محمدجواد صحافی: روز تولد «سالار عقیلی» است که با او به گفتوگو مینشینم. میداند که بارها انتقادهای فراوانی به او داشته ام. با چند بار تماس و پیگیری مایل به مصاحبه میشود به شرط اینکه وارد ماجراهایی که به نوعی مربوط به دولت قبلی و همکاری با صداوسیماست، نشوم و تنها به موضوعات فعلی بپردازم. با اینکه میگوید مدتهاست مصاحبه نکرده و علاقه ای به مصاحبه ندارد اما گفتوگو طولانی میشود، شاید بد هم نباشد چراکه مخاطب در خلال این گفتوگوی بلند میتواند خواننده را بهتر ارزیابی و ناگفته ها را در آن جستوجو کند. از گفتههایی چون: «روزبهروز نیز سعی میکنم که طرفدارانم بیشتر شوند.»
* اوضاع این روزهای موسیقی اصیل چطور است؟
همیشه اوضاع موسیقی با وضعیت جامعه ارتباط دارد. اگر جامعه خوب باشد و وضعیت آرامی داشته باشیم و مشکلات اقتصادی و سیاسی مردم کمتر باشد، وضعیت موسیقی هم خوب است اما اگر قضیه عکس باشد، اوضاع موسیقی هم خراب خواهد شد، این مساله کل هنر را شامل میشود. هنر و موسیقی با روح آدمی سر و کار دارد و اگر روحیه خوبی نداشته باشیم نمیتوانیم موسیقی خوبی تولید کنیم و بشنویم.
* نسبت به دوره قبل چطور؟ اگر بخواهیم این وضعیت را با دوره سیاسی قبل بسنجیم، آیا تغییری در حوزه موسیقی حاصل شده است؟
نسبت به چهار سال گذشته من هنوز تغییر چشمگیری ندیدهام؛ اما احساس میکنم که بهتر خواهد شد.
* از سال ۹۲ حجم کارهای شما کمتر شده است. حتی این روزها از صداوسیما کمتر صدای شما را میشنویم و دیگر تصنیفهایی که در تیتراژ سریالها خوانده بودید را کمتر پخش میکنند. چرا؟
بله. درست است خودم حضورم را کمتر کرده ام تا کمتر دیده شوم. اما این موضوع سیاست کاری خودم است و به خواست خودم اینگونه شده است. حتی امسال در تهران دیگر کنسرتی نخواهم داشت.
* در دولت گذشته عملکرد شما بهگونهای بود که بسیاری برچسب «نورچشمی دولت» به…
آقای صحافی خواهش میکنم وارد این مباحث نشوید. دوست ندارم وارد مباحث سیاسی شویم که هر دو نفر ناراحت شویم. هرچند تمام سوالاتی که تاکنون کردهاید منفی بودند اما جواب دادهام. قرارمان شد که به این موضوعات نپردازیم.
* بحث منفیبودن یا حوزه سیاسی نیست. فقط میخواستم درباره این اتفاقات بگویم که ذهنیت خوبی از شیوه کار هنری شما بین برخی افراد بهوجود نیاورده و حتی شایعاتی هست. مثلا تولید زیاد آلبومهای شما را هم دلیلی بر این مباحث میدانند.
پاسخ این ذهنیت را قبلا گفته ام که این نظر طرفداران من نیست. بلکه نظر کسانی است که مغرضند و با غرضورزی درباره کارهای من پیشداوری میکنند وگرنه من طرفداران خودم را دارم که دوستشان دارم و روزبهروز هم سعی میکنم که طرفدارانم بیشتر شوند.
* بحثی به نام خوانندهسالاری چندین سال است که در کشور مطرح شده.
بحث مالی یا معنوی؟
* بیشتر معنوی. یعنی سهم خواننده به اندازه نوازنده گروه است و برخی معتقدند که خواننده محوریت دارد و برمحور او گروه شکل میگیرد. شما با این بحث موافقید؟
اسمش را خوانندهسالاری نمیتوان گذاشت. اما در اینکه خواننده مطرح ترین فرد گروه است، شکی نیست. در تمام دنیا این بحث هست و مختص ایران نیست. مثلا میگویند کنسرت پاواروتی، کنسرت مایکل جکسون و… و نمیگویند کنسرت آقای نوازنده ویولن. اجازه دهید این بحث را تصحیح کنم. موسیقی ما کلامی و آوازی است. استاد دادبه میگفت: «تمبک در اختیار ساز، ساز در اختیار آواز، آواز در اختیار کلام، کلام برای رساندن پیام». یعنی تمام سازها دست به دست هم میدهند تا ما آن کلام را به مخاطب بدهیم. خواننده نماینده ارکستر بزرگ در کنسرت است و تمام حرف دل آن ارکستر را خواننده بیان میکند برای همین درصد خطای خواننده نسبت به نوازنده بالاتر است و قابل چشمپوشی نیست و او مسئولیت بیشتری دارد. فروش کم آلبومهای بیکلام را میتوان در همین نبود خواننده جستوجو کرد. البته برخی استادان چون زندهیاد مشکاتیان یا استاد علیزاده از این مساله مستثنی هستند.
* برخی از کارهای شما را میتوان جزء آثار ارزشمند موسیقی به حساب آورد کارهایی همانند «دریای بیپایان» و «یاد باد»، این کارها در نوع خود منحصربهفرد هستند. چرا علیرغم اینکه توانایی خود را در این آثار نشان دادید اما دیگر چنین آلبومهایی تولید نشد؟
یکسری کارهای ضبطشده دارم که هنوز به مرحله انتشار نرسیدهاند؛ که از آنها میتوان به کار جدید با گروه دستان به آهنگسازی سعید فرجپوری با نام «میخانه خاموش» که در دستگاه ماهور و اصفهان اجرا شد اشاره کرد، این کار بسیار زیباتر از کارهای تولیدشده قبلی با همراهی گروه دستان است که بعد از ماه صفر به صورت مجموعه صوتی و تصویری منتشر خواهد شد.
* تکیه شما روی تصنیفها باعث شد که مخاطبان شما را بهعنوان هنرمند تصنیفخوان بدانند. این نگاه خاص شما به تصانیف در موسیقی ایرانی چه دلیلی میتواند داشته باشد؟
من نظریه شما را کاملا رد میکنم چراکه اصلا اینطور نیست. حدود ۲۷ آلبوم با صدای من منتشر شده که به غیر از دو مورد، مابقی شامل آوازهای بسیار سنگین و سخت است. آوازهایی که گاهی حدود ۳۰ دقیقه به طول انجامیده است. از آنجا که اکثر مخاطبان این تصنیفها را بیشتر از تلویزیون یا رادیو میشنوند، چنین برداشت میشود. رسانهها برای پخش یک آهنگ تنها به تصنیف اکتفا میکنند و به آواز نمیپردازند به همین دلیل مردم فقط از ما تصنیف میشوند اگر این قضیه برعکس میشد سوال شما هم عکس بود. شما در آلبوم «فصل عاشقی» میبینید که نزدیک به سی و پنج دقیقه آواز اجرا شده است. شاید آن دسته از مخاطبانی که ما را تصنیفخوان قلمداد میکنند آوازهای ما را نشنیدهاند. رشته تخصصی شخص بنده آواز است و طبیعتا به آواز بیشتر از تصنیف میپردازم.
* شما در برهه ای کمیت کارهای هنری خودتان را به اوج رساندید و آلبومهای بسیاری را منتشر کردید. بهطوری که در عرض یک سال سه آلبوم از شما منتشر میشد. آیا این میزان فعالیت هنری برای یک هنرمند لازم بود؟ بهتر نبود شما گزیدهکارتر بودید و به جای کمیت، کیفیت را بالاتر میبردید؟
اصلا چنین چیزی نبوده و من این را هم رد میکنم، چراکه حدود ۲۶ آلبوم از بنده از سال ۸۰ تاکنون منتشر شده است که اگر بخواهیم میانگین بگیریم میشود سالی حدود دو آلبوم. فکر نمیکنم سالی دو آلبوم برای یک هنرمند زیاد باشد. این مساله مثل این میماند که شما یک طلافروش را بهخاطر فروش روزی پنج کیلو طلا مواخذه کنید و وی را ملزم به فروش روزی یک گردنبند کنید. نمیدانم چرا در موسیقی این ذهنیت وجود دارد، مثلا یک نقاش اگر ماهی چهار یا پنج تابلو هم بکشد هیچ اتفاقی نمیافتد ولی وقتی یک هنرمند موسیقی سالی دو آلبوم منتشر کند همه علیه او جبههگیری میکنند. این مخاطبانی هم که چنین سخنانی را بیان میکنند مخاطبان من نیستند و مغرضانه در مورد من پیشداوری میکنند. این ذهنیت، ذهنیت طرفداران من نیست و آنها همواره منتظر آلبومهای من هستند، اگر من سالی دهها آلبوم هم منتشر کنم علاقهمندان آنها را تهیه میکنند، من برای طرفدارانم این آلبومها را منتشر میکنم. اتفاقی که معمولا رخ میدهد این است که آلبومهایی که به شرکتهای مختلف فروخته میشود بهطور همزمان منتشر میشود و در این بین من خواننده مقصر نیستم و باعث میشود در عرض یک سال چند آلبوم از من منتشر شود. با این اوصاف من گزیدهکار هستم و ماهی سه الی چهار سیدی را قبول نمیکنم، افرادی که با من کار میکنند میدانند که هیچگاه نشده بهخاطر پول آلبوم بدی را منتشر کنم. کارنامه من هم موید سخنان بنده است، اکثر افرادی که من با آنها کار کردم استادان موسیقی بودند بزرگانی چون فخرالدینی، کیوان ساکت، مجید انتظامی، حمید متبسم، سعید فرجپوری، ارشد طهماسبی و بسیاری دیگر. ببینید بالابودن کمیت دلیل بر این نیست که از میزان کیفیت کاسته شود، اگر کیفیت کار پایین بیاید باید ایراد گرفت؛ از دید خودم تمام کارهای بنده مثبت و از کیفیت بالایی برخوردار هست و تا این زمان کاری نکردهام که کسی از آن ایراد بگیرد.
* در سالهای گذشته یک کنسرت مشترک با همراهی خواننده پاپ رضا صادقی برگزار کردید. دو سبک متفاوت از موسیقی که به نوعی در تقابل با هم بودند توسط دو خواننده کاملا متفاوت روی صحنه اجرا شدند.
ما این تابو را شکستیم و دو موسیقی را با هم آشتی دادیم؛ چرا باید کسانی که موسیقی سنتی کار میکنند موسیقی پاپ را رد کنند؟ موسیقی اصیل موسیقی همه مردم نیست. بهخاطر اینکه موسیقی اصیل ایرانی قابلفهم و درک برای عامه نیست، شعر حافظ و سعدی و مولانا را که هرکسی نمیتواند درک کند. ممکن است از موسیقی لذت ببرد اما از کلام لذت نخواهد برد چراکه زمانی که دانش فهم صحیح شعر را ندارد نمیتوان از وی انتظار لذتبردن از موسیقی اصیل را داشت. همانند آن است که شما وارد یک انجمن پزشکی شوید؛ هر قدر هم در مورد این علم صحبت کنند چیزی متوجه نخواهید شد، «لاابالی چه کند دفتر دانایی را/ طاقت وعظ نباشد سر سودایی را…» سریعا مجلس را ترک میکنید. چراکه هیچ سررشتهای از موضوع ندارید. موسیقی اصیل از دربار وارد مردم شده، بعد کمکم از دربار کشیده شده به سمت مردم متمول و از آنها وارد مردم عادی شد؛ اما باز هم موسیقی اصیل ما درصد کمی از جمعیت را علاقهمند خود کرده، شاید در بهترین حالت بیست میلیون طرفدار موسیقی اصیل داشته باشیم مابقی به پاپ علاقهمندند و این علاقه به دلیل زبان محاورهای است که در قالب شعر بیان شده است. البته ما موسیقی پاپ فاخر هم داریم مثل موسیقی زندهیاد محمد نوری. از خوانندههای جدید هستند کسانی که آثار خوب را تولید میکنند افرادی مثل نیما مسیحا. در اینکه موسیقی اصیل مخصوص قشر خاصی از مردم است هیچ شک و شبههای وجود ندارد اما اینکه هنرمندان موسیقی اصیل از موسیقی پاپ بدشان بیاید یا بالعکس این اشتباه است، ما باید به سبک موسیقی احترام بگذاریم. اما این کنسرت، کنسرت مشترک نبوده، ایشان قطعات خودشان را اجرا کردند و من هم قطعات خودم را و فقط در پایان قطعه ایران را به صورت مشترک اجرا کردیم که به کار خودمان هم هیچ صدمهای نزد. این برنامه قرار بود جشنوارهای با حضور چهار خواننده باشد که البته دو تای آنها حاضر نشدند. به هر حال ما مخاطب موسیقی پاپ کم نداریم مخاطب موسیقی اصیلمان کم است؛ موسیقی پاپ همواره مخاطب خودش را داشته و خواهد داشت. این موسیقی اصیل است که روزبهروز رو به افول است و ما باید فکری به حال موسیقی اصیلمان کنیم.
* آیا باز هم چنین کنسرتهای مشترکی با خوانندگان پاپ برگزار خواهید کرد؟
بعید میدانم.
* به اعتقاد بسیاری، موسیقی ایرانی در دهه شصت و هفتاد دوران طلایی خود را سپری میکرد و از نیمههای دهه هشتاد تاکنون به یکباره رو افول گرائیده است. به نظر شما چرا باید از کیفیت موسیقیای که دارای چارچوبها و قواعد مشخصی است در طی یک دوره تا این اندازه کاسته شود ؟
از نظر من دوران طلایی موسیقی برمیگردد به حدود ۵۰ سال پیش از زمان قمرالملوک وزیری، تاجاصفهانی، قوامی، بنان تا انتهایش که به استاد محمدرضا شجریان ختم شد یعنی تا حدود سال۷۵٫ پس از آن دوران طلایی برای موسیقی ندیدم. استادانی که ما داشتیم دنبال پول نبودند دنبال خانههای چند ده میلیاردی و تجملات نبودند. شبی پذیرای استاد الهیقمشهای در منزلم بودم. ایشان حرف بسیار زیبایی زد و گفت: «هنر همانند اتوبوسی است که هنرمندان، مسافران آنند؛ هیچکس تاکنون تا آخرین ایستگاه نرفته، یکی ایستگاه ثروتآباد پیاده شده؛ دیگری در ایستگاه شهرتآباد، یکی ایستگاه شهوتآباد پیاده میشود و دیگری در ایستگاه قدرتآباد… کمتر کسی توانسته تا ایستگاه آخر دوام بیاورد؛ آن ایستگاه آخر همان هنرمندان سالهای پیش ما بودند که هنر را فدای مسائل مادی نمیکردند.» اینجا بد نیست که یادی از استاد شجریان کنم؛ زمانی که برای تلمذ، به همراه همسرم خدمت استاد میرفتیم، روزی از ایشان هزینههای آموزش در کلاس را پرسیدم که ایشان پاسخ دادند: «من بابت چیزهایی که یاد گرفتم پولی دریافت نکردم که الان بخواهم از شما طلب پول و شهریه کنم». این به معنای بزرگمنشی است. در صورتی که در این دوره لازمه آموزش ابتدا پول و مسائل مادی است. در این دوره شما اگر پول نداشته باشید نمیتوانید هنر را بیاموزید، در صورتی که قدیمالایام اصلا مباحث مالی مطرح نبود. مردم ما از هم دور شدند، حسها مکانیزه شده است. وجود سرعت و زندگی ماشینی باعث شده تا مردم تحمل ساز و آواز را نداشته باشند و سریعتر به تصنیف برسند و همین مسائل هم باعث میشود تا هنر موسیقی ایرانی روزبهروز افول کند. مردم دنبال یک ریتم هستند، این مردم بسیار سختکوش و سختیکشیده هستند، مشکلات سیاسی و اقتصادی همواره همراه این مردم بوده و هست. شما کجای دنیا تا به این حد مشکلات اقتصادی میبینید؟ فقط در جهان سوم و آن هم در بعضی نقاط آن. واحد پول افغانستان از ما ارزشمندتر است. مردم ما اینقدر سختی کشیدهاند که دیگر طاقت آواز و غم را ندارند و شاید بزرگترین دلیل رویآوردن مردم به موسیقی پاپ هم همین باشد. ما نمیتوانیم جلوی شادی مردم را بگیریم.
* در برخی آلبومهای موسیقی به بازخوانی آثار پرداختید که حکایت از علاقه شما به بازخوانی آثار گذشتگان و قطعات خاطرهانگیز موسیقی دارد. آیا این بازخوانیها باعث واردآمدن لطمه به موسیقی نمیشود؟
به نظر شما بهتر است به جای ترمیم و بازسازی یک ساختمان که قدمتی چند صد ساله دارد بگذاریم فرو بریزد؟ ما یکسری آهنگ داریم که اجراهای خوبی از آنها در دسترس نیست. همانند «خوشهچین»؛ پس از اجرای این کار با همراهی استاد فخرالدینی و سپس تولید آلبوم آن با همراهی همسرم با نام «مایه ناز»، دیدیم که این قطعه چقدر همهگیر شد. نمونه دیگر آن قطعه «سبکبار…» کاری است که توسط استاد سالک به بنده انتقال داده شده و هیچ نسخه دیگری از این کار در دسترس نیست که البته در سیدی «مایه ناز ۲» ادامه این کارها و نمونه بیشتری از آنها اجرا خواهند شد. در پایان یکی از کنسرتها با استاد فخرالدینی، کودکی که شاید سنش کمتر از پنج سال بود را پیش من آوردند و قطعه خوشهچین را آنچنان زیبا اجرا کرد که اشک در چشمانم حلقه زد. آنجا احساس کردم به رسالتم رسیدم، این بازسازی همان رسالتی است که بسیاری بر آن خرده میگیرند اما میبینیم که جواب داده است. طرفدارانی از پنج تا ۹۵ ساله دارم.
* آیا میشود اینگونه بیان کرد که حجم زیاد بازخوانیها در سالهای اخیر به دلیل نبود آهنگساز قوی و تولید آثار ماندگار است که خوانندگان را به سمت بازخوانی میکشاند؟
من تا این لحظه دوازده آلبوم را منتشر کرده ام که آماده پخش است و اینها تا سالهای دیگر منتشر خواهند شد. تمام این آثار جدید هستند؛ من نیازی به بازخوانیها ندارم اما جدای از نیاز جامعه این وظیفه بر دوش من هست که آثار فاخر موسیقی گذشتگان را به نسل بعدی انتقال دهم. نخواندن آنها باعث از بین رفتن این آثار و عدمانتقال آن به نسل بعد خواهد شد.
دیدگاهتان را بنویسید