آرش میتویی پسر سیما بینا از نوجوانی عاشق الویس می شود و از آنجایی که از دوران کودکی نوازندگی را شروع کرده بوده، کار بیخ پیدا می کند و با سماجت و پیگیری اواخر دهه ۱۳۶۰ کنسرتی زیرزمنی راک برگزار می کند. اما از همان جا درگیر تلفیق هم می شود به خاطر فارسی خواندن درگیر تلفیق می شود. با میتویی گپ کوتاهی زدیم تا برایمان از شرایط کار در آن وران بگوید و اینکه چگونه حدود سال ۱۳۷۲ با گیتار الکتریک در دستگاه نوا بداهه پردازی می کند.
در مورد شما خواندهام که با کاور کارهای پینک فلوید و اریک کلاپتون به سمت موسیقی رفتید. رویه ای که خیلی متعارف و معمول است .
هر کسی از جایی سرنخ میگیرد. من عاشق مایکل جکسون شده بودم. سال ۱۹۸۲ فیلمهایش را میدیدم و رقصهایش را در ۱۲، ۱۳ سالگی تمرین میکردم. یادم است یک ملودیکا به من هدیه داده بودند و با آن تمرین میکردن چون همه به دنبال این بودند که ژنی که در خانوادهمان هست را حمایت و هدایت کنند. همه خانوادهام اهل موسیقی بودند. مثلا مادربزرگم دایره میزد. مادرم آواز میخواند، پدربزرگم نوازنده تار و عموی مادرم ویولون می نواخت. عموهایم دف مینواختند و دو سه تا از خالههایم آواز میخواندند. وقتی دیدند من به موسیقی علاقه دارم دایره کوچکی برایم خریدند و نواختن آن را به من یاد دادند. شاید در واقع اولین سازی بود که یاد گرفتم.
- چگونه با موسیقی راک غربی آشنا شدید؟
خیلی به مایکل جکسون علاقه داشتیم. تازه ویدئو به خانهها آمده بود و ما از کسی خواستیم که «تریلر» مایکل جکسون را برای ما ضبط کند. ایشان نوار بتامکسی را به اشتباه به ما داد که کنسرت الویس پریسلی و کنسرت گروه بیجیز روی آن ضبط شده بود. اولین بار که کنسرت الویس پریسلی (که از کارهای اواخر عمرش بود) را دیدم، مرا خیلی جذب کرد و مانند این بود که آینده خودم را میدیدم! چون گیتار نواختن بلد نبودم تمام آهنگهایش را تا ۱۷، ۱۸ روی پیانو تمرین میکردم. شوهرخالهام گیتار آکوستیک قراضهای داشت که وقتی دید روزی آن را برداشتهام و غرق آن هستم، گیتارش را به من بخشید. آن زمان مادرم با مرحوم بابک مشیری دوستان صمیمی بودند و مدام با هم رفت و آمد داشتیم. ایشان برای من الگویی در نواختن گیتار بود. همان زمان که گیتار داشتم نمیدانستم اصلاً باید چطور گیتار را کوک کنم، چون آن زمان مانند الان کتاب و امکاناتی نبود. به هر حال تنها درسی که از بابک در نواختن گیتار گرفتم این بود که با ایشان تماس گرفتم و گفتم سیمها را چطور کوک میکنند؟ گفت: «می لا ر سل سی می». با اطلاعاتی که از پیانو داشتم نواختن گیتار را شروع کردم. یکی از دوستانم بود که من را با «دایر استریت» آشنا کرد. بعد با کلاپتون آشنا شدم. از کلاپتون به بلوز وارد شدم و بعد با پینک فلوید آشنا شدم. سالهای ۶۷، ۶۸ کنسرتی در منزلی یکی از دوستان مادرم در سعادتآباد برگزار کردم. آن زمان شبها مانند حکومت نظامی ایست بازرسی در خیابانها بود و ماشینها را بازرسی میکردند و اگر ساز پیدا میکردند میشکستند و موسیقی و ساز رسما جرم بود. ساز را فقط با مجوز رسمی از وزارت ارشاد میتوانستی حمل کنی. در آن شرایط کارهایی از پینک فلوید، کلاپتون، دایر استریت را اجرا کردم. در واقع آن زمان جزو تنها کسانی بودیم که آنقدر عاشق این موسیقی شده بودیم که چنین ریسکی می کردیم.
- ظاهرا اولین کنسرت به این شکل در آن دوران بوده است. چون با موزیسینهای آن دوره که گپ زده ام نشنیدهام که کسی تا پیش از سال های اوایل دهه ۷۰ چنین کاری کرده باشد.
بله. سال ۷۰ بود که پروژه یک آلبوم را شروع کردم. البته در کنسرت سال ۶۸ هم یکی دو کار از کارهای خودم را نواخته بودم. نعیم سبحانی یکی از دوستانم بود که درام مینواخت. کامیار کاشانی، بابک خیافچی هم با ما ساز میزدند. دستگاه ضبط کوچکی داشتیم که چهار ترک روی کاست ضبط میکرد بعد میتوانستی ترکها را اضافه کنی و شاید یک آلبوم ۱۰، ۱۲ آهنگی با شعرهای انگلیسی ضبط کردم و اسم گروهمان را هم گذاشته بودیم Another Rock Band. مسلما شعرهایی هم که گفته بودم چرت و پرت بود. پس از آن خواستم جدیتر کار کنم چون دنبال مخاطب بودم. در واقع فهمیدم با شعر انگلیسی گفتن نمیتوانم به جایی برسم و اگر میخواهم کاری جدی انجام دهم باید روی کلام فارسی کار کنم. من اصلاً موسیقی فارسی گوش نمیکردم. مثلا پاپهای ایرانی قبل از انقلاب را نمی شناختم، البته معروفهایشان را که همه شنیدهایم اما اصولا فقط خارجی گوش میکردم. بنابراین وقتی سال ۷۰ سعی کردم شعرهای بهتری بگویم و روی آنها موزیک بگذارم، هیچ ایده و تاثیری از پاپ ایرانی و قدیمی نداشتم. یک مقدار از خاص بودن آلبوم سال ۷۰ که گیتار هم نواختهام منوط به این داستان است که روی موسیقییی که صرفا غربی بود کلام فارسی گذاشتم. یکی از ترکها هم شعر پدرم بود.
- ظاهرا در همین دوران است که آن سلو معروف گیتارتان را در دستگاه نوا اجرا کردید. سلویی که به نوعی نقطه عزیمتی است.
بله شاید چون خود موسیقی هم در آن نقطه دچار تلفیق شد. بقیه آهنگها صرفا یک آهنگ پاپ راک با شعر ایرانی بود. همانطور که میدانید ما در گیتار ربع پرده نداریم یعنی نیم پرده غربی را داریم در حالی که در موسیقی ایرانی ربع پرده داریم و من با بندیگ[Bending، کشیدن سیم های گیتار بین پرده ها با انگشت های دست چپ ] سعی کردم ربع پردهها را روی گیتار به وجود بیاورم و سلوی آزادی در آن آلبوم ضبط کردیم که در اواسط کار در دستگاه نوا صدا می داد.
- در نسل اولی که به این شکل به موسیقی غربی گرایش داشتند (در دهه ۴۰ و اوایل ۵۰ شمسی) این حالت وجود داشته که اگر کسی فارسی بخواند کار جالبی نکرده. یعنی این تلقی وجود داشته که کاور کردن و انگلیسی خواندن کار جدی تری است. البته فارغ از کیفیت کسانی خلاف این روال را رفتند که در آن زمان صاحب موسیقی پاپ خودمان شدیم. یکی از دلایلی که آنها چنین تلقی از فارسی خواندن داشتند، موسیقی ایرانی بود. آنها از نظر خودشان از تکرار و خمودگی موسیقی ایرانی خسته شده بودند. عدهای از هم نسلان شما هم هستند که معتقدند موسیقی سنتی موسیقی تکراری و حوصلهسربری است و نمیگویند شاید آهنگسازیها ضعیف است که چنین حسی به وجود می آید. آیا شما با نسل قبل ارتباط داشتید و می خواستید راه تصحیح شده را بروید یا به صورت خودجوش به این نتیجه رسیدید که موسیقی ایرانی وارد این جریان کنید؟
با نسلهای قبلم اصلاً ارتباطی نداشتم. من بیتلز و کلاپتون و… میخواندم.ولی از جایی به بعد به فکر ارتباط بیشتر با مخاطب ایرانی بودم.برای من هم در ابتدا این بیگانگی با کلمات فارسی وجود داشت و انگار این کلمه در دهانم نمیچرخید و انگار با خودم در زمان خواندن اشعار فارسی رودربایستی داشتم تا اینکه کمکم برایم عادی شد.
- واقعا مثلا آهنگهای فرهاد را گوش نمیدادید؟
خیر.
- موسیقی چه کسانی از موسیقی پاپ ایران را شنیده بودید؟
گوگوش و داریوش آن هم خیلی کم. به هر حال تا هشت سالگی در رژیم گذشته بزرگ شده بودم. اما خودم هیچگاه این موسیقی را گوش نمیکردم. خاطرم است یک مدت زیادی کارهای شومان و شوپن را گوش میکردم. دوره زیادی موزیک آمریکای لاتین گوش کردم. مادرم یک نوار داشت که موسیقی آمریکای لاتین بود و من صبح تا شب آن را گوش میکردم. تابستانها به بیرجند ،زادگاه مادرم سفر میکردیم و آنجا مادرم نوارهایی را ضبط میکرد چون یکی از کارهایش تحقیق و جمعآوری موسیقی محلی بود. منجمله موزیکهایی که عموی مادرم با ویولن نواخته بودند؛ «رقص چوب». تم دو آهنگ محلی آن منطقه را با ویلن و دایره ضبط کرده بودند و من آنقدر شیفته دو نوار بودم که از صبح تا شب آنها را گوش میکردم. تا اینکه وقتی مادرم با آقای لطفی، مشکاتیان، شجریان، علیزاده و … شروع به همکاری کردند بنابر معاشرتهایی که داشتیم با موسیقی سنتی آشنا شدم و خب قاعدتا از انها هم تاثیر گرفتم.
دیدگاهتان را بنویسید