موسیقی ایرانیان – زینب مرتضایی فرد: تنها صداست که میماند» این عبارت ساده که عمر چندان طولانیای هم ندارد، بخشی از یک شعر است که در ذهن و فرهنگ جامعه ما ریشه دوانده است.
صدا سخن میگوید و فرهنگ کلام محور ما ایرانیها مانایی صدا را به همین سادگی میپذیرد و باور میکند. از این روست که صدا در موسیقی کشورمان هم نقش مهمی داشته و از خواننده، چهره مهم و تاثیرگذاری ساخته که البته حاشیههایی چون خواننده محوری را هم ایجاد کرده است.
با این همه اما در سالی که گذشت شاهد هیچ اتفاق شاخصی در عرصه خوانندگی نبودیم، هر چند خوانندگان بسیاری خواندند، آلبومهای تازه منتشر کردند و کنسرتهای متعددی برگزار شد، اما هیچ صدای تازهای نشنیدیم؛ صدایی که ماندگار شود یا کارشناسان را قلقلک دهد تا بگویند شاید ماندگار شود. حال این سوال پیش میآید که صداهای تازه کجا هستند؟ چرا شنیده نمیشوند؟ چه اتفاقی افتاده که دیگر صدای تازهای طنینانداز نمیشود؟
با یک بررسی کوچک میان آلبومهای موسیقی منتشر شده میتوان به این نکته رسید که خوانندهها عاری از خلاقیت هستند و هر کس سعی میکند شبیه یک خواننده موفق دیگر بخواند، چه در موسیقی پاپ و چه موسیقی ایرانی، مقلد بودن خوانندهها موجب شده اثر چندان شاخصی خلق نشود.
داریوش پیرنیاکان در این باره میگوید: متاسفانه این روزها در شرایطی قرار گرفتهایم که هیچکس نمیخواهد مثل خودش بخواند و شیوه خاصی برای خود داشته باشد. خوانندههای جوان هر یک سعی میکنند نگاهی به خوانندههای موفق و شناخته شده پیش از خودشان داشته باشند و مانند آنها بخوانند.
او ادامه میدهد: همین موضوع موجب میشود کار آنها فقط یک تقلید سطح پایین به نظر بیاید؛ چرا که شیوهای را انتخاب میکنند که پیش از آنها یک نفر آن را در حد کمال اجرا و نمونههای خوبی خلق کرده است.
تب خوانندگی البته به عنوان یکی از معضلات مهم امروز جامعه ما هم در ایجاد این نابسامانیها بیتاثیر نبوده و به مشکلات این عرصه دامن زده و آنها را عمیقتر و بزرگتر کرده است. پیرنیاکان به این موضوع اشاره کرده و اظهار میکند: همه میخواهند خواننده شوند، این اتفاق به خودی خود بد نیست، اما از جایی که همه میخواهند ره صد ساله را یکشبه بپیمایند و خیلی سریع مطرح شوند، آلبوم منتشر کنند و کنسرت بگذارند مشکلات یکی یکی خود را نشان میدهد.
او ناپختگی خوانندگان را از عواملی میداند که موجب بروز معضلاتی در عرصه خوانندگی شده است. زندهیاد غلامحسین بنان، حسین قوامی، عبدالوهاب شهیدی، اکبر گلپایگانی و… همه شیوه و صدای خاص خودشان را داشتند و کارشان هم رنگ و بوی خاص خودش را داشت، اما حالا همه دنبال تقلید هستند و سعی میکنند مثل فلان خواننده بخوانند. به همین دلیل هم نمیتوان خیلی از کارها را گوش داد و آوازها خستهکننده شدهاند.
چاپلینهای امروزی!
اکبر آزاد، از ترانهسرایان و فعالان موسیقی ایران نیز معضل اصلی را در این میداند که خوانندهها اغلب تصور میکنند همهکاره هستند و دچار این توهم میشوند که خودشان از پس همه کارها برمیآیند و میتوانند آهنگسازی و ترانهسرایی هم انجام دهند. او توضیح میدهد: این روزها همه شدهاند همهکاره. طرف شاعر، آهنگساز، خواننده و ترانهسراست. کمی بگذرد ادعا میکند چارلی چاپلین است. نه صدا دارد، نه پول، فقط یک ارگ (کیبورد) در خانه دارد و با همان روزی یک آهنگ تولید میکند و در فضای مجازی قرار میدهد. نتیجهاش هم این است که این همه آهنگ تولید شده، اما یکی از آنها به دل نمینشیند.
این پیشکسوت همچنین دیگر مشکل جوانان فعال در عرصه موسیقی را در این میداند که توصیههای بزرگان را نادیده میگیرند. او در این باره میگوید: کسی که فکر میکند خودش همه چیز را میداند و دانستههای خودش بهترین دستورالعمل برای کارش است، بههیچوجه نمیتواند موفق شود و اثر ماندگاری خلق کند.
آزاد در پایان سخنانش به ذکر یک مثال پرداخته و بیان میکند: هنرمندی مانند غلامحسین بنان میتواند موفق شود، چون در دوره خودش به حرف استادان و بزرگترهایش گوش میدهد و هرگز خواننده کاباره نمیشود. به همین دلیل است که میتواند مسیر درست را بپیماید و به یک نام ماندگار بدل شود.
ادای کسی را درنیاورید
هر چند نکاتی که مطرح شد کاملا درست و بجاست، اما نمیتوان اهمیت موضوع آموزشهای خوانندگی را هم در جامعه نادیده گرفت. علی جهاندار، استاد آواز ایرانی درباره این موضوع میگوید: ما عادت بدی در هنر داریم، اینکه وقتی کسی جلو میافتد همه از او تقلید میکنند. در صورتی که زمان قدیم اینطور نبود. تا جایی که سه آوازخوان همعصر، آوازشان با هم تفاوت داشت. متاسفانه امروزه یک فضای تکقطبی بهوجود آمده که اجازه رشد سالمی را به هنر موسیقی نمیدهد.
او درباره تقلیدهای خوانندگان جوان بیان میکند: پس از اینکه هنرجو الفبای آواز را یاد گرفت، استاد آواز باید به او تاکید کند که مثل هیچکس نخواند، بلکه مثل خودش بخواند. در کارگاهها و کلاسهایی که حضور پیدا میکنم خوانندگان جوان و مستعدی را میبینم که فقط کافی است کسی به آنها بگوید مثل خودشان بخوانند و ادای هیچ کس را درنیاورند؛ چرا که اگر مثل خودشان بخوانند و بتوانند شیوهای برای خودشان پیدا کنند خوانندههای بزرگی خواهند شد.
به نظر میرسد اساسیترین مشکل خوانندگی در کشورمان در همین موضوع تقلید خلاصه میشود و اینکه هر وقت صدای خوانندهای را میشنویم و با اینکه نخستین بار است که اثرش را شنیدهایم، اما به نظرمان آشنا میآید ناشی از همین تقلیدهاست! همانطور که مولانا میگوید خلق را تقلیدشان بر باد داد. انگار این تقلید رفته رفته دارد استعدادها و تواناییهای زیادی را بر باد میدهد، آنقدر که تصور کنیم موسیقی این روزها استعداد بکر و تازهای را در عرصه خوانندگی برای معرفی به جامعه ندارد!
برای قضاوت زود است
وحید تاج (خواننده و مدرس آواز ایرانی): صدا برای یک خواننده یعنی همه چیز. او با صدایش میخواند و توانایی خود را نشان میدهد و جایگاه خود را در عرصه هنر مشخص میکند، اما این صدا نیاز به گذر از مراحل مختلفی دارد تا به پختگی برسد. یک خواننده مراحل مختلفی را از سر میگذراند، صدایش چند بار رنگ عوض میکند و نیاز به زمان دارد تا بتواند صدای خود را پیدا کرده و نام و آوازهاش را تثبیت کند.
پس خواننده در گامهای ابتدایی نمیتواند برای خود شیوه و سبکی جداگانه داشته باشد و به اصطلاح مثل خودش بخواند. بنابراین طبیعی است از خواننده پیشکسوتی که قبل از او بودهاند، تقلید کند و شیوههای آنها را بیازماید. این اتفاق کاملا طبیعی است. هر چه یک جوان به قول فردوسی جویای نام، صدای خوانندهای را بیشتر شنیده باشد، امکان تقلید او از آن هنرمند نیز بیشتر میشود. تا این مرحله هیچ ایرادی نمیتوان به او گرفت، اما وقتی به درجهای از تکنیک و دانش برسد که استادان از او توقع داشتن سبک و شیوه خاص خودش را دارند، دیگر نباید به دنبال تقلید باشد.
تقلید در دوران هنرجویی و دانشجویی که فرد نیازمند داشتن مرجع و الگوست، امر ناپسندی نیست و پیروی و دنبالهروی تا زمان کسب دانش نیاز یک هنرجوی جوان است. اما همین که خودش را پیدا کرد دیگر باید دنبال شیوهای برای خودش باشد؛ زیرا از این مرحله به بعد طبعا هیچ کس دوست ندارد یک کار تقلیدی را بشنود، همه در همه زمینهها دنبال اورجینال و اصل هر چیزی هستند و هیچ کس دلش کپی را نمیخواهد. هنرمندان موفق امروز کسانی هستند که سالهای سال تمرین و ممارست داشته و برای بهدست آوردن جایگاهی در عرصه فعالیتشان تلاشهای فراوانی انجام دادهاند. اساسا در عالم موسیقی ایرانی نمیتوان یکشبه مطرح شد و اگر هم این امکان فراهم شود، ممکن است فرد یکشبه فراموش شود؛ پس در این عرصه نباید و نمیشود عجول بود.
شاید برای قضاوت زود باشد، من نمیتوانم به قطعیت بگویم موسیقی در سال گذشته در عرصه آواز هیچ استعداد تازهای نداشته است، چرا که جوانان زیادی در حال آموزش هستند و زمان میتواند این موضوع را به ما نشان دهد که آیا استعداد تازهای برای بروز و ظهور وجود دارد یا نه که البته قطعا وجود خواهد داشت و همیشه در عرصههای مختلف هنرمندان شاخصی در هر دوره ظهور کردهاند.
دیدگاهتان را بنویسید