×
×

اجتماع، هنرمندانش را همانطور بار می آورد که نیاز دارد

  • کد نوشته: 95551
  • 05 دی 1394
  • ۱۱ دیدگاه
  • رضا مهدوی (سردبیر فصلنامه مقام موسیقایی و عضو شورای برنامه ریزی و تالیف کتب درسی آموزش و پرورش): اگر اهل موسیقی عادت به مطالعه ندارند نباید عجیب به نظر برسد. اجتماع، هنرمندانش را همانطور بار می آورد که نیاز دارد. اگر احتیاجی به موسیقیدان باسواد و با فرهنگ بود، مسلما به وجود آمدن این هنرمندان را می دیدیم. در ایران تعداد هنرمندانی که از سواد کافی و نه تحصیلاتی بهره مند باشند اندک است…

    اجتماع، هنرمندانش را همانطور بار می آورد که نیاز دارد
  • IMAGE635325511941621794رضا مهدوی*: اگر اهل موسیقی عادت به مطالعه ندارند نباید عجیب به نظر برسد. اجتماع، هنرمندانش را همانطور بار می آورد که نیاز دارد. اگر احتیاجی به موسیقیدان باسواد و با فرهنگ بود، مسلما به وجود آمدن این هنرمندان را می دیدیم. در ایران تعداد هنرمندانی که از سواد کافی و نه تحصیلاتی بهره مند باشند اندک است. در جامعه ای که گروه اندکی از آن را موسیقیدانان تشکیل می دهند، عادت به مطالعه مثل دیگر اقشار جامعه وجود ندارد. موسیقیدان نیز جزئی از اجتماع است و در بستر نیازهای همین اجتماع حرکت می کند.

    عادت به مطالعه دست کم نیازمند فراغت و نیاز است. وقتی موسیقیدان و «موسیقی کار» مجبور است برای تامین نیازهای زندگی روزمره در چندین مکان آموزشی تدریس کند و در چند استودیو بنوازد آن هم بدون میل و رغبت واقعی، اینگونه است که حتما وقت مضاعف برای تمرین مهارت و پیشرفت کار خود را ندارد چطور می شود توقع داشت مطالعه خارج از برنامه هم در دستور کارش باشد؟!

    و اما نیاز؛ حقیقتا مدیریت هنر و فرهنگ بالادستی راهبردی در طول این چهار دهه چه جایگاهی را به اهل مطالعه و سواد داده است که هنرمندان باسواد انگیزه فعالیت و حضور بیشتر بیابند؟ بارها شنیده ایم در مملکت ما سواد زیادی بدبختی می آورد و هر کس دانش کمتری داشته باشد در پیشبرد کارهایش موفق تر است. کافی است استعداد میانی داشته باشی و فن روابط را بدرستی بشناسی و به جای«آی کیو» از «ایی کیوی» بالایی برخوردار باشی آنگاه اصلا نیازی به مطالعه و کتابخوانی دیگر نخواهی داشت! در جامعه ای که هنوز موسیقی به عنوان یک هنر شریف به رسمیت پذیرفته نشده و موسیقیدان با نگرانی و احتیاط و مصلحت سنجی به زندگی پر افتخارش ادامه می دهد، چرا باید حرفی بالاتر از احتیاجات روزمره عادی مطرح کرد؟

    برای اهل فن موسیقا مطالعه باید در دو جهت باشد، یکی مسائل فرهنگی به طور کلی و دیگری مسائل موسیقایی. چیزی که «موسیقی کار» نیاز بدان دارد فقط مطالعه کتاب های فنی مرتبط با رشته خود نیست، بلکه کتابهای دیگر و فرهنگی است. کتاب هایی که از شاخه های گوناگون درباره موسیقی باشد. تعداد این کتاب ها در ایران به زبان پارسی چقدر است؟ چند تالیف و ترجمه خوب درباره شناخت و تحلیل و نقد و روانشناسی و جامعه شناسی مربوط به هنر موسیقی داریم؟ به فرض عادت به مطالعه را ایجاد کردیم، موسیقیدان چه چیز دارد که مطالعه کند؟ آیا متولیان امر که میلیاردها تومان بودجه را صرف کارهای وسیع و پروژه هایی دارای بازدهه بعید می کنند ، به این فکر هستند که در زمینه تولید فرهنگ و هنر سرمایه گذاری شایسته کنند؟

    بهتر است به اصل ماجرا بیاندیشیم، و این معضل نبود آشنایی با کتاب و کتابخوانی را منحصر به طبقه هنر و موسیقی نکنیم. کتابخوانی بین فن و هنر قرار دارد و آمیزه ای از این دو مهارت را به وجود می آورد که همراه درک درست و قدرت تحلیل از موضوع طرح شده خواهد بود. اگر چه نه همیشه ، اما بیشتر اوقات ، مشکلترین جواب ها از سئوالاتی است که در بدو امر آسانترین سئوالات به نظر می رسد. می گویند وقتی از بدیهیات سئوال می کنید، جواب پیچیده هم دریافت می کنید! اما واقعیت اینجاست که مسائلی را که ما می پنداریم بدیهی هستند، نه تنها بدیهی نیستند بلکه اصلی ترین موضوعات و مسائل زندگی ما هستند و باید هر روز باز اندیشی شوند. ما در غبار عادت است که این امور مهم را«بدیهی» می پنداریم و با این توجیح خودمان را از هر گونه مسئولیتی خلاص می کنیم.

    عده ای موضوع کتاب و مطالعه و فرصت مطالعاتی را در هنر خیلی بدیهی گرفته اند، در حالی که قضیه به این سادگی ها نیست. کتابخوانی هر چه باشد عادت نیست اگر چه از عادت و عادت کردن یا به اصطلاح زنده یاد کلنل وزیری استاد موسیقی«..کتابخوانی شروع می شود اما از مرحله ای به بعد می بینی که عمر کم است و ثمر فراوان و دست ما کوتاه و خرما بر نخیل! مجبوری انتخاب کنی و توشه خویش را خوشه چینی کنی و همین جاست که پای مسائلی مثل شناخت و تشخیص و جهان بینی و حتی تخصص به میان کشیده می شود و کتاب خواندن تبدیل به فن ظریف و زیبایی می شود که هر انسان فرهیخته ای با خود آموزی و مدد از استاد آن را باید بیاموزد.

    اگر چه و نه همیشه اما بیشتر اوقات کتابخوانی از عادت شروع می شود و در محدوده همان کور و بی هدف باقی می ماند. همه ما مصرف کننده های کتابخوار را خوب می شناسیم. فراوان می خوانند اما کم می دانند.! فراوان می خورند اما ضعیف و بی بنیه اند! هاضمه فکری و هنری و فرهنگی آنها مختل است زیرا به آگاهی و برنامه هوشمندانه برای مطالعه مجهز نیستند.

    بحث درباره این بیماری و نشانه شناسی بیمارانش خود حدیث دیگری است… می خواهم تاکید کنم که نمی توان سرنا را از سر گشادش زد. اول باید در کودکانمان عادت و نیاز عادتمندانه از سر انگیزه جذاب به مطالعه را ایجاد کنیم و بعدا قاطعانه و مخفیانه و با ظرافت سلیقه های آنها را هدایت کنیم که به حدی از درک و انتخاب برسند. اگر سیستم نظام آموزش و پرورش اصلاح شود و فرصت مطالعاتی گوناگون و اطلاعات عمومی کاربردی و یا موضوعات خاص خارج از مباحث درسی برنامه ریزی شود مطمئنا بهترین هدایتگر خواهد بود.

    در نظام وزارتی کهنه فکر آموزش و پرورش ما فقط و فقط به کتابهای درسی بسنده می شود که عموما مورد اعتراض معلمان در تمامی سطوح است. همچنان به هنر بی مهری می شود و اساسا موسیقی جایگاهی ندارد. و این است که کودکان و نوجوانان از طریق رسانه ها با موسیقی آشنا می شوند و هیچ گونه آشنایی و آموزشی را از معلمان و دبیران خود ندارند و به طبع کتاب های آشنایی با هنر موسیقی در سر فصل های درسی شان نیست و همینطور معلمان به دلیل فرصت های کم در طول سال نمی توانند از دانش آموزان خود بخواهند که کتاب های مناسب معرفی شده خارج از نظام آموزشی مصوب را مطالعه کنند و در نهایت در سر کلاس برای دوستان خود بازگو کنند. به همین دلیل دانشجویان هنوز نمی دانند چه چیزی را مطالعه کنند و سرگردان و حیرانند. پس از راهنمایی و هدایت در مرور زمان است که دیگر در هیچ شرایطی غم نان را برای کتاب نخواندن بهانه نخواهند کرد و تهیه مایحتاج مطالعاتی را از تهیه مایحتاج خوارکی کم اهمیت تر فرض نمی کنند.

    * سردبیر فصلنامه مقام موسیقایی و عضو شورای برنامه ریزی و تالیف کتب درسی آموزش و پرورش 
       
    برچسب ها

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *