×
×

در دنیا هیچ اسمی برای سبکی که ما کار می کنیم وجود ندارد

  • کد نوشته: 15734
  • 11 آبان 1390
  • ۲ دیدگاه
  • اگر گروه کری بخواهد قطعات کرال اجرا کند، یک رپرتوار ۱۰۰۰ ساله برایش آماده است، به نوعی یک پیشینه‌ای ارزشمندی از تجربه‌های دیگران برای رهبر گروه وجود دارد، اما کاری که ما انجام می‌دهیم چون نوپا است هنوز رپرتوار خیلی عظیمی وجود ندارد که رهبر بتواند به آن مراجعه کند

  • موسیقی ایرانیان- امین موسوی: قسمت اول گفتگوی موسیقی ایرانیان با میلاد عمرانلو را در اینجا مطالعه کردید توجه شما را به بخش دوم این مصاحبه که قسمت هایی از آن در روزنامه شرق هم منتشر شده است جلب می کنیم. بخش سوم را هم از اینجا می توانید پی بگیرید.

    به سمت بحث‌های موسیقایی‌تر برویم، لطفا درباره‌ی سبک‌تان و تفاوت‌هایش با کر، کرال و یا آکاپلا توضیح دهید.

    کر می‌تواند آکاپلا باشد می‌تواند نباشد، یعنی اگر گروه کری قطعه‌ای را به همراه سازها اجرا ‌کند به آن کر می‌گویند که قطعات کرال را اجرا می‌کنند اما اگر همان گروه آثاری را بدون ساز اجرا کنند تقریبا می‌توانیم بگوییم سبک‌شان آکاپلا است، که در این بین کاری که ما انجام می‌دهیم و سبکی که گروه ما دارد می‌توانیم بگوییم شاخه ای از آکاپلا هست که هنوز در دنیا هیچ اسم خاصی برایش وجود ندارد، شاید بتوان نام سبک ما را vocalmusic گذاشت.

    برای روشن شدن بهتر بحث کمی در مورد واژه آکاپلا بیشتر صحبت کنید.

    اگر بخواهیم به ریشه‌ی تاریخی این واژه برگردیم به قطعات اکثرا مذهبی بدون سازی که فقط با آواز عمدتا در کلیساها اجرا می‌شده را آکاپلا می‌گفته‌اند، اما این سبک در طول تاریخ تفاوت بسیاری کرده و در حال حاضر صرفا از اشعار مذهبی در آن استفاده نمی‌شود.

    حال سبک گروه آوازی تهران جزوی از اکاپلا هست که خوانندگان نت‌هایی را بصورت وکال اجرا می‌کنند که برای سازها نوشته شده‌اند نه خوانندگان یک گروه.

    درباره‌ی دشواری‌های سبک خودتان نسبت به کر و تفاوتش بیشتر توضیح دهید.

    یکی از مهم‌ترین تفاوت‌ها این است که اگر گروه کری بخواهد قطعات کرال اجرا کند، یک رپرتوار ۱۰۰۰ ساله برایش آماده است، به نوعی یک پیشینه‌ای ارزشمندی از تجربه‌های دیگران برای رهبر گروه وجود دارد، اما کاری که ما انجام می‌دهیم چون نوپا است هنوز رپرتوار خیلی عظیمی وجود ندارد که رهبر بتواند به آن مراجعه کند به همین خاطر بنده به عنوان رهبر گروه در این سبک مجبورم خودم کار تنظیم قطعات را از نو برای خوانندگان انجام دهم.

    در مورد انتخاب قطعات باید دقت بالا و انرژی کافی صرف شود تا قطعاتی سازی انتخاب شده را بتوان با خواننده‌های گروه که بدون هیچ سازی صرفا آواها را ادا می‌کنند اجرا کرد که بسیاری از آثار را نمی‌توان به خوبی در این استایل پیاده کرد به همین دلیل رهبر گروه باید تلاش مضاعفی در این مورد بکند.

    در کل کار ما نسبت به کر دشواری‌های بیشتری دارد چون سبک نوپایی است. نکته‌ی دیگر که بزرگترین دشواری کاری ما محسوب می‌شود بخش صدابرداری است، که اگر خواننده صدای بقیه‌ی اعضا را خوب نشنود اجرای گروه تبدیل به فاجعه می‌شود برای اینکه نگهداشتن کوک بدون صدای هیچ سازی و با نشیدن صدای خوانندگان دیگر بسیار سخت است، که ما به همین دلیل در هر سالنی نمی‌توانیم اجرا داشته باشیم چون بحث صدا برای ما بسیار اهمیت دارد که خداراشکر مسئولین تالار وحدت در طی یکسال اخیر در مورد این موضوع همکاری های خوبی با ما داشته اند.

    تصور می کنم در کار شما خط‌های موسیقی برای خوانندگان گروه بیشتر باشد و همین کار را هم مشکل کند. درست است؟

    بله، یک دشواری دیگر سبک ما نسبت به کارهای کر افزایش خط‌های موسیقی است، وقتی ما قطعه‌ی ارکسترالی را اجرا می‌کنیم مجبوریم به عنوان خواننده نقش سازهای مختلف را هم ایفا کنیم به همین خاطر نسبت به گروه‌های کر تقریبا خط‌های موسیقی بیشتری برای خوانندگان نوشته می‌شود، بطور مثال در گروه ۱۶ نفره‌ی ما شده است که ۱۲ خط موسیقی متفاوت توسط اعضا اجرا شود درحالی‌که گروه کری با این تعداد میانگین ۴ خط و حداکثر ۸ خط موسیقی را اجرا می‌کند.

    آیا یک خواننده کر توانا الزاما می‌تواند در قالب کاری شما موفق باشد؟

    الزاما نه، اولا باید یکسری شناخت‌ها نسب به سازها داشته باشد که بتواند صدای سازی را که خواندنش را به عهده دارد به خوبی اجرا کند، شاید نتواند بطور صددرصد صدایش را شبیه به صدای ارجینال ساز کند اما باید صدای ساز را به خوبی بشناسد که بتواند آن صدا را بوسیله حنجره‌اش شبیه سازی کند و بخواند.

    که هر چقدر بتواند صدای خود را به ساز شبیه تر کند آنقدر اجرایش قابل قبول‌تر است. بطور مثال بنده وقتی به اجرای تصویری گروه مطرحی چون سوینگل سینگرز گوش می‌دادم گاه ۵ ثانیه شک می‌کردم که صدای ویولنی که شنیده می‌شود توسط حنجره‌ی انسان اجرا می‌شود یا توسط ساز، خب این نشان از حرفه‌ای بودن و سطح بالا بودن آن گروه دارد.

    در مورد سوالتان هم باید بگوییم خواننده‌ای که می‌خواهد در سبک ما بخواند علاوه بر اینکه باید خواننده‌ی خوبی باشد باید ویژگی های صوتی مخصوص به خود را هم داشته باشد که هر چقدر بتواند صدای سازها را بهتر تقلید کند همانقدر بیشتر می‌تواند به کار گروه کمک کند.

    در مورد سبک کاری‌تان در خارج از کشور توضیح دهید، که چه گروه هایی شروع کردند و چند سال است حیات دارد؟

    این سبک نزدیک به ۵۰ سال است که در خارج از کشور عمر دارد و گروه‌های خارجی اولین بار تقریبا از دهه‌ی شصت این کار را شروع کردند، که مطرح‌ترین و با سابقه ترین گروه در این سبک سوینگل سینگرزست که ما ورک‌شاپی را هم نزد اعضای این گروه گذراندیم.

    کمی هم در مورد آلبوم جدیدتان وکاپلا که اولین البومتان هم هست توضیح دهید. نام آلبومتان به چه معنا است و از کجا برداشت شده است؟

    وکاپلا به خودی خود معنای خاصی ندارد و واژه خاصی در دایره زبان نیست ، با اعضای گروه کلمه‌ی وکال و آکاپلا را ترکیب کردیم و به وکاپلا رسیدیم.

    در مورد قطعات کار هم باید بگویم از آنجا که آلبوم اول هر گروهی مثل یک شناسنامه‌ی کاری برای آن گروه محسوب می‌شود سیاست ما برای وکاپلا این بود که قطعات نسبتا سنگینی را در آلبوم قرار دهیم و آهنگ‌های عام‌پسندتر را برای آلبوم‌های بعدی‌مان نگه داریم.

    نکته‌ی دیگر اینکه از همان روزی که برای ضبط وکاپلا برنامه‌ریزی می کردیم نگاهمان این بود که آلبوم اول گروه باید نشان‌دهنده‌ی موسیقی کشورمان باشد، که اگر یک فرد غیرایرانی به قطعات آلبوم گوش می‌دهد باید بتوانیم با وکاپلا یک معرفی مختصری از موسیقی ایران به آن فرد ارائه دهیم.

    چون موسیقی غربی صدها سال است در حال پیشرفت است، بدیهی‌ست که خودشان به بهترین نحو می‌توانند موسیقی خود را اجرا کنند، هر جقدر هم یک ایرانی تلاش کند نمی‌تواند موسیقی آنها را بهتر از خودشان اجرا کند. به همین دلیل غربی‌ها و اساتید موسیقی‌شان بیشتر برایشان جالب و ارزشمند است که یک هنرمند ایرانی داشته‌های کشور خودش را به آنها معرفی کند.

    دقیقا، به همین دلیل ما تصمیم گرفتیم آلبوم اولمان فضای ایرانی پررنگی داشته باشد و سعی داشتیم از آهنگسازان مطرح پرسابقه ایرانی مثل روح‌الله خالقی، احمد پژمان، لوریس چکناوریان، در کنار آهنگسازان جوان‌تر مثل شهرام توکلی و علی‌اکبر قربانی قطعاتی اجرا کنیم، جا هم دارد از ایشان تشکر کنم که با طیب خاطر بدون هیچ چشم‌داشتی پذیرفتند که قطعاتی از آنها در آلبوم اجرا شود.

    بسیاری از آثاری که شما تا به حال اجرا کرده‌اید ظرفیت زیادی دارد که در سطح عامه‌ی مردم محبوب شود، آیا فکری برای این موضوع کرده‌اید که آلبوم بعدی‌تان که به قول خودتان هم فضای پاپیولارتری خواهد داشت از طریق پخش سوپرمارکتی یا صداوسیما در سطح وسیع شنیده شود؟ خصوصا که بدون این دو روش در کشورمان، راه دیگری نیست تا یک اثر موسیقی مجاز در سطح وسیع به مردم معرفی شود.

    در مورد صداوسیما بعید می‌دانم امکان همکاری باشد چون محدودیت‌هایی در زمینه پخش موسیقی دارند و بعید می‌دانم توجه لازم به آثار ما داشته باشند، اما در مورد پخش سوپرمارکتی که گفتید باید بگویم مذاکره‌هایی کردیم تا البوم بعدی‌مان را که احتمالا بصورت تصویری منتشر می‌شود را بصورت وسیع در تیراژ بالا منتشر کنیم که خب این کار نیاز به اسپانسر دارد که البته با چند اسپانسر وارد مذاکره شده‌ایم که امیدواریم بتوانیم با آنها به نتیجه برسیم.

    کار شما از لحاظ فنی در درجه‌ی بالایی قرار دارد، خوانندگان تکی ما خیلی اوقات فالش می‌خوانند اما اینکه ۱۶ خواننده یک زمان بدون همراهی سازی بخوانند و نقریبا بی‌ایراد بخوانند کار بسیار سنگینی است، به جز بحث های فنی که کار شما در درجه‌ی بسیار خوبی قرار دارد آیا از لحاظ روحی و حسی هم بر روی گروه کار کردید که اینقدر حس اجرای قطعات خوب و عالی است؟

    کلا کمی در مورد بحث‌های روحی و حسی صحبت کنید که چه می‌شود حس اجرای یک گروه اینقدر قوی و خوب از کار در می‌آید؟ به رابطه‌ی خوب اعضا برمی‌گردد یا رهبر گروه سیاست و تدبیر خاصی در این رابطه اتخاذ کرده؟خصوصا که در گروه‌های موسیقی‌های جدی‌تر کمتر حس و روح در کارها می‌بینیم اما در گروه شما این به عکس است.

    متاسفانه در کشور ما گروهی کار کردن یک کار نشدنی است، این هم دلایل فرهنگی و جامعه‌شناختی دارد که در همه‌ی رشته‌ها و شاخه‌ها این موضوع صدق می‌کند.

    حال اگر شاخه‌ی خاص مثلا موسیقی را از ۵۰ سال قبل بررسی کنیم جز چند گروه معدود که یا وابستگی به دولت مثل ارکستر سمفونیک تهران داشته‌اند و یا همچون گروه‌‌های کامکارها، پورناظری‌ها و یا گروه استاد پایور خانوادگی بوده‌اند گروه موفق و ادامه‌داری نداشته‌ایم.

    اگر بخواهیم گروه آوازی تهران را که تقریبا به مدت ۵ سال از عمر حرفه‌ای‌اش می‌گذرد بررسی کنیم می‌بینیم یکی از فاکتورهایی که تاثیر زیادی در موفقیت ما داشته است فضای صمیمی و خانوادگی این گروه بوده است، شاید همه‌ی اعضای گروه با یکدیگر رابطه فامیلی نداشته باشند، اما روابط دوستانه علت اصلی موفقیت گروه و انسجام‌اش بوده است. که البته در کنار این موضوع بنده هم به عنوان رهبر گروه سعی کردم که این روابط را حفظ کنم و نگذارم سوتفاهمی بین اعضای گروه در مورد هم و یا بنده ایجاد شود، که هر گونه مسئله ای هم پیش آمده به یک روز نرسیده که با جلسه ای که با آن فرد گذاشته شده مشکل حل شده.

    شاید گفتگو و بحثی که تنها راه رفع سوتفاهمات است متضمن صرف وقت زیاد و گذاشتن انرژی زیادی باشد اما این صرف انرژی به رفع شدن سوتفاهمات و ایجاد روابط دوستانه واقعا می ارزد که مطمئنا هر گروهی که اختلاف بین نفراتش باشد و بخواهد کارش را ادامه دهد به ۶۰ ماه نرسیده آن گروه حتما از هم خواهد پاشید.

    صمیمیت و دلسوزی در گروه ما به حدی است که اگر یکی از اعضا با حالتی گرفته سر تمرین حاضر شود امکان ندارد که من و بقیه‌ی اعضا پیگیر علت خوب نبودن حال آن فرد نباشیم و هر فردی هم از این گروه جدا شده با ناراحتی شدید و گاه گریه گروه را ترک کرده است، که جدایی اکثر این دوستان هم به دلایل شخصی مثل ادامه تحصیل، مهاجرت و یا تغییر محل زندگی بوده است، که هیچ یک از اعضا به دلیل اختلافات و موضوعات حاشیه ای تا به حال گروه را ترک نکرده‌اند.

    فکر کنم اصلی‌ترین علت باحس بودن اجراهای گروه آوازی تهران وجود همین فضای صمیمی در گروه باشد.

    ادامه مصاحبه (بخش سوم) را از اینجا می توانید پی بگیرید.

       

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *