×
×

«سیاست وارد موسیقی شده و وضعیت را به اینجا کشانده است»

  • کد نوشته: 92803
  • 26 آبان 1394
  • ۱ دیدگاه
  • از سال ۱۳۱۹ با راه‌اندازی فرستنده رادیو در تهران، پیچ جعبه جادویی صدا که در هر خانه‌ای چرخانده می‌شد آواز بنان، حبیب‌الله بدیعی، ادیب خوانساری و دیگر بزرگان موسیقی ایرانی، گوش هر شنونده‌ای را نوازش می‌داد. آن روزها هنوز خبری از موسیقی وارداتی نبود و آوا‌های ناب ایرانی با نغمه‌های دلنشین آهنگسازان و نوازندگان بنام […]

    «سیاست وارد موسیقی شده و وضعیت را به اینجا کشانده است»
  • ۶۳۹۶۷_۶۳۵۸۳۲۶۴۷۳۱۴۳۹۹۲۴۷_mاز سال ۱۳۱۹ با راه‌اندازی فرستنده رادیو در تهران، پیچ جعبه جادویی صدا که در هر خانه‌ای چرخانده می‌شد آواز بنان، حبیب‌الله بدیعی، ادیب خوانساری و دیگر بزرگان موسیقی ایرانی، گوش هر شنونده‌ای را نوازش می‌داد.

    آن روزها هنوز خبری از موسیقی وارداتی نبود و آوا‌های ناب ایرانی با نغمه‌های دلنشین آهنگسازان و نوازندگان بنام آن زمان به مردم ارائه می‌شد.

    بعدها با پیشرفت این به اصطلاح جعبه سخنگو، هنرمندان و مسئولان موسیقی رادیو که خود از بزرگان این رشته بودند، دست به تأسیس ارکسترهایی زدند تا در راستای اشاعه موسیقی سنتی ایران گام بردارند. از سال ۱۳۲۷ به بعد در کنار صدای بنان، ایرج و… صدای هنرمند دیگری سوار بر امواج رادیو به گوش‌ها می‌رسید که امروز هم همچنان شش‌دانگ صدایش را حفظ کرده است. او که تنها بازمانده خوانندگان دهه ۳۰ و ۴۰ رادیو و برنامه گل‌هاست، توسط موسی خان معروفی به رادیو معرفی و از همان زمان به عنوان خواننده رسمی رادیو مشغول فعالیت شد.

    امین‌الله رشیدی از آن زمان تاکنون آثاری به‌یادماندنی خوانده و آهنگسازی کرده که همچنان در حافظه نسل گذشته و امروز جای دارد.

    چرا استاد موسیقی ما این روزها فعالیتش کم شده است؟

    نه، کم نشده است، بلکه دارم در سکوت بدون هیاهو کار می‌کنم.

    از کارهای تازه‌تان بگویید.

    در حال حاضر و به صورت همزمان مشغول فعالیت‌های هنری و فرهنگی هستم. هنر و فرهنگ هم که با یکدیگر ارتباط تنگاتنگی دارند. همان‌طور که می‌دانید اسفند سال گذشته پس از ۳۰ سال دوری در فرهنگسرای نیاوران کنسرتی با همخوانی دخترم افسانه رشیدی داشتم و آهنگی که ۲۵ سال پیش بر روی شعر معروف “دوباره می‌سازمت وطن” خانم سیمین بهبهانی گذاشته بودم با مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اجرا کردم. بنده پیش‌تر نیز در مصاحبه‌های رسمی‌ام با خبرگزاری‌ها گفته‌ام، هم‌اکنون تنها کسی که از دهه‌های اوج و شکوفایی موسیقی و ادبیات یعنی دو دهه ۳۰ و ۴۰ مانده و دستش پر است من هستم.

    یعنی به غیر از شما کسی دیگری وجود ندارد؟ هم‌دوره‌های شما که در قید حیات هستند چطور؟

    معدود کسانی دیگر هم اگر مانده‌اند دستشان پر نبوده و عواملی نظیر شاعر یا خواننده و … در کنارشان نیست. در حال حاضر من ۵۰ آهنگ اجرانشده با شعر بهترین شاعران زن دارم که می‌خواهم متولیان بی‌اعتنای هنر به من ارکستر بدهند تا این آهنگ‌هایم را به خوانندگان نسل جوان بدهم. خوانندگانی که من از آن‌ها صدای خوبی شنیده‌ام، اما یک بدشانسی دارند و آن هم این است که آهنگساز خوب ندارند.

    لطفاً نام بیاورید؟

    استاد فخرالدینی چهار سال پیش به درستی اعلام کردند که خلاقیت در موسیقی ما مُرده است. حالا که من به این آهنگ‌ها را دارم، چرا به من ارکستر نمی‌دهند؟ من از متولیان در مصاحبه زنده خواهش کردم که به ما ارکستر بدهند اما جوابی دریافت نکردم. می‌خواهم آهنگ‌هایم را بدهم خوانندگان خوب بخوانند. آثار ماندگار و جاودان آن دو دهه هم که اعلام کردم اسپانسرشان رادیو و تلویزیون بودند. خواننده‌های حال حاضر که موسیقی سنتی می‌خوانند، همه‌اش تکرار مکررات است. موسیقی نوین نظیر پاپ و رپ هم که کسی متوجه نمی‌شود چه می‌خوانند. صدها خواننده و آهنگساز جدید می‌آیند که همه‌اش تکرار همان قبلی‌هاست. از این‌گونه خوانندگان اگر ریتم، سینت سایزر و این نوع صداها را بگیرید، چیزی از آن‌ها نمی‌ماند. شعرهایشان را هم که می‌دانید چه می‌خوانند. سلیقه و ذوق نسل جوان با شنیدن این‌گونه اشعار و آهنگ‌ها در معرض تخریب قرار می‌گیرد. چرا به این مسئله فکر نمی‌کنند؟ آیا این فرهنگ و کتاب ماست؟ چند روز پیش روزنامه آرمان با آقای عزت‌الله فولادوند نویسنده و مترجم بزرگ این کشور مصاحبه‌ای داشتند که آن مصاحبه چیزی گفتند که من دلم به درد آمد و اشک به چشم‌هایم آمد. ایشان در پاسخ مصاحبه‌کننده گفتند که من در سال ۱۹۴۸ کتابی به نام “گریز از آزادی” را منتشر کردم که ۱۱ هزار نسخه تیراژ آن کتاب بود، در حالی که جمعیت کشور ایران ۳۰ میلیون نفر بود. حالا جمعیت ایران ۸۰ میلیون نفر شده و تیراژ کتاب‌ها ۵۰۰ نسخه است و حتی تیراژ برخی کتاب‌ها ۱۰۰ یا ۱۵۰ نسخه است. این مسئله برای کشور ایران با آن سابقه فرهنگ و تمدن کهن، افت و رسوایی محسوب می‌شود و واقعاً خجالت‌آور است. آیا مسئولین و متصدیان امور فرهنگی نباید توجه کنند؟

    در موسیقی هم به همین شکل است؟

    بله، وضعیت موسیقی‌مان هم به این‌گونه است.

    پس با این وضعیت کنونی در حال حاضر آلبومی برای انتشار ندارید؟

    برای انتشار آلبوم باید به من ارکستر بدهند و کارهایم را در رادیو و تلویزیون منتشر شود که فعلاً این اتفاقات برای من رخ نمی‌دهد.

    چرا نخواستید با ارکستر سمفونیک کار کنید؟

    من زاده کویر هستم. ۲۰ سالی که ما در کاشان بودیم، دریا را به چشم ندیده بودیم. در کاشان تنها جوی آب و نهر دیده بودیم. وقتی به تهران آمدیم با دوستان مطبوعاتی قرار گذاشتیم به شمال برویم و در آنجا دریا هم ببینیم. جا دارد این را هم بگویم که جاده چالوس از شاهکارهای جاده‌سازی است. به هر حال ما به تونل کندوان که رسیدیم، رعدوبرق، توفان و باران شدیدی گرفت. به سختی ما خودمان را به چالوس و کنار دریا رساندیم. در آن زمان باران و توفان تمام شده بود و ماه شب چهارده از کناره دریا جلوه گری کرد. من آن لحظه تحت تأثیر طبیعت شعر و آهنگی به نام دریا ساختم. نکته اینجاست که در ۱۵۰ سال تاریخ مدون موسیقی ما، هیچ شاعر و آهنگسازی راجع به این سوژه جالب و شرف آهنگ نساخته بود. پرویز یاحقی، همایون خرم، انوشیروان روحانی و.. نوازنده آن قطعه بودند که در جزیره کیش کلیپی برای آن ساخته شد.

     منظورتان را متوجه نمی‌شوم.

    حرف من این است که اگر من جزو گروه آن‌ها بودم، صدها جلسه برای تجلیل از این قطعه می‌گرفتند. من خودم آن زمان تعجب می‌کردم که یک جوان ۲۵ ساله چگونه به این مرحله رسیده که همچین قطعه‌ای بسازد، اما در پاسخ به سؤال شما در مورد ارکستر سمفونیک این را می‌خواستم بگویم که ویدئو ۵ دقیقه‌ای دریا در تلویزیون پخش شده و آهنگ آن نیز در رادیو منتشر شد. آقای کامبیز روشن‌روان که تحصیل‌کرده موسیقی است دو سال پیش در یک مصاحبه‌ای گفتند که فضای موسیقی ما سمفونی زده شده است. سمفونی خلیج‌فارس با سمفونی دماوند هیچ فرقی نمی‌کند. ایشان چون تحصیلکرده هستند حرفشان را باور می‌کند، اما حرف من را نمی‌پذیرند. افرادی که سمفونی می‌سازند، آهنگساز نیستند. آهنگسازی علمی است که در مدرسه آموختنی نیست و باید طبیعت آن را به انسان بدهد. آهنگسازان دوره ما نظیر آقایان خرم، روحانی و دیگران، هیچ‌کدام مانند بنده تحصیلات آکادمیک نداشتند اما آهنگ‌هایی می‌ساختند که همه لذت می‌بردند. اما از افرادی که به وین اتریش و یا اوکراین رفته و درس آهنگسازی خوانده و هارمونی یاد گرفتند آهنگساز درنیامد.

    امسال بیست و یکمین نمایشگاه مطبوعات برگزار شد. به نظر شما جایگاه موسیقی ما در مطبوعات چگونه است؟

    همان‌طور که موسیقیدانان ما سکوت کرده‌اند، مطبوعات هم سکوت کرده‌اند. سنتی‌خوان‌های ما چرا نمی‌آیند انتقاد کنند؟ سیاست وارد موسیقی شده و موسیقی را به اینجا کشانده است، اما موسیقی که سیاست نیست. سنتی‌خوان‌ها باید بیایند از این شرایط موسیقی انتقاد کنند. جا دارد که در اینجا در مورد کتاب‌هایم نیز کمی توضیح بدهم. من دو کتاب به نام‌های “از کاشان تا قناری” در سال ۱۳۷۱ و “عطر گیسو” در سال ۱۳۸۱ منتشر کرده‌ام. اما سومین کتابم به نام “ایران در رهگذر زمان” ۸ سال گرفتار ایرادهای وزارت ارشاد دوره آقای احمدی‌نژاد شد و ما صبر کردیم تا دولت تدبیر و امید روی کار آمد. من به وزرای دولت آقای روحانی ارادت دارم. این وزرا نسبت به وزیران دوران سابق نجیب و محجوب هستند که سعی می‌کنند کار مفیدی انجام دهند. در حال حاضر وزیر ارشاد دستور اجرای کنسرت می‌دهد که یک عده آن را لغو می‌کنند. برای کتاب بنده هم آقای جنتی دو بار دستور انتشار کتاب را دادند که متأسفانه نگذاشتند چاپ شوند. بالاخره پس از ۱۰ سال من کتاب جدیدم را با هدف اشاعه فرهنگ و بدون طمع مادیات برای تمام دنیا روی وبسایتم در اینترنت قرار دادم. این کتاب ۷۰۰ صفحه است با ۵۰۰ قطعه عکس از بزرگان موسیقی، ادبیات، سیاست، تاریخ، طنز، عرفان و.. که ادامه کتاب خاطره‌های نغمه‌های من است که آن کتاب در زمان آقای خاتمی بدون یک کلمه کم یا زیاد منتشر شد.

    به عنوان یک موزیسین چه نظری درباره رسانه ملی دارید؟

    اصلاً و ابداً. رسانه‌ها روز به روز خواننده و آهنگساز جدید می‌آورند که هیچ‌کدام هم به دل جوانان نمی‌نشیند. ما از رسانه‌هایی نظیر تلویزیون و رادیو هیچ انتظاری نداریم. این رسانه‌ها هیچ‌گاه جواب ما را ندادند. به هر حال وضع موسیقی ما اصلاً خوب نیست. کنسرتی را به تازگی رفتم که از گفته‌های خواننده تنها مجنون و لیلی‌اش را متوجه شدم و جالب آن بود که خواننده فریاد می‌زد و به جوانان می‌گفت که شما هم بگویید لیلی! در پایان یک شعر از مرحوم سیمین بهبهانی می‌گویم و خواهش می‌کنم این کتاب‌های فاخر را به نسل جوان بشناسانید که جوانان تشنه این‌گونه آثارند. چون درخت فروردین پر شکوفه شد جانم دامنی ز گل دارم، بر چه کس بیفشانم؟ ای نسیم جان‌پرور، امشب از برم بگذر ور نه این‌چنین پر گل تا سحر نمی‌مانم.

       

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *