حسین علیزاده در مراسم یادبود محمدرضا لطفی با اشاره به لزوم نقش هنرمند در تحولات اجتماع گفت: ما شاهد هستیم که لطفی در دورانی پا به عرصه موسیقی می گذارد که جامعه ایران در حال تحول است و مردم خواهان وضعیتی بهتر در کشورشان هستند. در این دوران موسیقی نقش موثری در جریان های اجتماعی داشته چرا که شرایط رشد هنر در دامن اجتماع است و موسیقی در تحولات اجتماعی پیشرو می شود. در واقع ما در آن دوران با اینکه تعداد زیادی نبودیم اما سعی می کردیم نقش ضبط صوت را نداشته باشیم و علاوه بر یادگیری اصول و فنون موسیقی، نگاه اجتماعی داشته باشیم و به دلیل اتحادی هم که داشتیم به نیروی عظیمی تبدیل شدیم که شرایط عجیب و غریب را در موسیقی گذراندیم و توانستیم در خیلی از ابعاد اجتماعی پیشرو باشیم.
۱۲ اردیبهشت وقتی فهمیدیم که موسیقی ایران دیگر لطفی ندارد، نشستیم به گوش دادن به داروگ، سپیده، عشق داند، بیداد، ای ایران ای سرای امید و واقعا این روزها باید گفت چرا رفتی چرا من بی قرارم…
بیستم خرداد ماه، مراسم یادبود استاد محمدرضا لطفی با حضور حسین علیزاده، جمعی از اساتید موسیقی اصفهان و خیل کثیری از علاقمندان عرصه موسیقی در هنرسرای خورشید وابسته به سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان برگزار شد. در این مراسم و بعد از تک نوازی سه تار توسط فرشید جم و پخش نماهنگی از اجراهای به یادماندنی و خاطره انگیز استاد محمد رضا لطفی در سال های دور و نزدیک، که انصافا تصاویر ناب و کمتر دیده شده ای هم بودند، از استاد علیزاده این یار دیرین استاد لطفی دعوت شد تا دقایقی پیرامون این اسطوره ای تار و سه تار و آن آهنگ ساز کم نظیر، برای حاضرین در جلسه ایراد سخن کند؛ چرا که به گفته خود حسین علیزاده، کسی بیشتر از او هنر لطفی را نمی شناسد.
حتی در زمان مرگ هم از کسایی ها و شهنازها به درستی یاد نکردیم
استاد علیزاده ضمن عرض سلام به اهالی شهر زیبای اصفهان و همچنین عرض خوشامدگویی به اساتیدی موسیقی اصفهان آقایان شاهزیدی، غیور و محبی که در این جلسه حضور داشتند صحبت های خود را آغاز کرد و گفت: ما امشب به خاطر کسی دور هم جمع شده ایم که بارها به خاطرش دور هم جمع شده ایم و قطعا بارها دور هم جمع خواهیم شد. وقتی از محمد رضا لطفی صحبت می کنیم لزومی ندارد که غمگین باشیم چون که او با آثارش همیشه زنده است و به ما تاکید می کند که زندگی جریان دارد و مهم این است که چه اثری از ما باقی خواهد ماند.
وی در ادامه به جایگاه هنرمندان در ایران پرداخت و گفت: البته شاید گفتن یکی دو جمله تاسف بار برای گفتن اینکه موسیقی در ایران چه شرایطی را می گذارند بد نباشد، که حتی ما که زمان مرگ افراد به یاد آنها می افتیم از امثال حسن کسایی ها و جلیل شهنازها هم به درستی یاد نکردیم. حتی الان که ما از لطفی صحبت می کنیم تصاویر شایسته و لایق از او در آرشیو مان وجود ندارد و من می دانم برای ساخت این نماهنگ چقدر تلاش شده است تا چند تصویر از لطفی به دست آید.
در تاریخ آثار هنرمندان می ماند و بس
او اضافه کرد: با اینکه شهرت لطفی حتی به قبل از انقلاب باز می گردد و ۴۰ تا ۵۰ سال است که اسم او ورد زبان هاست اما فیلم های موجود از لطفی گویا متعلق به قرن ها پیش است . البته این به دلیل نداشتن امکانات نیست بلکه باید بگوییم به خاطر این است که فکر نبوده و قدرشناسی وجود ندارد. در هر صورت این باعث سرافکندگی ماست و چیزی از بزرگی این اساتید کم نمی کند. لطفی و لطفی ها فرزند این مملکت هستند و چنین جریاناتی فقط باعث کوچکی افرادی می شود که درک نکردند در چه زمانی و در کنار چه اساتیدی زندگی می کنند. در طول تاریخ فقط آثار هنرمندان می ماند و بس و اصلا در آینده تاریخ مهم نیست که مثلا چه کسی زیر مجوز فلان اثر را امضا کرده است و قطعا موسیقی لطفی روی هر کسی در این دنیا اثر گذاشته و خواهد گذاشت و حتی کسانی که رغبت نمی کند اسم موسیقی را بیاورند در خلوت خودشان به این موسیقی گوش کرده اند. چرا که لطفی فضایی را ایجاد کرد که انکار ناپذیر است و اگر کسی نتواند از این موسیقی و از لطفی و لطفی ها لذت ببرد و آن را درک کند مشکل از لطفی نیست مشکل از اوست که درک واقعی را از موسیقی ندارد.
