدری مایل شدند که …
نمیدانم دقیقا چطور تصمیم گرفتند. حتما که معرفى من توسط خانم قوام صدرى خیلى کمک کرد، ولى واقعا نمیدانم چطور تصمیم گرفتند.
- شما سه ماه فرصت داشتید که برنامه کنسرت را آماده کنید؟
در حقیقت از شهریور دیگر تمام نتهای رپرتوار اجرایی ام را داشتم.
- از زمستان سال گذشته تا شهریور امسال نت جمع آوری می کردید؟
بله، از آهنگسازان نتهایشان را میگرفتم و بهتر بگویم از هر کسی که میتوانستم سراغ نت آهنگسازان را میگرفتم. تمام کسانی که میشناختم اگر اسم اهنگسازی را میبردند، میرفتم در اینترنت آنها را جستجو میکردم تا اگر قطعه ای منتشر کرده اند آنها را پیدا کنم و آَشنا شوم. بعد اگر قطعه به نظرم با پروژه متناسب مىآمد، با آهنگساز قطعه ارتباط میگرفتم یا تلفنی میخواستم که اگر نت دارند برایم بفرستند یا از دوستانم میخواستم تا نتها را پیدا کنند و برایم بفرستند.
- کدام آهنگسازان نتها را خودشان برایتان فرستادند؟
تقریبا تمام آهنگسازان. آقاى هرمز فرهت، آقاى احمد پژمان، از آقای درویشی خواهش کردم که از طریق آقای هوشیار خیام به دستم رساندند. آقاى ایرج صهبایى، آقاى رضا والى، آقاى کارن کیهانى، آقاى اشکان خمسه پور، آقاى علیرضا مشایخى، آقاى آرش عباسى، آقاى هوشیار خیام، آقاى نادر مشایخى، آقاى حمیدرضا دیبازر، آقاى احسان صبوحى، آقاى مهران روحانى، آقاى علیرضا فرهنگ، تمامى این آهنگسازان لطف کردند و نت قطعات اجرایى را شخصا در اختیارم قرار دادند. آقاى امین الله حسین در فرانسه نتهایشان چاپ شده است. بعضی از آهنگسازان را هم آقای سروش ریاضی به من معرفی کردند (مثل آقاى هرمز فرهت) و یا نت قطعاتشان را در اختیارم قرار دادند (مثل آقای بهزاد رنجبران). چراکه این آهنگسازان را میدانستم هستند ولى نمىدانستم دسترسی به نتهایشان میتواند راحت باشد یا نه!
- آیا شما با کسانیکه در ایران برای پیانو آهنگسازی کرده اند آشنایی داشتید؟
با برخی از افراد بله! جوانترها را میشناختم مثل آقای آرش عباسی و هوشیار خیام. آقای کارن کیهانی پیانیست نیستند اما قطعه برای پیانو نوشتند. آقای صبوحی را میشناختم. از آهنگسازان قدیمی آقای امین اله حسین را چون در فرانسه زندگی کرده اند و نتهایشان در فرانسه منتشر شده و من نیز در فرانسه درس خوانده ام و ایشان را میشناختم. آقاى پورتراب، استادم بوده اند، اما به طور مثال نمیدانستم آقای درویشی برای پیانو قطعه دارد و سبکشان در این کار هم با سایر کارهاى جدیشان متفاوت است چرا که در ۲۱ سالگی این قطعه را نوشته اند. با آقاى علیرضا مشایخى از دوران نوجوانى آشنایى دارم، قطعات خانم فوزیه مجد را آقای کارن کیهانی برایم فرستادند. از آقای پژمان قطعاتی دیگر شنیده بودم و از طریق یکى از دوستانم خبردار شدم که حال نوشتن قطعه ای برای پیانو هستند که توانستم آنرا براى این برنامه اجرا کنم. آقای بهزاد رنجبران را میشناختم. در پروژهای که اقای کیهانی را به سویس دعوت کرده بودم آقای فرهنگ هم بودند که از ایشان هم قطعه اى اجرا شد و ایشان آقاى والى را به من معرفى کردند. دیگر همینطور الی آخر قطعات را جور کردم و در حقیقت رپرتوار دوتا کنسرت جمعآوری و برنامه دو شب بسته شد. به همین دلیل هم متاسفانه خیلی از آهنگسازان را دیرتر شناختم و دیگر فرصت نداشتم که کاری از آنها را در این برنامه اجرا کنم.
- مثلا چه کسانی را دیرتر شناختید؟
آقای کیاوش صاحب نسق، آقای شریفیان، آقاى محمد رضا تفضلى
- آقای خواجه نوری و…
بله . برای همین هم اعلام کردم که در برنامه بعدی که خواهم داشت حتما از آهنگسازان دیگر هم اجرا خواهم کرد و این پروژه متوقف به همین تعداد آهنگساز و رپرتوار نخواهد بود.
- پس بسیاری را دیر شناختید و همچنین برخی در این صد سال از قلم افتاده بودند که صد سال به صورت دقیق پوشش داده نمیشد!
من بسیار خوشحالم که با این همه آهنگساز ایرانى آشنا شدم و متاسفانه گنجاندن قطعات تمام آهنگسازان امکان نداشت. این پروژهای بود که اینگونه شروع شد و رفته رفته تکمیل میشود.
- از آنجاییکه مبنا را صد سال موسیقی معاصر گذاشتید انتظار میرفت بیشتر روی آن تحقیق کنید تا کاملا این برهه را پوشش دهید و تعدد آهنگسازان امروزی اینقدر زیاد نباشد.
براى من این پروژه، ۱۰۰ سال موسیقى ایران براى پیانو، اینطور ارائه شد و من از آن بسیار خوشحالم. براى من این پروژه بیشتر یک برنامه هنرى بود تا یک پروژه تحقیقاتى و موزیکولوژى. من بیشتر با یک حس شخصى این قطعات را انتخاب کردم نه با دید یک پژوهشگر علمى. شاید اگر پیانیست دیگرى به جاى من اینکار را میکرد، آهنگسازان دیگرى را انتخاب میکرد. ولى همانطور که گفتم این شروع یک رویکرد است و میتواند باز عمیقتر شود و رپرتوار آن بزرگتر و پربارتر شود و از آهنگسازان قدیمی و جدید ایران به آن اضافه شود.
- پس قصد داریدکه این پروژه را دوباره اجراکنید؟
بله، حتما.
- اجرای رپرتواری به این گستردگی و با آهنگسازان متفاوت چه سختی هایی را برای شما به عنوان نوازنده آثار داشت؟ حاصل این اجرا چه تجربه هایی را برای شما به عنوان نوازنده قطعات این رپرتوار متفاوت و بزرگ داشت؟
خیلی جالب و پربار بود. از آنجاییکه کلا روی سبک هاى متفاوت موسیقی کار کرده ام، برایم جذابیت داشت. در تجربه ام همراهی با اپرا و تئاتر را همیشه داشته ام و حتی در همراهی تئاتر مجبور به اجرای قطعات پاپ شده ام و حتی در مواقعى بداهه نوازى میکردم. در رپرتوار کنسرتهایم از آهنگسازان دوران متفاوت (کلاسیک، رومانتیک، قرن بیستم) اجرا میکنم . ارگ و کلاوسن میزنم و موزیک دوره باروک را خیلی قوی کار کرده ام. برای همین موزیکهای مختلف را میشناسم و از آنجایى که پیانیست یک آنسامبل موسیقى معاصر در ژنو هستم، موسیقی معاصر هم جزو فعالیتهاى اساسى من است. به همین دلیل برایم بسیار جالب بود که یک رپرتوار شامل قطعات مختلف از لحاظ سبک و نوع تکنیک آهنگسازی و از آهنگسازان نسلهاى متفاوت داشته باشم.این پروژه را خیلی دوست داشتم و برایم همکاری با آهنگسازان بسیار جذابیت دارد و دوست دارم اجرای نخست آهنگسازان را انجام بدهم.
- تفاوتهای آهنگسازی در این صد سال را چگونه دیدید؟
در اجرا، این تفاوتها مشخص بود.
- میخواهم به عنوان پیانیست آهنگسازیهای این صد سال را بررسی کرده و بگویید
به طور کلى، در این برنامه، تقریبا سه سبک مختلف آهنگسازى وجود داشت. قطعاتى که از سیستم تونال استفاده شده بود، قطعاتى که از سیستم مدال استفاده شده بود و قطعات کاملا آتونال یا غیر تونال. البته از این سبکها ربطى به سن آهنگسازان ندارد. در آهنگسازى این قطعات از تکنیکهاى مختلف استفاده شده است. قطعه آقاى مهران روحانى ساختار تونال دارد. آقای علیرضا فرهنگ آتونال است و براى داشتن یک سرى رنگهاى صوتى از تکنیکهای اجرا در داخل پیانو استفاده میکند که صدادهندگی دیگری را دارد.او از آکوردهایی استفاده میکند که رنگ و نحوه اجرایشان فرق دارد. آنگونه که من قطعه آقای کیهانی را اجرا میکنم و به اثر گوش میدهم و دنبال تمبر صوتی خاصی در اجرای ان اثر هستم بسیار با آنچه که در قطعه ی آقای ملیک اصلانیان اجرا میکنم فرق دارد.
- چقدر اورجینالیتی قطعاتی که به دست آورده اید تضمین شده بود؟
همه قطعات. چرا که برخی از قطعات منتشر شده بودند مثل گفتگو از فوزیه مجد یا فولک انوانسیون از ایرج صهبایى و برخی دیگر توسط خود آهنگسازان در اختیارم قرار گرفت.
- چرا قطعه فرار را آقای مشایخی پیشنهاد کردند؟
خودشان پیشنهاد کردند که این قطعه از سوییت شهرزاد را اجرا کنم و چون تاکنون آنرا اجرا نکرده بودم.
- جمع آوری این رپرتوار چه مشکلاتی داشت و زمان تمرین سه ماهه آن چطور؟
سختى جمع آوری قطعات رپرتوار، زمانبرى آن بود. البته قطعات بسیارى از آهنگسازان چاپ نشده است و دسترسى به آنها بسیار دشوار و گاهى امکان ناپذیر میباشد. برای تمرین هم سه ماه، فشرده و به نسبت کوتاه بود و کار را سخت میکرد.
- از اجرای خودتان راضی بودید؟
من بسیار خوشحالم که این پروژه اجرا شد و اجراهای بعدى آن حتما براى من راحتتر خواهد بود. به هر حال هر اجرا به قویتر شدن و شکل گرفتن آن بیشتر کمک میکند. اجرا برای بار اول مشکل بود و من استرس داشتم اما همه آهنگسازان به من لطف کردند و در شب اجرا تشریف آوردند و حضورشان به من انرژى و آرامش داد. از حضور این استادان بسیار سپاسگزارم. انجمن موسیقى ایران هم که برگزارى این دو کنسرت را به عهده گرفتند، واقعا کمک بزرگى بود و بار سنگینى از روى دوش من برداشته شد.
- اما برسیم به سوالی که از ابتدا در ذهنم مانده است. که چگونه نام این پروژه را «صدسال موسیقی ایران برای پیانو» انتخاب کردید؟
انتخاب یک عنوان و توافق بر روی یک واژه براى این پروژه آسان نبود. ولى چون این رپرتوار موسیقى تقریبا صد سال از آهنگسازان ایرانى براى پیانو است، “صد سال موسیقى ایران براى پیانو” را انتخاب کردم و در برنامه ام از آهنگسازان ایرانى مقیم ایران یا کشورهاى دیگر دنیا را اجرا کردم.
- از آقای حنانه چطور؟ چرا قطعه ای از او اجرا نکردید؟
تنها قطعهای که از ایشان پیدا کردم که hommage à Ferdowsi بود که برای آواز و پیانو نوشته شده نه پیانوى سولو. خیلى دوست داشتم که ازقطعات ایشان در برنامه ام اجرا کنم ولى متاسفانه دسترسى به آثار ایشان بسیار مشکل است و من قطعه چاپ شده از ایشان براى پیانو پیدا نکردم. اگر از قطعات ایشان در اختیار داشته باشم حتما در اجراهاى دیگرم اجرا خواهم کرد.
- آیا در آینده نزدیک پروژه « صد سال موسیقی ایران برای پیانو» را در اجرا خواهید کرد؟
کشور هاى زیادى مثل فرانسه، سوییس، آمریکا، قبرس و.. از این پروژه دعوت کرده اند و من تمام سعى خود را خواهم کرد که از طریق این پروژه آهنگسازان شایسته ایران را به دنیاى موسیقى جهان معرفى کنم.
روایت یک سده پیانو
چند کلمه در مورد اهمیت یک کنسرت در پرداختن به میراث موسیقی
آروین صداقت کیش: بعضی کنسرتها مهماند. حتا با نگاه کردن به فهرست برنامهشان، نشنیده هم میتوان گفت که مهماند. از آن دست کنسرتها که بروی و چند لحظه به موسیقی سازی خالص گوش بسپاری؛ کنسرتی که نه کلام دل و هوش از شنونده برباید نه صدای دلکش خوانندهای، فقط موسیقی باشد و خودش…
این روزها آنقدر «موسیقی برای هر چیزی» باب شده که صرف «تنها برای موسیقی» بودن یک کنسرت یا آلبوم جالب توجهش میکند. وضع طوری شده است که اگر نوازنده یا آهنگسازی به دور از این همه هیاهوی دربهدری به دنبال مخاطب و جوش و خروش زلزلهوار میانمایگی که همهی ارکان موسیقایی ما را از صدر تا ذیل به لرزه انداخته است، تنها و تنها برای این که چند قطعهی موسیقی را اجرا کند پا به صحنه بگذارد، شگفتی همهی ما را برمیانگیزد. انگار موسیقی بینماهنگ، موسیقی بدون بیلبوردهای غولپیکر تصویر جذاب خوانندهها و نوازندههای مشهور، بدون آویزان شدن به شهرت این بازیگر و آن بازیکن معروف، بدون سولهی بزرگ کشور یا سالن سوپرگران برج میلاد و با رپرتوار شستهرفته (و گاه دشوار)، به خودی خود تبدیل به شگفتی کمیابی شده است یا خاطرهای دوردست که کمکم سن بعضی موسیقیدوستان قد نمیدهد به یادش بیاورند.
با این وصف روایت رپرتواری از آثار آهنگسازان ایرانی بدون هیچ افزودنی مجاز و غیرمجاز دیگری واقعهای با اهمیت میشود چه رسد به این که رپرتوارش راوی تاریخی صدسالهی آهنگسازانی باشد که موسیقیدوستان در ایران صدای موسیقی بعضیشان را مدتهاست نشنیدهاند. کنسرت «صد سال موسیقی ایران برای پیانو» با عنوانش اشارهای دارد به تاریخ ورود یک ساز خارجی به ایران و پذیرفته شدنش. حدود یک قرن و نیم است که پیانو وارد ایران شده و هنرمندان این سرزمین برای آن قطعه تصنیف کردهاند. گاه رنگ و پیش درآمد و چهارمضراب ساختهاند و گاه سونات و فوگ و … . نوازندگان بزرگ از هر دو گرایش ظهور کردهاند و به این ترتیب تاریخ پیانوی ایرانی یا تاریخ پیانو در ایران را ساختهاند.
حالا بخشی از تاریخ مهجورماندهی این ساز در یک کنسرت روایت شده و به این اعتبار یک کنسرت تاریخی پیش رویمان است و همین هم اهمیت دارد. به علاوه نامهای موجود در رپرتوار تاکید میکند که این یک تاریخ بایگانی شده نیست. هنوز نسل جدیدی هست که برای پیانو قطعه میسازد و به سختی میکوشد موجبات اجرایشان را فراهم کند، این یعنی یک تاریخ که به امروز متصل است. هنوز زایش دارد و متوقف نشده است. و چه چیزی برای یک نوازنده مهمتر از این که حتا به قدر اندکی باعث تداوم یک جریان تاریخی شده باشد.
سالها آهنگسازان این مرز و بوم در کنج خانه آهنگ ساختهاند، و اگر نه همه، دستکم بخش بزرگی از آنها را به امید روزی که اجرا شود به کناری نهادهاند. این روندی به نهایت ناسالم است. زیرا آهنگساز را اندک اندک خسته میکند و به نیم مردهای بدل میسازد. آهنگسازی که اجرای آثارش را نشنود و بازخورد آنها را نبیند، میپژمرد. بالاخره یا از تصنیف کردن دست میکشد که مرده است یا از صرافت اجرا میافتد که نیمهجان شده است.
کنسرتی مانند اجرای «لیلا رمضان» که باید آرزو کرد نمونههایش روزافزون شود، به این دلمردگی و نیممرگی جان میبخشد. تاریخی محجوب را به امروز میآورد و پیوندش میدهد با اکنونی که خود از فرو رفتن در فراموشی تاریخی حفظش خواهد کرد. اگر چه تاریخی که روایت میکند هنوز خط و ربطی (نظم و نسقی) جز انتخابهای یک نوازنده از میان ممکنها نداشته باشد. این یک سرمشق است. الگو است برای نوازندگان دیگرمان، چه ایرانی چه غیرایرانی، و آرزو برای موسیقیدوستان و آهنگسازان که ای کاش نوازندگان و رهبران دیگر هم چنین کنند. آخر مگر نه این که به هر حال ما هم صد سال موسیقی سمفونیکی داشتهایم، در ابتدا برآمده از غرب اما بالیده در اینجا؟ مگر نه این که این همه آهنگساز و نوازنده و چه و چه بخشی از تاریخ موسیقی ماست؟ چه کسی باید این میراث را زندگی ببخشد؟ چه کسی این شمع را روشن نگه دارد؟ چه کسی جز نوازندگانی مانند لیلا رمضان و چنین کنسرتهایی و چندتایی آهنگساز و موسیقیدوست حمایتگر. چه کسی جز خود ما. از همین روست که این کنسرت با اهمیت بوده است حتا اگر از بخت بد آن را نشنیده باشیم.
دیدگاهتان را بنویسید