موسیقی ایرانیان – حمیده موسوی: از طریق یکی از آموزشگاههای موسیقی اصفهان که «ناهید دایی جواد» در آنجا مشغول به تدریس است، خبر دار شدم که چند وقتی ست این هنرمند پیشکسوت به دلیل بیماری، متأسفانه تحت درمان و به انتظار جلساتی برای اجرای پرتودرمانی و شیمی درمانی است که کژدارُ مریز به تدریس و بعضاٌ ضبط قطعاتی مختصر نیز می پردازد.
در این روزهای متأثر از انواع مواد شیمیایی، فیزیکی و ماوراء طبیعیِ! که گریبانگیرِ آسمان و زمین و جامدات و نباتات و انسانهاست حتی (!) و این گونه بیماریهای نیازمند شیمی درمانی نیز طبعاٌ یکی از مونتاژهای آن میتواند باشد، تصمیم گرفتم این هنرمند پیشکسوت آواز را دریابم و جویای احوالش باشم. یکشنبه (روزی از هفته را که میدانستم کلاس دارد) برای هماهنگی و کسب اجازهء مصاحبه، با آموزشگاه مربوطه تماس گرفتم، اما متأسفانه گفتند ایشان امروز نیز یارایِ حضور در کلاس را ندارند. درخواست کردم شماره همراهش را در اختیارم بگذارند که روز بعد با ایشان تماس گرفتم.
از زنگ صدایش آن سوی خطّ و لحن مهربان و آمیخته با خندهاش، بُغضی «بیاجازه» به جانم افتاد، نمیدانم این تأثیر از بیماری وی بود یا…، تا خود را معرفی کردم بیهیچ سؤالِ پیش، رشته کلام به دست گرفت و گویی که میداند چه بگوید از این سو و آن سو به صحبت پرداخت و پیش از هرچیز درگذشت استاد سپنتا را تسلیت گفت، ماحصل این گفتگوی کوتاه تلفنی را در ادامه میخوانید.
*بهترید؟
خدارا شکر. فقط خیلی غمگین شدم از شنیدن خبر فوت ساسان سپنتای عزیز مؤلف و پژوهشگر بزرگ موسیقی. تسلیت میگویم به خانوادهء محترم ایشان و جامعه هنری کشور.
*روحشان شاد، در حال حاضر وضعیت جسمانیتان چگونه است؟ قادر به تدریس هستید و کلاسها برقرار؟
نسبتاٌ بهترم. دورهء… دورهء…
*نقاهت؟
بله به دنبال لغتش میگشتم. (خنده) کلاسها را به طور کامل و مرتب نمیتوانم پیگیری کنم. از آنجا که منتظر جلساتی برای پرتو درمانی هستم و هر چند وقت یک بار باید به دکتر مراجعه کنم، برخی جلسات را که با وقت دکترم تداخل دارند به ناچار لغو میکنم. مثلاٌ دیروز. امروز اما میتوانم به تدریس بپردازم. در واقع برای فعالیتهایم منتظر دستور از جانب دکتر هستم تا طبق هماهنگی و برای اینکه مشکلی پیش نیاید به کارهایم رسیدگی کنم.
*فقط به تدریس مشغولید؟
غالباٌ. در چند آموزشگاه به تدریس مشغولم. گاه گداری اما برای دل خودم قطعاتی را ضبط میکنم. تصمیم دارم با عدهای از هنرمندان جوان این قطعات را اجرا و ضبط کنیم. آثاری که بعد از من به عنوان یادگاری برای عزیزانم باقی بماند. (خنده)
*قطعات جدید؟
بله. تا به حال نخواندهام. دوستان زحمت کشیدهاند و تصنیفهایی ساخته و در اختیارم قرار دادهاند.
*می توان به طریقی در اختیار مخاطبان قرارشان داد؟
خیر. بگذارید به وقتش. هنوز وقتش نرسیده. به هر حال ما خانم ها که مجوز نداریم، اینها را هم اصرار ندارم حالا منتشر شوند. من هم مثل استاد سپنتا میخواهم ارثیه بگذارم. (خندهای دوباره)
*نمی دانم چه بگویم.
تا به حال از برخی معالجات نتیجه خوبی گرفتهام. خدا را چه دیدی؟ شاید حالا حالاها میهمانتان بودم.
* به امید خدا همیشه سلامت و تندرست باشید، از این بحث کمی فاصله بگیریم، دوست دارم درباره «غروب کوهستان» اولین قطعه ای که اجرا کردید و با استقبال چشمگیری هم در آن زمان روبرو شد، صحبت کنید
این قطعه اولین آهنگی بود که من اجرا کردم و مردم نیز چه در داخل و چه خارج از کشور از «غروب کوهستان» خاطره های بسیاری دارند، آقای «سیروس ساغری» صدای من را در یکی از کنسرتهای دانشکده ادبیات دانشگاه اصفهان شنید و پیشنهاد ساخت و اجرای این قطعه که ابتدا «دره خاموش» نام داشت را به بنده داد که بعدها مرحوم «جواد بدیعزاده» عنوان «غروب کوهستان» را روی این آهنگ گذاشت.
* اولین اجرای رسمی شما در رادیوی سراسری هم فکر کنم همین «غروب کوهستان» بود؟
بله، پس از اینکه «غروب کوهستان» ساخته شد، نوروز سال ۱۳۴۱ بود که رادیو ملی از ۱۲ استان کشور دعوت کرد تا نمایندگانشان در تهران حضور پیدا کرده و به اجرای برنامه بپردازند، از شهر اصفهان نیز قرار بود که آقای تاج حضور داشته باشند ولی با صحبتهایی که آقای پازوکی با ایشان انجام دادند و بزرگواری که وی به خرج داد، من به جای استاد بزرگ آواز اصفهان به تهران رفتم و شرایط اجرای رادیویی فراهم شد که با ویلن آقای پازوکی و ضرب امیر بیداریان «غروب کوهستان» را اجرا کردیم که با استقبال چشمگیر و فوق العاده ای از سوی مخاطبان در سراسر کشور روبرو شد و همین موفقیت نیز باعث حضورم در برنامه گلها گردید. این آهنگ پس از اجرای نوروزی، به وسیله آقای معروفی تنظیم شد و ارکستر گلها هم آنرا اجرا کرد و من به این صورت به عنوان اولین زن گلها به جامعه موسیقایی کشور معرفی شدم.
دیدگاهتان را بنویسید