در پی نشست رسانه ای مدیرعامل خانه موسیقی در خصوص برگزاری نشست ضرب اصول عده ای از اهالی موسیقی یادداشتی در پاسخ به سخنان حمیدرضا نوربخش به سایت خانه ارسال کرده اند.
متن این یادداشت به شرح زیر است:
بحث جنجالی خانه موسیقی بالاخره با برگزاری یک نشست عمومی توسط منتقدان و یک نشست مطبوعاتی به میزبانی خانه موسیقی به نقطه ای رسید که بتوان گفت دو طرف حرفهای اصلی را گفته اند، اگرچه خیلی ها از هر دو طرف ماجرا معتقدند هنوز حرفهای ناگفته و اسرار پشت پرده بسیار است. به تازگی آقای حمیدرضا نوربخش مدیر عامل خانه موسیقی در نشست خبری و در حضور خبرنگاران مدعو در مقام پاسخگویی به جلسه منتقدان با نام “ضرب اصول” برآمدند. نویسندگان این جوابیه به عنوان گروهی از اهالی موسیقی در نگارش این متن سعی داشتهاند مسائل شخصی یا گروهی احتمالی به کنار گذاشته شود و تنها منافع صنفی هنرمندان و دستاندرکاران موسیقی در نظر گرفته شود. این نامه تنها نگاهی خواهد داشت به سخنانی که جناب آقای نوربخش در مقام مدیرعامل خانه موسیقی به عنوان یک نهاد صنفی در جلسه مطبوعاتی یکشنبه مورخ بیست و چهارم خردادماه هزار و سیصد و نود و چهار شمسی ایراد داشتهاند و به ویژه آن بخشی که به نظرشان با دیدگاه و فعالیت صنفی و مصالح گروهی خانواده موسیقی در تعارض قرار میگیرد و طبیعی است بحثهای حقوقی و قانونی، خود مجالی دیگر میطلبد. در این جوابیه در کنار موارد معدودی که از خبرگزاریها استخراج شده و یا از فایل صوتی جلسه استخراج شده است، سعی شده مطالب بیشتر بر اساس گزارش مندرج در سایت خانه موسیقی نقل و بررسی شوند.
جناب آقای نوربخش، مدیر عامل محترم خانه موسیقی، اتفاقات اخیر که پس از اعلام جلسهای برای نقد عملکرد پانزده ساله خانه موسیقی پیش آمد و نهایتا به جلسه مطبوعاتی خانه موسیقی برای پاسخ به شبهات پیش آمده منتهی شد، حاوی نکات و تبعات بسیاری گردید. اما بخشی از صحبتهای شما در جلسه مطبوعاتی به عنوان نماینده ای از نهاد صنفی که آنرا از جایگاه یک منتقد صرف فراتر می برد، آنچنان از اصول اولیه مردمسالاری و منافع کلی صنف موسیقیدانان دور بود که ما نویسندگان این نامه را بر آن داشت تا با نگارش این متن نگرانی خود را با ذکر موارد اعلام کرده و بنا بر پیشنهاد خود شما مبنی بر استقبال از نقد در خانه موسیقی برایتان ارسال نماییم تا در سایت خانه موسیقی منتشر نمایید، بدیهی است این جمع از هر پاسخی در جهت روشن شدن مسایل و قضاوت بهتر افکار عمومی استقبال خواهد کرد:
خبرگزاری ایسنا از قول شما مینویسد: “این نشست خبری را به احترام شما خبرنگارها برگزار کردم، وگرنه خیلی اهمیت ندارد”
اینکه نقدها از نظر شما اهمیت ندارد و با این حال یک جلسه منتقدان را بر هم مزنید و یک جلسه را خودتان به تنهایی، بدون اعلان عمومی و یا حتی آگاهی به اعضا، تنها با حضور خبرنگاران، آن هم بدون دعوت از نمایندگان نشریات تخصصی موسیقی تشکیل می دهید و در سخنانتان بارها از نبود فایل صوتی گله می کنید به یک طرف اما مسأله ادعای احترام به خبرنگاران هم جالب می شود وقتی که در ادامه می گویید: “در آن جلسهی نقد ۱۵ سالهی عملکرد خانهی موسیقی، مسائلی مطرح شده که در رسانهها نیامده و فایل صوتی را هم در اختیار ما نگذاشتند زیرا فکر می کردند بهتر است آن حرفها رسانه ای نشود.” حتما میدانید که بسیاری از اصحاب رسانه در جلسه نقد هم حضور داشتند و اکثر خبرگزاری ها هم گزارش آن را منتشر کردند. حال اینکه هیچکدام و حتی یکی از این رسانه ها در اقدامی هماهنگ به این بخش نپرداخته اند چه توجیهی جز متهم کردن ایشان به جانبداری از به قول شما جریانی سازماندهی شده دارد؟ ادعای شما یعنی عدول از اولین اصل خبرنگاری، یعنی یا کارشان را بلد نیستند و یا اصول حرفهای خود را فدای مصالحی دیگر کرده اند. و این سؤال از شما باقی است که ای کاش در کنار وارد کردن اتهام به خبرنگاران و برگزارکنندگان به گوشه ای از این مسائل نیز اشاره می کردید تا درستی اعتراضتان را نشان داده باشید. اگر نمی دانید آن مسائل چه بوده، چرا اعتبار خود و خانه را در گرو ناشناخته ها می گذارید و اگر می دانید چرا آنها را نمی گویید؟ از آنجایی که شما در جلسه به صراحت عنوان کرده اید که دقیق در جریان حرف های جلسه منتقدین هستید، عدم اشاره به محتوا و فقط دست آویز قرار دادن آن برای مغرض نشان دادن طرف مقابل و خبرنگاران چه معنی جز این می تواند داشته باشد که یا آن حرفها چندان هم مسأله خاصی نبوده و یا شاید از نظر شما هم بهتر بوده آن حرفها رسانه ای نشود! در همان زمان به خبرنگارانِ معترض گفته اید می توانید دو صفحه متن بدهید که در رسانه ها منعکس نشده، اینکه عجیب نیست، از همین جلسه خانه موسیقی هم می توان بسیاری از موارد را متذکر شد که در رسانه ها و یا در خود متن سایت خانه موسیقی نیامده است. اما آیا یک خبرنگار باید تمامی اتفاقات و سخنان غیر رسمی طرفین و حواشی و جروبحث ها و خوش و بشها را در گزارش خود منعکس کند تا به بی انصافی متّهم نشود؟ هرچند که نهایتا و چند روز بعد به طور واضح از دیدگاه و نظرتان در مورد خبرنگاران طی گفت و گویی با پایگاه اینترنتی گام نو پرده برداشتهاید، آنجا که در پاسخ به سؤالی در بارهی لغو کنسرتها و واکنش خبرنگاران در جلسهی مطبوعاتیِ خانهی موسیقی چنین پاسخ دادهاید: “آنها (خبرنگاران) دنبال چیزهای دیگری بودند که حالا خودشان میدانند و ما هر چیزی را هم بگوییم فایدهای ندارد. آدمی که خوابیده را میشود بیدار کرد ولی آدمی که خودش را به خواب زده را به هیچ وجه نمی توان بیدار کرد.”
در ابتدای گزارش خانه موسیقی چنین آمده: “در ماههای اخیر خانه موسیقی عملکرد قابل دفاعی داشته است. خانه موسیقی در تمام مسائلی که باید دخالت می کرده، اتفاقاتی که باید اعلام موضع می کرده و جاهایی که باید اعتراض می کرده، وارد شده است. در بحث لغو کنسرتها بیانیهای صادر شد که خیلی ها را ناراحت کرد و می دانیم که چه کسانی از آن خیلی ناراحت شدند و واکنش هایی را دیدیم.”
آقای مدیر، سالهاست حوزه موسیقی درگیر لغو غیرقانونی کنسرتهاست و شما به عنوان نتیجه عملی اقدامات مثبت ماههای اخیرخانه موسیقی تنها به صدور یک بیانیه و ایجاد یک کمپین در زمینه لغو کنسرتها که آن هم تا به امروز نتیجه خاص و ملموسی در پی نداشته، بسنده کرده اید. کاری که بدون نیاز به ساختمان چند میلیاردی و سازمان عریض و طویل و فقط با تخصیص یک اتاق، برای چند ساعت می توان به آن رسید. ضمنا به این نکته هم باید توجه داشت که این بیانیه هم پس از فراگیر شدن اعتراضهای رسمی و غیر رسمی اهالی موسیقی و کشیده شدن آن به تمامی رسانه های داخلی و خارجی، نهایتا وقتی موج کنسلی ها گریبان چند هنرمند صاحب نام و نزدیک به خانه را گرفت ارائه شد. بگذریم از ادعاهای پیگیری از مقامات قضایی، نیروی انتظامی و مراجع دیگر که نه گزارشی از آنها داده اید و نه اشارهای تا اینکه در معرض نقد قرار گرفتید، چه نشانی از تاثیر این اقدامات می توانید ارائه دهید که هر روز دریغ از دیروز. فکر نمی کنید با این سخنان به جای توجیه عملکرد، این بهانه را به دست منتقدان می دهید که شاید نسنجیده بودن همین اقدامات چند ماه اخیر را مسبب افزایش فشار بر موسیقی و بالا رفتن آمار کنسرتهای لغو شده در یکی دو هفته گذشته بدانند. امّا آخرین نکته این سخنان این که واقعا چه کسانی از این بیانیه ناراحت شدند؟ درون صنف موسیقی یا خارج از آن؟ و آیا اهالی موسیقی نامحرماند که نباید بدانند؟
ایشان گفته اند: “در پی تشکیل کمپین حمایت از موسیقی و اجماع هنرمندان برجسته این هنر برای مقابله با لغو کنسرت ها و وهن اهالی موسیقی، عده ای از این جدیت خانه در دفاع از حقوق هنرمندان ناراحت شده و در صدد مواجهه برآمدند.”
ظاهرا نتیجه این است که برگزار کنندگان و سخنرانان جلسه نقد که همگی از موسیقیدانان شناخته شده این سرزمین اند از جدیت خانه موسیقی برای پیگیری لغو کنسرتها و یا فعال بودن آن ناراحت شده و دست به برگزاری جلسه ای برای نقد خانه موسیقی زده اند. آیا این گونه ابهام در گفتار برای نسبت دادن منتقدان به جریان هایی خاص و به تبع آن ارعاب و بیرون کردن طرف مقابل از صحنه زیبنده مدیرعامل یک نهاد صنفی است؟ این نتیجه گیری با این اظهارات تقویت می شود:
“دقیقا درهمین زمان که فعالیت هایمان داشت به ثمر می نشست مساله عجیب و غریبی پیش می آید به نام نقد ۱۵ساله عملکرد خانه موسیقی که این واژه خیلی عجیب است. …اگر نقد راجع به یک مقطع زمانی باشد، می پذیریم که نقد سازنده و مشفقانه است و از آن می شود استقبال کرد. واژه نقد ۱۵ ساله نشان از جریان هایی دارد که از اتفاقات اخیری که در خانه موسیقی می افتد خشنود نیستند. می آیند جریانی را سازماندهی می کنند.”
عجیب دانستن نقد عملکرد ۱۵ساله خانه موسیقی هم از مواردی است که خود عجیبتر به نظر می رسد! نهادی مدت ۱۵ سال است به عنوان و یا با شعار فعالیت صنفی مشغول به کار است و به واسطه رابطه اش با نهادهای دولتی مانند وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و یا شهرداری در کنار حضور بسیاری از مدیرانش در شوراهای مختلف دولتی در بسیاری از سیاستگزاری های کلان موسیقی مؤثر بوده و یا می توانسته مؤثر باشد. حال عده ای از درون صنف می خواهند روند این جریان را بررسی و آسیب شناسی کنند، کجای این کار عجیب است؟ چرا باید به لغو آن بکوشید؟ این قواعد و اصول را برای نقد از کجا آوردهاید؟ می گویید موضوعتان لغو نبوده و تنها خواهان تعویق جلسه برای امکان حضور نمایندگان خانه شدهاید و حتما هم اگر باور نکنیم با قسم جلاله ی خود باورمان می دهید! اما دستکم باید بدانیم درخواست تعویق چرا به جای برگزارکنندگان با مقام معاونت شهرداری باید مطرح می شد؟ شما درست قسم می خورید، شما تا به حال به کسی فشار نیاورده اید و در این مورد هم تنها درخواست کرده اید، احتمالا معاونت هنری ارشاد به معاونت شهرداری فشار آورده و ایشان هم به برگزار کنندگان.
البته که بنا بر اصول دموکراسی همانطور که هر کسی محق به نقد است، باید اجازه داد که طرف مقابل پیشنهاد، نظر و نقدش را در مورد عنوان، چگونگی، حتی سخنرانان و مدعوین ابراز کند اما وقتی که دادن نظر و پیشنهاد را به اجرای بی قید و شرط نظریاتمان وابسته بدانیم و در صورت عملی نشدن آنها بر برهم زدن جلسه همّت گماریم به ورطه ی استبداد افتاده ایم.
ایشان فرموده اند: “قاعده نقد این است که طرفین صحبت می کنند و افکار عمومی قضاوت کنند.”
البته چنین قاعدهای نیست ولی به عنوان یکی از شیوه های ممکن می تواند اتفاق بیافتد، اما آن هم نه اجبارا همزمان و هم مکان، با مراجعه به خیل عظیم جلسات نقد و میزگردهایی که در تاریخ جامعه و رسانه های ما و حتی جهان اتفاق افتاده بسیار پرشمارند انتقاداتی که از سوی یک دیدگاه ارائه شده و می شوند. البته همان اصول دموکراتیک که نقد را روا میدانند، اجازه پاسخگویی را نیز لازم می دانند و حتما به خوبی می دانید که رسانه ها در صورت درج یا پخش مطلبی که موضوع یا اتهامی را متوجه فرد یا نهادی کنند، اخلاقا و قانونا ملزم به انتشار پاسخ احتمالی نیز هستند و این مواردی است که دقیقا در سری جلسات نقد “ضرب اصول” نیز با اختصاص جلسه ای مشابه به نمایندگان نهاد نقد شونده و یک جلسه نیز برای نشست مشترک پیش بینی شده بود. در کنار این مسائل باید سؤال دیگری را هم مطرح کرد که متأسفانه بی پاسخ مانده: اینکه چرا خانه موسیقی که در ابتدا حضور در هر جلسه یکطرفه ای را نامناسب می دانست خود به برگزاری جلسه یکطرفه ای اقدام می نماید که حتی اهالی موسیقی نیز در آن جایی ندارند و از شرکت در جلسه مشترک نیز سر باز میزند؟ و در آخر اینکه چرا شمایی که به قضاوت افکار عمومی اشاره می کنید، خود هم در حین جلسه و هم پس از آن به جای پاسخ با هر بهانه ای خبرنگاران و منتقدانتان را به قضاوت نشسته اید؟
اما نقطه تاسف بار سخنان تان آنجایی ست که در ادامه می گویید: “متاسفانه دوستانی هم از روی ناآگاهی یا دلسوزی خودشان ممکن است که به آن جریان [سازماندهی شده] بپیوندند.” باز هم قضاوت؟! جناب نور بخش فراموش نکنید این دوستان همگی از اهالی شناخته شده همان صنفی هستند که شما و خانه موسیقی داعیه دفاع از ایشان را دارید و همگی در حوزه خود متخصص اند و آگاه. چه زمانی می خواهید لحن قیم مآبانه و نگاه از بالای خود را که هیچ تناسبی با مقتضیات دنیای امروز ندارد تغییر دهید؟ شما چه می دانید که بقیه نمی دانند؟ به چه پشتوانه ای منتقدان خود را به این صراحت متهم به غرض ورزی، ناآگاهی و یا دست داشتن در توطئه ای سازمان یافته می کنید؟ با این استدلال از کجا معلوم که شما در جریانی سازمان داده شده در مقابل موسیقی قرار نگرفته باشید؟
در ادامه ایشان با دعوت به واقع بین بودن منتقدان و شرح توانایی های خانه موسیقی چنین بیان می کنند: “وقتی رئیس جمهور در نشست خبری دیروزشان آنطور موضع گیری می کنند و موضع وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را هم همه ما می دانیم و عملا وزارت ارشاد می گوید در این اتفاقات کار زیادی نتوانستیم انجام دهیم. حالا خانه موسیقی چه کاری میتواند بکند؟ باید انتظارات ما واقع بینانه باشد. غیر از این است که میتوانیم اعتراض کنیم و در کنار دولت پیگیر این مسائل باشیم؟”
این قسمت از گفته ها به وضوح نشان از این دارد که هیچ تصور درستی از ماهیت و عملکرد یک نهاد صنفی و مدنی ندارید. نهاد صنفی اتفاقا در صورت کارا و شفاف بودن و برخورداری از حمایت قاطع اعضای خود میتواند در طول زمان به گونهای عمل کند که به واسطه آن امکان موضع گیری هایی بازتر و فراتر برای مدیران مرتبط، وزیر و حتی شخص رییس جمهور فراهم کند. نهاد صنفی باید پیشرو باشد نه دنباله رو. نهاد صنفی باید به واسطه توان تخصصی و دغدغه ذاتیاش مقابل تصمیمها و اقدامات احیانا اشتباه یا نامناسب بخشهای دولتی هم تمام قد بایستد و اعتراض کند. نهاد صنفی باید هیچ چیزی و حتی بقای خود را بر مصالح اهالی خود ارجح نداند چه برسد به مصالح و منافع شخصی برخی اعضا یا هیات مدیره و یا شورای عالی آن. وقتی منتهای آمال این چنین نهادی در کنار دولت قرار گرفتن است و تنها نماد استقلال آن عدم اجازه ارشاد برای منحل کردنش، تا زمانی که کسان بسیاری از رأس هرمِ چنین نهادی در شوراهای سیاستگزاری دولتی دست اندرکار – و نه مشاور- هستند و این نهاد و مدیرانش به واسطه اندک مایه نفعی از سوی دولت و نهادهایی این چنین، چشم بر بسیاری از مشکلات می بندند و عافیت اندیشی و انفعال پیشه می کنند، طبیعی است نتیجه ای بهتر از وضعیت امروز نصیبمان نخواهد شد.
باید بدانید بیمه و لغو کنسرتها تمام دغدغه و مشکل هنرمندان حوزه موسیقی نیست و مواردی چون نگاه دوگانه حاکمیت به موسیقی، عدم امنیت کاری، قوانین دست و پاگیر و غیر منطقی و تبعیض آمیز در دفتر موسیقی، ممیزی های هنری، نگاههای امنیتی موجود، بی احترامی به موسیقی در رسانه ملی، تضعیع حقوق مادی و معنوی هنرمندان، هزینه های مترتب غیر منصفانه بر اجرای موسیقی یا نشر به ویژه در گونه موسیقیهای با مخاطب خاص، معضلات بخش آموزش و بسیاری موارد دیگر از این دست هستند که عرصه را برای فعالان این هنر تنگ کرده و در کار هنری و معیشت شان اخلال ایجاد میکند و بسیاری از اینها قابل تعدیل و یا حل هستند اگر بخواهیم و با آگاهی حرکت و پیگیری کنیم.
شما از یک سو منتقدان را یک کاسه در صف غیر خودی قرار می دهید و آنها را کسانی می دانید که بنا بر اهدافی سازمان یافته دنبال کار خودشان هستند و در جایی دیگر به نقل از استاد علیزاده و با توجه به محبوبیت و عملکرد فراجناحی این هنرمند ضمن یک یارگیری رندانه میگویید:
“در زمانی که به قول استاد حسین علیزاده، بیشتر از همیشه نیاز به همدلی میان هنرمندان موسیقی داریم، زیبنده نیست که اینچنین به یک نهاد با حرف های واهی بتازیم. بسیاری از این حرفها سندیت ندارد و با خیال خودشان آمارهایی می دهند و حرفهای بیهوده میزنند.”
اینها تناقض است و اتفاقا بسیاری از منتقدان تأکید دارند که عملکرد جناحی خانه موسیقی، عدم توجه به منافع و مصالح جامعه موسیقایی و همین گفتارها و رفتارهای خصمانه است که بر این جدایی ها دامن می زند. ضمن اینکه اگر شما منتقدانتان را به حرف زدن غیر مستند و بیهوده گویی متهم میکنید، خودتان برای گفته هایتان چه سندی را ارائه داده اید؟
در مورد حمایت از کاندیدایی خاص هم یا اشتباه متوجه شدید یا خواسته اید بحث را به جای دیگری بکشانید، مسأله اینکه شما به که رأی داده اید نیست، که حق طبیعی شماست و کاملا قابل احترام، بلکه متأسفانه دقیقا برخلاف نظر و گفته شما همان عملکرد غیر شفاف بود که مسأله ساز شد. خانه موسیقی در تاریخ بیست و یکم خرداد هزار و سیصد و نود و دو، در ابتدا خبری مبنی بر حمایت موسیقیدانان از آقای قالیباف را در سایت خود قرار داد ولی پس از اعتراض جمعی از اهالی موسیقی، انتشار لیستی از موسیقیدانان حامی آقای روحانی که نام افراد مشترکی با لیست اول در آن به چشم می خورد و تکذیب برخی دیگر در کنار تغییر ناگهانی معادلات انتخاباتی در روز آخر، در روز بیست و سوم خرداد خبر و عنوان اول را از سایت خود حذف و به جای آن هر دو لیست را با هم تحت عنوان “حمایت جمعی از موسیقیدانان از نامزدها” و با همان تاریخ خبر قبلی منتشر کرد و مسؤلیت صحت اسامی را هم بر عهده ستاد تبلیغاتی هر کاندیدا گذاشت. این در حالی بود که نام آقای دکتر سریر (رییس هیأت مدیره خانه موسیقی) در سایت خانه موسیقی، در حمایت از دکتر قالیباف آمده بود و در همان زمان ایشان در سایت شخصی خودشان آنرا تکذیب کرده بودند. متأسفانه مدیرانِ خانه موسیقی بلافاصله پس از تغییر خبر، به کل آن را منکر شدند، خبرگزاری ایسنا را که به خبر اول اشارهای کرده بود متهم به نشر اکاذیب کردند و تا به امروز هم آن خبر اولیه را به رغم اینکه توسط بسیاری دیده و به آن واکنش هم نشان داده شد تکذیب می کنند. جالب این است در خلال اسنادی که آقای نوربخش مدعی هستند به طور شفاف و روشن در سایت قرار دارد، خبر خانه موسیقی در تاریخ بیست و یکم خرداد بر روی سایت قرار گرفته، در صورتی که لیست حامیان آقای روحانی به شهادت تهیه کنندگان و بعضی امضا کنندگان آن در شب بیست و دوم خرداد و در واکنش به همین خبر اولیه مندرج در سایت خانه موسیقی تهیه و برای رسانه ها ارسال شد و در نیمه های شب بر روی خروجی آنها قرار گرفت که هنوز موجود است. حال چگونه شده که یک لیست قبل از تهیه، نوشته و امضا شدن توسط سایت خانه موسیقی منتشر شده به یک طرف، اینکه شما این موارد را شفاف و روشن می خوانید و حتی برای آن قسم می خورید خود جای بسی شگفتی ست. در واقع استفاده از رسانه ای که قرار است بیانگر دغدغه ها و مسایل یک صنف باشد به نفع دیدگاهی خاص و عملکرد غیر شفاف و عدم صداقت و شجاعت در اقرار به اشتباه، شائبه رفتار سیاسی را در ذهن هر فرد بی طرفی میتواند به وجود آورد.
مسأله دیگر کتاب منتسب آقای پیرنیاکان بود که ظاهرا این مساله از گزارش خانه موسیقی حذف شده است اما در مطالبی که در خبرگزاریهای دیگر از جمله پایگاه اطلاع رسانی موسیقی (نای) و فارس آمده و در فایل صوتی ضبط شده توسط خبرنگاران موجود است. شما در ابتدا این موضوع را بیربط به خانه موسیقی برشمرده اید و به دانشگاه حواله داده اید، سپس اعلام کرده اید: “بیگناهی ایشان در همه مجامع ثابت شده” و در نهایت پذیرفته اید که در شورای عالی خانه موسیقی نیز مطرح و یک بیانیه هم صادر شده است. آقای نوربخش ظاهرا یا نمی دانند که مخاطب ایشان صنف موسیقی است یا به واسطه مکان و مقامی که در آن قرار گرفته اند چنان به برتری بی قید و شرط در همه موارد و حتی علمیِ خود و نهایتا شورای عالی خانه موسیقی اعتقاد دارند که بر ایشان مسجل است که بیانیه، سند بیقید و شرط تأیید کتاب منتسب به آقای پیرنیاکان محسوب می شود. وقتی ادعایی علمی و فنی با ارائه دلیل و چاپ مقالاتی ارائه شده است، چه دانشگاه و چه بزرگترین استادان موسیقی زمان هم برای رد آن ملزم به ارائهی دلایل علمی و فنی هستند و اکتفا به یک بیانیه کلی به صرف جایگاه هنریشان نمی تواند از نظر قضاوت جامعه آشنا به موسیقی و متخصص پذیرفته شود، همانگونه که صرف یک حکم قضایی. عدم دقت به این ظرایفِ به ظاهر ساده است که شائبه باندبازی، نگاههای جانبدارانه و عدم اعتقاد به مسائل صنفی را از سوی بدنه جامعه موسیقی به همراه خواهد داشت. اتفاقا روشن شدن شفاف این مسأله به جایگاه خانه موسیقی در جامعهی موسیقی کمکی مضاعف خواهد کرد، چرا که بدیهی است اهالی آن نسبت به افرادی که در رأس هرم نهادی که داعیه دفاع از منافع صنفی آنها را دارد حساسیتی دوچندان داشته باشند به ویژه وقتی موضوعی مانند تضییع حقوق هنرمندی دیگر در میان باشد.
و اما فراز پایانی سخنان ایشان، “ما در خانه موسیقی نشست ماهیانه داریم و برای حضور به کسی کارت ورود نمی دهیم و ورود کسی را کنترل نمی کنیم. تریبون آزاد برای نقد گذاشته ایم. صدها بار خودم گفتم که تریبون خانه موسیقی آزاد است و این سخن ترجیع بند حرف هایم شده است…ولی اگر می گوییم که از قیافه یک نفر خوشم نمی آید و دیگر خانه من نیست، دیگر این درست نیست. باید دموکراتیک عمل کنیم. کسی جلوی دوستان را نگرفته و می توانند بیایند.”
جمله ای کاملا قابل دفاع، بدیهی است که خانه موسیقی باید برای ورود همه اهالی موسیقی از هر ژانر و در هر سطحی چه عضو باشد و چه نباشد آزاد و در دسترس باشد. و یک تذکر ساده اینکه ما هم معتقدیم به عملکرد دموکراتیک، قطعا اکثریت قریب به اتفاق کسانی که قهر کرده اند یا تمایلی به حضور ندارند به واسطه قیافه یک نفر نیست بلکه نبودِ شفافیت ها، شائبه کار جناحی، تصوّر عدم التزام مدیران به منافع صنفی و حقوق هنرمندان و… از جمله مواردیست که به نتیجه فوق می انجامد و چه زیبا گفتید که باید دموکراتیک عمل کنیم، و البته که اگر هر دو طرف به همین یک عبارت متعهد باشند و قواعد را تا آخر رعایت کنند، قطعا همه مواردِ فوق به راحتی قابل حل خواهند بود.
محمد آدینه /علیرضا اصغری/ ناصر برزی/ علیرضا بناییزاده/ امیر بهاری/ بهنوش بهنام نیا/ پویان بیگلر /خشایار پارسا/ نوشین پاسدار/ میلاد پرصبر /محسن پوربخت/ مسعود پوربخت/ فرشاد توکلی/ آرپژ تیموریان/ علی جعفریپویان /علیرضا جواهری/ حمیدرضا خانزاده/ فرید خردمند/ احمد رضاخواه/ مقداد شاهحسینی/ مازیار شاهی/ امیرشریفی/ سعید شفیعی /مسعود شفیعی /کورش شکوهی/ سید آرش شهریاری/ سید اسکندر شهریاری /محسن صادقی/ وحید طارمی/ پژمان طهماسبیان /احسان عابدی/ مهدی عبدالوهاب /محمد عشقی/ رامتین غفاری/ میدیا فرجنژاد/ کیوان فرزین/ آرش فرهنگفر/ حامد فکوری/سیدمهدی قادری /علی قادری /علی قمصری/ کاوه کاتب/ پریسا کاشفی/ بردیا کیارس /حمیدرضا گلشن/ محمدمهدی گورنگی/ حسین لک/ آرش محافظ/ ملیحه مرادی /المیرا مردانه/ افشین معصومی /سید محمد حسین مقدس تفرشی /احسان ملاقدیمی /افشین منتجمی /کامران منتظری/ شروین مهاجر/ سعید نایب محمدی/ محمد رضا نجمی/ ابراهیم یساولزاده
دیدگاهتان را بنویسید