×
×

گفت‌وگو با اسماعیل واثقی نوازنده‌ سنتور و تمبک:

  • کد نوشته: 144477
  • 03 خرداد 1396
  • ۰
  • اسماعیل واثقی می‌گوید عموماً هنرمندان ایرانی در خارج از کشور برای ایرانیان خارج از کشور اجرا می‌کنند، اما شاید یک درصد از تماشاگران کنسرت‌های او هم ایرانی نبوده‌اند. اسماعیل واثقی تاکنون به‌صورت رسمی حدوداً ۲۸۰۰ کنسرت به‌همراه گروه خود اجرا کرده است. او در آلبوم‌های زیادی از جمله “کوچه” و “آفتاب خوبان” با صدای بیژن […]

    گفت‌وگو با اسماعیل واثقی نوازنده‌ سنتور و تمبک:
  • اسماعیل واثقی می‌گوید عموماً هنرمندان ایرانی در خارج از کشور برای ایرانیان خارج از کشور اجرا می‌کنند، اما شاید یک درصد از تماشاگران کنسرت‌های او هم ایرانی نبوده‌اند.

    اسماعیل واثقی تاکنون به‌صورت رسمی حدوداً ۲۸۰۰ کنسرت به‌همراه گروه خود اجرا کرده است. او در آلبوم‌های زیادی از جمله “کوچه” و “آفتاب خوبان” با صدای بیژن بیژنی آهنگسازی کرده است.

    واثقی همچنین در زمینه‌ موسیقی فیلم سال‌ها فعالیت کرده و در این زمینه همکاری‌های زیادی با برادر خود حسین واثقی، هنرمند مقیم اروپا داشته است. به همین بهانه گفت وگویی با این آهنگساز و نوازنده‌ سنتور و تمبک کردیم که در ادامه می‌خوانید.

    آقای اسماعیل واثقی موسیقی را به‌صورت آکادمیک کجا فرا گرفتید؟

    موسیقی را در هنرستان موسیقی ملی فرا گرفته و دیپلمم را همان‌جا گرفتم. زمانی که وارد هنرستان موسیقی شدم، آقای مفتاح مدیریت هنرستان را برعهده داشت، اما یک سال بعد آقای دهلوی این وظیفه را برعهده گرفت و مدرک دیپلمم در زمان مدیریت ایشان صادر شد. بعد از تحصیل در هنرستان موسیقی، وارد دانشکده‌ هنرهای زیبا شدم و در آن‌جا لیسانس موسیقی گرفتم. سپس تصمیم گرفتم برای تحصیل در رشته‌ آهنگسازی به خارج از ایران بروم. نظرم در وهله‌ اول این بود که به فرانسه بروم و جناب دکتر صفوت هم آنجا را به من پیشنهاد کردند اما نمی‌خواستم موسیقی‌شناسی بخوانم. در سال ۱۹۷۵ میلادی به اتریش مهاجرت کردم و در کمتر از ۳ سال تحصیلاتم را تمام کرده و در سال ۱۹۷۷ میلادی به ایران برگشتم.

    پس از آن‌که در سال ۱۹۷۷ میلادی به کشور بازگشتید، چه فعالیت‌هایی را در پیش گرفتید و چه شد که پس از مدت کوتاهی دوباره ایران را ترک کردید؟

    زمانی که از اتریش به ایران برگشتم، آقای دکتر هرمز فرهت رئیس دپارتمان موسیقی دانشگاه تهران بود که مرا از قبل می‌شناخت. ایشان به من کمک کرد که برای تدریس به دانشکده هنرهای زیبا بروم و تا زمان انقلاب هم درس می‌دادم. بعد از انقلاب دوباره به وین برگشتم. در عزیمت دوباره‌ام به وین، با یک گروه موسیقی که در پی بازسازی موسیقی‌های قرون وسطی بود به‌نام Clemencic Consort “کِلِمِنچیچ کُنزُرت” آشنا شدم که سنتورنوازی و اجرای سازهای کوبه‌ایِ من، نظرِ‌ سرپرستِ گروه، آقای رنه کِلِمِنچیچ، و سایر اعضای گروه را به خود جلب کرد. سال‌ها با این گروه همکاری کردم و بعد دوباره به تهران آمدم. در زمانی که در تهران بودم، گروه از من دعوت کرد برای اجرای کنسرت‌ها به وین بروم اما مخارج برای رفت‌وآمدِ پیاپی زیاد بود و رفتم و همان‌جا ماندم. اکنون آقای کلمنچیچ ۸۸ یا ۸۹ ساله شده و من هنوز با ایشان ارتباط دارم.

    اعضای گروه “کلمنچیچ کُنزُرت” اهل کدام کشورها هستند و شما همراه با این گروه چه قطعاتی را اجرا می‌کردید؟

    اعضای این گروه اهل کشورهای مختلف هستند و خود آقای کلمنچیچ اصالتش به یوگسلاوی سابق برمی‌گردد. من در همکاری با گروه، از ساز سنتور و سازهای کوبه‌ای به شکل دیگری استفاده می‌کردم. در ابتدا نزد استاد حسین ملک موسیقی را شروع کردم. بعد خدمت خانم ارفع اطرایی و آقای حیدری رفتم و در نهایت نزد استاد فرامرز پایور آموزش دیدم. اما استفاده من از سنتور در گروه “کلمنچیچ” به شکل رایجش نبود و آثار دوره‌ قرون وسطی را بازسازی می‌کردیم. یک ساز در موسیقی محلی جنوب آلمان و اتریش وجود دارد که استفاده من از سنتور به آن شکل بود. گاهاً هم لازم می‌شد که یک موسیقی تلفیقی با محوریت سنتور در برنامه‌ی ما نوشته شود.

    از اجرا‌های گروه بگویید.

    گروه “کلمنچیچ کُنزُرت” برنامه‌های مختلفی اجرا می‌کرد. گاهاً تریو و دوئت و گاهاً هم برنامه‌هایی تحت عنوان اُورینت و اکسیدنت؛ من در این برنامه‌ها کار شرقی اجرا می‌کردم. تمبک هم می‌نواختم، چون شاگرد مرحوم استاد حسین تهرانی بودم. معروف‌ترین اثری که گروه ما اجرا می‌کرد و برای همه دنیا شناخته شده بود، اثری بود با نام “کارمینا بورانا اورجینال” اُرجینال نه اُرف. شکل اُرف آن طوری است که فقط کلام اثر حفظ می‌شود و موسیقی آن تغییر می‌کند، اما ما آن را به همان شکلی که در اصل بوده اجرا کردیم.

    لطفاً در مورد “کارمینا بورانا” توضیح بدهید.

    “کارمینا بورانا” یک مجموعه نثری است که از دوران قرون وسطی جمع‌آوری شده است. این اثر را کمپانی‌های مختلفی از جمله کمپانی قدیمی “هارمونیا موندی” منتشر کرده است. دو سه سال پیش هم یک‌بار دیگر با تکنولوژی جدیدتر دوباره ضبط شد.

    ما در یکی از معروف‌ترین سالن‌های کنسرت دنیا که قدمتی ۱۰۰ ساله دارد و بزرگترین نوازنده‌های دنیا هم آرزوی اجرا در آن را دارند، چندین بار روی صحنه رفتیم. خود من در ۱۳۰ اجرا از اجراهای گروه در این سالن حضور داشتم. ۲۲-۲۳ بار در سالن اُپرای برلین روی صحنه رفتم و سپس این اجراها در سالن‌های اُپرای مونیخ، اُپرای فرانکفورت و حتی خانه‌ی اُپرای لا اسکالا شهر میلان نیز تکرار شد. فکر نمی‌کنم که برای یک موزیسین ایرانی تا به حال همچین اتفاقی به‌لحاظ اجرا افتاده باشد. من با گروه “کلمنچیچ کُنزُرت” در جاهای مختلف دنیا اعم از اروپا و حتی استرالیا روی صحنه رفتم. الان سرپرست گروه پیر شده و حدوداً ۸۹ سال دارد که همین باعث می‌شود که کارکردن برای ایشان و گروه سخت شود.

    به‌جز همکاری با گروه “کلمنچیچ کُنزُرت” چه فعالیت‌های مهم دیگری داشته‌اید؟

    من ۱۰-۱۲ سال با یک ویولنیست خیلی معروفِ اتریشی همکاری کردم. او آهنگساز خوبی هم بود و موسیقی‌هایی را می‌نوشت که اسمش بود پانونییَن موزیک. پانونین محدوده‌ی بزرگی در اروپا است که کولی‌ها در آن زندگی می‌کنند. این موزیسین اتریشی همه‌ی قطعاتش را خودش می‌ساخت و در کارهایی که تولید می‌کرد، سعی داشت که سنتور به‌خوبی نشان داده شود. گاهاً هم من قسمت سنتور آثارش را می‌نوشتم. من این ادعا را دارم که با سازهای ایرانی برای فرهنگ این مرز و بوم تلاش کرده‌ام. عموماً هنرمندان ایرانی در خارج از کشور برای ایرانیان خارج از کشور اجرا می‌کنند، اما شاید یک درصد هم از تماشاگران کنسرت‌های من ایرانی نبوده‌اند. حساب کنید که من با آن همه کنسرت رسمی در دنیا، چند میلیون نفر را با فرهنگ ایرانی آشنا کرده‌ام.

    اوضاع و احوال آهنگسازها و نوازنده‌های ایرانی در اتریش چگونه است؟

    من تماس زیادی با آن‌ها ندارم. گرچه آن‌ها مرا به خاطر حضور در فستیوال‌های مختلف می‌شناسند.

    پروژه‌ی نمایش موزیکال “ویس و رامین” چطور شکل گرفت؟

    در سال ۲۰۱۵ یک فستیوال در اتریش، با شناختی که از من روی موسیقی قدیمی و قرن وسطایی داشت، مرا به یک پروژه‌ی موزیکال و نمایشی در سالن کنسرت هاوس وین دعوت کردند. مسئولان آن فستیوال هر ساله یک موضوعی را مدّ نظر قرار داده و بر اساس آن به تولید و اجرای نمایش موزیکال می‌پردازند. در سال ۲۰۱۵ موضوع مدّ نظرشان به پند و اندرز و یا توطئه مربوط می‌شد. ابتدا خودشان تحقیق کرده بودند و یک چیزهایی را پیدا کرده بودند. در وهله اول پیشنهاد‌شان “کلیله و دمنه” بود و می‌خواستند اثری با آن محتوا ساخته شود که بعد من به‌شان توضیح دادم که “کلیله و دمنه” به فارسی امروزی نوشته نشده و شما اصلاً آن را نمی‌تواند بخوانید و کی هم متوجه نمی‌شود. بعد از آن، خودم با چند تن از دوستانم که ادبیات می‌خواندند در این زمینه صحبت کردم و بعد به منظومه‌ی “ویس و رامین” رسیدم و آن را پیشنهاد دادم که برای‌شان جالب بود. گفتند که تا به حال کسی این منظومه را کار نکرده چون نزدیک به ۸ هزار بیت است! به هر حال مسئولان فستیوال پذیرفتند که ما روی “ویس و رامین” کار کنیم.

    من روی این منظومه بلند آهنگ گذاشتم و آن را طی ۴-۵ ماه آماده‌ی اجرا روی صحنه کردم. سعی کردم تا جایی که می‌شود موسیقی قدیمی‌تر باشد، چون هدف جشنواره این بود که موسیقی من از دوره‌ی تیموری و صفویه باشد و خیلی ضرب و ریتم نداشته باشد. کارمان یک جور داستان‌سراییِ موزیکال به زبان اصلی بود و نمونه‌اش تا پیش از آن در وین اجرا نشده بود. به همین خاطر، مردم وین بدون آن‌که بدانند چه چیزی قرار است اجرا شود، از دو ماه قبل تمامی بلیت‌های اجرا را خریداری کردند. در نهایت هم کار ما با موفقیت بالایی انجام شد. چنین اتفاقاتی خیلی کمتر می‌افتد.

    مدت‌زمان اجرا چقدر بود و آیا این نمایش موزیکال را در جای دیگر هم اجرا کردید؟

    مدتش بدون آنتراک، جمعاً یک ساعت و نیم بود که نصفش کاملاً به موسیقی تعلق داشت. این پروژه به‌جز اتریش، در سال ۲۰۱۶ در مونیخ نیز اجرا شد. اجرای این پروژه در ایران هم می‌تواند بسیار جالب باشد.

    در سال‌های اخیر چه اجراهایی در ایران داشته‌اید؟

    من در سال ۲۰۰۸ همراه با یک گروه به تهران آمدم و موسیقی قرون وسطایی را اجرا کردم. اجراهای ما در عرض یک هفته در تالار وحدت، فرهنگسرای هنر و در اصفهان برگزار شد. در همین اجراها بود که با آقای مرادخانی، معاون امور هنری وزیر فرهنگ و ارشاد آشنا شدم.

    در زمینه‌ی موسیقی فیلم چه فعالیت‌هایی داشته‌اید؟

    موسیقی‌ فیلم‌های زیادی ساخته‌ام که اکثراً به نام برادرم ثبت شده‌اند. یکی از این فیلم‌ها “کوچه مردها” به کارگردانی ایرج قادری بود و باقی آن‌ها هم فیلم‌های شناخته‌شده‌ای هستند که الان حضور ذهن ندارم.

    و آخرین سؤال، لطفاً از همکاری با خانم سیما مافیها بگویید.

    آلبومی با نام “تصنیف‌های عارف و شیدا” با صدای خانم سیما مافیها برای کانون پرورش فکری ساختم که مدتی بعد انقلاب شد و متوجه نشدم چه کسی بدون اجازه‌ من و خانم مافیها کاسِت آن آلبوم را درآورد و از فروش آن میلیونی سود کرد. تمام قطعات آن آلبوم از ساخته‌ها و تنظیم‌های من است که تا به آن سال نمونه‌اش در ایران وجود نداشته است. متأسفانه آن را با کیفیتِ بد و بدون اجازه‌ی صاحب اثر به فروش رساندند. آن آلبوم تنها اثر ضبط‌شده‌ خانم مافیها است و ایشان غیر از آن آلبوم اثر منتشرشده‌ی دیگری ندارد.

       
    برچسب ها

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *