موسیقی ایرانیان – سودا مولائی: آلبوم موسیقی بی کلام «دُروج» به آهنگسازی سهیل مخبری توسط موسسه «آوای باربد» در تابستان امسال منتشر خواهد شد، این اثر مجموعه ایست که با بافت و فرمی چند صدایی برای سازهای زهی کمانی (آرشه ای) ایرانی، بر اساس و در قالب موسیقی ملی ایران آهنگسازی، نوازندگی و تنظیم شده است؛ به همین بهانه گفتگویی با سهیل مخبری داشته ایم که در ادامه می توانید این مصاحبه را دنبال کنید.
هشت یا نه ساله بودم که اولین تمایلات جدی من نسبت به موسیقی شکل گرفت، در ابتدا بیشتر جذب مسائل ریتمیک موسیقی بودم و علاقه مند به ساز های کوبه ای اما بعد از گذشت یکی دو سال موسیقی رو با ساز سنتور و بعد از آن با ویولن ادامه دادم و شانزده ساله بودم که کمانچه را به عنوان ساز تخصصی ام انتخاب کردم .
فضای خانوادهی شما چهگونه بود؟ چهقدر خانواده موجب پیشرفتتان شد؟
در واقع خانواده بود که باعث شروع آن اشتیاق اولیه شد. موسیقی در خانواده ای که من در آن متولد شدم نقش پررنگی داشت، تشویق هم از طرف پدر و هم از طرف مادر بعد از اطمینان به این مسائله که این عشق و اشتیاق به موسیقی زودگذر نیست به صورت کاملا جدی تا همین امروز هم ادامه داشته، طوری که من حتی برای تحصیل در دانشگاه هم مشکلی نداشتم و رشته مورد علاقه ام که موسیقی بود را تحصیل کردم.
از کودکی موسیقی را یک حرفه و شغل میدانستید؟
با نگاهی اقتصادی وارد موسیقی نشدم، شاید هم طبیعی نبود اگر میشدم، چون کودک بودم و عاشق موسیقی. اما بعد از چند سالی که به صورت جدی وارد عرصه ی کار و تولید شدم تصور اینکه در آینده موسیقی به صورت شغل اصلی من در خواهد آمد برایم تصور ملموس تری شد. درست هم همین است، نه برای من بلکه برای هر هنرمندی، هنر اوست که باید توانایی داشته باشد منبع درآمد او برای گذران زندگی اش باشد. من اما حالا که در این مقطع زمانی هستم بیشتر به فکر تولید و ثبت ام. با نگاهی صرفا اقتصادی برای شروع مجموعه ای، دست به کار نمی شوم .
از اساتیدی که داشته اید، کدام یک بیشتر به درک موسیقاییتان کمک کرد؟
من فرصت استفاده از وجود اساتید زیادی را در دانشگاه و خارج از دانشگاه داشتم. که هرکدام از این بزرگواران به نوعی در رشد و به وجود آوردن درکی که امروز از موسیقی دارم سهیم بوده اند. استفاده از محضر استاد اردشیر کامکار و داشتن رابطه ای خوب با ایشان به عنوان یک نوازنده کمانچه از همان ابتدا برای من مهم و با اهمیت بود که خوشبختانه در نهایت به حضور معنوی ایشان در آلبوم اول من هم منجر شد. که باعث خوشحالی بسیار است برای من. وجود اساتید بزرگی همانند آقایان وارطان ساهاکیان، محمد مقدسی، محمدرضا تفضلی، امیرمهیار تفرشی پور و خیلی از بزگان دیگرهم در دانشگاه بود که تاثیرعمیقی در بالا بردن سطح علمی من داشت.
بعضی استادان به شاگردهای خود می گویند تحصیلات دانشگاهی (در هر رشته ای، حتی موسیقی) مانع تمرکز فرد روی زمینه ی تخصصی اش در موسیقی می شود و پیشنهاد می کنند که دانشگاه را رها کنند. بسیاری از شاگردان هم تحت تأثیر حرف استادها، دیگر تحصیلات دانشگاهی خود را ادامه نمی دهند. به شما هم چنین گفتند؟ به طور کلی موسیقی در روند تحصیل شما (از کودکی و نوجوانی تا دانشگاه) تأثیر منفی نگذاشت؟
به هیچ وجه. خوشبختانه هیچوقت موسیقی باعث مشکل در تحصیلات ابتدایی و متوسطه ام نشد. حتی خیلی از اوقات باعث اتفاقات خوبی هم در مدارس میشد . خاطرم هست از طریق همین مدارس بود که سه سال متوالی در مسابقات کشوری موسیقی شرکت کردم و در همان مسابقات بود که رتبه های اول نصیب من و خیلی از همکاران امروز ام شد . در دانشگاه هم که حضور داشتم برای تحصیل موسیقی بود و نه چیز دیگر ، کسی ممانعتی نمیکرد .
گفته اید فعالیت های زیادی با آهنگسازان ایرانی در داخل و خارج از کشور داشته اید که نتیجه آن ضبط و اجرای آلبوم های متعددی بوده که در بازار موسیقی کشور موجود است، لطفا در این زمینه توضیح دهید.
بله، فکر میکنم از شانزده یا هفده سالگی بود که رسما شروع به همکاری با آهنگسازان و گروه های مختلف موسیقی کردم . در آن زمان اشتیاق بیشتری از امروز نسبت به همکاری با گروه ها و آهنگسازان دیگر داشتم . اما اتفاقات غلط و ناخوشایند بیشتر بودند تا لحظات زیبا و خاطره انگیز، شاید انگیزه اصلی من هم برای شروع به ضبط و انتشار آثار شخصی ام ، همین مسائله بود . اما به هر حال همکاری هایی هم بودند که باعث رضایت میشدند که نتیجه اش چند آلبوم و خاطره ی چندین کنسرت است که باقی مانده و امیدوارم شرایط مثل گذشته شود.
بسیاری از هنرمندان برای معرفی کردن خود به شنوندگان موسیقی با صدا و سیما همکاری میکنند. قبلاً ـ چه پیش از انقلاب و چه پس از آن ـ هم شاهد همکاری اساتید مطرح از جماه استادان آواز مانند شجریان و ناظری و تعریف و دیگران با رادیو و تلویزیون بوده ایم (بگذریم از انتقادات این هنرمندان به صدا و سیما). مسلماً اگر فعالیتشان در رادیو و تلویزیون نبود، به این شهرت نمیرسیدند. آیا تصمیم به همکاری با صدا و سیما ندارید؟
حضور در صداوسیما یا تلویزیون ملی هر کشور، برای هنرمندان آن کشور و مخصوصا برای آن رسانه ی ملی افتخاری ست. نقشی که صدا و سیما در عمق دادن به فرهنگ دارد، نقشی مهم و مثال زدنی ست اما در این سالها فرصت همکاری جدی و شخصی با تلویزیون را نداشتم اما حالا که هم شرایط برای من بهتر شده و هم فضای تلویزیون رو به بهبودی ست که قطعا یکی از گزینه ها هم حضور و شرکت در این برنامه ها و تلویزیون خواهد بود.
به نظر شما سهم موسیقی اصیل ایرانی در تلویزیون فقط یک ساعت در هفته ست و آن هم در شبکهی آموزش ـکه نسبت به شبکههای دیگر مخاطب کمتری داردـ یا نهایتاً پخش یک آواز و تصنیفی که پیشتر شنیده ایم در شبکهی چهار؟ برنامهی «دستان» هم فقط بیوگرافی هنرمندان را کامل میکند. چرا نباید برنامههای موسیقی ما حتی نصف برنامههای آشپزی هم نباشد؟
قطعا سهم موسیقی اصیل بیشتر از این هاست و البته که باید باشد. شما در این زمینه مستقیما با فرهنگ این کشور مواجه اید. موسیقی ایرانی بخشی جدانشدنی از زندگی و فرهنگ ماست. در روزمره ترین اتفاقات زندگی هم میشود وجودش را حس کرد و لذت برد. از ساده ترین ترانه ها و ملودی های محلی تا عمیق ترینِ قطعات و اجرا ها، همگی بخشی ماندگار در فرهنگ ماست . حتی اگر تلویزون هم به اندازه ی کافی به این بخش نپردازد ، خواهان موسیقی خود خواسته ی خودش را پیدا و تامین میکند ، شما شاهد هرچه بیشتر شدن هنرجویان سازهای ایرانی هستید. اطلاعات و علاقه در حال بیشتر شدن است. و در این بین نباید از رادیو غافل شد . رادیو هنوز هم یکی از مهمترین رسانه های ست که موسیقی را به خوبی پوشش میدهد به راحتی میتوان گفت حداقل هفده تا هجده ساعت از روز در رادیو موسیقی پخش میشود، از هر نوع آن، و این موجب خوشحالی ست. اما قطعا اگر تغییرات جدیدی در نحوه زمان بندی پخش موسیقی ایرانی در برنامه های تلویزیون به وجود بیاید شرایط خیلی بهتر خواهد بود .
همانطور که خود نیز میدانید وجود یکسری محدودیتها باعث گردیده اند تا موسیقی ایرانی آنطور که باید نتواند جایگاه خود را در بین مردم پیدا کند. آینده موسیقی ایرانی را با توجه به شرایط کنونی موسیقی چگونه ارزیابی میکنید ؟ به نظر شما با این وضعیت آیا چراغ موسیقی ایرانی روشن خواهد ماند یا خیر ؟
چراغ موسیقی ایرانی همیشه روشن خواهد ماند . همانطور که در پاسخ قبل هم عرض کردم موسیقی ایرانی بخشی جدانشدنی از زندگی و فرهنگ ماست . اما امروز موسیقی ما در حال گذار است . گذار از این مرحله و مقطع کنونی به نقطه ی آرامش دیگری ، همانند موسیقی دهه شصت . من هنوز هم معتقد ام موسیقی ایرانی برای آن کسانی که عاشقانه درگیر این موسیقی اند جایگاه گذشته را دارد و خواهد داشت . شما به هر حال عاشقانه پدرتان را دوست دارید حتی اگر گاهی ضعیف و گاهی قوی باشد . قضیه موسیقی ما هم امروز ، همین است . من بسیار خوش بین ام به آینده موسیقی ایران در همین چند سال نزدیک پیش رو .
به نظر شما چرا موسیقی اصیل ما مدتی ست بین مردم کمتر مخاطب دارد؟ آیا سبکهای دیگر موسیقی از موسیقی ما پیشی گرفتند یا هنرمندان ما کمتر به نیاز جامعه توجه دارند؟ شاید هم مخاطب دیگر کمحوصله شده!
همه ی این گزینه ها ممکن اند. بله، هم میتوان گفت سبک های دیگر پیشی گرفته اند هم مخاطبان کم حوصله شده اند، که عیبی هم ندارد. موسیقی ایرانی وظیفه اش همیشه راضی، خوشحال یا حتی غمگین نگه داشتن مردم نیست، ذات این نوع موسیقی و گوش فرا دادن به آن نه فقط در ایران بلکه در همه جای دنیا با در نظر گرفتن حال ، زمان و مکان است که قابل درک میشود وگرنه این نوع موسیقی اصلا این نمی شد. به طور مثال در هند؛ هم موسیقی مدرن امروزی رایج است و هم کنسرت های موسیقی اصیل شان. این مردم اند که انتخاب میکنند و تا همیشه، هم سلایق شان متفاوت باقی خواهند ماند و هم نیاز هایشان.
یکی از مشکلاتی که گریبانگیر ناشران و هنرمندان شده، کپیرایت است که رعایت نکردن آن در کشور، همواره باعث شده بسیاری از آلبومهای موسیقیمان یا به احتمال فروش کم در خارج از کشور توزیع شود، یا در گنجهی اتاق کار هنرمند خاک بخورد. از طرفی بسیاری از شنوندگان موسیقی در توانشان نیست مثلاً کنسرت چکناواریان و ناظری ـکه سالهاست به صورت زیرزمینی دست به دست شدهـ را بخرند هیجده هزار تومان. به نظر شما گران بودن این آثار سبب روی آوردن مردم به نسخههای غیر اصلی نمیشود؟
گرانی محصولات فرهنگی ، محصولات خوب فرهنگی ؛ در همه جای دنیا رایج است ، شما همیشه مبالغ بالایی برای آثار اورجینال پرداخت میکنید . در ایران هم شرایط به همین سمت است . با این تفاوت که در خارج از کشور درصد کمی از مردم هستند که اگر مثلا توانایی خرید اثری را ندارند به دنبال کپی آن باشند ، اما در ایران متاسفانه این آمار بالاتر است ، با این حال فرهنگ سازی های خوبی صورت گرفته و شرایط از گذشته بهتر شده . در مورد گران بودن این آثار هم شاید بتوان گفت که هم موئلف بی گناه است و هم ناشر ، چون این هزینه های تولید و پخش است که در همه ی دنیا افزایش پیدا کرده ، به هر حال این مسائله تولید یک جنبه ی اقتصادی هم دارد که بسیار هم مهم است و نمی توان آن را نادیده گرفت ، خالق اثر هم از مردم است و دارای نیازهای مالی ، ناشر هم همینطور . پس بهتر استبرای آثاری که خود و خالقشان را دوست داریم کمی بیشتر از بقیه آثار هزینه کنیم .
در مورد آلبوم بی کلام «دُروج» که به تازگی در بازار منتشر خواهد شد، توضیحاتی برای علاقهمندان بدهید.
آلبوم دُروج ، همانطور که در خبر های قبلی هم آمده ، اولین اثر مستقل من در زمینه ی آهنگسازی ست . من از سالها پیش ، شاید بتوان گفت از دوران دبیرستان بود که بعضی از قطعات این آلبوم را ساخته و پرداخته داشتم ، اما فرصت ضبط و مهم تر از آن انسجام بخشیدن به قطعات تا سال گذشته فراهم نشده بود . از طرفی برنامه من برای انتشار آلبوم دُروج مصادف شدن انتشارش با فارق التحصیلی ام از دانشگاه بود که خوشبختانه محقق هم شد . آلبوم به زودی و ظرف یکماه آینده در بازار موسیقی کشور موجود خواهد بود . این مجموعه شامل نه قطعه ی بی کلام است که در سه بخش مجزا اجرا شده . تمامی سازهایی که در مجموعه حضور دارند توسط من اجرا شده اند و به گفته ی اساتید عزیزی مثل آقایان اردشیر کامکار ، احمد پژمان و محمدرضا تفضلی ، بافتی تازه و نو را ارائه میدهد . استفاده ی متفاوتی نسبت به آثار گذشته که در همین ژانر موسیقی بوده اند از سازها شده که به زودی شنیده خواهد شد .و امیدوارم این مجموعه قدم مثبتی باشد در زمینه کمانچه و قیچک نوازی ایران .
در خبرها داشتیم که اردشیر کامکار برای این اثر یادداشتی نگاشته است که در کنار آلبوم منتشر خواهد شد، در این زمینه توضیح می دهید؟
در مورد نوشته آقای کامکار — من از ابتدا به حضور استاد کامکار در این مجموعه فکر کرده بودم ، که خوشبختانه در نهایت این مهم اتفاق افتاد و از لحاظ معنوی پشتوانه ای شد بسیار قوی برای من . در همان قدم های اولِ ضبط ، ایشان را در جریان روند کار قرار داده بودم و مثل همیشه با دلرگرمی از طرفشانمواجه شدم . در جلسات اول قطعات ” تبار” ، “رستاخیز” و ” اردی بهشت ” بود که به گوش ایشان رسید و در نهایت هم کل آلبوم که نظر مساعدشان رو در پی داشت . همانطور که از ابتدا نیز قصد من استفاده ای نو از امکانات صوتی کمانچه و مخصوصا قیچک بود ایشان هم بعد از شنیدن کار بر همین عقیده بودند و این برای من بسیار باعث خوشحالی بود چون به رُک بودن استاد نیز آشنایی دارم. و در نهایت هم به پیشنهاد خود استاد متنی نوشته درباره کل مجموعه که به صورت دقیق تری به نقاط مختلف کار نگاهی دارد و مجموعه را به چالش میکشد . و در انتها برای من ، به عنوان یک شاگرد و نوازنده کمانچه ،شاید هیچگاه در آن روزهایی که نوجوان بودم و با عشق و شعف درکلاس هایش حاضر میشدم ، حتی تصور اینکه روزی همانند امروز ، دست نوشته ای از او ، اعتباری باشد ، برای اولین آلبومی که منتشر میکنم ممکن نبود اما حالا خوشحالم که این افتخار، نصیب ام شده .امید که توان جبران زحمات این بزرگوار را داشته باشم.
دیدگاهتان را بنویسید