بامداد ملکی (نوازنده و مدرس دف و تنبک)، فرزند پری ملکی (موسیقیدان و خواننده) است و طی سالهای حضورش در عرصه موسیقی از محضر محمود فرهمندبافی، پژهام اخواص، پژمان حدادی، پدرام خاورزمینی، محمد فیروزی و کامران امید بهره برده و با گروههای «خنیا»، «صنم»، «باربد»، «مهربانی»، «ایل»، «ماهان»، «مهتاب رو»، «نوای ارغنون»، «تموز»، «ایرا»، «تهران آنسامبل»، «مشرق»، «تریوله» و «ارکستر سازهای ملی» همکاری کرده است.
او که علاوه بر حضور در فستیوالهای برونمرزی و برگزاری کنسرت در دیگر کشورها، به عنوان نوازنده در آلبومهایی چون «رویای رنگین» و «عاشقان دیروز» با صدای پری ملکی، «سرو بالا» ساخته محمد عشقی با صدای حسین علیشاپور حضور داشته، میگوید: کمتر پیش میآید که آهنگسازان درمورد خط سازهای کوبهای فکری داشته باشند. به نظرم اغلب نوازندگان کوبهای طی این سالها با این چالش مواجه بودهاند زیرا آهنگسازان به آنها خط نمیدهند. مثلا نمیگویند میخواهم در این بخش از فلان ساز با این مولفهها استفاده کنی.
در گذشته زمانی که فردی میخواست موسیقی بیاموزد به او توصیه میشد که اول نوازندگی تنبک را بیاموزد تا به درک بهتری از ریتم برسد. با توجه به سازهای کوبهای متنوع موجود، در حال حاضر این اهمیت و ارجحیت تا چه حد وجود دارد؟
در حال حاضر اگر هنرجویی در کلاسهای موسیقی کودک حضور یابد، پس از یادگیری موارد و دروس مورد نظر، معمولا توسط استادان و مدرسان به فراگیری ساز تنبک سوق داده میشود. معمولا هنرجویان نیز به یادگیری تنبک تمایل نشان میدهند تا شاید ناخواسته به نوعی جمعبندی برسند. همانطور که گفتید یادگیری تنبک به مقوله ریتم و درک آن کمک خواهد کرد. در ادامه هنرجویان پس از طی دورهای، اگر بخواهند میتوانند ساز تنبک را ادامه دهند یا اینکه به یادگیری سازی ملودیک بپردازند. البته باید یادآور شد که این رویه در دانشگاههای ما نیز وجود دارد و دانشجویان نیز باید حین تحصیل واحدی را در رابطه با ساز تنبک و پیانو بگذرانند تا مقوله ریتم را بهتر درک کنند.
تنبک به جز کمک به درک ریتم چه پتانسیلهای دیگری دارد که بر اهمیت آن در موسیقی ایرانی افزوده است؟
تنبک به دلیل فراگیر بودن تکنیکها ساز کاملی است و پس از آن میتوانیم دف یا سازهای کوبهای غربی را مدنظر قرار دهیم که چندین سال است وارد شدهاند؛ سازهایی چون داربوکای عربها و ترکها، کاخن، جیمبی.
در این سالها سازهای کوبهای متنوعی مورد توجه قرار گرفتهاند مانند درامز، پرکاشن، کونگا، بونگو، تیمبالس که اغلب وارداتی هستند. علاقه به این سازها اشتیاق هنرآموزان را برای یادگیری تنبک کاهش نمیدهد؟
کلا افرادی که به سراغ چنین سازهایی میروند، مخاطبانی هستند که جنس دیگری از موسیقی را گوش میکنند و دغدغه شنیداری متفاوتی دارند. قاعدتا کسی که درامز مینوازد موسیقی سنتی گوش نمیکند و خواه ناخواه مسیری را میرود که در راستای علائقش است.
به نظر میرسد که کاخن بیش از دیگر سازهای کوبهای مورد توجه قرار گرفته و گاه میبینیم که نوازندگان تنبک علاوه بر نواختن این ساز آن را تدریس هم میکنند. آیا کاخن میتواند در موسیقی ایرانی جایگاهی مشخص پیدا کند؟
به هرحال در سالهای گذشته تلاشهایی در این زمینه شده و برخی افراد و گروهها در آثار و اجراهایشان از ساز کاخن نیز استفاده کردهاند. به طور مثال، اگر اشتباه نکنم آقایان علی قمصری و سهراب پورناظری از کاخن در اجراهایشان استفاده کردهاند و گویا استاد همایون نصیری نوازندهشان بوده است. به نظرم در بخش سازهای کوبهای با وجود کاخن جنس و رنگ دیگری وارد موسیقی ایرانی شده است. آقای پژمان حدادی نیز چند سال پیش دوایری کوکی وارد کردند که این نیز اتفاق خوبی بود و من و چند نفر دیگر از دوستان، طی این سالها از آن استفاده کردهایم.
اینکه صدایی جدید به موسیقیمان اضافه شده، اتفاق خوبی است.
بله، اما باید روی این موضوع کار شود تا فضای موجود چنین اتفاقی را بطلبد. بسیاری مواقع پیش میآید که شنونده اثری را میشنود و میگوید چرا از ساز کاخن استفاده شده است؟! یعنی نحوه و چگونگی استفاده از کاخن در یک اثر به درک آهنگساز بستگی دارد. در نهایت نوازنده کوبهای بر اساس سلیقهاش آن را در کار قرار میدهد.
یعنی نوازنده بدون تعامل با آهنگساز و بر اساس سلیقهاش از سازی چون کاخن استفاده میکند؟
ببینید، چنین چالشی همیشه بین آهنگسازان و نوازندگان سازهای کوبهای وجود دارد. اینطور مواقع آهنگساز از نوازنده کوبهای نظر میخواهد. معمولا کمتر پیش میآید که آهنگسازان درمورد خط سازهای کوبهای فکری داشته باشند. به نظرم اغلب نوازندگان کوبهای طی این سالها با این چالش مواجه بودهاند و همواره با آن مواجهند، زیرا آهنگسازان به آنها خط نمیدهند. مثلا نمیگویند میخواهم در این بخش از فلان ساز با این مولفهها استفاده کنی. متاسفانه در موسیقی ایرانی چنین مشکلاتی همواره در زمینه نحوه استفاده از سازهای کوبهای وجود داشته است. چنین اتفاقات و موضوعاتی کار نوازنده را دشوار میکند و لازمه به نتیجه رسیدن آن تعامل میان نوازنده و آهنگساز است.
اما در نهایت با وجود کاخن در موسیقی ایرانی موافقید؟
به فراخور فضای کار و قطعه و ترکیببندی سازها، چراکه نه. یعنی اگر اثر قابلیت آن را داشته باشد که کاخن در آن مورد استفاده قرار گیرد، اتفاق خوبی خواهد بود، کما اینکه همانطور که گفتم برخی از همکاران در آثارشان از کاخن استفاده کردهاند و جواب گرفتهاند. البته برعکس این اتفاق نیز رخ داده و برخی دوستان از کاخن استفادههای نابجایی کردهاند و این سوال ایجاد شده که چرا از این ساز در فلان اثر استفاده شده است! این را هم در نظر داشته باشید که چنین اتفاقاتی سلیقهای است و نمیتوان به طور مطلق گفت کاخن بد یا خوب است.
اگر کاخن یا هر ساز دیگر در اثری جای خودش را پیدا کند و بر کیفیت کار بیفزاید، قاعدتا مخاطب نیز پذیرای آن خواهد بود و در غیر این صورت، اثر پس از مدتی کوتاه فراموش میشود.
بله صد در صد همینطور است.
در حال حاضر ساز تنبک به لحاظ منابع مکتوب تحلیلی و آموزشی چه وضعیتی دارد؟
منابع نسبت به گذشته خیلی زیادتر شده است که این اتفاق هم خوب است و هم بد. اینکه بر تعداد منابع مکتوب افزوده شده اتفاق خوبی است و خواه ناخواه دست مدرسان برای تدریس باز است. نوازندگان نیز برای رجوع به مباحث با تنوع بیشتری مواجهند. اما آن اتفاقی که پس از سالها در میان اساتید سازهای کوبهای رخ نداده، رسیدن به نظری واحد در رابطه با نوشتن و نگارش علائم است. مثلا چهار، پنج کتاب را با یک علائم میبینید و در کتب دیگر با علائم دیگر مواجه میشوید. این اتفاق هم هنرجو ضربه میخورد و هم استاد دچار مشکل و چالش میشود و آسیب میبیند. در صورتیکه سازهای ملودیک در این زمینه (با توجه به ۵ خط حامل) تکلیف روشنی دارند. با اینکه استادان و مدرسان تنبک معمولا خودشان میدانند چه مقولاتی را باید درس دهند، ولی با این حال مشکلاتی نیز وجود دارد یا ایجاد میشود. مثلا اینکه اگر هنرجو استادش را عوض کند این احتمال وجود دارد که استاد جدید از او بخواهد آثار دیگری را بزند و شاید کتاب مورد نظر هنرجو را قبول نداشته باشد. متاسفانه از این اتفاقات زیاد میافتد.
