×
×

«قدر زر زرگر شناسد، قدرگوهر گوهری»

  • کد نوشته: 40195
  • 17 مرداد 1392
  • ۴ دیدگاه
  • +  منافاتی میان نواختن و خواندن همزمان نیست
    مهرماه سال جاری گروه موسیقی «آواز» به سرپرستی و خوانندگی هادی سپهری همراه با کمال بینیجی (موسیقدان، نوازنده عود، باقلاما و گیتار از کشور ترکیه)، موسیقی ایرانی، آذری و ترکی را در ترکیه به روی صحنه خواهد برد، البته این گروه اردیبهشت ماه امسال نیز در شهرهایی از ترکیه کنسرت های موفقی برگزار کرده بود و اجراهای مهرماه نیز در ادامه همنوازی های مشترک آنهاست؛ به همین بهانه به سراغ هادی سپهری خواننده و نوازنده سازهای تار، سه تار و باغلاما رفته ایم تا با وی درباره برنامه های آتی گروه «آواز» که وی سرپرستی این گروه را برعهده دارد، گفتگویی داشته باشیم.

    «قدر زر زرگر شناسد، قدرگوهر گوهری»
  • HadiSepehriموسیقی ایرانیان – سودا مولائی: مهرماه سال جاری گروه موسیقی «آواز» به سرپرستی و خوانندگی هادی سپهری همراه با کمال بینیجی (موسیقدان، نوازنده عود، باقلاما و گیتار از کشور ترکیه)، موسیقی ایرانی، آذری و ترکی را در ترکیه به روی صحنه خواهد برد، البته این گروه اردیبهشت ماه امسال نیز در شهرهایی از ترکیه کنسرت های موفقی برگزار کرده بود و اجراهای مهرماه نیز در ادامه همنوازی های مشترک آنهاست؛ به همین بهانه به سراغ هادی سپهری خواننده و نوازنده سازهای تار، سه تار و باغلاما رفته ایم تا با وی درباره برنامه های آتی گروه «آواز» که وی سرپرستی این گروه را برعهده دارد، گفتگویی داشته باشیم.

    –  جناب سپهری در ابتدا کمی از خودتان بگویید، چگونه شد به موسیقی علاقه مند شدید و آغاز فعالیت های حرفه ای تان در این زمینه از چه زمانی بود؟

    با سلام و سپاس.باید بگویم که در خانواده پدری من فعالیت در زمینه موسیقی وجود داشت. یعنی پدرم و عمه هایم آواز میخواندند و هنوز هم یکی از عمه هایم مدرس آواز بانوان هستند.پس در خانواده ای که اهل موسیقی و موسیقی دوست بودند به دنیا آمدم .پس از فوت پدرم در سال ۶۴ با توجه مادرم نسبت به علاقه من به موسیقی شروع به فراگیری تمبک کردم و در ادامه برخی دیگر از سازهای ضربی مثل دایره و دف را هم فرا گرفتم.در سال ۶۹ با پیشنهاد استادم سعید فرزاد شروع به فراگیری سه تار کردم.این را هم بگویم به دلیل اصالت ما که اهل شهر خوی هستیم در خانه با موسیقی آذری نیز آشنائی شنیداری داشتم و سفر به کشور ترکیه و اقامت ۳ ماه در سال ۶۷ در آنجا باعث علاقه مندی من به موسیقی ترکی شد.در آنجا بود که با سازی که برای من صدای عجیب گیرائی داشت به نام باغلاما آشنا شدم.پس از تهیه این ساز به نواختن آن پرداختم ،اما بی معلم.پس آنرا به شیوه موسیقی ایرانی مینواختم و برای نواختن آثار موسیقی ترکیه به شیوه گوشی از آثار صوتی استفاده میکردم.تا کم کم از نیمه دوم دهه هفتاد تا کنون با سفر های هر چند ما یکبار به ترکیه ؛ از حضور استادان مختلفی برای تکمیل فراگیری و نواختن باغلاما استفاده کرده و میکنم که معروفترین آنها تولگا ساق پسر استاد بی بدیل باغلاما عارف ساق است.در زمینه موسیقی کلاسیک ایرانی هم برای ادامه تحصیل به دانشگاه رفتم و در رشته کارشناسی موسیقی ایرانی با ساز تار فارغ التحصیل شدم و هم اکنون در صدد ادامه تحصیل در رشته کارشناسی ارشد موسیقی شناسی هستم.در زمینه فراگیری موسیقی نزد اساتید مختلفی خارج از دانشگاه رفته ام و همچنان میروم،که به جهت تقدیر از زحماتشان دوست دارم نامشان را در اینجا ذکر کنم. بهمن رجبی، سعید فرزاد، کامبیز گنجه ای، جمشید محبی در زمینه تمبک و دف؛ مهندس حمید رضا رضایی، استاد شریف لطفی، در زمینه تئوری و سلفژ؛ مرحوم عطا جنگوک، در زمینه تار و سه­تار و ردیف موسیقی ایرانی؛ ابراهیم حکیم لعلی، در زمینه آواز و تصنیف خوانی؛حسین مهرانی، در زمینه سلفژ موسیقی ایرانی و تار؛ شاپور رحیمی، در زمینه عود و آواز ؛دکتر هومان اسعدی،در زمینه تجزیه و تحلیل موسیقی کلاسیک ایران.

    – شما همراه با آواز، سازهای تار، سه تار و باغلاما را فرا گرفتید. بسیاری از هنرجویان همیشه می‌پرسند آیا آموختن ساز در کنار آواز باعث نمی‌شود سرعت پیشرفت شخص کند گردد؟ آیا نواختن ساز به آواز هم کمک می‌کند؟

    در جواب سوال شما باید عرض کنم که من معتقدم فرا گیری سلفژ برای هر هنرجوی موسیقی واجب است و شما در سلفژ یاد میگیرید چگونه صحیح نام و صدا و کشش نتها را ادا کنید.پس چه نوازنده باشید چه خواننده با فراگیری سلفژ وارد وادی خواندن میشوید.البته هر فرهنگ موسیقی برای خود شیوه و متد سلفژ خاصی دارد.بنابر این مطلب و اینکه سنت نواختن و خواندن همزمان با مدارکی در تاریخ موسیقی به دست آمده از دیرباز در خاورمیانه وجود داشته من منافاتی میان نواختن و خواندن همزمان نمیبینم.با توجه به این که در اغلب موسیقی های محلی خاورمیانه و بخصوص ایران نوازندگان همزمان آواز میخوانند ،مانند عاشیق ها،بخشی ها و ….این یک توانائی بالقوه است که میتوان آنرا بالفعل کرد.مانند برخی استادان کنونی موسیقی ایران که برای طولانی نشدن از ذکر آثار و نام ایشان خودداری میکنم.

    – آیا نواختن این همه ساز مشکل نیست و هر کس میتواند به خوبی از عهده نوازندگی چندین ساز بر بیاید؟

    دقیقا حق با شماست .ببینید من موسیقی را با تمبک شروع کردم ولی در ادامه با نواختن سه تار و تار و باغلاما نواختن سازهای ضربی را کم کم کنار گذاشتم.شاید بهتر باشد این طور توضیح بدهم که شاید در قدیم با توجه به شتاب کمتر زندگی و کم بودن مشغله ها افرادی می توانستند در نواختن چند ساز به مهارت برسند،مانند استاد صبا،ولی امروزه با این همه گرفتاری در زندگی و تلاش برای تامین معاش چنین چیزی دور از انتظار است.این در حالیست که من به دلیل مدرسه و سر کار رفتن تا سال ۱۳۷۵ تقریبا پنجاه درصد زمانم را برای موسیقی می گذاشتم.اما از سال ۱۳۷۵ به بعد نزدیک نود در صد وقت من صرف موسیقی است خواه مطالعه کتب موسیقی ، نواختن و تمرین،آموختن و کلاس رفتن،تدریس یا رفتن به کنسرت ها و یا شنیدن آثار مختلف موسیقی.مثلا من بسیار به ندرت تلویزیون نگاه میکنم و یا به مهمانی میروم.به همین دلیل تقریبا ۱۷ سال است که در مواقع بیداری به کاری جز موسیقی مشغول نیستم .جالب اینکه در خواب هم اغلب رویاهای مرتبط با موسیقی میبینم.با این وجود به نه میخواهم نه میتوانم که شش هفت ساز بنوازم و بیشتر سازهائی را که آموختم برای دل خودم و یا جمع دوستان مینوازم.اما به شکل تخصصی و حرفه ای آواز و سه تار و باغلاما است و بیش از دوازده سال است که تمرکزم روی آنهاست.

    – گروه «آواز» چگونه تشکیل شد و اهدافی که از تشکیل این گروه دنبال میکردید چه بود؟ در ضمن شما قبل از تشکیل همین گروهی که سرپرستی اش هم با خودتان است، با چه گروه‌های دیگری طی این ‌سال‌ها کار کرده‌اید؟

    در زمینه کارهای گروهی  با گروههای مختلفی همکاری داشته ام از جمله گروه حلاج به سرپرستی خانم رؤیا حلاج، گروه جامه دران به سرپرستی  حمید رضا رضایی و گروه رازوران به سرپرستی تورج زاهدی. همچنین در سال ۱۳۷۶ با تأسیس گروه موسیقی دلشدگان در کرج در زمینه اجرای صحنه ای موسیقی  فعالیت مداوم و جدی را آغاز کردیم، که منجر به اجرای کنسرتهای متعدد در شهر کرج و دانشگاه های تهران شده است؛ گروه دلشدگان در سال ۱۳۷۹ موفق به دریافت لوح تقدیر نخستین جشنواره موسیقی استان گیلان در دو بخش تکنوازی و گروه نوازی شد.آخرین کنسرت رسمی، ۱۲ شب در جشنواره نوروزی ارگ جدید بم در استان کرمان توسط گروه دلشدگان اجرا شد.

    اما پس از آشنائی با دوستان ترکیه ای به همراه ایشان گروه مشترکی را تشکیل دادیم . با هدف اجرای موسیقی تلفیقی،بر مبنای اشتراکات موسیقی کلاسیک ایرانی،آذری و موسیقی محلی ترکیه؛در ایران و ترکیه و سایر نقاط دنیا، این گروه را “آواز آنسامبل” نام گذاری کردیم چون هم در موسیقی حوزه ایرانی ،عربی، ترکی آواز با متر آزاد دارای اهمیت فوق العاده است و هم برای اعضای گروه.

    – شما در «گروه آواز» با کمال بینیجی هنرمند ترکیه ای همکاری دارید، ضمن معرفی ایشان به مخاطبین، لطفا بفرمایید چطور با ایشان آشنا شدید و همکاری شما با وی در گروه «آواز» چکونه شکل گرفت؟

    در سال ۲۰۰۹  دوستی از ترکیه تماس گرفت و کمال بینیجی را معرفی کرد که برای خرید تار به ایران می آید و از من خواست او را راهنمائی و کمک کنم.با این اتفاق ساده باعث آشنائی من و ایشان شد و با رفت و آمد چند باره ایشان و من در سال ۲۰۱۰ تصمیم به تشکیل گروه آواز گرفتیم .آقای بینیجی دارای مدرک کارشناسی موسیقی در رشته نوازندگی گیتار کلاسیک است.او هم موسیقی را در کودکی با ساز باغلاما شروع کرده و در ادامه به فراگیری عود پرداخت و برای تحصیل، گیتار را انتخاب کرد. بهتر است این جا نام دیگر همکارانمان در این گروه را ذکر کنم.بهرنگ نیک آئین نوازنده دف و بندیر؛مهران قهرمان زاده نوازنده تمبک و دهل،و از ترکیه علی فواد آیدین نوازنده کلارینت و کاوال،خانم بتول آلپر به عنوان همخوان.در برخی اجراها هم نوازنده مهمان داشته ایم که از ایران آقای امیر سید احمد نوازنده سنتور با ما همکاری داشته اند.

    – کمال بینیجی تا چه اندازه با موسیقی سنتی ایران آشنایی دارد؟

    با علاقه ای که به موسیقی حوزه ایرانی،عربی،ترکی و خصوصا موسیقی کلاسیک ایرانی دارد به نواختن تار و سه تار و شنیدن موسیقی ایرانی میپردازد.همچنین به کنسرتهای استادان ایرانی مانند کیهان کلهر و حسین علیزاده و…که در ترکیه برگزار شده است ،رفته است.طبعا در تشخیص دستگاه ها و مقام ها مشکلی ندارد.اما تار را با شیوه بینابینی مینوازد یعنی نه کاملا ایرانی و نه کاملا به شیوه موسیقی عثمانی.

    _ آلبوم مشترکی هم داشته اید؟

    خیر تا کنون آلبوم نداشته ایم.چون ما فکر میکنیم ۲ سال و نیم هم نوازی و برگزاری ده دوازده کنسرت هنوز باعث پخته شدن کار مشترک ما نشده است.اما امیدواریم در یک سال آینده کم کم برنامه ای برای ضبط یک آلبوم داشته باشیم.

     چرا با توجه به شباهت‌هایی که موسیقی سنتی ایران و موسیقی ترکیه به هم دارند، همنوازی موزیسین‌های این دو کشور اینقدر کم است؟

    فکر میکنم دلیل این امر شناخت کم از موسیقی یکدیگر است.به صورتی که نوازندگان و موسیقیدانان دو کشور از بنیان های مشترک موسیقی دو کشور کم اطلاعند.البته در سالهای اخیر استادان علی اکبر مرادی و کیهان کلهر کارهای ارزشمندی انجام داده اند.

    الان وضعیت موسیقی سنتی در ترکیه چطور است؟

    ببینید در ترکیه سبکهای بسیار متنوعی از موسیقی وجود دارد و در حال تولید است.به طور مثال موسیقی کلاسیک عثمانی که برای خود مخاطب کاملا خاص دارد و امروزه هم به حیات خود هم به شکل قدیم اش هم به شکل امروزی اش یعنی صانات موزیک ،ادامه میدهد. موسیقی خلق یا همان موسیقی محلی هم کاملا زنده و فعال است و از طرفداران بسیار بیشتری برخوردار است اما مانند همه جای دنیا این موسقی های مردم پسند هستند که در اقتصاد موسیقی حرف اول را میزنند.

     – شنیده ام در ایران کلاسهای آموزشی ویژه ای برای باقلاما که ساز ویژه ترکیه است، برگزار میکنید،

    ببینید متاسفانه در ایران اکثر کسانی که این ساز را مینوازند فقط یک نوع از آن را که باغلامای دسته بلند است را تهیه کرده اند و آنرا به شیوه تار و سه تار کوک میکنند و مینوازند.در حالی که باغلاما در چند اندازه وجود دارد ؛از جمله باغلامای دسته بلند و دسته کوتاه و جورا باغلاما و چگور باغلاما و …..و هر کدام دارای کوک متفاوت و نحوه انگشت گذاری مختلف و تعداد سیم متفاوت است .منظور من این نیست که با آن نمیتوان موسیقی ایرانی یا هر نوع ملودی دیگر را نواخت بلکه هدفم از گفتن این موضوع این است که اصالت این ساز برای نوع دیگری از موسیقی با کوکهای مخصوص و شیوه نواختن به خصوصی است.همچنین باغلاما دارای رپرتوار مستقلی برای خود است، که حاوی آثار عاشیقها در موضوعات و مضامین مختلف است با کارکردهای متنوع.درباره تدریس باید بگویم در شهرهای تبریز و اورمیه و اردبیل کلاسهای آموزشی باغلاما برقرار است و مدرسان خوبی از جمله جناب نوید مثمر در این زمینه فعال هستند.البته بنده هم در تهران و کرج به تدریس باغلاما مشغول هستم و آنچه آموخته ام را درس میدهم.روش من در تدریس ترکیبی است از چندین متد ترکیه ای و نت هایی که خودم نوشته ام ،از روی ترانه های موسیقی ترکیه که به تورکو معروفند.این نکته را هم اضافه کنم که من تالیفاتی در زمینه موسیقی و ترجمه هائی از ترکی استانبولی داشته ام که برخی چاپ شده و برخی به دلایل متعدد هنوز چاپ نشده است؛که آخرین کارم در این زمینه نت نگاری دقیق قطعات زیادی از موسیقی خلق ترکیه است، که ساخته های عاشیق های ترکیه است و قرار است به زودی به شکل کتابی برای باغلاما همراه با سی دی منتشر شود.

    – با گروهی که دارید، اردیبهشت ماه در شهرهایی از ترکیه کنسرت برگزار کردید و همچنین در برخی از رسانه های این کشور برنامه اجرا کردید و این نشان از توجه ویژه رسانه های ترکیه ای به گروه شما و فعالیت های موسیقایی شما بود، درباره این کنسرت ها و اجراهایی که در شبکه های ترکیه ای داشته اید، صحبت کنید.

    بله طبق برنامه ریزیهای صورت گرفته از طرف برنامه گذار،ما به مدت بیست روز در آنکارا و استانبول بودیم که در این مدت به ترتیب یک اجرا در بخش آسیائی،یک اجرا در بخش اروپائی استانبول داشتیم و در همین استانبول در دو شبکه تلوزیونی اجرا کردیم.در آنکارا هم در رادیو “ت ر ت” و در یک شبکه تلوزیونی دیگر برنامه خود را اجرا کردیم و یک شب هم برای عموم در منطقه “قزل آی” کنسرت دادیم.در این اجراها برنامه جدید خودمان را اجرا کردیم.چون ما در ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲ هم در آنجا کنسرت داده بودیم و امسال قطعات جدیدمان را اجرا کردیم.

    به عنوان هنرمند ایرانی، با توجه به استقبالی که از اجراهای شما در ترکیه شد، حالا پس از برگزاری موفقیت آمیز کنسرت در کشوری که خود از نظر موسیقی در جایگاه مناسبی به سر میبرد، چه احساسی دارید؟

    طبعا احساس خوبی دارم از اینکه موسیقی کلاسیک ایرانی را به همراه موسیقی قومی که به آن تعلق دارم تا جای امکان تلفیق کرده ایم و برای مردم اجرا می کنیم.بازخورد این اجراها بین شنوندگان هم بسیار مثبت بود.طوری که از ما برای اجرای برنامه در رادیو و تلوزیون های مختلف ترکیه دعوت کرده اند.

    – مهر ماه هم که دوباره در ترکیه کنسرت دارید؟

    بله این کنسرتها و اجراها قرار است طی بیست روز در چندین سالن آنکارا و استانبول و چند کانال تلویزیونی ،برگزار شود.

    – شما که در ترکیه اجراهای متعددی داشتید، امکانش هست درباره روال کاری یک گروه یا هنرمند برای برگزاری کنسرت در ترکیه توضیحاتی ارائه بدید، آیا در این کشور هم همچون ایران ضوابط و مقررات ویژه ای از سوی دولت برای هنرمندان برای برگزاری کنسرت در نظر گرفته می شود؟

    ضوابط خاصی نیست .ولی به طور کلی روند این گونه است که شما یا برنامه گذارتان با سالن محل اجرا قرار روز و ساعت اجرا را هماهنگ می کنید و به تبلیغ می پردازید.دولت و وزارت فرهنگ از پیش نظارتی بر برنامه های موسیقی ندارند به همین راحتی.در ایران با توجه به هزینه های سرسام آور سالن و سیستمهای صدا برداری و عدم حمایت مالی از موسیقی های هنری و همچنین قوانین و مراحل بسیار سخت و زمان بر دریافت مجوز طبعا موسیقی های هنری به خانه رانده میشوند.جا دارد اینجا از مسئولین وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت جدید یک درخواست داشته باشم.اینکه شرائط و ضوابط اجرای کنسرت را سهل تر کنند.هدف اهل موسیقی فعالیت فرهنگی است و کسی مثل من که در این کشور به دنیا آمده و بزرگ شده، خود خط قرمزها و محدودیتها را کاملا میشناسد.این عوامل دست و پا گیر باعث شده من در ۸ سال گذشته فقط یک کنسرت عمومی در ایران داشته باشم.در حالی که قبل از آن در سال دو تا سه کنسرت عمومی اجرا میکردیم.

    – در خبرها داشتیم که گروه «آواز» در تهران و شهرهایی از ایران هم به زودی اجراهایی خواهد داشت، برنامه گروه برای اجرا در ایران به چه صورت است؟

    کار ما برای اجرا در ایران آماده است و ما مشتاق .ولی همانطور که در بالا گفتم مشکلات کنسرت گذاری در ایران زیاد است و از اینها مهمتر ما هنوز در اینجا نتوانسته ایم اسپانسر پیدا کنیم.

    – به نظر شما چرا موسیقی اصیل ما مدتی ست بین مردم کم‌تر مخاطب دارد؟ آیا سبک‌های دیگر موسیقی از موسیقی ما پیشی گرفتند یا هنرمندان ما کم‌تر به نیاز جامعه توجه دارند؟ شاید هم مخاطب دیگر کم‌حوصله شده!

    من با اینکه موسیقی اصیل کم مخاطب است مخالفم اولا اگر به کلاسهای موسیقی نگاه کنید شاهد حضور تعداد زیادی جوان و نوجوان در کلاسهای سازهای ایرانی خواهید بود.دوما موانع زیادی در راه ارائه موسیقی ایرانی و محلی وجود دارد از جمله نشان ندادن ساز در تلوزیون و برخی دیگر که در پاسخ های قبل اشاره کردم.سوما هر موسیقی مخاطب خاص خود را دارد و موسیقی های کلاسیک و محلی ذاتا برای سرگرمی و سرخوشی موقتی،ساخته و تولید نمیشوند.بنابر این مانند موسیقی های مردم پسند که با اهداف دیگری تولید میشوند ماهیتا فرق دارند و آنگونه پر مخاطب نیستند و من از این که موسیقی های کلاسیک و محلی فرهنگهای مختلف مخاطب خاص خود را دارند خیلی هم حرسندم.قدر زر زرگر شناسد،قدر گوهر گوهری.

    – در پایان، اگر حرف ناگفته‌ای دارید، بفرمایید.

    ضمن سپاس از شما؛حرف آخرم این است که من هنوز و همیشه هنرجو هستم و خواهم بود.در مستر کلاسها و یا کلاسهای دوره ای اساتید شرکت میکنم، و به جرات میگویم کمتر مقاله،مجله،کتاب موسیقی و اثر صوتی هست که آنرا تهیه و بررسی و مطالعه نکنم.

       

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *