امیر ارجینی از ترانه سراهای قدیمی و سرشناس حوزه موسیقی پاپ در کشور است. او سابقه همکاری با بسیاری از چهرههای سرشناس پاپ را در کارنامهاش دارد و البته آثارش با صدای محسن چاوشی همیشه جزو پرطرفدارترین و بهترین آثار او بوده و هست. آثاری که بسیاری از اهالی موسیقی همواره از این قطعات بعنوان آثاری قابل احترام و پرطرفدار یاد کردهاند.
ارجینی یکی دو سالی هست که وارد عرصه خوانندگی هم شده و همین موضوع و اتفاقات حول و حوش این هنرمند بهترین بهانهای بود که پس از مدت ها سراغش برویم.
* این روزهای امیر ارجینی چطور میگذرد؟ در زمینه ترانه سرایی و خوانندگی جدیدترین فعالیتهایتان چیست؟
در کار خوانندگی ۲-۳ کار ملودی درحد ماکت که ساز بگیریم دارم و فعلا درگیر مسائلی هستم که آن را انجام نمیدهم. در بخش ترانه هم این روزها مستقیما با آهنگسازها بیشتر کار کردهام و نه با خواننده ها. با بابک مافی، پدرام کشتکار، بهنام ابطحی و علیرضا افکاری، دوستانی که بیشتر آهنگساز هستند کار کردهام. از سرنوشت ترانهها که قرار است چه کسی بخواند معمولا در ابتدا آگاه نیستم تا بعدا که کار ساخته میشود و دوستان مشورت میکنند که این آهنگ به صدای چه کسی میآید و بعد کار را واگذار می کنیم. من فکر می کنم این کار که مستقیم با آهنگساز کار کنیم جالبتر است. البته بعضی از خوانندهها هم هستند که آهنگساز هستند و داستان دیگری دارد. ولی اینکه شما با خوانندهای که آهنگساز نیست در ارتباط باشی آنقدری لذت بخش نیست که با آهنگساز کار کنی. آهنگساز حرف ترانه سرا را بیشتر میفهمد و تعامل بیشتری دارند و راحتتر با هم ارتباط برقرار میکنند و کار بهتری صورت میگیرد.
* چه واکنشهایی از ورودت به فضای خوانندگی داشتی؟ اطرافیان و کارشناسان و اهالی موسیقی و همکاران و دوستانت چه نظری داشتند؟
ما که دوستداری نداریم. شاعران که دوستداری ندارند. کلا در ایران همیشه یک عده آدم هستند که نشستهاند تا نسبت به همه عکس العمل نشان دهند. فرقی نمیکند که آن شخص محمدرضا گلزار باشد یا کس دیگری. بدون اینکه از پیشینهی شخص خبر داشته باشند عکس العمل نشان میدهند که چرا شما که در این حوزه فعالیت میکنید در حوزه بعدی هم فعالیت دارید. هیچکس در حوزه خوانندگی به هیچ خوانندهای خرده نگرفته که چرا شما شعر میگویید. خیلی از خوانندههای ما خودشان شعر میگویند و پر از غلط ها و ایرادهای فنی است. ولی هیچ کدام از مخاطبان نیامدهاند که بگویند چرا شما شعر میگویید. هیچوقت به هیچ آهنگسازی نمیگویند که چرا شما میخوانید ولی همیشه به شاعران میگویند. البته بگویم که در ابتدا و دو سال پیش که اولین آهنگم را منتشر کردم جبهه ی مخالف زیاد بود. طبیعتا همکاران دیگری که ترانه می گویند و کار خوانندگی کرده اند این واکنش ها را دیده اند و فرقی نمی کند که اسمشان در چه حد و اندازهای بوده و طبیعتا این واکنشها را دیدهاند. چون خیلیها در صحنه حاضر و آماده اند که این حرف ها را بزنند. البته الان خیلی کمتر شده و مثلا از هر ده تای قبلی یکی است که در محیط مجازی پیام بدهند. درحالیکه من در این مرحله هم درحال تجربه کردن هستم. زمانی در زمینه شعر هم درحال کسب تجربه بودم و کسی آن مرحله ها را ندیده ولی دنیای خوانندگی به گونهای است که تجربههایی که میکنی تا به نقطه ایده آل برسی را همه میشنوند.
* معمولا درمورد تو و اهورا ایمان من در جاهای مختلفی میشنوم که حضور آهنگسازها، تنظیم کنندهها و بعضا ترانه سراها در حوزه خوانندگی را به یک نوع سرخوردگی تعبیر میکنند. مثلا یک کار امیر ارجینی یک مگاهیت برای خواننده دیگری می شود و سرنوشت زندگی آن خواننده را عوض میکند. ولی از این طرف یک نوع سرخوردگی به سراغ ترانه سرا میآید و دوست دارد این تجربه و شهرت و اعتبار به جای مطرح شدن خواننده دیگر خودش را مطرح کند. آیا موافق این نظر جمعی برخی از فعالین حوزه موسیقی هستی؟
درمورد آقای ایمان که دوست ما هستند من اظهارنظری نمیکنم ولی درمورد خودم بگویم که اگر نخوانم آن سرخوردگی از بین میرود؟ مثلا ارج و قربی که باید به یک ترانه سرا گذاشته شود توسط خوانندههایی که زندگیشان عوض شده گذاشته میشود؟ من این را قبول ندارم. اولا وقتی یک کاری میگیرد و موفق میشود عوامل مختلفی در آن کار تاثیر دارند. ترانه سهم زیادی در موسیقی باکلام دارد و هیچکس نمیتوان آن کار کتمان کند. ولی اصلا مسئلهای نیست. وقتی کسی ۱۴- ۱۵ سال از عمرش را در زمینه موسیقی و مخصوصا ترانه گذاشته است و این درست که نوشتاری است ولی با موسیقی عجین شده خیلی این اتفاق میافتد. من در پروژه سنتوری با محسن چاوشی خواندهام و اسمم هم در تیتراژ به عنوان همخوان هست. من این ذوق را داشتهام و اگر محسن به یاد داشته باشد من سال ها پیش این دغدغه را داشتم که بخوانم ولی به دلایلی از ان دور شدم. من میگویم این سرخوردگی همیشه وجود دارد. من از مردم توقع ندارم که به یک هنرمند که کارش نوشتن است احترام بگذارند. من هیچوقت سرخورده نیستم چون به نوشتنم غرور دارم. اگر این روزها اسم من را کنار خواننده های برند کمتر دیده اید به خاطر این است که کارهایی که دوستان دیگر میکنند را نمیکنم. من هیچوقت به هیچ خوانندهای پیشنهاد کار ندادهام و می توانید این را تیتر کنید که نمی توانید یک نفر را پیدا کنید که من به او پیشنهاد داده باشم بیا و این کار را بخوان.
* مکانیسم تولید آثار تو چگونه است؟ اول ترانه خلق میشود و بعد به سراغ آهنگساز میروی؟ مکانیسم مورد علاقه امیر ارجینی چیست؟
برای خودم که همه جوره بوده است. دوستانی در فضای مجازی زیر پستهای من یا پیامهای خصوصی میگویند که شما چرا کم کار شدهاید؟ من از سال ۸۶ تا الان که ده سال است زندگیام از راه نوشتن میگذرد و اگر آدم کم کاری بودم حتی الان نمیتوانستم نان خشک بخورم. پس من کار میکنم اما چون عمده کسانی که در فضای مجازی من را دنبال میکنند به خاطر کارهایی است که من با محسن انجام دادهام بیشتر دوست دارند آنجا اسم من را ببینند. هنوز بعد ۸ سال زیر پستهای من مینویسند چرا با محسن کار نمیکنی و کاش شما دوباره باهم کار کنید.
* سوالشان هم سوال به جایی است. شما بهترین تجربهها را باهم داشتید و بهترین دوران را باهم گذراندید و مگاهیتی به اسم سنتوری آمد. اتفاقی که بین شما افتاد و هیچوقت هم عنوان نشد که چرا امیر ارجینی و محسن چاوشی دیگر باهم کار نمیکنند شاید تا ابد این سوال میماند. چرا یکبار جواب نمیدهید تا این حواشی تمام شود؟
چرا همه از امیر ارجینی جواب میخواهند و چرا از محسن جواب نمیخواهند؟ چرا همیشه شاعر و ضعیفتر باید جواب بدهد. ضعیف از این لحاظ میگویم که در رسانه برد با کسی است که طرفدار بیشتری دارد. معمولا در این سال ها هروقت که مصاحبه کرده ام یک دلخوری کوچیکی از آن درآمده است که دوستان بزرگش کردهاند . برای اینکه منظور من چیز دیگری بوده و دیگران برداشت دیگری می کنند. دوستان بیایند و صحبت کنند شاید ما نکته مثبتی از آن دربیاوریم. همه از من این را میخواهند ولی اگر این اتفاق را دوست دارند راه دیگری هم هست.
* محسن چاوشی عکس مشترکی با تو منتشر کرد و همه فکر کردند این همکاری دوباره صورت گرفته است.
برای جام جهانی قبلی کاری برای محسن روی ملودی نوشتم و بعدا کار کنسل شد. حقیقتا شاید نه من و نه محسن زیاد پیگیری نمیکنیم و این مسئله جدا میماند. دوستانی هم هستند که علاقه ندارند امیر ارجینی باشد.
* کارهایی که قبلا با خوانندهها داشتی اثری بوده که از ته دل دوستش داشته باشی و بگویی کاش خودم آن را می خواندم؟
من همین الان هم ترانه و ملودیهایی با بابک مافی دارم که به نظرم در حوزه ملودی بینظیر هستند و با اینکه بابک آنها را ماکت خوانده اطرافیان من میگویند تو که میخوانی چرا از اینها نمیخوانی. خیلی زیبا و دوست داشتنی هستند ولی به صدای من نمیآیند. بی تعارف بگویم خیلی از آن ها در توانایی من نیست که بخوانم. گام بالا و مدلاسیونهای زیادی دارند و ما نمیخواهیم که مردم را گول بزنیم. ما درحد توانایی خودمان میخوانیم. یک خواننده حرفهای که از ۱۶ سالگی شروع به خواندن کرده نیستیم و من دوست دارم هرکسی که این کارها را میخواند اتفاقات خوبی برای این آهنگ ها بیفتد. اینکه بگویم دوست داشتم این کارها را خودم بخوانم واقعا اینگونه نیست. من دو کار با خواننده ای به نام احسان خلقی دارم که بچه اهواز است و خواننده خوبی است و چند کار از حسین غیاثی خوانده است. دو کار از من خوانده که این دو کار جز ده ترانه ای است که خودم دوست دارم و اگر کار پاپ گوش کنم صددرصد این ها را گوش میکنم. با اینکه هیت نشدهاند ولی این اواخر کاری به نام “سفر نرو” با حجت اشرف زاده داشتم که فید بک خوب و مثبتی از آن گرفتم. درحالیکه حجت دوست ۱۰-۱۲ ساله من است و با اینکه سالها باهم هستیم این کار اولین کاری بود که باهم داشتیم و این همکاری اینجا اتفاق افتاد.
* نسل جدیدی از ترانه سراها در حوزه موسیقی پاپ آمدند و خوب کار میکنند. ساده نویسی اولویت اکید این روزهای بازار شده که حتی برخیها از ان با لفظ ابتذال در ترانههای این روزهای موسیقی پاپ یاد میکنند. تو درمورد نسل جدید و فضای جدید ترانه در مخاطب موسیقی ایران چه ذهنیتی داری؟
ساده نویسی خیلی خوب است ولی اینها ساده انگاری مخاطب است. من خیلی موردها داشته ام که به من زنگ زده اند و گفته اند ترانه مثل فلانی میخواهند. من هم گفته ام اگر مثل آن می خواهی برو و از خودش بگیر. ساده نویسی و سهل نویسی قدرتی است که هرکسی آن را ندارد. ما در قرن هفتم سعدی را داریم که یکی از سهل و ممتنع نویس ترین شاعران ما بوده ولی از محتوا خالی نبوده است. سهل و ممتنع نویسی سعدی زبانزد است و یکی از شاعرانی است که من بسیار دوست دارم.
* تو میگویی اینها حرفی برای گفتن ندارند؟
خیلی هایشان ندارند. ببینید کار سنتوری و مخصوصا قطعه “سنگ صبور” قطعه ای است که من با افتخار پیش هر شاعر و غزل سرای به نامی در ایران میخوانم. آیا هیچ کدام از کارهایی که هیت شده اند را ترانه سرا می تواند پیش یک ادیب با افتخار بخواند؟ نمیتوانند. به خاطر اینکه اولا یک دوره کوتاهی دارند که میگذرد و بعد از مدتی فراموش میشود ولی کاری که پر از نکات فنی و ابداع و بیت های تازه و بکر است را با افتخار پشتش می ایستی و هرجایی از آن دفاع می کنی. الان همه ترانه می نویسند و ترانه نویس هستند. ترانه سراییدن خیلی فرق دارد. شعر است و وقتی مردم یک اثر موسیقیایی میشنوند شعر میشنوند و کسی که آن را نوشته به اسم شاعر قبول دارند. باید ببینیم آن آدم چقدر روی کاغذ درحد حتی یک خط کارش شعر است. این روزها کارهایی که از ادا و پز خالی باشند خیلی کم است. از هرچیزی پزش را داریم. پز روشنفکری، پز نیکوکاری و هر پز دیگری.
* در این به گفته برخی اهالی موسیقی «ابتذال این روزهای موسیقی پاپ»، مخاطب چقدر نقش دارد؟
من اسمش را ابتذال نمیگذارم چون بالاخره بخشی از جامعه این موسیقی را نیاز دارد. من میگویم کسی که آن را مینویسد انقدر هم نباید فهم و شعور مخاطبش را پایین در نظر بگیرد. مردمی که حافظ میخوانند میفهمند و نیاز نیست که انقدر سطحی برایشان نوشته شود. این را بگویم هر کاری که موفق میشود حتما نکتههایی داشته که موفق شده است. هیچ کار پوچی موفق نمیشود و من هیچوقت اینگونه به کسی نگاه نمیکنم و مطمئنا نکاتی داشته که موفق شده است. یا خواندن خواننده یا ملودی خیلی قوی و یا شعرش. یکی از این چند مورد یا بعضی مواقع همه اینها باعث گرفتن یک کار میشود.
* موج جدید مولاناخوانی در موسیقی ایران و پرداختن به اشکال کلاسیک در بین خواننده های پاپ خیلی مورد توجه قرار گرفته است. از علیرضا عصار و محسن چاوشی بگیریم تا بقیه. جالب است که بخشی از مخاطب هم این فضا را دوست داشته اند.
شما وقتی یک خواننده برند هستید هرکاری بکنید چه درست و چه غلط مخاطب خودت دوستش دارد. حتی اگر ته دلش هم راضی نباشد هیچوقت نه نمی گوید. مثل طرفداران یک تیم فوتبال که هر اشتباهی هم باشد تیمش را دوست دارد و سعی می کند نزد تیم حریف توجیه داشته باشد. اما این موج است. من فکر میکنم اگر خیام خوانی بین خوانندهها راه بیفتد خیلی جایگاه بیشتری دارد. چون سال هاست مولانا خوانی وجود دارد و فقط سبک و سیاق آن تغییر پیدا میکند و چیز جدیدی نیست که اگر کسی مولانا خواند بگوییم کار جدیدی کرده است و فقط به سبک و شکل جدیدی کار کرده است. ولی خیام خیلی مهجورتر بوده و شاید در آلبومی دو رباعی از او خوانده شده باشد. کار محسن و رباعی خیام که با شهاب اکبری موسیقی اش را کار کردند را خیلی بیشتر دوست دارم.
* من نمی دانم چقدر مایل به صحبت درباره محسن چاوشی هستی. من حس میکنم چون تو از اول بودهای و رصد این اتفاقها از سمت تو بکرترین حالت ممکن است.
اول صحبتم بگویم که صلاح مملکت خویش خسروان دانند. دوستان خودشان می دانند که باید چه کار کنند و من هیچوقت درمورد کارشان نظر نمیدهم مگر اینکه بخشی از کار باشم چون به فضای درونی آن ها نزدیک نیستم و نمی دانم الان چه اتفاقاتی برایشان رقم می خورد و فضای ذهنی شان چیست. شاید اتفاقاتی هست که بیشتر با این فضاها هم ذات پنداری میکنند. من فکر میکنم راجع به محسن صحبت نکنم بهتر است چون همیشه از آن برداشت منفی میشود که منظور من آن نیست.
* فکر نمی کنی سکوت هر دوی شما باعث این برداشت شده است؟ این نگاهی که منفی شده است خیلی غیر قابل درک است. شاید شما رفقای خوبی باهم باشید ولی این اتفاق انقدر منفی تلقی میشود که شاید سالیان سال در طول تاریخ درمورد آن اظهارنظر شود. نمیگویم در این مصاحبه گفته شود ولی به نظرم یک بار دونفر باهم بنشینید و حرف بزنید چون خاطراتی که با کلام و صدای شما بوده هیچ گاه از بین نمیرود.
من خواسته ام ولی این اتفاق نیفتاده است که دو نفری بنشینیم و باهم حرف بزنیم. دلیلش را هم نمیدانم. تلفنی باهم حرف زدهایم ولی من تلفنی خوشم نمیآید. طی مکالماتی که داشتهایم من خواستهام که دو نفری حرف بزنیم ولی این اتفاق نیفتاده است. یا خود محسن دوست ندارد این اتفاق بیفتد یا در اطرافیانش کسی هست که دوست ندارد این اتفاق بیفتد. ولی من خواسته ام چون هنوز که هنوز است طرفداران محسن به من لطف دارند و واقعا بامعرفت هستند و با احترام و ادب برخورد میکنند. من هم تا جایی که بتوانم جوابشان را می دهم ولی جایی که نتوانم جوابی بدهم عکس قلبی میگذارم که بدانند صحبتشان ادامه پیدا نکند بهتر است. از بی جوابی هم خسته شدم. جواب دارم ولی از جواب ندادن خودم هم خسته شده ام.
* درمورد آینده حرف بزنیم. کار و فعالیت جدیدی داری؟ آیا قرار است کتابی یا ترانهای منتشر کنی؟
مطمئن باشید یکی از خصوصیات من این است که پیگیرفعالیتهایم هستم. مطمئن باشید قضیه خواندن را رها نمیکنم و مثل بعضی دوستان که کاری را میکنند و اگر نگاه از سمت جامعه به آنها منفی باشد و فیدبک خوبی نگیرند کار را رها میکنند. من اینگونه نیستم و کارم را ادامه میدهم. درست است که با بضاعت مالی و زمانی و توانایی که دارم دیر به دیر این اتفاق میافتد ولی کوتاه نمیآیم و مطمئنم اتفاق خوبی که به دنبالش هستم یک روزی میافتد. درمورد کتاب بگویم که همین الان کتاب غزل من آماده است و میتوانم آن را چاپ کنم ولی باز هم صبر میکنم تا شاید یک سال دیگر این اتفاق بیفتد. کتاب ترانه ی جدید هم شاید تا ده سال دیگر چاپ نکنم ولی دوست دارم ترانه های سه کتابی که چاپ کرده ام را یکی کنم. سه انتشارات مختلف هستند و باید با هر سه صحبت کنم و کتاب را از آنها بگیرم و میخواهم آن را یک کتاب کنم.