خودتان از کدام منابع بهره میبرید؟
من طی این سالها کتاب آقای مرتضی اعیان را تدریس کردهام. آقای مجید حسابی نیز کتبی دارند که نسبت به دیگر منابع آثار خوبی محسوب میشوند و من نیز از آنها در کلاسهایم استفاده میکنم. برای دورههای پیشرفته نیز از کتابهای آقای بهمن رجبی بهره میبرم. آقای پدرام خاورزمینی نیز حدود دو سال پیش کتابی را منتشر کردهاند که مخصوص نوازندگان پیشرفتهتر است. طی این سالها هنرمندانی چون پژمان حدادی، پدرام خاورزمینی و نوید افقه در زمینه ساز تنبک زحمات بسیاری کشیدهاند و کارهای مفیدی انجام دادهاند، بر همین اساس هرچه به تعداد منابع مکتوب افزوده شود و در بازار موجود باشد، بهتر است.
آیا قصد ندارید بر اساس تجارب چند سالهتان در زمینه تدریس اثری را تالیف کنید؟
واقعا نه. زیرا همیشه این احساس را داشتهام که منابع بسیارند و اگر قرار باشد حال و در زمان فعلی چیزی ارائه دهم، شاید حرفی برای گفتن نداشته باشم. نمیدانم شاید در سالهای بعد چنین کاری انجام دهم، اما در حال حاضر منابع موجود را کافی میبینم. البته بخشی از داشتههای من و هم نسلانم شنیداری است. خودم در مقطعی بسیار تحت تاثیر استاد حدادی بودم و این شانس را داشتم که زمانی به ایران تشریف میآوردند سر کلاسهایشان حاضر شوم. من و امثال من مقولاتی را به صورت شنیداری و عملی آموختهایم که در هیچ کتابی یافت نمیشود، تلاشم این است که آن موارد و مقولات را به شاگردانم بیاموزم. به هرحال در بخشهایی سلیقه استاد و هرآنچه آموخته نیز در نحوه آموزش دخیل است.
با توجه به بحران چندماهه کرونا و عدم برگزاری برنامهها و کنسرتها شما به چه فعالیتهایی مشغول بودهاید؟
آلبومی به نام «در دوردست» منتشر شده که آقای محمد سلیمانیان آهنگسازی آن را به عهده داشته و محسن حسینی نیز خواننده آن است. اشعار نیز سروده سهراب سپهری است. من در این اثر به عنوان نوازنده سازهای کوبهای حضور داشتهام و آقای مهدی رنگین کمان نیز نوازنده تنبک بودهاند. این آلبوم اواخر مردادماه امسال منتشر شد.این آلبوم توسط مرکز موسیقی حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی منتشر شد و شاید در زمینه پخش ضعیف عمل شد. البته این اثر در بیپتونز نیز منتشر شده و قابل خریداری است. اثر دیگری نیز دارم که در خارج از کشور منتشر شده و «راه پارسی» نام دارد. آهنگسازی این اثر به عهده آسگیر آسگیرسون که ایسلندی است بوده و آقای حمید خوانساری تنظیمکننده ملودیهای آن است. من در این اثر با همراهی تعدادی دیگر از نوازندگان، نوازنده سازهای کوبهای هستم. این آلبوم به تازگی وارد بازار جهانی شده و در دسترس علاقمندان قرار گرفته است.
همکاریتان با خانم پری ملکی و اعضای گروه «خنیا» ادامه دارد؟
بله همکاری من با گروه «خنیا» که مادرم خواننده و سرپرستش هستند، ادامه دارد. طی این سالها در گروههای دیگر نیز به صورت جسته و گریخته حضور داشتهام.
شما دف و تنبک تدریس میکنید و قاعدتا شیوه آموزش این دو ساز کوبهای با دیگر سازهای ایرانی متفاوت است. با توجه به این موضوع درباره شیوه آموزش آنلاین چه نظری دارید؟
شخصا با آموزش آنلاین و مجازی مخالفم، به این دلیل که ارتباط مفید میان استاد و هنرجو سرکلاس شکل میگیرد و برقرار میشود. در ادامه موضوع موسیقی و ساز مطرح است؛ در این زمینه هنرجو نیاز دارد که در کلاس حضور داشته باشد تا استاد و دستهای او را حین نوازندگی ببیند. البته همه این اتفاقها در تصویر و فایلهای ویدئویی قابل مشاهده است، اما اصلاح برخی موارد و رفع نواقص هنرجو توسط معلم و استاد در آموزش آنلاین میسر نیست، زیرا لازمه این کار نظارت مستقیم استاد بر نوع نشستن و شیوه دست گرفتن ساز و نحوه نواختن شاگرد است.
آموزش آنلاین برای هنرجویان مبتدی اصلا مناسب نیست بلکه برای افرادی مناسب است که دورههای آموزشی را گذرانده باشند و به لحاظ سطحبندی، نوازندگانی متوسط به بالا هستند. اگر هنرجو نوازندهای در این سطح باشد استاد در مواجهه با او دچار چالش نخواهد شد. اتفاق دیگری که وجود دارد و ما در ایران بیشتر با آن درگیر هستیم، سرعت کم اینترنت و تاخیر در رسیدن صدا به طرف مقابل است. شخصا حین تدریس حضوری دف و تنبک، درسها را همراه هنرجو مینوازم. در شیوه آموزش آنلاین این اتفاق نمیافتند به این دلیل که سرعت اینترنت بد است و من و هنرجو صداها را دیر میشنویم. کلا، با توجه به این موارد آموزش آنلاین شیوهای معیوب است. به نظرم اگر در این زمینه از دیگر همکاران نیز سوال کنید به مواردی که گفتم اشاره میکنند و به نوعی با من هم عقیدهاند. این را هم اضافه کنید که معلم حین تدریس آنلاین انرژی بسیار بیشتری را صرف میکند.
از طرفی متاسفانه مردم نسبت به حضور در آموزشگاهها و کلاسهایشان تمایلی ندارند و در این زمینه اعتمادی وجود ندارد. همه اینها در حالی است که مردم در مکانهایی چون رستورانها و کافه حضور مییابند و در هر شرایطی به مسافرت میروند، اما نوبت به مقوله موسیقی و آموزش میرسد تمایلی از خود نشان نمیدهند. اتفاقا مدتی قبل یکی از دوستان به طنز و کنایه در استوریاش نوشته بود؛ به کلاسهای آموزش موسیقی نیایید، زیرا من و دیگر اساتید موسیقی کرونا داریم! در صورتیکه بسیاری از آموزشگاهها دستورالعملهای بهداشتی را جدی میگیرند و بر ماسک زدن افراد اهمیت میدهند و فاصلهگذاریهای اجتماعی رعایت میشود. حتی دیدهام که برخی آموزشگاهها و کلاسها برای حفظ فاصله و جلوگیری از شیلدهای شیشهای استفاده میکنند. با همه اینها مردم از حضور در کلاسهای آموزشی امتناع میکنند؛ یا اعتمادی وجود ندارد یا اینکه مشکلات مالی دارند. به هر صورت این مشکلات وجود دارد و ما نیز همچنان با چالشهایی مواجهیم.
به همین دلایل است که گفته میشود کرونا بیشترین آسیب را به آموزشگاههای هنری زده است.
واقعا همینطور است و در عرصه موسیقی آموزشگاهها و مدرسان بیشترین آسیب را دیدهاند. متاسفانه طی این مدت هیچ حمایتی صورت نگرفته و هیچ کمکی وجود نداشته است. تعطیلیهای مقطعی نیز به خودی خود مشکلاتی را ایجاد میکند. گویا هر زمان بحث اعمال محدودیتها و تعطیلیها مطرح میشود آموزشگاه ها نسبت به دیگر اماکن پر رفت و آمد و ادارات مظلومتر واقع میشوند.
قرار بود وزارت ارشاد به آموزشگاهداران وام دهد.
تا آنجا که مطلعم این وام را به کسی ندادهاند. البته ارائه چنین تسهیلاتی نیز دردی از آموزشگاهها دوا نخواهد کرد و حتی اگر این ایده عملی شود، اغلب دوستان باید آن را خرج بدهیهایشان کنند و در آخر نیز آن را با بهره پس بدهند. نه فقط اوضاع موسیقی که هنرمندان و فعالان دیگر هنرها نیز وضعیت نامطلوب و نابسامانی دارند. سینما نیز به نوعی درگیر این ماجراست، تولیدات کم است و افراد کمی به سینماها میروند. تئاتر نیز وضعیت نامطلوبی دارد و میتوان گفت تعطیل است. در کل همه هنرها طی این مدت از کرونا آسیب دیدهاند. ما هم در این مدت کلاسهایمان بیشتر از نصف ریزش داشته است. شرایط نیز به گونهای نیست که برای حضور در کلاسها به هنرجویان اصرار کنیم. از طرفی برخی از اساتید و مدرسان نیز برای حضور در آموزشگاه و تدریس تمایلی ندارند.
دیدگاهتان را بنویسید