×
×

بریده جراید؛

  • کد نوشته: 111985
  • 06 تیر 1395
  • ۰
  • خوش‌نویسی که ۱۳۸۰ نخستین بار از بیماری استاد شجریان خبر داد

    بریده جراید؛
  • محمدرضا شجریان

    محمدرضا شجریان

    سید ابوالحسن مختاباد: اگر در خاطر داشته باشید، در پیام نوروزی استاد شجریان، ایشان از مهمانی یاد کردند که ۱۵ سال است که همنشین ایشان است و دیگر با هم رفیق شده‌اند. این مهمان، همان بیماری‌‌ای بود که استاد از سال ۱۳۸۰ به آن مبتلا شدند و البته با سخت‌جانی و مقاومت جانانه تا کنون اجازه ندادند بر ایشان غلبه کند و امیدواریم با دعای مردم هنردوست ایران این بلا از سر استاد رفع شود.

    چند روز قبل به مناسبتی با استاد «اسرافیل شیرچی» دیالوگی تلفنی داشتم و ایشان که می‌دانست من در همان شهری زندگی می‌کنم که استاد در آن حضور دارند، از احوال استاد پرسیدند که گفتم اگرچه اوضاع نگران‌کننده است، اما پزشکان ایشان نگران نیستند و معتقدند بیماری در کنترل آنها است و استاد دوران سخت شیمی‌درمانی را می‌گذرانند.

    آقای شیرچی ضمن آرزوی سلامتی برای استاد گفتند یادتان هست که حدود ۱۵ سال قبل من یادداشتی نوشتم برای استاد شجریان و طلب سلامتی کردم برای بیماری ایشان؟ گفتم چیزهایی در خاطر دارم اما دقیق نه! بعد عکسی از آن یادداشت را برایم ارسال کرد و به ناگهان نکته‌ای در ذهنم جرقه زد که این مهمانی که استاد گفته بودند ۱۵ سال است با ایشان همراه است را نخستین بار در روزنامه همشهری از آن سخن گفته بودیم و تاریخ آن هم پنجم تیرماه سال ۱۳۸۰ بود. یعنی همین صفحه‌ای که می‌بینید.

    در این یادداشت، آقای شیرچی که در همان روزها سفری به آمریکا داشتند، از هنر خوشنویسی استاد و شاگردی ایشان نزد استاد زنده‌یاد حسن میرخانی و هم‌دوره‌ای‌هایشان یاد می‌کنند و البته خبر بیماری ایشان را هم در متن می‌آورند و آرزوی سلامتی دارند برای این صدای تاریخی و ماندگار.

    با آرزوی طول عمر و بهبود برای سلامتی استاد، این نوشته را بخوانید.

      
    نوشته‌ای درباره استاد محمدرضا شجریان
    تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
    [ اسرافیل شیرچی – خوشنویس معاصر ]

    دوران همی نویسد بر عارضش خطی خوش
    یا رب نوشته بد از یار ما بگردان

    بسیار سنگ‌ها از خورشید هنر ایران عزیز نوشیدند و لعل نشدند و اندکی از آنان، توفیق گوهر بودن را در خود دیده و یا مورد لطف و والایی مرد خوش‌فکر و روشنگر قرار گرفته‌اند و در هنر این سرزمین اهورایی و دیرین‌زرشناس خوش‌گوهر، پروازی را آغازیدند که همگان را به هنرشان متحیر ساخته و بسترساز فرهنگ و هنر سرزمین ما شدند و استاد محمدرضا شجریان یکی از همین گوهرهای قوام‌آمده از فرهنگ ایرانی است که با توان بالا و سترگ، در هنر جهان امروز هم‌خوانی گسترده دارد.

    میان من و آرزوها و دل‌مشغولی‌هایم، همواره صدای استاد شجریان رفیع‌ترین جای را در بین هنرمندان جهان داشته است؛ مخصوصاً استاد شجریانی که موسیقی قلم‌نی را هم می‌داند، خلوت شیرین و آرامی را با آن سپری کرده و صفحه‌ای چند به یادگار نوشت[ه است].

    نسل امروز، بی‌گمان به این ارزش تاریخی رسیده است که بزرگان و نخبگان علمی و فرهنگی خود را در شامخ‌ترین مکان مهر و الفت‌های درخشنده ایرانی و انسانی جای داده و از دردهای معاصر و تنگناهای ایجاد شده‌ی ناصبورانه‌ی برخی نااهلان دور سازد و انسان‌های معنوی و هنرمندانی که با رنج، زندگی کرده تا بُعد آزادگی و بُعد آفرینندگی هنرشان آسیب نبیند و تا نسل‌های آینده در کم و کیف آثارشان گوهر استخراج کنند.

    معرفت هنری استاد شجریان را باید بزرگان عالم هستی بنگارند و توصیف کنند. نگارنده از علاقه‌مندان هنر ایرانی و از دل‌بستگان این مردِ خردمند و هنرمندِ فرزانه ایرانی هستم و چه شبان و روزانی را با صدای پُرطنین و استادانه‌اش در سکوت خلوت صفحه و سیاه‌مشق‌های بی‌قراری سر کرده‌ام. مخصوصاً هنگامی که بر سر دوراهی جوانی و تردیدهای این دوره قرار می‌گرفتم، صدای رسای استاد بود که در شعر حافظ جلوه‌گر می‌شد:

    آدمی از عالم خاکی نمی‌آید به دست
    عالمی دیگر بباید ساخت، وز نو آدمی

    صدای استاد شجریان همیشه آن نوازش روحانی هنر ایرانی را برایم به ارمغان می‌آورد. افق روشن همراه با مجاهدتی همیشگی برای تعالی هنر ایرانی و ناگفته‌های فراوانی که استاد در خلوت معنوی و تماشاگه راز خویش، محفوظ نمود که مردم را با یک هنر -و آن هم آواز ایرانی- آشنا سازد. «راز مانا»* قطره‌ای بود از درددل آن فرزانه توانا.

    هنر جولانگه وسیعی برای پرورش استعدادهای درخشان آدمی و تجلی نبوغ آنان است و هنرمندان با بیان یگانگی عشق ورزیدن به محبوب و معشوق، سازگاری اجتماعی را در خود صدچندان دارند و لطف ازلی را حائزین مدال انسانی‌اند.

    مدیران فرهنگ و هنر دنیا همیشه بر این باور استوارند که بزرگان و نخبگان فرهنگی و هنرشان را حفظ کنند و شگفت‌انگیزی هنرشان را برای مردم سرزمین خویش با جلوه و جذابیت‌های روز بیامیزند و نسیم خندان همراه با پختگی و پروردگی هنرمندان را -که با عشق‌های آسمانی آغشته است- ماندگارتر کنند. نمی‌توانیم بگوییم بتهوون آلمانی؛ هنر بتهوون متعلق به همه ملل دنیایی [است] که در گوشه و کنارش، سیاه و سفیدش، از هنر این مرد بزرگ استفاده می‌کنند.

    ***

    شجریانِ خوش‌نویس را هم‌دوره‌هایش بیشتر از من می‌شناسند؛ با آن سخت‌کوشی و ریاضت‌طلبیِ خاصِ هنر شرق و تمرین‌های مداوم از روی مشق. استاد، آن دوره یکی از شاگردان محبوبِ استاد بزرگ زنده‌نام «سید حسین میرخانی» بود که به جز ایشان، استاد امیرخانی، استاد خروش، استاد احصایی، استاد سلحشور و استاد واشقانی -که هم‌اکنون فخرآوران هنر خوش‌نویسی معاصر هستند- جزو آن حلقه بود[ه‌ا]ند. قطعه‌ها و سیاه‌مشق‌های پررقص و موزونی از استاد شجریان در خلوتگه مردم صاحب هنر و فرهنگ ایرانی جای دارد و نگارنده از دیدن آن همیشه مسرور بوده و موسیقی خطش را هم زیبا و مانا دید[ه‌ا]م.

    استاد شجریان بعد از انقلاب با آن شور و شوقی که در مردم -برای رسیدن به یک تعالی فرهنگی و معنوی و کنار گذاشتن بعضی از مشکلات فرهنگیِ ایجاد شده- هماهنگ با مردم و فرهنگ بزرگ خویش بوده و به اجرا و معرفی هنر ایرانی در گوشه و کنار جهان با همه مشکلات و رنگ‌پریدگی‌ای که در معرفی هنر ایرانی وجود داشته و دارد، همت گماشته و هنرمندانی که در این ره خاک خورده‌اند، خوب می‌دانند که کنسرت باشکوه برگزار کردن چه دشواری‌ها و مشکلاتی دارد و استاد همیشه در این ره مجاهدت داشته و دارد و این مصرع حکیم طوس -که خود استاد، زاده آن استان پرگهر است- صدق به اوج آواز دارد:

    پی افکندم از نظم کاخی بلند
    که از باد و باران نیابد گزند

    این روزها که زمزمه‌ای از روی نگرانی از گوشه و کنار عالم شنیده می‌شود که استاد دچار کسالت مزاج شده است و این نگرانی حق طرفداران و دوستداران استاد است، یاد این خاطره [خالی از لطف نیست] که سال گذشته به همراه عزیزی به دیدار استاد رفتیم، با مهر فراروان استقبال کردند و فرمودند که این بیت حافظ را بنویس:

    دوران همی نویسد بر عارضش خطی خوش
    یا رب نوشته بد از یار ما بگردان

    الان که خبر کسالت آن فرزانه خردمند را شنیدم و نیک دریافتم که شعر بالا دعای همه دوستداران و طرفداران هنر ایرانی و استاد، نثار ایشان باشد تا زودتر بهبودی یابد و صدای پرطنین‌اش را برای مردم سر دهد که زمستانی‌اش را بهارانه بخواند و مردم خوب ایران عزیز خدمت ذی‌قیمت و شایسته به آواز ایرانی همراه با فضل و سالاری، نیک‌محضری و خوش‌رویی استاد شجریان را خوب می‌دانند و ارزش والایش را درک کرده‌اند.

    ما ز آغاز و انجام جهان بی‌خبریم
    اول و آخر این کهنه کتاب افتاده‌ست

    ***

    زنده‌نام «فریدون مشیری» -که همیشه به نام او فخر می‌کنم و به ایرانی بودنش افتخاری بزرگ- و از دوستان مشترک استاد شجریان و بنده بوده است، در سال‌های اخیر سروده‌هایی را به یادگار گذاشت که یکی از یکی بهتر[ند] و شعر زیر شاید حال و هوای این سطرها را جلا دهد تا باشد استاد به زودی با مردم دوستدار خویش حرف بزند و بذرهای زیبایی که در هشتگردهای تاریخی هنر خود می‌کارد، شاهد باردهی افزون‌تری در چنته‌اش باشد:

    می‌توان رشته این چنگ گسست
    می‌توان کاسه آن تار شکست
    می‌توان فرمان داد
    های!
    ای طبلِ گران
    زین پس خاموش بمان!
    به چکاوک اما
    نتوان گفت مخوان.
    روزنامه همشهری

    1. تیرماه ۱۳۸۰

    * «راز مانا» کتابی است که در آن گفت‌وگوهای استاد شجریان پیرامون آواز ایرانی درج شده است.

    photo_2016-06-25_21-49-57

       
    برچسب ها

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *