موسیقی ایرانیان- ابراهیم مولائی: در شماره نه مجله موسیقی ایرانیان مصاحبهای با محمد معتمدی منتشر شد، به سبب اینکه ممکن است بسیاری از کاربران آن شماره مجله را مطالعه نکرده باشند تصمیم گرفتیم این گفتگو را در سایت منتشر کنیم، قسمت اول مصاحبه را از اینجا مطالعه کردید، توجه شما را در ادامه به قسمت دوم این مصاحبه جلب میکنیم. (لازم به ذکر است امین موسوی هم در تنظیم و طرح چند سوال از مصاحبه مشارکت داشته است)
در رابطه با گلایه ای که از طرف شما در اعتراض به شیوه تبلیغات اپرای مولوی در خبرگزاری ها منتشر شد صحبت کنید، فکر نمی کنید انتشار این نامه از روی کم تجربگی بود؟ به نظرم سوء برداشت هایی از این گلایه ها شد که شاید جالب نبود.
دوست ندارم زیاد در این رابطه صحبت کنم چون موضوع کمی خاص است چرا که اگر کمی بی احتیاط صحبت کنید از حرفتان سوء برداشت می شود. ببینید شما اگر به هنرتان به طور جدی نگاه می کنید باید از همه چیز دست بکشید و عمر و زندگیتان را وقف هنر کنید و اگر هم این کار را کردید باید همواره ضمن حرکت و فعالیت در آن مسیر نگهبان و پاسدار هنر خود و جایگاه خود هم باشید.
از دید بنده نگارش آن نامه نه تنها اشتباه نبود بلکه کار بسیار صحیح و درستی هم بود. کار اشتباه را دیگران کرده بودند و در برابر اشتباه دیگران سکوت کردن به نوعی تایید اشتباه آنهاست. بنده فقط از جایگاه خودم دفاع کردم که باید هم می کردم. ما ملت گاهی به مظلوم بودن و بی سر و صدا بودن افتخار می کنیم ولی این اشتباه است. سکوت همیشه پسندیده نیست. ولی وقتی حرف زدید مهم آن است که چه چیزی می گویید. من هم گمان نمی کنم حرف بد یا ناشایستی زده باشم. اگر هم دنبال پاسخ دیگری از منظری دیگر هستید باید بگویم ارادت بنده به همایون شجریان از بدیهیات است و همه هم می دانند. اگر از من بپرسید در میان خوانندگان هم نسل با صدای چه کسی ارتباط بیشتری دارید جواب اولم همایون است. ضمن اینکه ایشان به لحاظ صفات اخلاقی و انسانی هم در جایگاه بسیار بالایی هستند. خیلی از هنرمندان را بهتر است فقط کارشان را گوش بدهید چون اگر از نزدیک با آنها معاشرت کنید از هنرشان دلزده می شوید. ولی همایون دقیقا” بر عکس است. یعنی اگر از نزدیک با او معاشرت داشته باشید از کارش چندین برابر لذت خواهید برد. اصلا” شما گفتگوی شمس و مولانا در اپرا را ببینید. بنده با تمام وجودم برای شمس می خوانم. اگر در احساس بنده به ایشان کمی ناخالصی بود محال بود که کار آنگونه از آب در بیاید. برای من هم انتشار آن نامه سخت بود چون از سوء برداشت ها می ترسیدم. ولی باید این کار را می کردم و اعتراضم هم به کسان دیگری بود. یک طبع سلیم و منصف برداشت بدی از آن نامه نمی کند. سوء برداشت ها معمولا” از سوء نظرها و غرض ورزی ها ناشی می شود.
در اپرای مولوی در کنار شما خوانندگان دیگری نیز حضور داشتند، صدای خواننده ها برای هر یک از نقش ها بر چه اساسی انتخاب شده بود؟ به نظر می رسید صدای همه خواننده ها کمی شبیه به هم از آب در آمده بود. همکاری خواننده ها در این مجموعه را چطور دیدید؟
خب برای یک فیلم هنر پیشه ها بر چه اساسی انتخاب می شوند؟ اینجا هم نظر کارگردان و آهنگساز در انتخاب ها تاثیر داشته. به نظرم انتخاب ها اکثرا” خوب بودند. صداها هم شبیه نشده. ببینید شما اول باید شباهت را تعریف کنید بعد به بررسی این مقوله بپردازیم. اینکه همه آواز ایرانی می خوانند خودش اولین شباهت است. اگر تعریف شباهت این باشد همه شبیه هم می خوانند. ولی اگر شباهت در رنگ صدا و تکنیک های آوازی و شخصیت نهفته در صدا و کاراکتر آواز باشد، نه به نظرم صداها هر کدام کاراکتر مستقل خود را داشتند. بستگی دارد چقدر تخصصی به آوازها گوش بدهیم.
تا جایی که اطلاع دارم در حال حاضر ارکستری که مختص ِاپرا باشد در ایران وجود ندارد، به نظر شما چه باید کرد که حداقل به حد استانداردهای بین المللی در زمینه اجرای اپرا برسیم و شاهد اپراهای قوی در کشور باشیم؟ و اینکه اپرای مولوی را چقدر موفق می دانید؟
باید عرض کنم که نمی دانم به سوال شما در این شرایط کنونی چه پاسخی باید داد. ما در موسیقی مشکلات خیلی خیلی ابتدایی تر و کلی تر داریم که اگر همین الان شروع به رفع آنها کنیم سالها طول می کشد تا به تأسیس یک ارکستر مخصوص اپرا برسیم. به قول معروف خانه از پای بست ویران است. لیست مشکلات موسیقی در ایران یک لیست بسیار طولانی و بلند بالاست. بنده الان در سطح اول موسیقی این مملکت فعالیت می کنم ولی هیچ کجا کار بنده و دیگر اعضای خانواده موسیقی تعریف قانونی مشخصی ندارد. ببینید یک ارکستر باید نوازندگان و خوانندگان رسمی و دائمی داشته باشد و این نوازندگان باید هیچ دغدغه ای به جز موسیقی نداشته باشند. همیشه در حال کار و پیشرفت و خلق و آفرینش باشند. آن وقت این ارکستر به مرور به استاندارد های جهانی خواهد رسید. البته با مدیریت و رهبری خوب. ولی ما حتی یک نوازنده نداریم که شرایط زندگی اش تأمین باشد. اگر هم هست از راه موسیقی نبوده. ضمن اینکه یک مشکل اساسی تر در موسیقی ما مساله فقهی آن است که هنوز حل نشده. در یک شهر برای ساز زدنت مسؤولین حلقه گل به گردن شما می اندازند و در شهری دیگر به خاطر ساز زدن تنبیه و تکفیرت می کنند. اگر موسیقی حلال است پس چه فرقی بین مشهد و قم و تهران وجود دارد که مثلا” در مشهد موسیقی حرام و در تهران بلا اشکال است.
یا اگر حرام است چه فرقی بین نوازنده ی زن و نوازنده ی مرد وجود دارد که در بعضی جاها به خانم ها مجوز کنسرت نمی دهند. اینها همه ابهام است. در حوزه فقهی هنوز خیلی موارد موسیقی شفاف و برابر با یک قانون صریح و روشن نیست. اینها بخش کوچکی از مشکلات اساسی موسیقی ماست که تا وقتی اینها پا برجاست صحبت از تشکیل یک ارکستر آن هم فقط مخصوص اپرا یک طنز تلخ خواهد بود.
منتظر روزی هستم که اکثر مردم دنیا مخاطب موسیقی ایرانی شده باشند و ایران را با فرهنگ کهن و با موسیقی اش بشناسند. برای رسیدن به این اهداف تلاش فراوانی باید کرد
در ایران متاسفانه وضعیت موسیقی در دو دهه ی اخیر روز به روز خراب تر شده و هر روز نیز بدتر می شود، به نظر شما اجرای پروژه های قوی هنری مثل اپرای مولوی و یا سیمرغ چقدر می تواند به جریان بی رمق موسیقی ایرانی جانی تازه بخشد یا رونق دهد؟
یک کار ارزشمند مثل اپرای مولوی اگرچه می تواند این همه علاقمند داشته باشد و تبدیل به یک رویداد مهم هنری در جامعه شود ولی با یک گل بهار نمی شود و باید این حرکت ها توالی داشته باشد. به قول حافظ دور چون با عاشقان افتد تسلسل بایدش. و اگر چنین شود آن وقت شاهد به وجود آمدن یک جریان هنری خوب در جامعه خواهیم بود. البته این را هم بگویم که بنده معتقدم که موسیقی ما در سالهای پیش ِ رو شاهد اتفاقات بسیار خوبی خواهد بود. نسلی از موسیقی ایران در حال رسیدن است که من اطمینان دارم موسیقی ایران را در سطح جهان به جایگاه شایسته ی آن خواهند رساند. منتظر روزی هستم که اکثر مردم دنیا مخاطب موسیقی ایرانی شده باشند و ایران را با فرهنگ کهنش و با موسیقی اش بشناسند. اما برای رسیدن به این اهداف باید خیلی تلاش کرد.
لطفاً درباره کنسرت برفخوانی به آهنگسازی علی قمصری و افرادی که به عنوان اعضای گروه با شما همکاری کرده اند صحبت کنید، با نگاهی به آثار شما می توان فهمید که شما پایبندی زیادی به سنت دارید، با این ویژگی چطور شما با شخصی چون قمصری همراه شدید که همیشه در پی کسب تجربه های نو است؟
من در موسیقی هر چند که خیلی کلاسیک فکر می کنم ولی تجربه کردن را دوست دارم. حتی برای این تجربه کردن بارها خطر و ریسک هم کرده ام. تجربه های جدید را دوست دارم. اصلا” تجربه کردن شرط لازم برای هنرمند شدن است. ولی تجربه باید پشتوانه داشته باشد. هر تجربه ای ارزشمند نیست. تجربه ای می تواند دارای ارزش هنری باشد که جهت هنر را به سوی کمال سوق دهد و در ضمن به اصول هم پایبند باشد. زیر پا گذاشتن اصول امروزه برای برخی با تجربه گرایی اشتباه گرفته می شود. علی قمصری به اعتقاد من تجربه کردن را خوب بلد است و به این دلیل تجربه هایش دارای ارزش های خوب هنری هستند. این کنسرت هم یک تجربه متفاوت برای بنده بود. حتی می توانم بگویم تجربه ای نو در موسیقی ایرانی بود. ولی به هر حال باید کمی صبر کنیم تا شاهد بازخوردهای آن از سوی اجتماع باشیم. زمان همیشه بهترین قضاوت را دارد.
کمی در مورد اشعار و نوع آواز خوانی تان در این اثر توضیح دهید و اینکه کنسرت را در چند شبی که اجرا شد چطور دیده اید؟
اشعار بخش اول از دکتر شفیعی کدکنی و مولانا انتخاب شده بودند و در بخش دوم هم از زنده یاد مهدی اخوان ثالث و حسین منزوی و رباعیات خیام، اشعاری به اجرا در آمد. به نظر بنده آواز خواندن روی شعر نو مستلزم نگاهی نو به موسیقی و آواز است. بنده عقیده دارم هنوز شعر نو با آواز ایرانی به یک هم آغوشی ایده آل نرسیده اند. تجربه های خوبی شده ولی راه درازی در پیش است. البته بنده در مورد آواز صحبت می کنم به مفهوم کلاسیک آن و نه تصانیفی که بر روی شعر نو ساخته می شوند.
شنیدم به فکر انتشار آلبومی با همکاری پویا سرایی (نوازنده سنتور) هستید، لطفا درباره این همکاری و جزئیات آلبوم توضیح دهید.
بله این کار نتیجه ی فعالیت همان گروه همنوازان مهر است که پیشتر عرض کردم. پویا سرایی از هنرمندان نسل جدید موسیقی ایران است که در هنرش دارای سبک و نگرش است و به موسیقی ایرانی نگاهی عمیق و درست دارد. او هم یک موسیقی دان و آهنگساز تجربه گراست و موسیقی چند صدایی را دنبال می کند. کارهایش در عین اینکه تکنیکی و جدید هستند ولی ریشه در موسیقی ردیف و موسیقی کلاسیک ایرانی دارند. ما این مجموعه را با پویای عزیز قبلا” در قالب کنسرت اجرا کرده بودیم و مدت هاست که ضبط آن را آغاز کرده ایم. این مجموعه هم تقریبا” در مرحله پایانی تولید است. کمی پروسه تولید آن هم طولانی شد که دلیلش هم مشغله و گرفتاری شخص بنده بود. ولی امیدوارم به یک اثر ماندگار تبدیل شود که در آینده به آن افتخار کنیم.
شما از همکاری با اساتید بزرگ موسیقی همچون محمدرضا لطفی رسیدید به همکاری با جوانان جویای نام و آینده دار موسیقی ایرانی، چه تفاوتی بین این همکاری ها می بینید؟
به هر حال همه که از ابتدا استاد و صاحب نام به دنیا نمی آیند. همین عزیزان جوانی که بنده توفیق همکاری با آنها را دارم در آینده از مفاخر هنری این سرزمین به شمار خواهند آمد و خود بنده به کار کردن با آنان افتخار خواهم کرد. کار با اساتید و بزرگان به لحاظ تجربه اندوزی و استفاده از معلومات و تجربیات آنها البته دارای اهمیت ویژه ای است ولی باید به یاد داشته باشیم که بنده بخش عمده ی فعالیتم در آینده با همین جوانان خواهد بود.
خودتان را خواننده ی موفقی می دانید؟ اصلا بهتر است از شما بپرسم تعریف شما از یک خواننده ی موفق چیست؟
موفقیت تعریف روشن و دقیقی ندارد. حتی خود خواننده بودن هم در این مملکت تعریف درستی ندارد. موفقیت یک امر نسبی است. من به این دلیل خود را موفق نمی دانم چون هنوز به خیلی از اهدافی که داشته ام نرسیده ام. از طرفی هم خود را موفق می دانم چون با وجودی که هیچکدام از شرایط تاکنون برای بنده مهیا نبوده ولی باز به موفقیت هایی دست یافته ام. ولی این سؤال را بهتر است دیگران جواب دهند تا خود بنده.
سؤالم را بهتر است اینطور بپرسم: از کار هنری و خوانندگی بیشتر چه هدفی را دنبال می کنید؟ «داشتن جایگاه و اعتبار رفیع هنری در بین مخاطبین خاص و عام» یا بیان «دغدغه های روحی و فکری تان»؟
برای این سوال خودم هم هنوز جواب دقیقی پیدا نکرده ام.
رشته ای بر گردنم افکنده دوست
می کشد آنجا که خاطر خواه اوست
به هر حال عشق به موسیقی ما را تا اینجا همراه خود آورده، نمی دانم به کجا خواهد برد.
هدفم از موسیقی مثل هدف همان شب پره ای است که به شمع نزدیک می شود. من عاشق موسیقی هستم و نمی دانم به کجا خواهیم رسید. برای کار هنری خود برنامه ها و اهداف زیادی دارم ولی کار ما، هم به دلیل ماهیت آن و هم به دلیل شرایط موجود اصلا” قابل پیش بینی نیست. اما یکی از مهم ترین اهداف و آرزو هایم ارتقاء جایگاه آواز و موسیقی ایرانی در سطح جهان است.
دیدگاهتان را بنویسید