×
×

گفت‌وگو با «هومان اسعدی» دبیر جشنواره ملی موسیقی جوان

  • کد نوشته: 154159
  • 09 شهریور 1396
  • ۰
  • جشنواره ملی موسیقی جوان یا آن‌طور که دبیرش هومان اسعدی بیشتر می‌پسندد «مسابقه موسیقایی ملی جوان»، بلیت‌فروشی ندارد و بر حمایت مالی دولت متکی است و شاید تماشاگران چندانی از میان عموم مردم به تماشایش ننشینند اما مصداقی است عینی برای «ما بکاریم و دیگران بخورند»؛ عرصه‌ای برای هنرنمایی ۱۵ تا ۲۹ ساله‌های موسیقی دستگاهی، کلاسیک و نواحی، دیده‌شدن‌شان و ساخته‌شدن نسل آینده موسیقی‌دانان ایران.

    +ما در فراخوان تفکیک جنسیتی نداریم و هیچ بخشی نیست که خانم‌ها یا آقایان از شرکت در آن منع شده باشند
    +بارها به حق گفته‌اند که بخش‌هایی از موسیقی نواحی در حال از دست رفتن است و بعد از این هم خواهند گفت؛ این یک واقعیتِ تلخ است

    گفت‌وگو با «هومان اسعدی» دبیر جشنواره ملی موسیقی جوان
  • هومان اسعدی

    هومان اسعدی

    نرگس کیانی: جشنواره‌ای که در طول ۱۹ روز از امروز چهارشنبه هشتم تا یکشنبه ۲۶ شهریور هر روز در سه نوبت ۹ تا ۱۳، ۱۴ تا ۱۶ و ۱۷ تا ۲۱ با حضور ۵۰۰ نوازنده و خواننده از سه گروه سنی الف (۱۵ تا ۱۸ سال)، ب (۱۹ تا ۲۳ سال) و ج (۲۴ تا ۲۹ سال) در سه شاخه موسیقی دستگاهی، موسیقی کلاسیک و موسیقی نواحی زیر نظر ۷۰ داور و از جمله اساتید به‌نامی چون حسین علیزاده، علی‌اکبر شکارچی و منوچهر صهبایی برگزار می‌شود، نه در ایران و نه در جهان جفتی شبیه به خود ندارد.

    جشنواره ملی موسیقی جوان یا آن‌طور که دبیرش هومان اسعدی بیشتر می‌پسندد «مسابقه موسیقایی ملی جوان»، بلیت‌فروشی ندارد و بر حمایت مالی دولت متکی است و شاید تماشاگران چندانی از میان عموم مردم به تماشایش ننشینند اما مصداقی است عینی برای «ما بکاریم و دیگران بخورند»؛ عرصه‌ای برای هنرنمایی ۱۵ تا ۲۹ ساله‌های موسیقی دستگاهی، کلاسیک و نواحی، دیده‌شدن‌شان و ساخته‌شدن نسل آینده موسیقی‌دانان ایران.

    آن‌چه در ادامه می‌خوانید گفت‌وگویی است با هومان اسعدی دبیر دوره هفتم، هشتم، نهم، دهم و اکنون یازدهم جشنواره ملی موسیقی جوان در کافه خبرِ. موسیقی‌دانی از جامعه بین‌المللی اتنوموزیکولوژی که از جمله خدمات گسترده‌اش به موسیقی می‌توان به نقش مؤثرش در ثبت ردیف موسیقی ایرانی به عنوان نمونه شاهکارهای میراث ناملموس بشری در یونسکو اشاره کرد.

    قطعاً از جایگاه جشنواره ملی موسیقی جوان در میان اهالی فن مطلعیم اما اگر هر رویداد هنری را به مثابه ملاقاتی اجتماعی میان مخاطب و هنرمند در نظر بگیریم، از نظر شما جشنواره ملی موسیقی جوان توانسته است حائز این صورت مردمی باشد؟ یا اساساً نیازی به این صورت مردمی دارد؟

    قبل از هر چیز باید توجه‌تان را به تفاوت دو واژه فستیوال و موزیک کامپتیشن جلب کنم که اولی را جشنواره ترجمه کرده‌اند و دومی را مسابقه موسیقایی یا کنکور موسیقی. مختصات رویدادی که من دبیر آن هستم دقیقاً، با واژه دوم همخوان است.

    در همه جای دنیا وقتی عنوان فستیوال را بر جریانی می‌گذارند، غالباً حائز وجهی مردمی است و فرضاً در جایی خوش آب‌وهوا برگزار می‌شود و در ایامی خاص از سال که منجر به جذب توریست هم می‌شود و تعاملات مردمی در آن پررنگ است اما مسابقه‌ها و از جمله مسابقه ملی موسیقی جوان، ماهیتی رقابتی دارند و فراخوانی با تمام جزئیات که ریزِ آن‌چه هنرمندان باید در مرحله اول که متقاضی حضورند و در مرحله نهایی که در میان متقاضیانِ پذیرفته‌شده حضور دارند، اجرا کنند در آن مشخص شده است.

    همان‌طور که در دوره‌های قبل هم دیده‌ایم این پروسه بیشتر برای اهالی موسیقی اعم از دانشجویان و اساتیدشان و خانواده‌های شرکت‌کنندگان جالب توجه است، هر چند گاهی اوقات که ساعت مناسب‌تری برای حضور مردم است و در بعضی بخش‌ها مانند موسیقی نواحی به مدد شور و نشاط حاصل از ساز و آواز و لباس‌های رنگ به رنگ اقوام، می‌شود در میان تماشاگران تعداد بیشتری از عموم مردم را هم دید.

    سیاست کلی مسابقه ملی یا جشنواره ملی موسیقی جوان این نیست که مخاطب عام داشته باشد. چون به عنوان مثال در بخشی مانند موسیقی دستگاهی ایران، اجرای شرکت‌کنندگان به حالت سؤال و جواب میان داوران و آن‌ها برگزار می‌شود و پیش می‌آید که داوران بعد از شنیدن بخشی از یک قطعه، از شرکت‌کننده می‌خواهند قطعه دیگری را بنوازد یا چون به نتیجه‌گیری مدنظرشان رسیده‌اند پایان اجرا را اعلام می‌کنند یا در بخش‌هایی که رپرتوار ثابتی برای شرکت‌کنندگان مشخص شده است، به عنوان مثال هشت نفر در گروه سنی الف یک قطعه واحد را می‌نوازند و این شاید برای مردم عادی خسته‌کننده و فقط برای اهالی موسیقی جذاب باشد که ببینند این هشت نفر هر کدام چطور یک قطعه ثابت را می‌نوازند و کدامشان کدام قسمت را بهتر می‌زند.

    گمان من این است که خروجی‌های این مسابقه موسیقایی که اینجا امتحانشان را پس داده‌اند و با حال‌وهوای اجرای صحنه‌ای بیشتر آشنا شده‌اند، می‌توانند بعداً در جشنواره‌هایی که صورت مردمی‌تری دارند، طیف وسیع‌تری از مخاطبان را هم به خود جذب کنند.

    پس با توجه به تفاوت معنایی جشنواره و مسابقه، وجه مردمی در سیاست‌گذاری‌های‌تان مد نظر نبوده است.

    البته ما از حضور عموم مردم استقبال می‌کنیم اما با توجه به آن‌چه گفتم، نبودن این وجه را نمی‌توان به عنوان نقطه ضعف‌مان در نظر گرفت.

    ما وقتی بلیت‌فروشی نداریم یعنی تأکیدی هم بر این بخش نداریم و هدف‌مان این است که افرادی از شهرهای مختلف ایران بتوانند در محلی در مقابل داورانی که همگی طراز اولند تمریناتی را که در طول سال داشته‌اند در قالب یک رپرتوار به نمایش بگذارند و دیده و ارزیابی شوند و بسیار پیش می‌آید که همین‌ها در پی آشنایی با هم گروه‌های منسجمی تشکیل می‌دهند. این رویداد بیشتر تعاملی میان اهالی موسیقی با یکدیگر است تا تعاملی میان مردم و موزیسین‌ها.

    یکی از نکاتی که برایم اهمیت بسیار زیادی دارد، حضور خانم‌ها در این جشنواره و سهم آن‌ها از مسابقه ملی موسیقی جوان است. با توجه به این که در فراخوان هیچ‌گونه تفکیک جنسیتی وجود ندارد، نسبت متقاضیان خانم به آقا چه میزان است و خانم‌ها بیشتر داوطلب حضور در بخش سازی‌اند یا آوازی؟

    هومان اسعدی

    هومان اسعدی

    همان‌طور که اشاره کردید، ما در فراخوان تفکیک جنسیتی نداریم و هیچ بخشی نیست که خانم‌ها یا آقایان از شرکت در آن منع شده باشند.

    تعداد شرکت‌کنندگان خانم در بخش‌های سازی قابل توجه است و اساساً بعضی سازها هست که صرفاً در قبضه آن‌هاست؛ مثلاً در میان نوازندگان قانون یا فلوت، یا حتی ویلنسل، پیدا کردن نوازنده آقا سخت است و اکثراً خانمند. در پرانتز بگویم با توجه به کار اصلی خودم که موسیقی‌شناسی و اتنوموزیکولوژی است، نسبت جنسیت با ساز در فرهنگ‌های مختلف مسئله‌ای است قابل بررسی و معنادار، به عنوان مثال در میان سازهای کلاسیک، نوازنده هارپِ خانم غالباً بیشتر از نوازنده هارپِ آقا است یا در حوزه موسیقی نواحی نوازندگی سازهای خانواده دایره و دف از دیرباز نزد خانم‌ها رواج بسیاری داشته است، یا فرضاً خانم نی‌نواز از آقای نی‌نواز کمتر است.

    در مورد بخش آوازی هم ما رپرتوار واحدی را معین کرده‌ایم که متقاضیان می‌توانستند براساس آن، آثار خود را در مرحله اول شرکت دهند. نکته‌ای که هم در دوره‌های قبل و هم در این دوره بر آن تأکید داشته‌ایم این بوده که اگر تعداد متقاضیان خانم در بخش آوازی به اندازه قابل توجهی برسد و کیفیت کارشان هم خوب باشد، با در نظر گرفتن فرهنگ و عرف جامعه‌مان همان‌طور که در حوزه آواز آقایان پنج، شش داور مرد داریم که آثار را در مرحله اول و سپس مرحله نهایی بررسی می‌کنند، چند داور زن هم معین خواهیم کرد که آثار خانم‌های متقاضی را بررسی کنند. حتی در مورد سالنی که خانم‌ها بتوانند در آن اجرا داشته باشند به محیطی کاملاً زنانه با حضور یک زن به عنوان نماینده دبیر جشنواره فکر کرده بودیم که مشکلی از نظر شرعی و عرفی پیش نیاید ولی تقاضایی در این زمینه به دست ما نرسید.

    وقتی در حوزه آواز مردان ۷۰، ۸۰ متقاضی داریم نمی‌توانیم در مقابل، بخش خانم‌ها را تنها با دو اثر که سطح کیفی چندان قابل توجهی هم ندارند برگزار کنیم. به نظرم شاید مسئله خودسانسوری در این ماجرا دخیل بوده والّا ما به تمهیدات آن اندیشیده بودیم.

    نکته دیگر در مورد بخش موسیقی نواحی است. پیش از این شنیده‌ایم و احتمالاً بعد از این هم خواهیم شنید که حال پیشکسوتان موسیقی نواحی خوش نیست.

    ادارات ارشاد شهرستان‌ها عموماً توجه‌ای به وضعیت معیشت آن‌ها ندارند و تلاشی برای ثبت و ضبط آثارشان نمی‌کنند و جوانان هم که سرنوشت تلخ پیشکسوتان را می‌بینند رغبتی به قدم‌گذاشتن در مسیر آن‌ها در خود احساس نمی‌کنند.

    از سوی دیگر طبق آن‌چه در بخش نواحی جشنواره ملی موسیقی جوان می‌بینیم هنرآموزان و هنرمندانی از رده‌های سنی الف و ب و ج هستند که می‌توانند به آینده موسیقی نواحی امیدوارمان کنند. این تناقض از کجا می‌آید؟    

    استادان و دوستان عزیز ما از جمله محمدرضا درویشی بارها و بارها به حق گفته‌اند که بخش‌هایی از موسیقی نواحی در حال از دست رفتن است و بعد از این هم خواهند گفت؛ این یک واقعیتِ تلخ است، اما ماجرا این‌جاست که حتی مثلاً درباره موسیقی مردمیِ نواحی اروپایی هم دو قرن پیش محققان و موسیقی‌دانان چنین هشدارها و نکاتی را بیان کرده بودند. در هر حال برخی تغییرات متأسفانه تا حدود زیادی اجتناب‌ناپذیر است و به گمان من در نقاط مختلفِ جغرافیایی، متفاوت. به عنوان مثال، خوشبختانه تنبورنوازی در کرمانشاه، دف‌نوازی در کردستان یا دوتارنوازی در خراسان پررونق است و در جشنواره ملی موسیقی جوان هم تعداد متقاضیان از این مناطق زیاد، ولی در جایی مانند بلوچستان، چنین چیزی نمی‌بینیم و همین‌طور در مورد بعضی سازهای خاص.

    این که دلیل این اتفاق چیست بحثی جداست که به صحبت ما مربوط نمی‌شود اما آن‌چه به ما مربوط می‌شود این است که مثلاً وقتی دو نوازنده از بلوچستان داریم که رغبت کرده‌ و به سراغ سازی مهجور رفته‌اند، به واسطه تشویق و تقدیری که در جشنواره می‌شوند بعد از بازگشت به محل سکونتشان، می‌توانند منجر به ترغیب دور و بری‌هایشان شوند و آن‌ها را متوجه‌ کنند که اگر دنبال آن موسیقی که در رگ و پی‌شان ریشه دوانده بروند علی‌رغم همه بی‌مهری‌ها، جایی هست که در آن دیده شوند.

    خاطرم هست در طی تحقیقاتی میدانی که حدوداً ۱۰، ۱۵ سال پیش در حوزه موسیقی نواحی انجام می‌دادیم فرزندان بعضی از همین استادان بزرگ که آن زمان نوجوان بودند و الآن برای خودشان استادی شده‌اند و سازهای اجدادی‌شان را می‌نوازند، تمایل شخصی‌شان این بود که مثلاً مثل فلانی که هم مشهور است و هم درآمد خوبی دارد، گیتار بزنند. چون احساس می‌کردند پتانسیل رشد برای یک نوازنده گیتار یا یک نوازنده تار بیشتر از یک نوازنده دوتار است ولی رویدادهایی مثل جشنواره ملی موسیقی جوان می‌تواند به آن‌ها نشان دهد که جایی برای تجلیل از هنرشان هست.

    پس در واقع بخشی از این پررنگی و کم‌رنگی موسیقی نواحی به شرایط مناطق جغرافیایی برمی‌گردد

    البته منظورم از منطقه جغرافیایی، شرایط زیست منطقه جغرافیایی این هنرمندان از جمله وضعیت اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و مذهبی است که در مجموع بر رونق یا بی‌رونقی هنرشان تأثیر می‌گذارد.

    و این که جشنواره ملی موسیقی جوان تلاش می‌کند در سه گروه سنی الف و ب و ج هنرمندان و هنرآموزان را با حرکتی هر چند آرام، به زمین نگذاشتنِ ساز پدرانشان ترغیب کند.

    بله. دیده شدن از طریق این جشنواره، می‌تواند به دیده شدن در جشنواره‌ها و رویدادهای دیگر هم کمک کند. چون نتایج جشنواره ملی موسیقی جوان از سوی دیگر جشنواره‌های داخلی و خارجی رصد می‌شود و متولیان این جشنواره‌ها این نکته را مد نظر دارند که حتماً نفرات برگزیده چیزی درشان بوده که توسط هیئت داوران ۷۰ نفره ما انتخاب شده‌اند.

    در خصوص بحث بودجه، فارغ از آمار و ارقام که در نشست خبری هم به حدود آن که یک میلیارد است اشاره شد، می‌خواهم بدانم به عنوان دبیر جشنواره با مشکلی مواجه شده‌اید که ناشی از کمبود بودجه باشد؟

    نکته اول این که در طول چهار، پنج سالی که من دبیر جشنواره هستم رسیدگی به امور اجرایی و بحث بودجه بر عهده مدیرعامل انجمن موسیقی بوده و همواره به عنوان مدیر اجرایی جشنواره با ما همکاری کرده است اما قطعاً می‌دانیم این بودجه هر چقدر هم که باشد، با ایده‌آل‌ها فاصله دارد.

    همان‌طور که اشاره کردم این جشنواره بلیت‌فروشی و در نتیجه درآمدی ندارد و این طور هم نیست که اسپانسرها چندان علاقه‌ای به مشارکت در آن داشته باشند چون مخاطبش بیشتر اهالی فن هستند تا عموم مردم.

    قطعاً ما باید به نفرات اول، دوم و سوم مبلغی را به عنوان جایزه پرداخت کنیم که در طول این سال‌ها هم متأسفانه نتوانسته‌ایم افزایشش دهیم، از سوی دیگر بحث تندیس‌ها و لوح‌ها را داریم و همین‌طور پرداخت حق‌الزحمه هیئت داوران و پرسنل جشنواره و بحث تدارکات و مخارج خورد و خوراک و رفت و آمدها و غیره. یعنی در واقع از نظر مالی مصرف‌کننده‌ایم نه تولیدکننده. مثلاً ایده‌آل‌مان این است که بتوانیم برای شرکت‌کنندگان شهرستانی، شرایط سفر و اقامت فراهم کنیم ولی با توجه به تعداد بالای آن‌ها و این که شرکت‌کنندگان گروه سنی الف باید با همراهی فردی از خانواده‌هایشان بیایند، بودجه‌مان برای رسیدن به این شرایطِ آرمانی کافی نیست.

    البته این را هم بگویم که خیلی از مسابقه‌های موسیقایی در سطح جهان، از متقاضیان حق ثبت‌نام می‌گیرند. یعنی شرکت‌کننده باید مبلغی پرداخت کند تا اثرش در مرحله اول توسط داوران قضاوت شود و بعد وارد مرحله نهایی که همان جشنواره است بشود ولی در کشور ما این‌طور نیست.

    به دریافت حق ثبت‌نام توسط بعضی جشنواره‌های جهانی اشاره کردید. اگر جشنواره ملی موسیقی جوان از سوی کسانی متهم شود که از نظر مالی تنها مصرف‌کننده است و خروجی ریالی ندارد چه پاسخی خواهید داد؟

    اتفاقاً در بحث‌هایی که در همین ایام با برخی مسئولین داشتیم بر همین نکته انگشت گذاشته شد و بودند کسانی که اعتقاد داشتند باید به سمت و سوی کمک‌گرفتن از بخش خصوصی برویم یا برای جذب اسپانسرهایی که قادر به تأمین بخشی از بودجه باشند تلاش کنیم. شاید این جزو سیاست‌های کلان دولت و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم باشد ولی من شخصاً چندان موافق آن نیستم و به نظرم حرکت در این جهت باید با احتیاط انجام شود.

    در همه‌جای دنیا به این صورت است که آن بخش از فرهنگ و هنر و مشخصاً موسیقی که جزو بنیان‌های هویتی است چندان ارتباطی با بازار ندارد و نمی‌تواند خرج خود را درآورد. به عنوان مثال اُپرا‌های ریشارد واگنر که هر ساله به عنوان بخشی از هویت آلمان در این کشور روی صحنه می‌رود، حیاتش با پول مردم عادی ادامه پیدا نکرده و قطعاً دولتشان با تدابیری به حفظ آن کمک کرده است چون چیزی نیست که مورد علاقه عموم مردم باشد. موسیقی‌هایی از این جنس نیازمند حمایتند و نمی‌توانند مانند موسیقی‌های پاپیولار، که معمولاً چند برابر هزینه‌هایشان درآمد دارند، باشند.

    در مورد اسپانسر خصوصی هم معتقدم، باید نهادی باشد به شدت فرهنگی. چون همان‌طور که در مباحث جامعه‌شناسیِ هنر می‌بینیم، اینجا نسبت کارفرما یا حامی با هنرمند و مخاطب مطرح می‌شود. یعنی امکان تغییر کردن سطح موسیقی براساس سطح سلیقه و انتظار حامی به شدت محتمل است و به عنوان مثال ممکن است به سمت آثاری برویم که فرضاً مدیرعامل فلان شرکت هم خوشش بیاید یا جوری باشد که مردم بیشتری جذب شوند که اسپانسر بیشتر دیده شود.

    در دبیرخانه جشنواره ملی موسیقی جوان، آماری از تعداد کسانی که در دوره‌های مختلف در گروه‌های سنی الف، ب و ج شرکت کرده‌اند و بعد از آن بوده که دیده شده‌اند و اصطلاحاً کارش گُل کرده، وجود دارد؟ منظورم آماری است حتی با ذکر اسامی کسانی که به عنوان خروجی جشنواره در طول ۱۰ دوره برگزاری‌اش به اهالی موسیقی دستگاهی، کلاسیک یا نواحی معرفی شده‌اند.

    هومان اسعدی

    هومان اسعدی

    این آمار و ارقام به صورت خام موجود است اما این که با رویکرد خاصِ تحلیلی به قصد اعلام اسامی و نسبتِ هنرمندانِ معرفی‌شده و ورودیافته به محیط‌های حرفه‌ای‌تر توسط جشنواره، تدوین شده باشد، الآن به خاطر ندارم. البته، می‌دانم که مدیرعامل محترم انجمن موسیقی ایران به چنین نکاتی به خوبی توجه و اشراف دارند.

    بر این نکته تأکید دارم که آن‌چه جشنواره ملی موسیقی جوان انجام می‌دهد، کاری است زیربنایی و مثل بذری است که حاصلش در طول سالیان بعد دیده می‌شود. الآن تعداد قابل توجهی از موسیقیدانان مطرح ما، کسانی‌اند که جزو برگزیدگان پنج، شش دوره اول این جشنواره بوده‌اند و این رویداد مانند کاتالیزوری در کنار پتانسیل و استعداد خودشان، روند دیده‌شدن‌شان را تسریع کرده است.

    نکته دیگر این که احتمالاً مدیرعامل انجمن موسیقی می‌تواند تمرکز بیشتری بر تدوین و تحلیل این آمار داشته باشد. چون دبیر جشنواره بودن، سِمَتی موقتی با بازه زمانی یک‌ساله است و این که من پنج دوره در این سمت بوده‌ام به این معنا نیست که از چهار سال پیش می‌دانستم امسال هم هستم، در صورتی که بررسی و تحلیل چنین آمارهایی، که قطعاً در سیاست‌گذاری‌های کلان‌تر هم به کار خواهد آمد، نیازمند داشتن یک دبیرخانه دائم است که الآن نداریم.

    در طول این پنج سال نیز هر بار که جشنواره در پایان شهریور تمام شده، به واسطه گرفتن مجدد حکم دبیری از طرف معاونت هنری، بعد از چند روز استراحت بلافاصله استارت دوره بعد را زده‌ایم و آن‌قدر انجام کارهای خود جشنواره به علت تعداد زیاد شرکت‌کنندگان و تعداد بالای داوران و جلسات و مراحل متعدد تدوین فراخوان و داوری زمان‌بر بوده که به تدوین و تحلیل این‌گونه آمارها نرسیده‌ایم، یعنی در واقع دبیر جشنواره بیشتر درگیر امور روزمرۀ جشنواره است.

    به عنوان مثال ما ۲۴ کمیته تخصصی داوری داریم که در هر کدام به‌طور متوسط بین سه تا پنج داور حضور دارند و هر کمیته در طول سال به جلساتی نیاز دارد که بنشینیم با اساتید صحبت کنیم و ببینیم چه انتظاراتی از فراخوان دارند و با توجه به تحلیل و ارزیابیِ وضعیت دوره قبل چه تغییراتی لازم است. بعد همه این‌ها جمع‌بندی و تبدیل به فراخوان واحدی می‌شود و در صورت لزوم نت‌های قطعاتی را که متقاضیان باید در مرحله اول اجرا کنند روی سایت جشنواره منتشر می‌کنیم و بعد از آن سی‌دی‌های متقاضیان به دستمان می‌رسد و هیئت داوران دوباره جمع می‌شوند و آثار را بررسی و راه‌یافتگان به جشنواره را اعلام می‌کنند تا برسیم به مرحله نهایی که می‌شود خودِ برگزاری جشنواره.

    این پروسه‌ای بسیار زمان‌بر است و کار اصلی من هم نیست و چند سالی هست که به واسطه‌اش از کارهای تحقیقاتی و دانشگاهی‌ام عقب افتاده‌ام. پس تدوین این آمار از عهده ما خارج است و نیازمند دبیرخانه‌ای دائمی است و کسانی که تمام‌وقت بر آن متمرکز شوند ولی حالا که گفتید حتماً از انجمن موسیقی پیگیری خواهم کرد.

    عکاس: احسان ظهیرالدینی

       
    برچسب ها

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *