شروین مهاجر [ نوازنده کمانچه و کمانچه آلتو ]
استاد «علیاصغر بهاری» در حدود یک قرن زندگی هنری خود تحول شگرفى را در ساز کمانچه به وجود آورد و به این ترتیب کمانچهنوازان نسلهای بعدى هر کدام به نوعی از زحمات و شیوه ایشان بهرهمند هستند؛ بزرگمردی که توانست کمانچهنوازی سنتی ایران را با کمک اساتیدى چون خالقى و برومند احیا کند و نقطه اتصالى با کمانچهنوازی معاصر -با مقتضیات زمانی که در آن میزیست بزند که به خصوص این راه توسط شاگردان ایشان به صورت مستقیم و غیر مستقیم ادامه پیدا کرد.
استاد بهاری را میتوان یکی از بزرگان موسیقى ایران دانست که با وجود اشراف به موسیقی سنتی، خود تا حدودى سنتشکن بود و بیتعصبات رایج آن زمان که متأسفانه هماکنون نیز به شکلهای مختلف وجود دارد، تا آخرین لحظه در هر مجلسى ساده و بى پیرایه براى همه ساز زد.
در مصاحبه تصویرىای که در آرشیو دارم، استاد بهارى توضیح مختصرى میدهند درباره این که کمانچه قبل از ایشان صدایى بمتر مثل ویلن آلتو میداد و از سیمهاى زه یا روده تابیده شده استفاده میشده، اما اطلاعات تخصصى بیشترى را ارائه نمیدهند. ایشان( بهارى) براى اولین بار از سیمهای متال (فلزى) که این روزها هم رایج است، استفاده کرد و به تقلید از ویلن یک سیم به کمانچه اضافه کردند که به نظر حقیر نشان از کمالگرایى و بىتعصب بودن ایشان بوده است.
در مورد سبک نوازندگى ایشان میتوان به آرشهکشى مقطع توأم با ویبراسیونهاى غیر ثابت، استفاده از انواع کوک با واخوانهاى رایج در مناطق مختلف ایران، نوازندگى با صبر و متانت جملاتى آوازگونه با ادوات و تحریر خاص، روى کمانچهاى استخوانى با الگوى کرم خانى اشاره کرد.
سونوریته (رنگ صوتى) کمانچه بهارى به اصطلاح رایج همراه با بغض و تودماغی است، او همچنین در حفظ، ضبط و اشاعه گوشههای ردیف، قطعات ضربی و چکامههاى قدیمى بسیار کوشا بود.
دربارهی هنر بیبدیل استاد بهاری میتوان صحبتهای بسیار کرد؛ اما شاید مهمترین ویژگیای که دربارهی او میتوان به آن اشاره کرد، خلاقیت فردى در عین پایبندی به مقوله سنت و ریشهها بوده است. بر خلاف تصور رایج، او نگاهی باز به موسیقی و کمانچهنوازى معاصر داشت. مثلاً در کنسرت جشن هنر شیراز مشاهده میکنیم که حتى در پزیسیون سوم روى سیم اول مینوازد (قابل توجه سنتگرایانى که با مقوله پزیسیون به خاطر دشوارى دشمنى میکردند)!
به تمام اینها باید تربیت شاگردانی ارزشمند را نیز اضافه کرد که آنها نیز شاگردان بسیارى تربیت کردهاند. بنابراین نسل دیروز و امروز کمانچهنوازى به ایشان مدیون است.
من در سال ١٣٧۴ که متأسفانه استاد از دنیا رفتند فقط دو بار افتخار دیدن ایشان را از نزدیک داشتم؛ ایشان بسیار پدرانه و بیتعصب به سئوالات بىشمار من پاسخ دادند و طبق گفته خودشان شنوندهی بسیاری از سبکهای کمانچهنوازى معاصر و نوازندگان جوان ایران و آذربایجان آن دوران بودند. تقدیم قطعهاى به مسیو هایک و تعریف از استاد مرحوم هابیل علىاف گواه نظر من است.
من در استاد بهارى تقدسگرایى ابزارى ندیدم؛ چرا که با استاد باقرخان و کمانچه شش سیمش و اشکال گوناگون کمانچه اقوام مشکلى نداشتند. به هر روی لحن و شیوهی نوازندگی استاد بهاری، مختص خودشان بوده است. البته در دوران کهولت سن و بیمارى، فواصل ناکوک و دوبل سیمهاى ناخواسته و صداهاى اضافه هم در آرشه ایشان شنیده میشد، اما از ارزش معنوى و خدمات آن پیر هنر چیزى نمیکاهد.
کمانچهنوازان امروز بهتر است به جای تقلید ناآگاهانه، فرم و محتوا را از استاد بهارى و دیگر اساتید بیاموزند و بر سر اختلاف سلیقههاى صوتى با هم دعوا نکنند. ثبت خواهد شد بر جریده عالم گر دوامى باشد چون مفاخرمان.
لازم میدانم اشاره کنم با خرید یک ساز تمام استخوان که در زمان خود ایرادات ساختارى فراوان داشته و تکامل یافته اما صداى زیبایى داشته و دارد، نواختار ما صداى تفکر و ساز استاد بهارى را نمیدهد، قرار هم نیست کاملاً آن شیوه به عنوان یک اصل در همه جاى ایران تنها ملاک ارزش گذارى نوازندگى کمانچه شود. بعد از دوران آموزش انتخاب سونوریته مسئله شخصى و مثل امضا هنرمند است و بت سازى سونوریک خطایى بس نابخشودنى. گاه بسیارى از نواختههاى شاگردان ایشان رنگ و بوى استاد را میدهند اما لزوماً کپى نیستند و این ارزشمند است.
آلبوم فاخر «نغمههاى جانسوز» استاد بهارى اثرى بود که بعد از فوت ایشان با آن بسیار گریستم. در سالگرد درگذشت استاد بهارى هزار بوسه نثار خاک پاکش میکنم. روحشان شاد و قرین رحمت الهى باد که هر چه داریم از خون دل خوردنهاى اساتید و پیشکسوتانى چون او است.
شروین مهاجر
خرداد ١٣٩۶
دیدگاهتان را بنویسید