یک آهنگساز، نوازنده قارمان و مدرس موسیقی میگوید: شخصی با نام سامان علوی میخواهد آثار فولکوریک را بر اساس ذائقه مخاطبان امروز و جوانها بسازد و ارائه دهد. او قصد دارد موسیقی آذربایجانی را احیا کند و توقعش این است که ترک زبانهایی که دغدغه فرهنگ دارند او را که با هزینه شخصی به تولید اثر و اجرای کنسرت میپردازد، یاری کنند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، آذربایجان مانند دیگر نواحی ایران دارای اصالت و هویت است. هنرمندان آذری زبان از گذشته تاکنون با سازهای منحصر به همان منطقه به تولید آثار فولکوریک پرداختهاند. باوجود آنکه بسیاری از اساتید قدیمی و پیشکسوتان موسیقی نواحی آذربایجان و دیگر مناطق حال در قید حیات نیستند، اما شاگردان و نسلهای پس از آنها، روند و سبک و سیاقشان را به طور کم و بیش ادامه میدهند. سیدسامان علوی یکی از همین هنرمندان است که تلاش دارد با نگاهی نو و با استفاده از پتانسیلهای موسیقی فلکوریک آذری و بهکارگیری سازهای آذربایجانی آثار جدید تولید کند تا نظر نوجوانان و جوانان منطقه آذربایجان و دیگر نواحی کشور را به خود جلب کند. او درباره اهمیت موسیقی ایرانی و توجه هنرمندان دیگر کشورها به بخشهای مختلف آن میگوید: من با هنرمندان کشور آذربایجان ارتباط دارم و موسیقی آن کشور را دنبال میکنم، اساتید موسیقی آذربایجان به من گفتند زندهیاد سلیم موذنزاده گوشههای موسیقی ردیف آذربایجان را میدانست درحالیکه هنرمندان آن کشور از آن بیخبرند و درباره آنها چیزی نمیدانند.
اغلب پیشکسوتان موسیقی نواحی با تلفیق و نوآوریها موافق نیستند. شما به عنوان نسل جوان موسیقی آذربایجان چقدر دغدغه تولید آثار نو و جوانپسند دارید و در کنسرت اخیرتان چگونه به این هدف نزدیک شدید؟
پانزده سال است که در عرصه موسیقی فعال هستم و تازه در کنسرتی که در روز دوشنبه ۲۱ مردادماه در تالار کشور برگزار شد با همراهی اعضای گروه اتفاق خوب و نویی را رقم زدیم. در بخش حرکات یا رقص آذربایجانی نیز از وجود هنرمندان کاربلد جمهوری آذربایجان استفاده کردیم. آن کنسرت را بر حسب مطالعات و پژوهشهای بسیار روی صحنه بردم، یعنی چندین و چند سال است که برای تولید آثار نو تلاش میکنم و تازه به نتایج مثبت رسیدهام. شخصا هدفم از برگزاری کنسرت این بوده که قدمی در راستای پیشرفت و پیشبرد موسیقی و حرکات آذربایجانی بردارم و ویژگیهای آن را به مخاطبان نشان دهم.
چرا از خواننده استفاده نکردید؟
به این دلیل که میخواستم غیر آذری زبانها به دیدن آثارمان بنشینند و اگر کلام داشتم این اتفاق نمیافتاد.
سالهاست به آموزش هنردوستان آذری زبان میپردازید. درباره شیوه آموزشتان بگویید.
در بخش آموزش و چگونگی مدیریت آموزشگاه، تمام تلاشم این است که با شیوه آکادمیک و کلاسیک و بر اساس استانداردهای جهانی پیش بروم و یکی از موضوعاتی که مد نظرم بوده، حرکات یا رقص آذربایجانی است که بخشی از موسیقی ما به حساب میآید و همیشه تلاشم این است که آن را به صورت آکادمیک آموزش دهم. موضوع جالب اینکه هنرجویان ما صرفا اهل آذربایجان نیستند و فارس زبانها نیز به یادگیری موسیقی و رقص آذربایجانی میپردازند. میتوان گفت هنرجویان ما به نوعی متعلق به همه اقوام ایران هستند که اتفاق خوبی است. درباره مبحث تدریس و چگونگی انتخاب معلمان آموزشگاه نیز باید بگویم که اغلب آنها از کشورهای دیگر میآیند و برخی اهل کشور روسیه و آذربایجانند. به طور کلی همه معلمان ما فارغالتحصیل موسیقی هستند و سابقه پانزده سال تحصیل و فعالیت آکادمیک دارند.
چه سازی میزنید و نزد کدام اساتید آموزش دیدهاید؟
تخصص من در نحوه نوازندگی ساز قارمون است. من در خدمت استادان بنام و مطرح روسیه و آذربایجان بودهام و نزد برخی از استادان درجه یک ایرانی نیز آموزش دیدهام.
وحید اسداللهی نیز از هنرمندان منطقه آذربایجان است و یکی از استادان مطرح نقاره و برخی دیگر از سازهای کوبهای است که اتفاقا با بدعت و نوآوری میانه خوبی دارد. از محضر او نیز استفاده کردهاید؟
من با استاد وحید اسداللهی به عنوان همگروه همکاری داشتهام و به اتفاق ایشان فعالیتهای زیادی در زمینه موسیقی داشتهایم و بارها به اتفاق هم روی صحنه رفتهایم. با این تفاسیر باید بگویم آقای وحید اسداللهی به نوعی استاد و پیشکسوت بنده محسوب میشوند. به جز ایشان نیز از محضر استاد بزرگی چون انوشیروان روحانی استفاده کردهام و در دانشگاه نیز از کلاسهای استادان مختلف بهره بردهام.
چقدر آثار موسیقایی مناطق مختلف را دنبال میکنید و درباره نحوه انتخاب اعضای ارکسترتان توضیح دهید.
شخصا نظرم این است که ما باید در کنار غیر آذری زبانها و با شراکت آنها اثر ارائه دهیم. به نظرم موسیقی زبان ندارد و این اتفاق شدنی است. اگر توجه کنید متوجه خواهید شد که جز سه نفر که نوازنده سازهای فولکوریک بالابان، قارمون و نقاره هستند، همه اعضای ارکستر من فارس زبان هستند. مگر من از آنها چه میخواهم؟ آنچه از اعضای ارکسترم میخواهم موسیقی است. اگر سر تمرینهای ما بیایید خواهید دید که نوازندگان گروهم نام قطعات موسیقی آذربایجانی را نمیدانند و حتی نمیتوانند آنها را تلفظ کنند. این برای من افتخار بزرگی است که توانستهام با دوستان فارس زبان آثار آذربایجانی را اجرا کنیم. همه اینها یعنی اینکه دلم میخواهد اجراهای ما مختص به آذری زبانها نباشد و حتی مثلأ کردزبانها نیز موسیقی مرا اجرا کنند. چه اشکالی دارد اگر یک ایرانی لر زبان به موسیقی منطقه من و آثار آذری علاقه نشان دهد و به اجرای آنها بپردازد. نکته مهم دیگر توجه به استانداردها است. موسیقی دارای استانداردهای جهانی است و آن ویژگیهای جهانی در هر سبک موسیقی کاربرد دارد.
با توجه به عدم تعصبتان نسبت به موسیقی مقامی آذربایجان، برای ارائه بهتر و نوتر آثار فولکوریک و پیشبرد آن چه تمهیداتی باید بکار گرفت؟
بیشک هنرمندان بسیاری در شهرستانهای مختلف برای موسیقی زحمت کشیدهاند و میکشند. از طرفی تمام مناطق ایران با اقوامهای متعدد و مختلف دارای موسیقی قوی و با هویت است و همواره آثاری نیز توسط اهالی هر منطقه تولید میشود. اما همانطور که گفتم، به نظرم موضوع مهم این است که ما در کنار دیگر اقوام ایرانی به تولید آثار بپردازیم. مگر موسیقی جنوبی ضعیف است؟ یا مگر کردها موسیقی ضعیفی دارند؟ باید بپذیریم که جنوبیها موسیقی غنی و قوی دارند و اقوام دیگر نیز دارای موسیقی با اصالت هستند. من میگویم ما هنری داریم به نام موسیقی ایرانی. موسیقی آذری، خراسانی و دیگر نواحی کشور نیز بخشی از موسیقی ایرانی است و این موسیقی ایرانی است که بسیار غنی است و باید سطح کیفی آن ارتقا پیدا کند. مگر میتوان گفت ردیفهای موسیقی ایرانی قوی نیست و دارای کاستی است؟
با توجه به مشترکات فرهنگی و آیینی در زمینه معرفی موسیقی ایرانی به کشورهای همجوار چقدر موفق بودهایم؟
ببینید من با هنرمندان کشور آذربایجان ارتباط دارم و موسیقی آن کشور را دنبال میکنم، اساتید موسیقی آذربایجان به من گفتند استاد سلیم موذنزاده گوشههای موسیقی ردیف آذربایجان را میدانسته و بر آنها اشراف داشته است، در حالی که هنرمندان آن کشور از آنها بیخبرند و درباره آنها چیزی نمیدانند. یا مثال دیگر اینکه در موسیقی گوشهای داریم به نام «دلکش». یکی از خوانندگان مطرح موسیقی مقامی آذربایجان به من گفت که این گوشه «دلکش» که در دستگاه شور اجرا میشود و نام یکی از مقامهای ماست، منسوب به خانم دلکش خواننده ایرانی است. آنها آن گوشه را از شیوه و آثار خواننده ایرانی برداشتهاند. حال شما ببینید که موسیقی ایرانی تا چه حد مهم است که بخشهای مختلف آن توسط هنرمندان دیگر کشورها مورد استفاده قرار میگیرد. آذربایجانیها عاشق استاد شجریان و گلپایگانی هستند و دیگر خوانندگان سنتی و پاپ قدیمی ما را دوست دارند. همه اینها گویای این است که موسیقی ما بسیار غنی است. متاسفانه عدهای از دوستان نمیخواهند از برخی مسائل جدا شوند و نسبت موضوعات و مباحث مختلف در موسیقی تعصب دارند.
ساز تخصصتان قارمان شباهتهای بسیاری به آکاردئون دارد. درباره ویژگیها و تفاوتهای این دو ساز توضیح دهید.
آکاردئون به لحاظ دستهبندی سبکها، سازی کاملا کلاسیک به حساب میآید و قاعدتا سبک اجرای آن نیز کلاسیک است. قارمان نیز سازی با ریشه کلاسیک است و اگر به پیشینه آن توجه کنیم خواهیم دید که متعلق به اروپا بوده و حال حدود دویست سال است که به منطقه قفقاز و آذربایجان آمده است. البته من تاریخم خیلی قوی نیست، اما میتوانم بگویم حدود صد سال پیش در اردبیل قارمان داشتهایم. یعنی آن زمان که ایران پهناور بوده و آذربایجان بخشی از کشور ما به حساب میآمده در اردبیل قارمان نواز داشتهایم. در واقع میتوان گفت قارمان سازی کاملا بومی منطقه آذربایجان است. قارمان در آذربایجان ایران سازی محفلی و مجلسی به حساب میآید و برای ردیفنوازی مناسب نیست و ملودیک و ریتمیک است. قارمان سازی بسیار محبوب است که در اغلب محافل و جشنهای مردمی مورد استفاده قرار میگیرد. آکاردئون اما سازی کاملا کلاسیک است که شخصیت این گونه از موسیقی را دارد. نحوه نوازندگی آکاردئون جهانی است در حالی که شیوه نوازندگی قارمان بر اساس موسیقی فولکوریک مناطق مختاف آذربایجان است. در حال حاضر علاوه بر هنرمندان ایرانی، کشورهایی چون ارمنستان، آذربایجان و دیگر همسایگان ترکزبان از ساز قارمان در موسیقیشان استفاده میکنند. قارمان در ترکیه نیز مورد استفاده قرار میگیرد، هرچند جزو سازهای اصلیشان نیست.
و سخن آخر؟
از ترک زبانها میخواهم موسیقیشان را مورد حمایت قرار دهند. شخصی با نام سامان علوی میخواهد آثار فولکوریک را بر اساس ذائقه مخاطبان امروز و جوانها بسازد و ارائه دهد. علوی قصد دارد موسیقی آذربایجانی را احیا کند و توقعش این است که آن عده از ترک زبانهایی که دغدغه فرهنگ دارند او را که با هزینه شخصی به تولید اثر و اجرای کنسرت میپردازد، یاری کنند.
دیدگاهتان را بنویسید