موسیقی ایرانیان – حمیده موسوی: آلبوم موسیقی «سترون» اثر تازهء «بابک بوبان» است. اثری که این آهنگساز، نوازنده و پژوهشگر موسیقی در جدیدترین شکل ارائه اش آنرا اختصاص داده است به نوجوانان. انتشار این اثر به برداشت اینجانب -به عنوان مخاطبی که اثر را نیوشیده و موظف به کنکاش و گفتگو دربارهء آن است- از آنجا که ۱- نگاهی خاص به مخاطبی خاص داشته و ۲- این مخاطب خاص را به توجه و تمرکز بر داشته ها و قابلیت های موسیقی موطن خویش دعوت کرده است، حائز اهمیت می باشد. موسیقی ای که ریشه ای ست، ریشه است و باید آن را تا جانی هست جان بخشید پیش از آنکه بخشکد. زحمات هنرمندان فعال و خستگی ناپذیرمان در جهت زنده نگاه داشتن این مهم، با هر نُمودی، لذت بخش و شیرین است بلاشک و فی الواقع دغدغهء این هنرمندان را نسبت به ثبت چهرهء هنر اصیل کشور خود بر می تابد. ثبت و شناساندن صحیح این چهره ابتدا در میان خودشان و به مخاطبان همزبانشان -که چه بسا اصل مطلب همین باشد- سپس ثبت و معرفی جهانی آن. زیرا آن که از خود بیگانه است، چگونه می تواند ادعای آشنایی و قرابت با دیگران کند؟ اخیراٌ به طُرُق عدیده ای آثار ایرانی یا آثاری که می خواهند ایرانی باشند، خلق می شود. چه در قالب «سترون» که مُلهِم از موسیقی دستگاهی و نواحی ست و نگاهی به بخشی گری دارد، چه در قالب بازخوانی و باز آفرینی آثار قدمایی از عبدالقادرها و خلق دوبارهء آثاری از اقبال آذرها و امثالهم، چه در قالب احیای مجموعهء عزیزِ ارکستر سازهای ملی ایران، چه با برپایی مجلس هایی از شب های ساز ایرانی و شب های آواز ایرانی، چه از طریق چاپ کتب آموزشیِ حاوی اندیشه و تعمق در نکته به نکتهء مبانی یک ساز ایرانی به دور از هر تعجیل در نوازندگی یا تدوین و تکوین الکترونیکی این مبانی همچون کتاب های اینتراکتیوی با هدف آموزش ردیف های آوازی و سازهای ایرانی و … و چه اقدامات دیگری که شاید چندان رسانه ای نشده یا ما از آن ها بی خبریم. بابک بوبان، نوجوان را به عنوان مخاطبی که شاید جامعه در ارائه و معرفی موسیقی ایرانی به او، چندان حوصله ای به خرج نداده است به شنیدن آلبوم سترون دعوت می کند. به گفتهء وی سترون اثری ست «ایرانی» با عاریه از درونمایه های «ایرانی» که برای جذب یک مخاطبِ خاص از «طبقهء حساسِ» جامعه، متوسل به شگردهای اجنبی نشده است….
ارزیابی متخصّصانهء این اثر و بسیاری رویدادهای موسیقایی دیگر که به گزیده ای از آن ها اشاره شد، از جنبه های تکنیک مند و کارشناسانه ارجاع داده می شود به کاردانان و صاحب نظران این امر لیکن از منظری کلی تأکید مجدد می شود که، اگر چه این حرکت ها پایان دهنده و مُتَمِّمِ حجت نیست و نباید به این مقدار قناعت کرد لیکن با تأمل اندر احوال این روزهای شناختِ موسیقی اصیل ایرانی و دشواریِ تمییزِ آن از دیگر سبک ها -به مثابهء صعوبت در تمییز دست چپ و راست از یکدیگر به وقت تعجیل و هیجانزدگی- این تکاپوهای «اصیل و ریشه ای» فی نفسه، گرانمایه است و محترم.
ماحصل این گفتگوی انجام شده در خرداد ماه سال جاری را تقدیم مخاطبان «موسیقی ایرانیان» می نماییم.
*آلبوم سترون چندمین اثر منتشر شده از شماست جنابِ بوبان؟
– سومین. البته آلبوم چهارم مراحل چاپ و تکثیر را می گذراند که شاید تا انتشار این مصاحبه از سوی ناشر راهی بازار شده باشد.
*پس به فاصلهء زمانی کمی از انتشار سترون آلبوم بعدی نیز به بازار عرضه خواهد شد. بسیار خب. پیش از انتشار سترون به اجرای زندهء آن نیز پرداخته اید؟
-بله. سترون را اولین بار در فرهنگسرای ارسباران اجرا و به فاصله کوتاهی آن را در استودیو ضبط کردیم.
*از انگیزه تان در انتخاب این اثر به عنوان یک موسیقی برای نوجوانان بگویید لطفاٌ.
-پیش از این اشاره کرده بودم که در موسیقی ایرانی و شاید در موسیقی دنیا نیز، موسیقی ای مختص نوجوان نداریم. این در حالی ست که دیگر شاخه های هنری همچون نقاشی، فیلم، تئاتر، شعر یا داستان چنین تقسیم بندی هایی را برای نوجوانان قائلند و به این مقوله توجه می شود. به طور مثال در رسانه های مختلف، توجه خاصی به نوجوانی به عنوان یک مقطع سنی خاص، مهم و سازنده صورت می پذیرد. اما در زمینهء موسیقی در ایران، این توجه و حمایت غالباٌ معطوف به سنین کودکی ست. در این مورد هم برنامه ریزی هست هم تولید هم اجرا و هم استفاده از موسیقی کودک برای مدیوم های دیگر که از آن جمله می توان به فیلم کودک، تئاتر کودک، انیمیشن و…اشاره کرد. حال برای این رویدادها یا موسیقی تازه و متناسب با فضای کار ساخته می شود یا درخور آن از منابعی پیش تر منتشر شده قطعه یا قطعاتی انتخاب می گردد. در حوزهء آموزش نیز این روند را شاهدیم. مانند روش اُرف که آموزش موسیقی به کودکان است. در مقابل، تولیدات دیگر خواه ژانر کلاسیک باشد، خواه راک، خواه پاپ و…عملاٌ مختص بزرگسالان است، هرچند که ممکن است این موسیقی برچسب خاصی نخورد..اما میان این دو مقطع سنی، یک حلقهء گم شده و بلاتکلیف وجود دارد که مقطع نوجوانی ست و اتفاقی که امروز برای مخاطبان نوجوان موسیقی در انتخاب و گوش سپردن به آثار موسیقایی می افتد این است که آنها به موسیقی بزرگسالان روی آورده و می آورند چرا که انتخاب دیگری ندارند.
*و موسیقی بزرگسال از نظر شما برای این طیف سنی سنگین است؟
-هم بله و هم خیر. موضوع فقط سنگینی و قابل هضم بودن موسیقی نیست. نوجوانی از نظر روانی و شخصیتی سن حساسی ست. نوجوان شخصی است که دوران کودکی را پشت سر گذاشته و به ندرت به موسیقی کودک علاقه نشان می دهد و شاید هیچ گاه هم مایل نباشد به آن توجه کند. اما به این معنا هم نیست که موسیقی بزرگسال را مناسب با سن خود و روحیات خود یافته تا به آن گوش بسپارد. البته لازم است اشاره کنم اطلاق نوجوانی تحت تأثیر شرایط فرهنگی، خانوادگی و دیگر پارامترهای مؤثر در تربیت شخص ممکن است در میان مردم مختلف باشد؛ اما حدود آن می تواند از سن ۱۲ الی ۱۸ سالگی باشد. یعنی سالهای تحصیل متوسطه، مابین ابتدایی تا پایان مدرسه. نمی توان از یک نوجوان ۱۲ تا ۱۴ سال انتظار داشت موسیقی کودک گوش کند یا موسیقی بزرگسال را هم. از نوجوان ۱۸ساله نیز همینطور و فکر می کنم این تعلیق در انتخاب یک نوجوان، برای او بلاتکلیفی و چه بسا عواقب دیگری به همراه داشته باشد. در واقع نوجوان نیازهایی دارد که با تغذیهء این نیازها به وسیلهء موسیقی بزرگسال، هویت او می تواند دچار تشتت شود و چه بسا از دست برود. شکل دادن یک هویت، اتفاقی ست که در کودکی رخ نمی دهد بلکه در نوجوانی ست که صورت می پذیرد و اینجاست که این فاکتور ممکن است دچار نقصان و شاید ناکامی گردد. البته انتخاب موسیقی یکی از تصمیمات شخصی اوست و می دانیم که انتخاب شغل، شکل دادن ایده آل ها و تصمیم های کلان نیز در همین دوران صورت می گیرد. اجازه بدهید نکته ظریفی را هم اضافه کنم که موضوع موسیقی برای نوجوانان تنها خلق یا تولید اثری نیست که نوجوان مفروض از روی علاقه یا انتخاب به آن گوش کند. البته برای وی به ظاهر چنین است اما در برنامه ریزی و سیاستگزاری ها در این حوزه، آنچه که وجود و محتوای موسیقی برای نوجوانان را شکل می دهد ورای اینهاست. یکی از نقاط مورد توجه در برنامه ریزی ها و سیاستگزاری ها، ایجاد و پرورش ذائقه موسیقایی ایرانی برای نوجوان ایرانی است. البته منکر این نیستم که به هر حال، مخاطب از روی علاقه اش اثری را گوش می کند؛ ولی در این حوزه با اینکه صرفا آنچه را که نوجوان می پسندد یا می طلبد به او بدهیم، موافق نیستم. او چیزی را می طلبد که می شناسد و با آن انس دارد. اما نکته نهفته در این موضوع این است که او تمام انواع و شکل های مختلف موسیقی را نمی شناسد تا بخواهد با آن ها انسی داشته باشد. پس یکی از ارکان ساخت و تولید موسیقی برای نوجوانان شناساندن و ایجاد زمینه برای انس گرفتن با موسیقی هاست. قطعا، مقصود من تولید و طراحی برنامه های آموزشی نیست؛ ابدا. آموزش لازم و بسیار مفید است؛ اما انتظار یادگیری همه چیز فقط از راه آموزش آن و ارائه فرمول و جدول و جزوه، بسیار ساده اندیشی است. بگذریم.
*آیا اثر شما پارامترهایی دارد که آن را از موسیقی بزرگسال متمایز کرده و با تغذیهء مناسب، نیازهای نوجوان به عنوان مخاطب موسیقی را پاسخ گوست؟
-بله در دفترچهء آلبوم توضیح داده ام که چطور سترون با ویژگی هایش مناسب نوجوانان است.
*چند نمونه از این ویژگی ها را مثال بزنید لطفاٌ.
– یکی استفاده از شعر و قصه ای است که آن شعر بیان می کند. گفته می شود که موسیقی آوازی قابلیت تصویرپردازی با چارچوب را دارد و این ویژگی با تاثیری فیزیولوژیک و مشخص بر نوجوانان باعث کاهش محسوس اضطراب در آن هاست. دیگری ساده بودن فرم قطعه است. سوم اینکه گوشه های موسیقی دستگاهی به مثابه مقدمه ای برای آشنایی با آنها در سترون آمده اند تا شنونده نوجوان در آینده نمونه های کامل آنها را بشنود. آشنایی با موسیقی محلی عنصر دیگری است که در سترون وجود دارد. گوش دادن به موسیقی محلی برای نوجوانان کار ساده ای نیست و بدون شک نیازمند ایجاد انس است. عنصر دیگر سپردن نقش راوی به گروه است تا فعالیت گروهی جای کار انفرادی را بگیرد. و یکی دیگر از عناصری که سترون را مناسب موسیقی نوجوانان کرده دیدگاه تجربی آن است که مثلا با سنتور هشت خرک سه سیم محقق شده و یا تجربه های دیگری که باعث ناآشنا بودن کل قطعه به عنوان یک اثر موسیقی شده است.
*مطالعات خاصی برای ساخت و پرداخت این فکرها داشته اید؟ یعنی منبع و مرجع مدون و آکادمیکی برای خلق فضایی با این ویژگی ها وجود دارد؟
-ببینید به این صورت نبوده که قطعهء سترون را برده باشم در آزمایشگاه و با کم و زیاد کردن عناصری به چنین نتیجه ای رسیده باشم. اما چندین سال است که مشغول مطالعه در روانشناسی نوجوان، بررسی وضعیت موسیقی کودکان در دنیا و ایران، بررسی ساختمان سنتور، بهره گیری از ریشه های موسیقی مقامی و محلی ایران در موسیقی شهری، گریز از چارچوب و فرم ردیف و … بوده ام. بنابراین، سترون زاییده طبیعی فعالیت ها و فکرهای این سالهای من است.
*پس از دریافت های شما و نگرشتان به نوجوان، هویت او، احترام به تصمیم ها و انتخاب هایش نشأت می گیرد.
– فکر اولیهء سترون باز می گردد به چند سال پیش. شاید حتی به این موضوع نیز فکر نمی کردم که مخاطب من قرار است چه محدودهء سنی ای داشته باشد. اما طبق اشارهء شما، دریافت و ذهنیتم و ساخت و پرداخت این ذهنیت، اثر را به این شکل در اختیار مخاطب قرار داد. و با تأکید مجدد می گویم که توجه غیر منصفانه ای که در حوزهء موسیقی تا به امروز به نوجوان به عنوان یک مخاطب خاص صورت گرفته، مهمترین دلیل گامی ست که برداشته ام.
*از نواختن بر سنتور ۸ خرک سه سیم بگویید. این انتخاب در نوازندگی نیز آیا برمی گردد به فضای متناسب با موسیقی نوجوانان؟
-در ابتدا این انتخاب برای سترون نبوده. به این موضوع حتی فکر هم نمی کردم که روزی با سنتور ۸ خرک سه سیم بنوازم. در پرداختن به این امر نیز قطعهء سترون و موسیقی نوجوان دخیل نبوده همان طور که پیش تر اشاره کردم. اما بر اساس مطالعات و آزمایش ها، به این ساختمان در سنتور دست یافتم و در قطعهء سترون نیز از همین سنتور استفاده کردم. سنتوری که سترون با آن اجرا شده سازی متعارف نیست و با هشت خرک و سه سیم عملا هم تجربه شنیداری متفاوتی را برای شنونده فراهم کرده و هم این ایده را منتقل می کند که می توان سنتور را طور دیگری ساخت و نواخت.
*خب . همین بحث تجربه و آزمایش، به فضای نوجوانی و حال و هوای کسب تجربه و آزمون و خطا مرتبط می شود، خواه-ناخواه.
-بله دقیقا. دلیل این استفاده نیز بعدها در واقع تجربی بودن آن بوده. وقایع تجربی نیز آنطور که می دانیم از شاخصه های سن نوجوانی ست و دلیل دیگر این انتخاب، صدای سنتور ۸ خرک ۳ سیم بوده است. صدای این ساز از صدای دیگر سنتورهای متعارف و شناخته شدهء بسیار شنیده شده، دور است. این سنتور، صدایی تیزتر، پر زنگ تر و جمع و جورتر دارد. شاید بتوان صدای آن را نزدیک یا شبیه به سازهای دسته دار زخمه ای، خصوصاٌ در موسیقی محلی دانست. سازهایی مثل دو تار و تنبور. سنتورهای دیگر با ۹ خرک و در انواع دیگر حتی ۱۰ و ۱۱ خرکِ ۴ سیم، صدای عظیم و سنگینی دارند. صدایی پُر و با ابهت که مرا در استفاده از آنها در آلبوم سترون باز می داشت.
*و انگیزهء اولیه تان در ساخت سنتور ۸خرک ۳ سیم چه بوده؟ کاستن از تعداد خرک ها و سیم ها از چه چیز نشأت گرفته است؟
-ما در موسیقی مان سنتورهایی با ساختارهای ۹و۱۰و۱۱خرک ۴ سیم داریم که همانطور که مطلع هستید، این مشخصات سنتور را با مشکل کوک مواجه کرده است. این مشکل را چه نوازندگانی که بیش از دو سال سنتور می نوازند و چه آنها که حتی شش ماه است به نوازندگی این ساز مشغولند دریافته و با آن دست و پنجه نرم می کنند. هنر آموز و نوازندهء سنتور مکلف است که مدام ساز خود را کوک کند. از سویی دیگر این ساز آنقدر کوچک نیست که ما مدام آن را حمل کرده و برسانیم به کسانی که در کوک کردنش مهارت دارند یا مدام آن را سر کلاس ببریم و با نظارت استاد کوکش کنیم. بنابراین، این سختی ها عملاٌ و به مرور زمان روند آموزشی را فرسایش داده و چه بسا هنرجو و نوازنده را دچار سرخوردگی کنند. این موضوع تنها محدود به هنرجویان سنتور نیست؛ همه ما نوازندگان حرفه ای نیز این مشکل را داریم. لذا متأثر از این شرایط، سال ها تحقیق و کنکاش صورت گرفت که گفتگوهای متعدد با دوستان نوازنده و سازندگان ساز، مطالعات فراوان در مورد ساختمان سنتورهای قدیم مثلاٌ در دورهء استاد صبا و پیش از آن و همچنین تجربهء شخصی ام در نوازندگی سنتور، از جملهء این پژوهش ها و بررسی ها بود. نهایتاٌ به این نتیجه رسیدم که یک خرک سنتور اضافه است.
*کدام خرک؟
-خرکِ فا که آخرین خرک در سنتور است. یعنی خرک نهم. می توان گفت بی استفاده است و صدای کَر و خفه ای هم دارد. زیرا نزدیک دیوارهء کلاف بالای سنتور است که زیر آن خالی نیست. به همین دلیل، نوازنده غالباٌ از این خرک استفاده نمی کند. فقط تا حدی به او راحتی اجرا می دهد. به اینصورت که حین تغییر پوزیسیون از زرد به سفید یا از سفید به پشت خرک، از این خرک استفاده می کند که تازه، این راحتی کار بعضاٌ تنبلی هم ایجاد می کند. در اغلب موارد هم شاهدیم که سیم های خرک نهم دقیق و تمیز کوک نیستند؛ ناگفته پیداست که صدای چنان مطلوبی هم نمی دهند. توضیحش خیلی مفصل تر از اینهاست و اجازه دهید به همین مقدار بسنده کنیم. در خصوص تعداد سیم های هر خرک نیز می توانم به این موضوع اشاره کنم که خرک های دارای سه سیم، صدایی زنگدارتر دارند. به علاوه، شما می توانید ارتعاش و صدای تک تک سیم ها را بهتر و واضح تر از سنتور چهار سیم بشنوید که به نظر من تداعی کنندهء زخمه زدن بر سازهای زخمه ای دسته دار مثل دو تار و تنبور و مانند آنها است.
*یک سؤال سلیقه ای. چرا با یکی از انواع سازهای زخمه ایِ دسته دار این قطعات را پیاده نکردید؟ مثلاٌ با دیوان که خود شما به نوازندگی با آن اشراف دارید.
– به چند دلیل. اول اینکه ساز اصلی من سنتور است و مایل بودم که با ساز اولم سترون را اجرا و ضبط کنم. دیگر اینکه وجود الگوی موسیقی بخشی ها برای سترون به هیچ وجه تقلید یا کپی برداری از آن موسیقی نبوده است. برای من، استفاده از الگوی موسیقدان-راوی، وارد کردن عنصر و گونه ای از موسیقی محلی یا مقامی به موسیقی شهری و دستگاهی ایرانی بوده. اگر سترون با مثلا دوتار اجرا میشد، این قطعه دیگر به عنوان قطعه موسیقی امروزی اصلا لطفی نمی داشت و حتی به زعم من می توانست اقتباسی سطحی و کم هوش از آن نوع موسیقی محلی باشد.
*و چرا موسیقی محلی و مقامی؟ کمی دور از انتظار است که نوجوان حال که می خواهد موسیقی کشورش را با شرایط سنی خودش بشناسد، با یک سبک نسبتاٌ مهجور و کمتر شناخته شده ارتباط برقرار کند. شروع دشواری به نظر می آید.
-درست است. اما مخاطب مفروض من در قدم اول –یعنی گوش دادن به سترون- قرار نیست با موسیقی محلی انس بگیرد؛ قرار است ابتدا با قطعهء سترون انس بگیرد، با شعر سترون، پیامش و فضای موسیقاییش و پس از آن قدم به قدم بخشی گری را دریابد. یعنی انس با بخشی گری و موسیقی محلی هدف غایی این طرح است. ما با ارائهء المان هایی از این موسیقی محلی در اثری همچون سترون و معرفی آن در بستری از ردیف و گوشه های موسیقی ایرانی، بذری را در ذهن مخاطب نوجوان می کاریم. جرقه هایی در ذهن او ایجاد می کنیم که در آینده با شنیدن موسیقی ای از این دست به راحتی آن را به خاطر بیاورد چرا که پیش زمینهء آن را در ذهن دارد.
*یک سؤال سلیقه ای دیگر (خنده) در خصوص گروه راویان، حال که روایت را به جمع سپرده اید نه یک فرد، تعدد و کثرت صداها اگر بیشتر می بود، گویی انعکاس و جلوهء بهتری به کار می بخشید. در اینجا اما آواز و روایت یکسان و هم سطح به گوش می رسد نسبتاٌ. نظر جنابعالی چیست؟
-ببینید…گروه راویان را سه نفر تشکیل داده ولی صداها بیش از سه است. به این معنا که این سه نفر در استودیو، چند بار متن خود را خوانده اند و سپس از جمع صداهای آنان تدوین نهایی راویان بوجود آمده. البته من هم نمیدانم که اگر مثلا تعداد صداها چند برابر صداهای فعلی بود چه فضایی ایجاد میشد. تخیل من چنین بوده که مابین صدای سنتور و صدای خواننده و صدای راویان تعادلی برقرار باشد. از سوی دیگر، هیچ عنصری در سترون آنقدر که شاید مخاطب توقع دارد متکثر نیست. به زعم من، سترون نه متکثر است و نه می خواهد که تمام خواسته ها را برآورده کند. نه فقط در تعداد و حجم صدای راویان، بلکه در بسیاری بخش ها و اثری که بر شنونده دارد، سترون مخاطب را با دو حس شبیه به هم رها می کند. یکی، نوعی ناتمامی و دیگر، نوعی توقع برآورده نشده. به عبارت دیگر، قطعه ی سترون خودش هم سترون است.
*دستگاه ماهور برای بندهء نوعی، تداعی گر آغاز سپیده دم ، آواز پرندگان، زمزمهء جویبارها و بسیاری پدیده های خوش دیگر است. در سترون اما کاربردی دیگر داشته. غم و نا امیدی را روایت می کند. در این خصوص توضیح دهید لطفا.
-بطور سنتی همینطور است که گفتید. ماهور، مخصوصاٌ در پرده درآمد و گوشه های آغازین، گویی بیانگر احوالات خوب و مثبت است. البته در سترون هم چنین است؛ اما به شکلی کنایی. به این معنا که شخصیت «سیاهی» در قصه سترون، با ماهور است که میخواند. به نظر شما در چه مایه ای بخواند، بهتر میفریبد؟ (خنده)
* ای سیاهی افسونکار (لبخند) روند خلق و اجرای دستگاه ها، مایه ها و گوشه های «سترون» در فضایی بداهه صورت گرفته یا از پیش طراحی شده است؟
-سترون یک قطعه ی از پیش طراحی شده و ساخته شده است و می توان گفت «تکرارها» تنها عامل یا شاخص خلقِ در آن هستند. به این معنا که در هر تکرار، که تعداد تکرار هم خود سپرده به آن لحظه است، بیان تازه ای از آن نغمات یا جملات و عبارت ها جستجو می شود. این دقیقا به مانند تلاشی طبیعی و واقعی برای انجام تمام فعالیت های تکرارشونده در زندگی است. در زندگی هم گویی چارچوب های از قبل تعیین شده ای وجود دارد که تکرار می شوند؛ اما کیفیت تکرارشان بدست هر فرد می تواند متفاوت بشود. بعضی ها عینا تکرار می کنند و بعضی سعی می کنند تکرار با خود تنوع بیاورد نه ملال.
*اتفاقاٌ اشارهء دیگرم به تکرارهای مشهود در آوازها و حتی قطعات سازی ست…این تکرارها پیام خاصی دارند یا همان سنت متداول در موسیقی ایرانی ست صرفاٌ؟
-برای این تکرارها دو وجه وجود دارد: یکی اینکه در موسیقی ایرانی -چه محلی و چه دستگاهی- تکرار عنصری بنیادی است و دیگر اینکه، شخصاٌ برای تکرار معنای خاصی قائلم و با شکل و نوعی شخصی، از این عنصر بنیادی موسیقی ایرانی زیاد استفاده میکنم.
*چشم انداز این حرکت و انتشار آثاری همچون سترون را چگونه می بینید؟ در فضایی که اکثر قریب به اتفاق نوجوانان انواع موسیقی های پاپ غربی و ایرانی را دنبال می کنند.
-یکی از اهدافم همین بوده. اینکه به نوجوانان بگویم موسیقی سنتی، موسیقی نواحی و مقامی و شبیه اینها تنها مختص افراد مسن یا افراد خسته و نا امید و افسرده نبوده و موسیقی کلاسیک غرب نیز مختص پیرانِ آن سوی دنیا نیست. جالب اینکه شاید بسیاری از نوجوانان بر این باور باشند که خالقان آثار پاپ، راک، جز، بلوز، متال و غیره فقط یک عده جوان و نوجوانند و به این دلیل است که این آثار به دلشان می نشیند و آنها را مجذوب می کند. در حالیکه می دانیم که اینگونه نیست. بسیاری از موزیسین های معروف و سرشناس دنیای غرب، در هر ژانری، اصلا جوان نیستند و بعضی از سرآمدانشان حتی بالای ۸۰ سال سن دارند. البته در میانشان نوازندگان و خوانندگان جوان هم هست. ولی کلا مساله سن و جوانگرایی مقوله ای است که در حوزه عمومی اجتماع و جلب توجه عموم مردم و عموم اقشار جامعه کاربرد و محل طرح دارد؛ ولی در حوزه موسیقی هنری اصلا سن و جوانی ملاک پذیرش و رد نیست و تعیین کننده هم نیست. در موسیقی غرب و در انواع مختلف آن، فکر و اندیشه های قدرتمندی دخیل بوده؛ در موسیقی ایرانی نیز این فاکتور وجود دارد. بنابراین مایل نبودم برای جذب این مخاطبان خاص یعنی نوجوانان، به عاریه گرفتن عناصر غربی مانند ساز و شکل گروه موسیقی و دیگر رسم و سنت های موجود در آن موسیقی متوسل شوم و هر عنصری که در این اثر به کار رفته را از موسیقی محلی، موسیقی دستگاهی و عناصر موسیقایی این مرز و بوم وام گرفته ام؛ حتی در استفاده از ساز، اما با حال و هوای مدرن امروزی و با نگاه هنر امروز.
* در پروژه های دیگری نیز با این ساز آیا نواخته اید؟
-بله در یک کنسرت تکنوازی با این سنتور به اجرای آثار دیگری پرداخته ام.
*واکنش صاحب نظران و نوازندگان کارشناس در قبال این ساز چه بوده؟ با تغییر ایجاد شده موافقند؟
-جالب است که بدانید در این خصوص از هیچ یک از نوازندگان حرفه ای سنتور نظری دریافت نکرده ام. هیچ نظری. علیرغم اینکه در کنسرت ها یا در استودیو به هرجهت با یکدیگر ملاقات یا مراوده هایی تصادفاٌ داشته ایم. بنده از این دوستان تنها سکوت مطلق شنیده ام! برخی نوازندگان آماتور در اجراهایم حضور داشته اند که شاید باور نکنید از طریق ارسال نامه های مکتوب، نظراتشان را عنوان کرده و سوال و بحث مطرح کرده اند. اما کارشناسان و حرفه ای های این ساز هیچ نظری نداده اند. نه مثبت نه منفی. نه تکفیرم کرده اند و نه تهنیتی گفته اند بابت این ابداع و این فکر (خنده)
*از اثر بعدی تان بگویید لطفاٌ و دیگر برنامه های آینده تان در قالب کنسرت یا هر شکل دیگری.
– آلبومی که در راه است «بخوان» نام دارد. نامش را از شعر «بخوان ای همسفر با من» نیما گرفته ام. مجموعه ای است از چند قطعهء آوازی با شعرهای نیما یوشیج که از میان کارهایی که طی بیست سال اخیر با شعر نیما ساخته ام انتخاب شد و توسط هنرمند گرامی سرکار خانم سرور زرهگر برای سازهای زهی و سولوهای بادی اخیرا تنظیم و ضبط گردید. این آلبوم مراحل چاپ و تکثیر را میگذراند و بزودی منتشر خواهد شد. قصدی فعلا برای کنسرت ندارم. آخرین اجرای صحنه ایم در کنسرت عود نگار بوبان در فرهنگسرای نیاوران بوده که اتفاقا آلبوم صوتی و تصویری آن هم در راه انتشار است. در حال حاضر، مشغول ادامه ترجمه آثار آموزشی و پژوهشی لئونارد برنستاین هستم و طرحی برای مجموعه ای از ساخته هایم را برای کودکان آماده میکنم.
*مخاطبان نوجوان منتظر آثار دیگری از بابک بوبان باشند؟
-بی شک به فکر پروژه های دیگری در این حوزه هستم اما عجله ای نیز ندارم. فکر و ایدهء هنری خود، باید در درون خالق اثر جوشش یابد و به مرور خلق شود. خاصّه اینکه هدف من تولید اقتصادی و تجارتِ در این خصوص نیست. در واقع مجموعه فکرهای اولیه ای دارم که ردپای آنها ریشه در چندین سال قبل دارد که در فرصت مناسب به ساخت و قوامشان خواهم پرداخت. لازم است یادآوری کنم که سنتور ۸ خرک ۳ سیم را قرار نیست تنها در حوزهء موسیقی نوجوان به کار ببرم. مدتهاست که در همهء آثارم از این ساز استفاده می کنم. هم با این ساز تمرین می کنم، هم کنسرت می دهم و هم به ضبط استودیویی می پردازم و البته کار بر ساختمان سنتور ادامه دارد. همانطور که گفتم بحث کوک در میان است. بدنه ی سنتور تحت کشش بالای سیم ها فشار زیادی را متحمل می شود که روی کوک آن تأثیر زیادی می گذارد. به هر جهت دو مورد مهم وجود دارد یکی کوک کردن سنتور و دیگری ماندگاری کوک آن. لذا در این خصوص تحقیق و آزمایش های بیشتری نیاز است و همچنان با دوستان متخصص به مشورت و گفتگو مشغولم تا به نتایج مطلوبی برای دستیابی به امکانات بهتری در حفظ کوک برسیم. در واقع دوستانی که هم موزیسین هستند و هم مهندس مکانیک. دیدگاه های فنی و مهندسی در این زمینه رهنمون خوب و نویدبخش نتایج مفیدی خواهند بود تا دیدگاه های صرفاٌ احساسی.
*و کلامِ آخر؟
-هیچ وقت کلام آخری وجود ندارد. (خنده)
دیدگاهتان را بنویسید