سما بابایی: ارکستر مجلسی ایران به رهبری «منوچهر صهبایی» رهبر ارکستر، موسیقیشناس و نوازنده ابوا، قرار است بار دیگر کنسرت برگزار کند و از همین حالا میتوان حدس زد که اتفاق مهمی در عرصهی موسیقی کلاسیک رقم بخورد. «منوچهر صهبایی» حالا در ایران ساکن است؛. چند سال پیش که قرار بود رهبر ارکستر سمفونیک تهران باشد، تمام کارهایش در سوییس را رها کرد و به ایران آمد تا خودش را وقف ارکستر سمفونیک کند. آن زمان اما اتفاقات عجیب و غریبی رخ داد و در حالی که نام او به عنوان رهبر ارکستر آمده بود، شخص دیگری جایگزین او شد و خود صهبایی هم از طریق رسانهها از این موضوع آگاه شد. او اما چندان دوست ندارد از آن اتفاق سخن بگوید و فقط به گفتن «حرکتی غیر حرفهای و حتی غیر انسانی» از آن یاد میکند. او یک بار دیگر هم این کار را انجام داده بود. آن زمان که ارکستر سمفونیک تهران در حال انحلال بود، کارهایش را رها کرد و به ایران آمد و دو سال و چند ماهی برای بقای ارکستر تلاش کرد تا سرانجام دیگر شرایط آنقدر بد شد تا او هم دیگر طاقت نیاورد و رفت و چند ماه بعد از آن هم ارکستر برای چند سالی منحل شد. حالا «منوچهر صهبایی» و همسرش «منیژه صهبایی» ناامید از فعالیتهای دولتی، خود ارکستری مجلسی را راه انداختهاند که چند ماه قبل اجرایی انجام داد و حالا هم قرار است دومین کنسرت خود را اجرا کند. به همین بهانه با دکتر «منوچهر صهبایی» و همسرش به گفتوگو نشستیم.
- * بعد از اتفاقاتی که با ارکستر سمفونیک برای شما پیش آمد، سرانجام تصمیم به تشکیل ارکستر خصوصی گرفتید. بدون شک، با مشکلات فعالیت ارکسترهای خصوصی در ایران نیز آشنا هستید؛ مسائل مالیای که در این زمینه وجود دارد و همچنین مسألهی تداوم که همواره یکی از چالشهای این ارکسترها است. با این وجود انگیزهی تشکیل ارکستر خصوصی توسط شما چه بود؟
منوچهر صهبایی: من پیش از تشکیل این ارکستر هیچ انگیزه و علاقهای به این کار نداشتم. هر چند که بعد از آغاز فعالیت ارکستر از آن انگیزه گرفتم. این ارکستر به اصرار همسرم تشکیل شد. او اعتقاد داشت که باید تجربیات و تخصصهایی که در این سالها کسب کردهام به نوعی در کشورم مورد استفاده قرار گیرد.
- * شما در ایران بیشتر وقتتان را به تدریس میگذرانید؟
بله. من سالها است که مقیم ایران هستم.
- * این یعنی اینکه فعالیتهای بینالمللیتان متوقف شده است؟
نه؛ همانطور که زمانی که در سوییس زندگی میکردم، زمان پروژهها به کشورهای دیگر از جمله ایران سفر میکردم، حالا هم همان کار را ادامه میدهم. از تهران تا اروپا چند ساعت پرواز است و رفتن و برگشتن کار چندان پیچیدهای نیست.
- * شما اولین بار ده سال پیش به ایران آمدید. از اولین حضورتان در ایران بگویید.
سال ۸۶ که به ایران آمدم، هدفم نجات ارکستر سمفونیک از انحلال بود. در آن سال از تمام کارهایم در اروپا استعفا دادم و تلاشهای بسیاری نیز در این خصوص انجام دادیم. اما متاسفانه به خاطر مسائلی که در اینجا وجود دارد، اتفاقی که دوست داشتم رخ نداد. با وجود آنکه در آن دو سال و نیم رهبری من در ارکستر، اتفاقات خوبی رخ داده بود؛ برای مثال نوازندگان جدیدی به ارکستر آمده بودند و سازهای جدیدی نیز خریداری شده بود.
- * مهمترین مشکل در آن زمان چه بود؟
ببینید من سالها در اروپا تجربهی کارهای مدیریت هنری داشتهام؛ بنابراین آن زمان بیش از آنکه با مدیران دولتی چالش داشته باشم، با تعدادی از نوازندگان قدیمی ارکستر مسأله داشتم. به هر حال من هم اصراری به ادامهی آن روند نداشتم.
- * بعد از تعطیلی ارکستر برخوردتان با مسأله چطور بود؟
وقتی به ایران آمدم، میدانستم با مشکلات زیادی روبهرو خواهم شد. به همین خاطر سعی کردم تمام پلهای پشت سرم را خراب کنم تا دیگر راهی برای بازگشت نداشته باشم و همراه موسیقی سمفونیک در ایران باشم. میدانستم در غیر این صورت بعد از مدتی دوباره به اروپا باز میگردم. به همین خاطر از کارهایم استعفا دادم. البته آنها هم به راحتی قبول نمیکردند و این روند دو سال طول کشید. ماهی یک تا دو بار به اروپا برمیگشتم و چند روزی پشت هم کارهایم را میکردم و دوباره به ایران میآمدم. ابتدا گفتم که زمان موقتی است و برای من جانشینی پیدا کنند. کاری در یکی از کنسرواتوارهای اتریش داشتم که بعد از سه سال جانشینی برای من پیدا کردند. اتفاقاً همان زمان هم این اتفاقات در ایران رخ داد.
- * این همه اصرار به فعالیت در ایران از کجا میآمد؟
همانطور که گفتم میخواستم همراه با موسیقی سمفونیک در ایران باشم.
- * اما در اروپا هم روی مجموعهی «برای ایرانم» کار میکردید.
من خیلی جوان بودم که از ایران رفتم. اما پیش از آن در دوران طلایی ارکستر سمفونیک -یعنی زمان رهبری فرهاد مشکات- در ارکستر به عنوان نوازندهی اول ابوا و سولیست فعالیت میکردم. در هنرستان عالی و دانشگاه هم تدریس میکردم. اما با خودم گفتم پنج سال به اروپا میروم و تحصیلاتم را ادامه میدهم و به ایران باز میگردم. در اروپا بسیار موفق شدم و در فستیوالهای مختلف و کنسرواتوارهای گوناگون حضور داشتم. اما مدام به این فکر میکردم که برمیگردم. البته بعد از انقلاب، چون فعالیتهای ارکستر سمفونیک در ایران تعطیل شده بود، مجبور به ماندن شدم. با این حال میدانستم که در اولین موقعیت به ایران بازخواهم گشت. زمانی که از ایران مهاجرت کردم هم با وجود آنکه نوازندههای بسیار خوبی در ارکستر بودند، اما «فرهاد مشکات» بارها پیغام داد که جایگاه شما اینجا محفوظ است. این به من این احساس را میداد که به جایی تعلق دارم که به من نیاز دارند.
- * با تمام آسودگیای که فعالیت در اروپا برایتان داشت…
ببینید. کار کردن در اروپا هم دشواریهای خاص خودش را دارد. آنجا من سخت کار میکردم.
- * شما اولین رهبر مهمان ارکستر بعد از انقلاب بودید.
بله! من از سال ۷۱ به عنوان رهبر مهمان با ارکستر سمفونیک تهران فعالیت میکردم.
- * تا آبان ۸۶ که به عنوان رهبر ثابت برگشتید؛ آن هم در بحرانیترین شرایط ارکستر، یعنی زمانی که قرار بود منحل شود.
اتفاقاً همین انگیزهی من برای آمدن شد. با خودم فکر کردم که همیشه دنبال فرصتی برای بازگشت بودم و حالا این فرصت در اختیار من قرار گرفته که کاری برای موسیفی سمفونیک کشورم بکنم. دیگر به موقعیت خودم فکر نکردم.
- * هیچوقت پشیمان نشدید؟
نه؛ چون هدف داشتم. البته ضرر زیادی کردم. من کامند رسمی دولت سوییس و اتریش بودم و در یک شهر مرزی زندگی میکردم. از هر دوی آنها هفت سال قبل از بازنشستگی استعفا دادم و به این ترتیب جریمهی آن هفت سال را هم باید پرداخت میکردم.
- * و بالاخره به ارکستر آمدید…
من دو سال و چند ماه به عنوان رهبر دائم و مدیر هنری فعالیت کردم. من آن زمان ارکستر را به زور نگه داشتم. ۷۰ تا ۸۰ درصد انرژی من صرف بستن قرارداد نوازندهها و بعد از آن پرداختهایشان میشد. این روند تمام هم نمیشد، چون قراردادها را دو-سه ماهه میبستند؛ در حالی که کوتاهترین قرارداد برای فعالیتهای هنری یک ساله است. مشکلات اداری میتوانست به آن شدت وجود نداشته باشد. برای مثال ما با زحمت برای نوازندهها قرارداد درست میکردیم؛ اما چون منافع نوازندهها در نظر گرفته شده بود، مدیر وقت انجمن موسیقی به دفتر مدیر مرکز موسیقی میرفت و کار را خراب میکرد. انگار فکر میکردند که پول را از جیب خودشان خرج میکنند. سه ماه بودجهی ارکستر را میگرفتند، اما پولی به نوازندهها نمیدادند. از این مسائل بسیار وجود داشت.
- * خانم دکتر شما با این ایدهی آقای صهبایی و بازگشت ایشان به کشور علیرغم وجود فعالیتهایشان در اروپا، موافق بودید؟
منیژه صهبایی: یکی از دلایل ازدواج من با «منوچهر صهبایی» این بود که به کارش بسیار معتقد بود. خود من همیشه با اعتقاداتم زندگی میکنم. برایم مهم است که اتفاقی صورت بگیرد و برای همین حاضرم از خیلی چیزها چشم بپوشم تا به اهدافم برسم. یادم میآید که ایشان وقتی به عنوان رهبر مهمان در یکی از کنسرتهای ارکستر سمفونیک حضور داشت، وقتی به سوییس بازگشت با ناراحتی بسیاری گفت که اینها میخواهند ارکستر را منحل کنند. پس موضوع برای ما روشن بود که باید کاری برای تنها ارکستر سمفونیک ایران انجام دهیم. هیچ شکی به این مسأله نداشتیم.
- * بعد از گذشت این همه سال نظرتان نسبت به آن اتفاق چیست؟
منیژه صهبایی: همچنان فکر میکنم که کار درستی انجام دادیم. چون اگر دکتر آن زمان این فداکاری را نمیکرد، ارکستر به جای دو سال خاموشی، پنج سال خاموش میشد.
منوچهر صهبایی: آمدن من به ایران تصمیم یکباره نبود. از همان روز اول که از ایران رفتم، میخواستم برگردم. من ۳۵ سال با این فکر در اروپا زندگی کردم. وقتی سالهای سال این فکر در ذهن آدم باشد؛ روزی عملیاش میکند. الان هم خیلی خوشحالم. فقط نباید از خانه بیرون بروم. اگر کمی وضعیت رفتارها و خیابآنها بهتر شود، ایران هنوز بهترین کشور برای من است.
- * چطور؟
این مسأله کاملاً شخصی است. بعضیها که از کشورشان خارج میشوند، حتی زبانشان را هم فراموش میکنند. اما من با اینکه در آنجا همه چیز داشتم و به بالاترین موفقیتها رسیده بودم؛ دلم میخواست برگردم. آدم با «منطق» جوری فکر میکند و با «عشق» جور دیگری.
- * در اروپا از آغاز چه میکردید؟
مدتی به عنوان نوازندهی ابوا در ارکستر سفونیک بودم و بعد هم رهبری ارکستر انجام میدادم.
- * بعد دوباره شما به اروپا بازگشتید تا سال ۹۲ که به عنوان رهبر دائم بار دیگر انتخاب شدید و آن اتفاقات عجیب و غریب رخ داد.
اسفندماه ۹۲ آقای «ارجمند» رییس وقت دفتر موسیقی اعلام کرد که این ارکستر دوباره احیا میشود. قرار بود این اتفاق نیفتد. البته دوستان خبرنگار هم دنبال سوژه میگردند. بعد من به طور رسمی هفتهای ۳ تا ۵ بار به دفتر ارکستر میرفتم و فراخوان دادیم و آزمون گذاشتیم. مدیران هم اصرار داشتند که زودتر کار شروع شود؛ اما من مقاومت میکردم.
- * چرا؟
چون میخواستم کار حرفهای انجام شود. میخواستم اول بودجه بیاید و با نوازندهها قرارداد بسته شود و بیمه شوند. من تمام کارها را انجام میدادم. نُتها منظم شد. به اندازهای خاک روی نتها بود که دستها و صورت من سیاه میشد. آنجا حتی خدمهای برای آوردن یک آب یا چای نبود. یک بار برای چسباندن نتها نیاز به چسب داشتم که گفتند نداریم! من این روزها را گذراندم. حتی نوازندهها هم میگفتند که زودتر شروع کنیم؛ اما من میگفتم باید کار به صورت حرفهای انجام شود. اواخر پاییز اعلام شد که چهار میلیارد تومان بودجهی ارکسترها آمده است. بعد از آن من اصرار به بستن قرارداد نوازندهها داشتم که مدام به تعویق میانداختند. همان زمان جشنوارهای در شیراز برگزار میشد که آقای ارجمند پشت تریبون رفت و اعلام کرد که ارکستر کار خودش را اسفندماه شروع میکند و اسم من را با تمام عناوینی که داشتم به عنوان رهبر ارکستر آورد. مسأله در رسانهها هم اعلام شد. بعد از یک هفته در تهران جلسهای داشتیم که اعلام کردند ۲۵ اسفند ماه کنسرتی خواهیم داشت. به من گفتند سمفونی نهم بتهوون را میتوانیم بزنیم؟ گفتم اگر تمرینات را زود انجام دهیم، حتماً. اما در اتمام جلسه گفتم تا زمانی که شما قرارداد آخرین نوازنده را نبندید، من کارم را شروع نخواهم کرد. در همان هفته به دیگران تلفن کردند و آن اتفاقات رخ داد. من اصرار داشتم که قرارداد نوازندهها بسته شود. دیگری گفته بود که قرارداد من را ببندید.
- * وضعیت نوازندهها چه شد؟
نکتهی تاسفبار همین بود. نوازندهها بدون اینکه قراردادی داشته باشند، کارشان را شروع کردند. من حساب کرده بودم که با چهار میلیارد میتوان دو سال ارکستر و گروه کُر را تأمین کرد. اما بعد از ۶ ماه بودجه تمام شد.
منیژه صهبایی: گفتند میخواهند دو میلیارد ساز بخرند که نخریدند.
- * شما بیش از هر کسی به مشکلات فعالیتهای ارکسترال در ایران آشنا هستید. اما با این حال یک ارکستر خصوصی راه انداختید…
ما این مشکلات را میدانیم. اما از آنجا که بودجهی ما کاملاً خصوصی است، بخش مهمی از مسأله حل شده است. ببینید دولت برای تأمین هزینههای ارکستر سمفونیک و ملی هم مشکل دارد. کارهای اداری را هم خودمان انجام میدهیم که باید بگویم دوستان دفتر موسیقی و معاونت هنری با ما همکاری دارند.
- * حالا با نوازندهها مشکلی ندارید؟
منیژه صهبایی: ما سعی کردیم از بهترین نوازندگانی که در ایران فعالیت میکنند در این ارکستر استفاده کنیم. کسانی که موسیقی را دوست دارند و حاضرند برای هنرشان، وقت و انرژی بگذارند. من دربارهی نوازندگان سختگیریهای بسیاری دارم. در اروپا نوازندههای حرفهای باید آزمونهای سختی بگذرانند و یک سال به صورت آزمایشی در ارکستر ساز بزنند. حالا همین نوازندهها برای اجرای یک برنامه، یک ماه ونیم قبل از هر اجرا، مرتب تمرین میکنند. بعضی از این نوازندهها رپرتوارها را بارها زدهاند؛ اما به صورت انفرادی تمرین میکنند تا در تمرین گروهی مشکلی وجود نداشته باشد. اما برخی نوازندههای ما به کارشان به صورت کارمندی نگاه میکنند. ما میخواهیم در این ارکستر، اجراهایمان به اجراهای بینالمللی نزدیک باشد؛ هر چند که باید این حقیقت را بپذیریم که به آن سطح نخواهیم رسید.
- * چرا؟
با این پایهگذاری و مسائل و مشکلات به خصوص در بخش آموزشی نمیتوانیم امیدوار باشیم که ارکستری حرفهای مثل یک ارکستر سوییسی یا اتریشی یا فرانسوی داشته باشیم. هر کس چنین ادعایی داشته باشد، سخن به گزاف گفته است. با این وجود ما سعی میکنیم با همین امکانات موجود، بهترین نتیجه را بگیریم.
- * خانم صهبایی شما ایدهی تشکیل این ارکستر را دادهاید. با همهی این مشکلات چرا به این کار علاقه داشتید؟
منیژه صهبایی: من سالها در ایران کار موسیقی انجام دادم. آشناییام با دکتر هم از طریق موسیقی بود.
- * چه سازی مینواختید؟
منیژه صهبایی: ابتدا ساز ایرانی میزدم تا اینکه شاگرد ایشان شدم. بعدها که با دکتر آشنا شدم و ازدواج کردیم، به عنوان مدیر برنامههای ایشان فعالیت میکردم. من در مطبوعات هم کار کردم؛ ولی از زمانی که ایشان به رهبری ارکستر سمفونیک تهران درآمدند، مسائل را به شکل جدیتری دنبال میکردم. آن زمان خیلیها به دنبالی انحلال این ارکستر بودند. سرانجام آقای صهبایی پس از دو سال رهبری از ارکستر کنار کشیدند تا زمان تشکیل دوبارهی ارکستر سمفونیک آن اتفاقات رخ داد و به اعتقاد من در کمال بیرحمی، رفتاری غیرحرفهای کردند. بعد از آن، من کنسرتها را دنبال میکردم و فکر میکردم چرا موسیقی کلاسیک ما باید قربانی حواشی شود؟ چرا یک ارکستر حرفهای نداریم؟ چرا نوازندگان ما یاد نمیگیرند که ارکستر جای مهمی است که نیاز به نظم دارد؟ اینها همه انگیزهی من برای تشکیل این ارکستر بود.
- * آقای صهبایی موافق بودند؟
منیژه صهبایی: نه! من یک سال و نیم وقت صرف راضی کردنشان کردم. به هر حال ایشان با مشکلات فعالیت در ایران آشنا بودند.
- * چطور سرانجام رضایت دادند؟
منیژه صهبایی: من بهشان قول دادم که فقط به بخش هنری و رهبری رسیدگی کند و بقیه مسائل چون قرارداد با نوازندهها، امور اداری، امور داخلی ارکستر و… با من باشد. ما هیچوقت مشکلاتی که در ارکستر پیش میآید را به ایشان منتقل نمیکنم. در ایران با این شرایط کار کردن، بسیار دشوار است. اما تلاش من این بوده تا زندگی شخصی را از زندگی کاریمان جدا کنم تا ایشان نیز به دیگر فعالیتهای هنریشان برسد. مشکلات فعالیت در اینجا برای من یک انگیزه بود؛ چون میدانستم که ایشان دلسوزانه کار میکند و هر اجرایی را روی صحنه نمیبرد. ایمان دارم که ایشان با اعتقاد کار میکند و همین من را به ادامهی کار مصر میکند.
- * الان ارکستر چند نوازنده دارد؟
در اولین اجرا ۲۰ نوازنده وجود داشت. اما در نظر داریم که تعداد آنها را به تدریج بیشتر کنیم. نوازندهها میدانند برای هر پروژهای قرارداد میبندند.
- * نوازندهها چطور انتخاب شدند؟
منیژه صهبایی: برخی نوازندهها را که از قبل میشناختم. اما به خاطر اینکه میخواستم ارکستری با نظم داشته باشیم، از یک سری نوازندههای قدیمی که مورد اعتمادم بودند، پرسوجو کردم.
- * مثلاً چه کسانی؟
منیژه صهبایی: آیدین احمدینژاد، امیر باورچی، مازیار ظهیرالدینی و دیگران که زحمتهای بسیاری کشیدهاند خواستم تا یک لیست پیشنهادی به من بدهند. البته ما خیلی دست و بالمان باز نبود و تعداد نوازندههای خوب چندان زیاد نبود. چند چلیست یا نوازندهی کنترباس داریم که خوب بنوازند و تجربهی ارکستر داشته باشند؟ چهار ماه تحقیق کردیم تا یک لیست تهیه شد و با آنها تماس گرفتم. برخی دوستان در ارکستر سمفونیک و موسیقی ملی بودند تا به دوستان کنونی رسیدیم. این راه بسیار سختی بود. در اولین نشست من به تمامی نوازندگان توضیح دادم که نظم مهمترین مسأله در این ارکستر است. دربارهی حقوق و مسائل حرفهای با آنها صحبت کردم؛ اما متأسفانه برخی بینظمیها سبب شد تا تعدادی از نوازندهها تغییر کنند. هدف ما فقط یک خدمت فرهنگی است، فکر میکنم رسالت یک هنرمند این است که جدا از مسائل مالی، برای فرهنگ کشورش خودگذشتگی داشته باشد. خوشبختانه دوستان به این اعتقاد رسیدند.
منوچهر صهبایی: برای تشکیل یک ارکستر، باید آزمون گذاشته شود. یکی از مشکلاتی که نوازندههای قدیمی و ضعیف در ارکستر با من داشتند، همین بود. اما گذشتن از این سد، کارها را آسان میکند. بسیاری از نوازندههای ما نمیدانند که خوب نمینوازند و برای همین پیشرفت هم نمیکنند.
- * مشکلات راهاندازی یک ارکستر بسیار زیاد است، اما ادامهی فعالیت آن دشوارتر است. موسیقی ارکسترال در ایران نه از حمایتهای بخش دولتی برخوردار است و نه حمایتهای بخش خصوصی و این شرایط ماندن را دشوارتر میکند.
منیژه صهبایی: این ارکستر، در ادامهی پروژههای منوچهر صهبایی است. او پیش از این پروژهای با نام «برای ایرانم» داشت که از نوشتن نُت تا ویرایش، تکثیر، اجازهی ارکستر، ضبط و انتشار آن در سوییس با بودجهی شخصی بود. آن پروژه بسیار سنگین بود؛ به خصوص اینکه با بهترین ارکسترهای دنیا انجام شد. همین چند روز پیش یادآوری کردند که یک سولو را ۳۵ بار ضبط گرفتم. آن پروژه بعد از مدتی متوقف شد. حالا پروژهی ما این ارکستر است. برای این ارکستر بودجهای در نظر گرفته شده است. هیچ حمایتی از این ارکستر نیست. ما البته فکرهای بزرگتری داریم که به دنبال اجرایی کردن آن هستیم.
- * با وجود تمام مشکلات؟
منیژه صهبایی: ما میدانیم که حمایت مخاطب عام را نداریم. چون متأسفانه فرهنگ شنیداری مردم به موسیقیهای سطح پایین عادت کرده است. میدانیم که شاید سالنمان پر هم نشود؛ اما این کار را برای قشری انجام میدهیم که متوجه هستند. منظورم این است کسانی ممکن است با این نوع موسیقی آشنا نباشند؛ اما متوجه این حرکت میشوند. میخواهم یک فرهنگسازی شنیداری صورت گیرد. اگر کسانی به تالار وحدت میآیند، با این موسیقی آشنا میشوند. اگر ما هم کار نکنیم، دیگر چه کسی باید حرکتی را انجام دهد؟ ما باید از جایی کار را شروع کنیم. اینکه همه دست روی دست بگذارند چیزی عوض نمیشود. ارکستر سمفونیک روزگاری از خانهی «پرویز محمود» شروع شد و حالا شاید بعد از هفتاد و چند سال، حرکتی از خانهی من شروع شود. این اعتقاد قلبی من است. فکر صفر تا صد را کردیم. ما برنامهی سالانه به تالار دادیم که متأسفانه نتوانستند در این زمینه با ما همکاری کنند.
منوچهر صهبایی: من حدود ۳۵ سال در اروپا فعالیت کردم. موسیقی سمفونیک در اروپا هم شنوندگان خاص خودش را دارد. معمولاً مخاطبان این موسیقی مُسن هستند و دلشان هنر عمیق میخواهد. در آنجا برای هنر ارزنده و سنگین تبلیغ بسیار زیادی میکنند؛ برای هنری که به معنویت نزدیک است تا خوشیهای ساده. برنامهها را برای سه سال تنظیم میکنند و از مدتها قبل همه چیز مشخص شده و در این مدت برنامههای زیادی برای جذب مردم به این موسیقی دارند. موسیقی پاپ که طرفداران خودش را دارد. البته من مخالفتی با موسیقی پاپ ندارم. این موسیقی هم باید مخاطبان خودش را داشته باشد. اما طبیعی است که موسیقیهای جدیتر نیاز به تبلیغات بیشتری دارند. من انتظار ندارم کسی که به کنسرت موسیقی سمفونیک میرود، متوجه آن باشد که من چه کاری انجام میدهم. او باید فقط از موسیقی لذت ببرد و به من برای اجرای بهتر کمک کند.
- * مخاطبان ایرانی این کار را انجام میدهند؟
شنونده در ایران به شنیدن صدای بلند عادت کرده است. شما وقتی به یک جشن تولد هم میروید، آنقدر صدای بلندگوها را بلند میکنند که تمام ساختمان میلرزد. این فرهنگ بدی است که اینجا حاکم است. ببینید مشکلات عمیقتر از این حرفها است. کسی که به تالار وحدت که آکوستیک مناسبی دارد میآید، میخواهد موسیقی زنده گوش کند. اما این تالار حالا پر از میکروفون است. اگر کسی بخواهد با دستگاههای الکترونیکی موسیقی گوش کند در خانه این کار را انجام میدهد و هزینهای هم نمیکند. آرامش بیشتری هم دارند.
- * نمیشود از این میکروفونها استفاده نکرد؟
اصلاً تا چند سال پیش بلندگویی وجود نداشت. حتی وزیر فرهنگ هم که میخواست به حضار خوشآمد بگوید بدون بلندگو بود. در هیچ سالن کنسرت کلاسیکی در دنیا نمیتوان بلندگویی دید. بنابراین باید در تالار وحدت گروه و خوانندهای اجرا کند که این توانایی را داشته باشد که بدون میکروفون اجرا کند؛ در غیر این صورت اصلاً شایستهی اجرا در این تالار نیست. این مسائل شنونده را از سالن کنسرت دور میکند. وقتی مدام صدای بلند در گوشَت باشد، بعد از کنسرت احساس خستگی خواهید کرد و لذتی از برنامه نخواهید برد. موسیقی کلاسیک یک موسیقی جهانی است. همانطور که تمام دنیا از آن استفاده میکنند، ما نیز باید از این موسیقی بهرهمند باشیم و دولت باید در این زمینه کمک کند. در اروپا تمام ارکسترهای حرفهای خوب، تحت پوشش دولت یا شهری هستند که در آن فعالیت دارند؛ مگر ارکسترهای آماتور. دولت باید همانطور که برای مراکز علمی، مدارس، دانشگاهها، بیمارستانها و دیگر مراکز بودجه میگذارد، برای هنر هم بودجهای در نظر بگیرد. بدیهیترین راه این است که ارتقای فرهنگ را از مدارس شروع کنیم، کشور ما استعدادهای بسیاری دارد که متاسفانه خیلیهایشان به خاطر فقر شکوفا نمیشوند. وظیفهی دولت است که این مسائل را حل کند.
- * حالا چشمانداز خودتان از فعالیتهای این ارکستر چیست؟
ما در آغاز راهیم. این ارکستر به تازگی متولد شده و هنوز به بلوغ نرسیده است. اگر این بچه زنده بماند؛ باید رشد کند. من امیدوارم این اتفاق بیفتد.
- * فعالیتهای مستقلتان صرفنظر از این ارکستر چیست؟
من سالها آهنگسازی خواندم، اما نه برای اینکه قطعهای بنویسم؛ برای اینکه اثر دیگران را برای نواختن بهتر متوجه شوم. شغل من ابتدا نوازندگی ابوا بود و بعد رهبری ارکستر و تحقیق در موسیقی.
منیژه صهبایی: «فرزاد فروهشی» مشغول ساخت مستندی از ارکستر ما است. او مستند «رقص دایره» را نیز ساخته که در تیتراژ آن از اثری استفاده کرده که آقای صهبایی آن را ضبط کرده است. من ابتدا که با ایشان صحبت کردم، گفتم اصلاً با خودتان فکر نکردید که این موسیقی را چه کسی ضبط کرده و مثل هزاران قطعهی دیگر از نابودی نجاتش داده است؟ من این گلایه را از مرحوم کیارستمی هم داشتم. ایشان در فیلم «شیرین» سیدیهای آقای صهبایی را کار کردند. ما چشمداشت مالی نداشتیم. اما مناسبات کار حرفهای این است. به هر حال بعد از پخش خبر تشکیل ارکستر، با من تماس گرفتند و پیشنهاد ساخت مستندی از این ارکستر دادند. ضمن اینکه برای من، حمایت هنرمندان سینما و تئاتر بسیار دلگرمکننده است که تنها نیستم.
دیدگاهتان را بنویسید