نقش ضبط صوت را نداشتیم
علیزاده در ادامه به شرایط اجتماعی دورانی که محمد رضا لطفی در آن به اوج شکوفایی خود رسید و لزوم نقش هنرمند در تحولات اجتماع اشاره کرد و گفت: هنرمندانی که در جامعه خود موثرند همه زاییده شرایط اجتماعی دوران خود هستند و این به دلیل این نیست که فقط نبوغ ذاتی داشته اند و توانسته اند تاثیرگذار باشند؛ بلکه آن چیزی که هنرمند را می سازد شرایط اجتماعی است؛ لذا ما شاهد هستیم که دورانی که لطفی پا به عرصه موسیقی می گذارد درست در دورانی است که جامعه ایران در حال تحول است و مردم خواهان وضعیت بهتری در کشورشان هستند. در این دوران موسیقی نقش موثری در جریان های اجتماعی داشت چرا که شرایط رشد هنر در دامن اجتماع است و موسیقی در تحولات اجتماعی پیشرو می شود. در واقع ما در آن دوران با اینکه تعداد خیلی زیادی نبودیم اما سعی می کردیم نقش ضبط صوت را نداشته باشیم و علاوه بر یادگیری اصول و فنون موسیقی، نگاه اجتماعی داشته باشیم و به دلیل اتحادی هم که داشتیم به نیروی عظیمی تبدیل شدیم و شرایط عجیب و غریب را در موسیقی گذراندیم و توانستیم در خیلی از ابعاد اجتماعی پیشرو باشیم. درست یادم هست که یکی دو روز بعد از فاجعه ۱۷ شهریور که تانک ها و نیرو های نظامی حیاط رادیو را تسخیر کرده بودند ما ک در رادیو بودیم و نه دلمان، نه دستمان به ساز نمی رفت و ماتمان برده بود با خودمان گفتیم ما با این موسیقی می خواهیم چه بگوییم؟ و برای اینکه به اوضاع مسلط شویم اولین فکری که کردیم این بود که باید رادیو را ترک کنیم و به صورت دسته جمعی استعفا دادیم و کانون چاووش را راه اندازی کرده و به قول امروزی ها تبدیل به گروهی زیزرمینی شدیم. اگر شما آهنگ ها و موسیقی های متعلق به آن دوران را گوش کنید متوجه ما این قضیه و جلو رفتن ما با شرایط، احساس زمانه و خواسته های مردم می شوید.
هیچگاه فکر نمی کردیم باید سپر دفاعی موسیقی باشیم
وی به پیشگام بودن موسیقی در دوران انقلاب اشاره کرد و گفت: ما دنبال این بودیم که الان جریان اجتماعی به چه حسی نیاز دارد و همان را در موسیقی و اشعارمان ایجاد می کردیم. موسیقی ما همراه مردم حرکت می کرد و جنبه اجتماعی و سیاسی داشت لذا رابطه تنگاتنگی بین جامعه و این عده معدود از موسیقی دانان به وجود آمد به گونه ای که روشنفکرانی را هم که به موسیقی ایرانی علاقه ای نداشتند جذب کرد و آنها را ردیف زده کرد!
وی به دوران پس از انقلاب و اتفاقات آن دوران اشاره کرد و افزود: وقتی که انقلاب شد ما در چاووش سر از پا نمی شناختیم و گمان می کردیم دیگر تساوی ایجاد خواهد شد، فاصله طبقاتی از بین خواهد رفت یا خیلی کمخواهد شد. به خصوص ما که در رشته موسیقی کار می کردیم و فکر می کردیم اگر در این سال های کم توانسته ایم چنین حرکت های بزرگی را رقم بزنیم در آینده چه خواهد شد؛ لذا در سال های ابتدایی پس از انقلاب فقط به این فکر می کردیم چه خلق کنیم و برای هر اتفاقی که درون جامعه می افتاد فکر می کردیم و قطعه ای برای آن می ساختیم. مثلا من آهنگ اتحاد را با مشاهده فضای ملتهب دانشگاه و برای آنکه هنوز یاد نگرفته بودیم چگونه باهم حرف بزنیم و با توجه به درک تجربه اتحاد واقعی ساختم چون ما می خواستیم با موسیقی به جامعه تعادل ببخشیم اما من و امثال لطفی هیچگاه تصور نمی کردیم که تا همین امروز باید از موسیقی و این هنر کهن ایرانی دفاع کنیم و سپر دفاعی موسیقی باشیم تا آن را از ما نگیرند چون تصور می کردیم قرار است آرامش بیشتری پیدا کنیم و رابطه تنگاتنگی با مردم داشته باشیم و در فضای بهتری آثار خلاقه بیشتری تولید کنیم اما وقتی تمام عمر یک هنرمند در دفاع از هنرش بگذرد و همیشه یک سپر جلو او باشد از خیلی چیزها غافل می شود و من اینجا می خواهم از کسی مثل لطفی قدردانی کنم که تا وقتی که در ایران بود برای موسیقی و برای ایران جنگید. باید بپرسیم چرا او برای مدتی به خارج کشور رفت و آیا ما نمی توانستیم او را نگه داریم؟ ما چه کردیم با امثال لطفی ها تا جایی که امروزه در هرجایی از دنیا اگر صحبت از مجوز شود هنرمندان احساس می کنند به آنها توهین می شود. مسئله ای که در مورد کسانی که عشقشان را به وطن خودشان را ثابت کردند غم انگیزتر است.
لطفی در آخرین دیدارها ۲۵ ساله شده بود
او سپس با اشاره به آخرین دیدارش با لطفی گفت: در آخرین دیداری که با لطفی داشتم و می توانست حرف بزند مثل یک لطفی ۲۵ ساله شده بود . مشتش را گره کرده بود و می گفت منم هستم . او تا آخرین لحظات دنیایی از شوق و زندگی بود و تا وقتی جان در بدن داشت با هر تفکری که داشت در نهایت عشق خودش را به مردم ابراز می کرد و همیشه مثل یک معلم بالای سر شاگردانش حضور داشت و مثل یک عاشق پیشه، عشق را به ما یادآوری می کرد. در هر صورت این روزهای تلخ می گذرد و همانطور که ما در حافظیه شاد می شویم، یا در مورد هر هنرمند دیگری حرف می زنیم احساس نمی کنیم او زنده نیست و هر کسی با هر فهمی وارد دنیای لطفی شود حس احیا، زنده شدن و سرزندگی به او دست می دهد. ما واقعا زنده بودن لطفی را لمس می کنیم. حس و نگاه لطفی به مردم در تمامی آثارش مشهود است من افتخار می کنم که الان دارم از دوست قدیمی خودم صحبت می کنم.
هنر واقعی تاریخ مصرف ندارد
علیزاده در پایان به جوان ها توصیه کرد ریشه های فرهنگی خود را بشناسند و به آن اهمیت بدهند و افزود: هنر واقعی هیچگاه تاریخ مصرف ندارد؛ هنر هم مدرن و کلاسیک ندارد. هر چیزی که از دل برآید و همراه با آگاهی باشد ماندگار است البته می تواند فرم ارائه آن مدرن یا کلاسیک باشد اما اگر نشناخته ریشه ها را کنار نگذارند؛ این نگاه که این روزها هم دامن موسیقی ما را گرفته است به موسیقی ضربه می زند و از ریشه جداست و یک نت آن را کسی به خاطر نمی سپارد اما بداهه نوازی های امثال لطفی را هم مردم به خاطر خواهند سپرد و او در ذهن های ما جاودانه است.
میراث فرهنگی این کشور منم، این ساز از آن شما
در ادامه صحبت های استاد محمد رضا درویشی آهنگ ساز، پژوهشگر و مولف دایره المعارف سازهای ایران درباره لطفی در نماهنگی پخش شد. درویشی از دوران هم نشینی ۱۰ ساله خود با لطفی صحبت کرد و گفت: هیچ کس را در موسیقی ایران سراغ ندارم که این قدر برای موسیقی و اشراف به تمامی تکنیک های گذشتگان موسیقی ایران و سبک های نوازندگی تار و سه تار مشقت کشیده و صبوری کرده باشد و و آنقدر نبوغ داشته باشد که صاحب سبکی در نوازندگی تار و سه تار شود که از دوره قاجار به بعد بی بدیل بوده و سبکهای ماندگاری را از خود به جا بگذارد. نکته بارز این نماهنگ آنجا بود که درویشی یاد کرد از لحظه ای که محمد رضا لطفی می خواست از ایران خارج شود و مسئولین فرودگاه به تار :یحیی” او ایراد می گیرند و می گویند این تار میراث فرهنگی است و اجازه خارج کردن آن را از مرز ایران به لطفی نمی دهند . لطفی در جواب می گوید میراث فرهنگی این کشور منم که دارم از این کشور می روم و این تار از آن شما…
پس از پخش این نماهنگ گروه همنوازی از هنرمندان اصفهانی به سرپرستی فرشید جم قطعاتی از آثار استاد محمد رضا لطفی نواختند. در پایان مراسم نیز استاد علیزاده همه را غافل گیر کرد و به یاد یار دیرینش سه تارش را کوک کرد و دقایقی با بداهه پردازیی و شاهکار موسیقیایی اش زخمه ها را بر گرامیداشت لطفی بر سه تارش نواخت تا بگوید بی تو این ساز ندارد لطفی…
دیدگاهتان را بنویسید