موسیقی ایرانیان – امیر اثنی عشری: این یادداشت قبل از پرکشیدن استاد نوشته شده بود، برای «بزرگداشت» ایشان نه «یاد بود»… تغییراتی در آن داده شد و فعل های «هست» به «بود» تغییر یافت…
جناب محمدرضا لطفی هنرمندی بود چند بعدی. تسلط بی مانندش بر گنیجینه تاریخی به جای مانده از موسیقی دستگاهی و ردیفی ایران، او را به بخش مهمی از حافظه تاریخی موسیقی دستگاهی ایران تبدیل نمود و از آنجا که آب را از سرچشمه اش نوشیده بود، به حق نسل های بعدی خود را آب رسان بوده است.
ایشان محضر استادانی چون برومند، شهنازی، عبدالله دوامی، سعید هرمزی، یوسف فروتن، را به شکل مستقیم درک کرده بود و از آنان نکته ها آموخته و از بسیاری دیگر چون درویش خان، میرزاها، بنان، تاج، ادیب، مجد و …. به شکل غیر مستقیم بهره ها برده، که این همه را می توان در نوازندگی، ساخته ها و فهم دقیق و جامع او از ماهیت موسیقی ایرانی دید و شنید. برخی از مهمترین ویژگی های ساز لطفی عبارتند از سوال و جواب های هدفمند، مضراب های شمرده، چپ و راست های شفاف، ریزهای گویا و بدون فشار، استفاده معنادار ازدراب های چپ، بهره گیری از تمام امکانات صوتی ساز، استفاده از ریتم های ادواری و … .
محمدرضا لطفی بازسازی و رجوع به گذشته را نه عقب گرد، که دورخیزی برای حرکت درست و رو به جلو و محملی برای خلق اثر با پشتوانه ای غنی می دانست. از این روی بخش ویژه ای از عمر خود را به بازسازی و تحلیل آثار بزرگان ساز و آواز صرف کرده بود. استادانی چون درویش خان (در به یاد درویش خان با آواز نصرالله ناصحپور)، بانو قمرالموک وزیری (بازسازی آوازهایی از قمر با آواز هنگامه اخوان) طاهرزاده ( به یاد طاهرزاده با آواز صدیق تعریف و پاسداشت از شیوه طاهرزاده با آواز نگارنده و گروه بازسازی شیدا) ظلی (یادواره ظلی به همراه سجاد مهربانی و گروه بازسازی شیدا) و … بخشی از تلاش های ستودنی او بود.
اوج خلاقیت در موسیقی ایرانی را باید در «بداهه نوازی» جستجو کرد، که همواره این اصل در موسیقی ایرانی شاخصی برای سنجش میزان توانایی نوازندگانقلمداد می شود.یک بداهه نواز باید طیف گسترده ای از نغمات، جملات و ریتم ها را در ذهن داشته باشد، تا با استفاده از آنها و به کمک خلاقیت و ذوق شخصی خویش، به مقام خلق و آفرینش در لحظه دست یابد. ایشان خود می گویند: «هنر بداهه در اوج، باید بدون برنامه ریزی و به شکل آزاد صورت پذیرد؛ این رهایی موقعی به جاست که نوازنده دوره آموزشی را به خوبی گذرانده و از ذوق نغمه پردازی عاری نباشد».
استاد محمدرضا لطفی با تسلط بر ردیف دستگاهی و نیز به مدد بازسازی آثار استادان و مهمتر از همه اینها، با ذوق و خلاقیت شخصی خویش به بداهه نوازی چیره دست در موسیقی ایرانی تبدیل شده بود. گواه این مدعا آثاری چون «گریه بید»، «چهارگاه»، «همیشه در میان»، «خموشانه»، «پرواز عشق» و … می باشد. که در عین دارا بودن ویژگی ها و چارچوب های اصلی موسیقی رسمی و دستگاهی ایران، از ذوق سرشار او در خلق در لحظه و به عبارت دیگر «آن» حکایت دارد.
در عرصه اجتماعی و گروه نوازینیز لطفی، پس از تاسیس گروه شیدا در سال ۱۳۵۴، به بازخوانی و اجرای دوباره آثار گذشتگان پرداخت. مدتی بعد کانون موسیقی چاووش را با همکاری هنرمندانی چون حسین علیزاده، پرویز مشکاتیان، علی اکبر شکارچی و … راه اندازی کرد و در کنار دوستانی چون هوشنگ ابتهاج، محمدرضا شجریان، شهرام ناظری،جریانی شگرف به نام «چاوش»را به وجود آورد، که تحولی همه جانبه را در دوره خود و نیز نسل های بعدی گذاشت؛ به طوری که هنوز به وضوح می توان ردپای این جریان سازی را در آثار گروه های دیگر موسیقی مشاهده کرد. بخشی از این تغییر و دگرگونی در ساختار مرسوم موسیقی ایرانی را در چاوش ۶ و ۸ می توان شنید، که علاوه بر تغییر در پایه های ریتیمیک، فرم و ادوار و تحرک اکسنت ها، تغییر عمده ای نسبت به اجرای پیوسته فرم مرسوم و کلاسیک پیش درآمد، چهارمضراب و آواز و تصنیف و رنگ ایجاد نمود. این تغییرات علاوه بر مقتضیات اجتماعی زمان خلق اثر و شناخت درست از مخاطب، از ذوق و تسلط چشمگیر او بر موسیقی ایرانی حکایت می کند.
استاد محمدرضا لطفی در سال ۱۳۶۴ در حالی که قصدی برای ماندن در خارج از کشور نداشت از ایران خارج شد و اتفاقات و حوادث روزگار به گونه ای رقم خورد که تا سال ۱۳۸۵ که برای همیشه به ایران بازگشت، دور از وطن، به معرفی موسیقی ایرانی، برگزاری کنسرت های متعدد و نیز تربیت شاگردان همت گمارد. در پر کاری او همین بس که در آن دوران بیش از ۴۵۰ کنسرت به صورت بداهه اجرا نمود، که برخی از آنها توسط موسسه آوای شیدا منتشر شده و بسیاری دیگر هنوز مجال انتشار نیافته و در دسترس علاقه مندان قرار نگرفته است.
در کنار اینها شاید به جرات بتوان گفت محمدرضا لطفی با انتشار چندین دوره کتاب به نام «مقالات شیدا» همچنین نامه شیدا (نشریه داخلی موسسه آوای شیدا) یکی از پرکارترین موسیقی دانان ایرانی در عرصه پژوهش و تحقیق بود. به همه این ها باید برنامه های رادیویی «تاریخ موسیقی» و «شناخت موسیقی دستگاهی ایران» اشاره کرد که هر یک منبعی کم نظیر برای علاقه مندان و هنرجویان موسیقی ایرانی است.
استاد محمدرضا لطفی پس از بازگشت به ایران و رونق دوباره مکتب خانه میرزا عبدالله به شکل خستگی ناپذیر، از هشت صبح تا هشت شب، در مکتب خانه و آوای شیدا به تدریس، تحلیل ردیف، انتشار آثار صوتی و تصویری و مکتوب و هدایت گروه های سه گانه شیدا مشغول شد.
بنده نیز این افتخار را داشتم که از سال ۸۵ در کلاس های تحلیل ردیف سازی، کلاس های آواز پیشرفته و نیز گروه بازسازی شیدا، نزد ایشان مشق عشق و هنر نمایم. همه کسانی که حتی دوره ای کوتاه از کلاس های ایشان بهره برده اند اذعان می کنند که محمدرضا لطفی دید و تحلیل تازه ای از ردیف موسیقی دستگاهی ایرانی را به هنرجویان ارائه می دهد و زیبایی شناسی نهفته در نغمات را نزد ایشان به شکلی متفاوت، درک و تجربه کرده اند.
در پایان ضمن تسلیت فقدان آن بزرگ مرد به همه موسیقی دانان و علاقه مندان ایشان، شعر دوست و یار دیرینش «هوشنگ ابتهاج» رابا خود مرور می کنم:
پیش ساز تو من از سحر سخن دم نزنم
که زبانی چو بیان تو ندارد سخنم
ره مگردان و نگه دار همین پرده ی راست
تا من از راز سپهرت گرهی باز کنم
صبر کن ای دل غمدیده که چون پیر حزین
عاقبت مژده ی نصرت رسد از پیرهنم
چه غریبانه تو با یاد وطن می نالی
من چه گویم که غریب است دلم در وطنم
همه مرغان هم آواز پراکنده شدند
آه از این باد بلاخیز که زد در چمنم
شعر من با مدد ساز تو آوازی داشت
کی بود باز که شوری به جهان در فکنم
نی جدا زان لب و دندان جه نوایی دارد؟
من ز بی همنفسی ناله به دل می شکنم
بی تو آری غزل «سایه» ندارد «لطفی»
باز راهی بزن ای دوست که آهی بزنم
دیدگاهتان را بنویسید