* به عنوان صحبت پایانی درمورد جشن موسیقی ما و انتخاب بهترینها صحبت کنیم. نگاه کلی ات درمورد جشن موسیقی ما و انتخابها و نوع داوری ها را به ما می گویی؟
من بیشتر درمورد نوع داوری ها صحبت میکنم. سال ها پیش گفتهام وقتی از من و امثال من نظرسنجی میکنید دوستان ممکن است مغرضانه نظر بدهند و فکر میکنم این جشنواره هم مثل جشنواره های دیگر باید داوران مستقل داشته باشد و هر سال میتواند داوران تغییر کنند. پنج موزیسین خیلی خوب را انتخاب کنید که داوری بخش آهنگسازی را انجام بدهند. پنج شاعر خوب برای داوری بخش ترانه ها انتخاب شود.
* در آن صورت باز هم نسبت به انتخاب ها اعتراض می شود و می گویند سلیقه شخصی ۵ نفر بوده است.
در این قسمت ایرادی ندارد و یک کار اصولی انجام میشود. در جشنواره های دیگر هم این اتفاق می افتد و کسانی که برگزیده نمی شوند اعتراض می کنند که فلان داور با من مشکل دارد. داوری یک سلیقه است و باید آن را قبول کنیم. وقتی کارشناسان وارد ای بحث شوند حداقل تا ۵۰ درصد این مشکلات کاهش پیدا می کند. مطمئنا بخش زیادی از داوری سلیقه است و اگر شما هر ۵ داوری که برای داوری بگذارید یک نفر را انتخاب کنند ۵ داور دیگر می توانند کس دیگری را انتخاب کنند. بخش زیادی از داوری سلیقه است ولی به دلیل اینکه کارشناس آن رشته هستند بحث فنی را لحاظ می کنند. من فکر می کنم این یکی از بزرگترین ایرادهای برگزاری این مراسم است و همه چیز در کلاس خوبی برگزار می شود و پرستیژ خوبی دارد. همه چیز خوب است و من حتی فکر می کنم بخش مردمی هم نیازی نیست که باشد. بخش مردمی برای جایی مثل تلویزیون است که حتی مادر من هم که به اینترنت دسترسی ندارد بتواند یک اس ام اس بفرستد و نظر بدهد. وقتی یک نفر به عنوان خواننده یا شاعر یا اهنگساز به صورت مردمی انتخاب می شود باید کل مردم روی آن تاثیر داشته باشند. من نمیدانم جشنواره فجر وقتی فیلم از نگاه مردم را انتخاب می کند مردمی هستند که به سینما میآیند و فیلم را می بینند رای میدهند؟
* بله همینطور است.
در این جشنواره ها خیلی از طرفداران میآیند و رای میدهند و کاری ندارند که کار چگونه است. من برنامه نود را مثال میزنم. در هر نطرسنجی اگر یک پرسپولیسی باشد پرسپولیسی ها بالاترند چون هواداری نگاه می کنند. مثلا بازیکن ذوب آهن گل زیباتری زده ولی رای را به گلی که یک پرسپولیسی زده می دهند. در این قسمت هم هواداری نگاه می کنند و اینکه مهدی یراحی کار عالی خوانده است برایشان اهمیتی ندارد. نگاه کارشناسی اگر داورها در هر حوزه ای کارشناس آن حوزه باشند مطمئنا اعتراض هست ولی جواب هم برایشان دارید و می گویید همکاران خودتان رای دادهاند و ما هیئت داوران داشتهایم و انشالله این هیئت داوران سال بعد تغییر می کند و سلیقه ها هم تغییر پیدا می کند.
دیدگاهتان را بنویسید