«صادق مهدوی» تار و سه تار را نزد علی بیانی و تنبور را نزد داوود عزیزی فراگرفته است. در کنار این سازها با دوتار شمال و جنوب خراسان نیز آشنایی کامل دارد و خود را شاگرد استادانی چون بیانی و سرو احمدی و مرحوم حاج قربان سلیمانی میداند. صادق مهدوی تمام سازهایی که می نوازد را می سازد و در این زمینه از شیوه جواد چایچی اصفهانی و استادان دیگر بهره برده است. وی اجراهای بسیاری در داخل و خارج از کشور برگزار کرده و از نمونه های اخیر آنها می توان به کنسرت گروه موسیقی سرو در فرهنگستان هنر و اجرا در اکسپو میلان اشاره کرد. موزیک ویدئوی تکنوازی دوتار شمال خراسان «مقام حاجی قلاق» نیز چندی پیش توسط سایت «موسیقی ایرانیان» در دسترس عموم علاقمندان قرار گرفت. به همین بهاه با وی به گفتگو نشسته ایم که در ادامه می خوانید.
* ریشه های دو تار شمال خراسان در کجاست؟ اساس این موسیقی چگونه شکل گرفته و ادامه حیات داده است؟
تنبور (که در خراسان امروز به نام دوتار شهرت دارد) شاید یکی از قدیمی ترین سازهای شناخته شده باشد. کتاب دیکشنری “گراو” که در زمینه ساز شناسی است، قدمت این ساز را پنج الی شش هزار سال دانسته و مجسمههای سنگی در موزهها و آثار باستانی به جای مانده در شوش و تپههای بنی یونس در حوالی شهر موصل قدمت این ساز را ۱۵۰۰ الی ۲۰۰۰ سال قبل از میلاد نشان می دهد اگر تندیس های مردان ایلامی را به دقت بنگریم، در مقایسه با دوتار نوازان امروزی، اینگونه بنظر میرسد که همگی در حال نوازندگی سازی تنبور مانند با مضراب و یا پنجه هستند.
گذشته از این مقایسه ها که بعضا از روی حدسیات است به یقین یکی از قدیمیترین کتابهایی که نام و شکل تنبور اشاره کرده و توضیحات مفصلی راجع به این ساز و دستان بندی (پرده ها و نت های موجود در این ساز) اش داده است، کتاب موسیقی کبیر فارابی است. (حدودا هزار سال پیش) در این کتاب توضیحات کاملی راجع به این ساز و نحوه پرده بندی آن داده شده که به گفته دکتر مهدی برکشلی پایه و اساس موسیقی امروز شرق است، به استناد کتاب الاغانی نوشته ابوالفرج اصفهانی (قرن چهارم میلادی-حدودا هزار سال پیش) مردم خراسان و ری این ساز را از همه ساز ها بیشتر دوست میدارند. محبوبیت این ساز تا به امروز نیز در خراسان، چه خراسان واقع در مرزهای امروز ایران و چه خراسان فرهنگی بزرگ، باقی مانده است. شاید رمز ماندگاری این ساز، پیچیدگی در عین سادگی بیش از حد آن است؛ دو سیم و دوازده پرده (نت) آنچنان شور
و شیدایی ای ایجاد می کند که وصف ناپذیر است. نمونه بارز این شور و شیدایی در دهه های اخیر مرحوم حاج قربان سلیمانی است. که با شیدایی خود آنچنان همگان را مسحور می کرد گویی ندایی از عالم بالا آورده است و هر کس با هر زبانی که داشت (گرچه به ظاهر متفاوت می نمود)، همدلی غریبی با نواهای ایشان می یافت به قول مولانا: «پس زبان محرمی خود دیگر است / همدلی از همزبانی خوشتر است». شاهد این مدعا اجراهای بی نظیر ایشان در کشورهای اروپایی نظیر فرانسه و شگفت زده کردن اهالی هنر و مردم عادی در آن اجراهاست. نشریات معتبر آنجا که گفتند: «گویی درهای آسمان را حاج قربان به روی ما گشود.» ساز ساده ای که قطعا تعداد نت های تولید شده توسط آن، بسیار بسیار کمتر از یک ارکستر کامل اروپایی ست. اما همچنان به اعتراف موسیقی دانان آنجا نه تنها چیزی کم ندارد، بلکه گوی سبقت را در بسیاری جهات می تواند از آنها برباید. مَثل سادگی دوتار نسبت به این نوع موسیقی ها، همانند قنات به انواع تکنولوژی های آبی است. قناتی که با یک کلنگ، دو شاغول، دو فانوس و یک استاد کار حفر می شود، یکی از برترین سازهای آبی جهان شناخته شده است و همانند دوتار عمر چند هزار ساله را پشت سر گذاشته است و همچنان کار آمد است وشاید به طبیعت و روح انسانی نزدیک تر. داستان شکل گیری این ساز شاید به قدمت داستان شکل گیری موسیقی در ایران باشد. یافته های باستان شناسی چند هزار ساله اند و شواهد بر جا مانده از کتابهای قدیم، حکایت از بیش از اینها دارد. در تاریخ دوره جدید ما می دانیم که اقوام کرد کرمانج و ترک، به این منطقه کوچیده اند و به گمان من این ساز را در خراسان فرا گرفته اند و از ترکیب فرهنگ موسیقایی فارسی، ترکی و کردی موسیقی ای پدید آمده که بی نظیر است که اگر چه خصوصیت های قدیم خود را حفظ کرده اما هویت مستقل جدیدی نیز پیدا کرده است. بنده با این نظر که موسیقی هر قوم برخاسته از زبان آن قوم است(چنانکه استاد شفیعی کدکنی در کتاب موسیقی شعر نشان دادند)موافق هستم و چون در این منطقهً بخصوص (شمال خراسان امروزی) این سه زبان رایج است و هر کودکی براحتی به این زبانها صحبت می کند ( فارسی، کرمانجی، ترکی) به همراه هویت جدید زبانی، هویت موسیقایی مستقل خاصی بوجود آمده است. موسیقی دانان امروز در تلاشند که موسیقی تلفیقی بوجود بیاورند، که البته به نظرم هنوز چندان موفق به این کار نشده اند اما براستی می توان گفت که این اتفاق در منطقه شمال خراسان، افتاده است . و درخت کهنسال فرهنگ خراسان، شاخه ای نو و گلهایی بی بدیل و میوه های بی مثل و مانندی به بار آورده است.
* بخشی کیست و چه ویژگی هایی دارد؟
سخنان بسیار زیادی در تعریف بخشی گفته اند، از جمله اینکه نوازنده چیره دست و خواننده تأثیر گذاری باشد. ساز خود را بتواند بسازد، آهنگ سازی و ترانه سرایی کند و یا حتی در مورد بخشی گفته اند که بتواند با موسیقی خود، بیماران را علاج کند (موسیقی درمانی). بخشی ها تقریبا همان نقشی که عاشیقها در آذربایجان دارند، ایفا می کنند. راویان فرهنگ، هنر، تاریخ و اخلاق در اجتماع خراسان هستند. قبلا در مراسم عروسی این منطقه، حتما از یک بخشی دعوت می شد. مراسم با جشن و پایکوبی و سفره های رنگین، کشتی، خنده ها، رقص های آیینی شروع می شد و ادامه می یافت و شب هنگام، همه اعضای حاضر در مراسم؛ زن و مرد و کودک پای سخن و اجرای بخشی می نشستند تا آنچه در دل دارد، به آنان منتقل شود. و بخشی همچون رودخانه ای شفاف و زلال، گاه با خروش و گاه با خنکای وجودش، دل همگان را سیراب ازعشق، پاکی، سر افرازی، وجد و سرور می کرد. و نتیجه این همایشهای فرهنگی، هویت فرهنگی و شناخت از خود و جایگاه خود بود. زنده نگهداشتن جامعه ای پر نشاط، کار بخشی ها بود.
* شیوه های نوازندگی دوتار شمال خراسان چگونه است؟ کدام استادان دارای سبک و شیوه خاص خود هستند؟
در حقیقت یک شیوه بیشتر نیست، همانطور که گفته شد از تجمیع موسیقی کرمانجی، ترکی و فارسی است. اما ممکن است که نزد یک استاد، یک قسمت دارای رنگ و بوی بیشتری شود. به عنوان مثال: مرحوم حاج حسین یگانه نوازندگیش رنگ و بوی ترکمنی، مرحوم حاج قربان سلیمانی رنگ و بوی ترکی و یا عیسی بخشی، که عمرش دراز باشد رنگ و بوی کرمانجی دارد.در عین حال میتوان گفت از منظری دیگر تمامی بخشی ها سبک و شیوه خود را دارا هستند.
* زبان کرمانجی زبان مشکلی است چگونه کسی که می خواهد دوتار شمال خراسان را بنوازد می تواند همراه آن بخواند؟
اصولا انسان قادر به هر کاری با تمرین است. امروز جوانانی را می بینیم که لهجه های غریب اروپایی و آمریکایی را به راحتی صحبت می کنند. طوری که حتی شخص بومی آن مناطق امکان ندارد تشخیص بدهد که این زبان، زبان دوم وی است. بنابراین یاد گرفتن زبان کرمانجی امری محال نیست و می توان این زبان را علی رغم تمامی پیچیدگیها و مشکلاتش فرا گرفت. مضاف بر این به علت قرابت موسیقی با ریشه های زبان اگر همزمان با فراگیری ساز، اشعارآن زبان آموخته شوند، قریب به یقین به اصل آن خیلی نزدیک تر خواهد بود و نه تنها ارتباط مفهومی با موسیقی بر قرار می شود بلکه مفهوم آن زبان نیز به نا خودآگاهِ در درون ما نزدیک تر خواهد بود. به غیر از اینها آنچنان که گفته اند:
آب دریا را اگرنتوان کشید / هم به قدر تشنگی باید چشید
یادگیری این موسیقی و خوانندگی با آن برای آنکس که علاقمند به این نوع موسیقی است، حکم برطرف کردن تشنگی روح و روان را دارد.
* حاج قربان سلیمانی را چگونه دیدید؟ موسیقی از دریچه نگاه او چگونه معرفی می شد؟
حاج قربان به ظاهر کشاورزی ساده، قهرمان کشتی پاچوخه در ایام جوانی و پیرمردی آرام و مهربان بود. اما به حقیقت عارفی وارسته و سالکی خدا جوی بود. انگار تجسم این ابیات مولانا بود:
مؤمنان گویند کآثار بهشت نغز گردانید هر آوای زشت
ناله تنبور و برخی سازها اندکی ماند بدان آوازها
به قول خود ایشان این ساز تو را ازاین عالم می برد و واقعا هم هنگام نوازندگی، روی زمین نبود. و انگار که در عوالمی دیگر سیر می کرد. شیفتگی، وجد و سرورش آنچنان همگان را تحت تأثیر قرار می داد که مخاطبین انگار هیچ چیز دیگری نمی خواستند. مرحوم حاج قربان یک روز برای من تعریف کردند که وقتی در جمعی مشغول نوازندگی بودند و می خواستند آزمایش کنند و ببینند جمع تا چه حد تحت تأثیر ایشان است،” همینطور که مشغول نواختن دو تار بودم یواش یواش به سمت راست متمایل شدم و دیدم که جمعیت هم به همان طرف خم شدند. کم کم برگشتم و به طرف دیگر رفتم، باز دیدم همه تماشاچیان، مرا همراهی کردند و به این طرف دیگر مایل شدند”.
شخصیت جذاب، چیره دستی فوق العاده، صدای مردانه و با نفوذ آن مرحوم آنچنان قدرت اجرایی ایجاد کرده بود که شایدکمتر موسیقی دانی در جهان بدین پایه برسد. در یک کلام حکیمی راستین بود و موسیقی از منظر اش مرکب سیر در عوالم دیگر و دل کندن از دنیا و راز ونیاز با حقیقت هستی بود.
* از نوازندگان کنونی دوتار شمال خراسان چه کسانی هنوز راویان اصالت های این موسیقی هستند؟
خوشبختانه هنوزنسل بخشی های شمال خراسان ادامه دارد از آن جمله فرزند مرحوم حاج قربان سلیمانی آقای علیرضا سلیمانی و یا عیسی بخشی(عیسی قلی پور) که تنها بخشی است که به چهار زبان بخشی گری می کند (ترکمنی ،فارسی،کرمانجی ،ترکی) و چند استاددیگر …شما را به مقالات و کتابهای جناب کلیم الله توحدی رجوع میدهم.
* دوتار شمال خراسان را می توان در موسیقی ردیف دستگاهی هم استفاده کرد؟ قرابت های موسیقی این منطقه با موسیقی ردیف دستگاهی چگونه است؟
همانطور که میدانید در اواخر دوره تیموری کم کم بعضی از دانشمندان موسیقی ،مقامها را تبدیل به دستگاهها کردند این کار به مرور شکل گرفت و در دوره قاجار با ظهور آقا علی اکبر فراهانی و پسرانش میرزا عبدالله و میرزا حسینقلی شکل عینی یافت و رونق گرفت. برای درک بهتر مثالی ذکر میکنم:شبیه این اتفاق در هنر خوشنویسی نیز روی داده است ،خط نستعلیق از دو خط نسخ و تعلیق و به مرور بر اثر زحمات وذوق بزرگانی چون میر علی تبریزی شکل گرفت و با هنرمندان برجسته ای چون میرزا غلامرضا شیرازی و میرعماد الحسنی قزوینی به اوج و کمال رسید. نستعلیق دیگر نه نسخ است ونه تعلیق و هویت مستقلی پیدا کرده ..اگرچه که جایگاه ویژه ای دارد ولی خطوط قبلی نیز جایگاه خود رادارند. به همین سان با پیدایی موسیقی دستگاهی هویت جدید و شاید دریافتی خوش تراش ازموسیقی ایرانی پدیدار شد اما موسیقی مقامی نیز با حفظ ویژگی های خود مسیر خود را ادامه داده است . قطعا تاثیراتی نیز در موسیقی دستگاهی از اقصی نقاط ایران من جمله موسیقی شمال خراسان و دوتار خراسانی یافت می شود مانند گوشه شاهختایی دردستگاه نوا در ردیف آوازی زنده یاد استاد عبدالله دوامی که بسیار شبیه مقام شاهختایی روایت مرحوم حاج فربان سلیمانی است. و یا مجموعه ای از تکنیکها و دورها در مضرابهای سازهایی چون سه تار که بنظر برگرفته از تنبور خراسانی (دوتار) هستند ومثالهای دیگر …اما هر کدام از این نوع موسیقی ها دارای ویژگی های منحصر به فرد و مستقلی هستند. اینکه آیا می شود از این ساز(دوتار) به عنوان ساز دستگاهی استفاده کرد یا نه ،تلاشهایی شاید کم و بیش شده ولی تاکنون به نتیجه ویژه ای نرسیده البته با سازهای ردیفی چون تار و سه تار هم سعی شده که مقامهارا بنوازند ولی مشخصا ناقص از آب درآمده وبه کیفیت ساز اصلی مقامی نرسیده و فعلا عملی نشده است.
* در این ساز و اساسا سازهای دیگر ایرانی پیش از سیم فلزی نخ ابریشم می بستند، صدای تار ابریشم را چطور میبینید؟ ورود سیم به سازهای ایرانی خصوصا نواحی چه تغییراتی درصدا دهی( سونوریته )آنها داده است؟
بله .پیش از این صدای سازهای ما بم تر وصدا دهی (سونوریته) آنها به صدای انسان نزدیکتر بوده است.فی المثل وقتی حاج قربان با تارهای ابریشمی که روی ساز خود بسته بود مینواخت گاه به سختی میشد تشخیص داد که صدای فلان نت از ساز بیرون میآید یا خودشان آوا را دارند میخوانند، حالت بسیار شگرفی پدید می آمد!! وبسیار لطیف و زیبا می شد. اما نحوه تافتن تارها را در ایران امروزین از یاد برده ایم ولی خوشبختانه در مناطق دیگر ایران فرهنگی چون افغانستان و قزاقستان (بخارا و سمرقند و…) این گونه تارها تولید می شود و شاید روزی بتوانیم آنرا احیا کنیم. اکنون با ورود سیمهای فلزی یک زنگ بیش از حد وارد صدای سازهای ما شده است..که بنظرم با گوش دادن زیاد خسته کننده می شود. شاید استفاده دوباره از تارهای ابریشمی در کنار سیم ،جذابیت بیشتری به موسیقی مقامی و دستگاهی ما بدهد چون واقعا جای صدا های بم در موسیقی و ساز های ما خالیست.
* فکر می کنید شهرنشینی و فضای مدرن و شبه مدرن امروز کسی را مشتاق به شنیدن صدای دوتار می کند؟ تضاد صوتی فضای روستایی و نیمه شهری با فضای شهری امروز را چطور ارزیابی می کنید؟
اگر این سوال را راجع به سازی مانند سرنا یا دهل میپرسیدید قطعا میگفتم بعید است! اما دوتار سازی با صدایی نجیب و گوش نواز است.صدایی نه آنچنان بلند که نیازمند شنیدن از دور باشد(آوای دهل شنیدن از دور خوشست!!) ونه آنچنان کم که فقط در خلوت بتوان نواخت.مضاف بر این چون این گونه سازها با حالات روحی انسان نزدیکی و سنخیت خاصی دارند اشتیاق به شنیدن آن را هر بار بیش از پیش میکند و کسیکه یکبار این صدا را بشنود بدون گزافه گویی، جان خود را چه خود آگاه و چه ناخودآگاه، تشنه شنیدن دوباره آن می کند. اتفاقا صدای دوتار در فضای پر آلودگی صوتی شهرهای امروز ، میتواند تسکین بخش و روحنواز تر باشد شبیه این مثل که میگویند قدر سلامتی را بیمار بیشتر میداند.
* شنیدن چه قطعه ها و آلبوم هایی را برای علاقمندان به موسیقی ردیف دستگاهی و نواحی ایرانی در جهت آشنایی بهتر و بیشتر با دو تار شمال خراسان پیشنهاد می کنید؟
قدر مسلم تمامی کارهای زنده یادان حاج قربان سلیمانی ، محمد حسین یگانه، اولیا قلی یگانه و بخشی های حاضر که عمرشان دراز باد ، چون استاد عیسی قلی پور و علیرضا سلیمانی که نمونه های بکر و دست نخورده این موسیقی هستند.
* دو تار شمال خراسان چه مقام هایی دارد؟ برای یادگیری این ساز از کجا باید کار را آغاز کرد؟
تعداد مقامهای روایت شده نزد استادان مختلف متفاوت است .شاید در حدود پنجاه مقام بزرگ باشد . بعضی از این مقامها ساخته بخشی هایی است که ممکن است دیکران روایت نکنند مثل مقام گوزل ساخته مرحوم حاج قربان.اما برای یادگیری ابتدا باید از گوش دادن شروع کرد.گوش دادن با جان و دل..نه اینکه مثلا در حال رانندگی کمی هم به این نوع موسیقی گوش بدهیم! بلکه با تدارک چند دقیقه ولو کوتاه گوش جان بدهیم به نوای خوش دوتار تا تاثیر شگرف آن را بیابیم.در گام بعد، یاد گیری دوتار شمال خراسان در شهری مانند تهران دیگر دور از دسترس و غیر ممکن نیست .و حداقل میتوان مقدمات آنرا نزد آموزگاران این ساز دراین شهر و اطراف (مثل کرج و..)فرا گرفت .حال بسته به اشتیاق از روی اجراهای ضبط شده و یا با سفر به منطقه شمال خراسان(بجنورد ، قوچان ،…)به دیدار بزرگان این ساز رفت و نکاتی را تکمیل کرد.ناگفته پیداست که روی گشاده و مهمان نوازی دارند.
دیگر اینکه یادگیری ردیف موسیقی ایرانی و یکی از سازهای سه تار و تار ویا تنبور کرمانشاه را در این زمینه بی ربط نمیدانم بلکه بنظرم مفید فایده است و رهنمونی برای یادگیری بیشتر این ساز(دوتار)میتواند باشد.
دیدگاهتان را بنویسید