مریم میری : ۱۲ اردیبهشت، سالگرد درگذشت محمدرضا لطفی، بهانهای بود برای آنها که میخواهند زوایای پنهان این چهره موسیقی سنتی را بیشتر درک کنند؛ نوازندهای که مینواخت، میخواند، آموزش میداد و در این اواخر، به دلیل موضعگیریهایش در عالم سیاست هم شناخته شده بود. بااینهمه بهنظر میرسد هرچه که رسانهها در سالهای واپسین عمرش، بیشتر به او توجه کردند، چهره واقعیاش، بیشتر در نقاب فراموشی و خاموشی رفت. «مکتبخانه میرزاعبدالله» که ماحصل این سالهاست، اکنون چه وضعی دارد؟ آیا لطفی به مدد این ساختار آموزشی توانست چهرهای آکادمیک برای موسیقی سنتی کشور فراهم کند؟ اینها و سؤالات بیشتر را در گفتوگو با «ارشد طهماسبی» مرور کردهایم؛ نوازنده تار که مقدمات موسیقی را نزد لطفی فراگرفت و علاوه بر عضویت در گروه «چاووش»، در سالهای اخیر با انتشار کتاب و سیدی در زمینه موسیقی در اشاعه موسیقی سنتی ایرانی گامهای مؤثری برداشته که بیشباهت به آرزوهای استادش نیست.
محمدرضا لطفی برای موسیقی سنتی چه کرد؟
اینکه لطفی در مکتبخانه یا در خارج از کشور چه میکرد مهم نیست، آنچه او میکرد بازتاب داناییها و اندیشههای او بود. او آخرین فرد در مسیر موسیقی سنتی است که آن بستر و آبشخور اصلی موسیقی را حفظ کرده و آخرین نماینده این نسل از موسیقیدانها بود. اینکه میگویم این نسل از موسیقیدانها، منظورم این است که اگر از دوره قاجار و از میرزاعبدالله شروع کنیم، بعد به درویشخان و بعد هم به صبا و بعد بهعنوانمثال به استاد پایور برسیم، هرکدام از اینها در دوره خودشان منادی آن موسیقی خالص نسل پیش از خودشان بودهاند که آن مسیر را ادامه دادهاند، اما آن نگرشها و بهروزبودن خود را هم وارد آن موسیقی کردهاند، اما اصل قضیه این است که یک نسلی از دوره قاجار که به نظر من آخرینشان لطفی بود، تداوم آن موسیقی را نمایندگی میکرد بنابراین لطفی بهعنوان فردی که پیشینه موسیقی خود را خوب میشناسد و به ظرایف و دقایق این موسیقی اهمیت میدهد و بر آن وقوف کامل دارد، میشود موسیقیدانی که هم تواناست، هم اندیشه دارد و هم پیرو سبک و سلیقه خاصی است. بنابراین در هرجایی، چه در خارج، چه در دوره «چاووش» و چه در «مکتبخانه»ای که دایر کرد، افکار خودش را تبلیغ و سعی میکرد که نسل جدید موسیقیدانها و جوانها را که بهخاطر جنجال موسیقی نو و بهاصطلاح نوآوری در موسیقی و موسیقی تلفیقی، که از اصل خودشان میتوانستند دور بشوند به سمتوسوی بستر اصلی موسیقی راهنمایی کند.
شما لطفی را آخرین فرد موفق در احیای موسیقی سنتی میدانید؟
سرگذشت اصلی موسیقی ما، همانند یک داستان است که باید جملهبندی خوب و درستی داشته باشد و با روح موسیقی، یعنی با آنچه که ملت ایران به خاطر گذشته تاریخی خود خواهناخواه با آن میتواند ارتباط برقرار کند، تلفیق شود. این ارتباط برقرارکردن میتواند از لالایی مادر تا یک نغمه ناب درست باشد که مخاطب را تحتتأثیر قرار میدهد حتی اگر مخاطب طرفدار نوع خاصی از موسیقی مانند تلفیقی، جاز و… باشد. بنابراین جوهر اصلی موسیقی ما در روزگار اخیر دارد دستخوش تغییراتی میشود که آن را از اصلش دور میکند. اما لطفی هیچوقت این کار را نمیکرد؛ اگر هم بدعتی میگذاشت و نوآوریای در کارش بود، در مسیر همین جوهر اصلی موسیقی بود.
از منظر شما شاگردان ایشان توانستهاند ادامهدهنده راه و دیدگاههای او حتی به طور نسبی باشند؟
خب روزگار، روزگار متفاوتی است به دلیل اینکه یک دورهای امثال لطفی وقتی میخواستند به عرصه برسند تریبونی داشتند که این تریبون آنها را حمایت میکرد، تریبونشان رادیو بود و به وسیله رادیو شناخته میشدند. اکنون در این دوره که موسیقی در رادیو و تلویزیون به آن معنای درست استفاده نمیشود، موسیقیدانها مفری برای عرضه ندارند بنابراین دوره، دورهای است که جوانها ناچارند به یکسری بزکها و به یکسری رنگولعابها رو بیاورند تا بتوانند مخاطبانشان را در سالنها داشته باشند. آن طیف شنونده واقعی این جریان موسیقی و آن کسانی که بتوانند این موسیقی را دنبال کنند بهراحتی همدیگر را پیدا نمیکنند. البته در این نسل جدید هم هستند موسیقیدانهایی که همان نگاه و همان افکار را دارند اما یکجورهایی باید تاب بیاورند یک مقدار در انزوا باشند گرسنگی و ریاضت بکشند تا بتوانند ایستادگی کنند. متأسفانه و شوربختانه این نسل از موسیقیدانها در اقلیت قرار گرفتهاند و این به این سبب است که حمایتی از طرف ارگانها و تبلیغ و ترویج و بهویژه آموزش درست نیست و مردم هرآنچه که به خوردشان میدهند را میپذیرند و سالها میگذرد تا متوجه شوند که بیخبر بودند از جریانی که میتوانست روح زندگی را به آنها بدهد و سرشارشان کند. جامعه قائل به کمیتها نیست و از درون این کمیتها در یک دوره خاص یک نابغه مانند لطفی درمیآید که کیفیت کارش باعث میشود چتر خود را روی طیف گستردهای از جامعه باز کند. اینکه کسی مانند لطفی در آینده بیاید یا نیاید را من نمیدانم اما این را میدانم این امر در یک بستر اجتماعی مناسب محقق میشود و اینکه فردی مانند لطفی با اینهمه نبوغ موسیقی پیدا شود، آینده آن را روشن خواهد کرد.
لطفی بهدنبال چه آرمان و آرزویی بود که نتوانست به آن جامهعمل بپوشاند؟ یا بهتر بگویم مرگ ایشان جلو کدام خواسته و آرزوی ایشان را گرفت؟
لطفی همیشه آرزوهای بزرگی برای موسیقی داشت. او وقتی که به ایران بازگشت، با شور و حرارت «مکتبخانه میرزاعبدالله» را دایر کرد و میخواست آن را گسترش دهد. همچنین میخواست در گرگان هم مرکزی برای موسیقی درست کند. او بسیار پرانرژی و بسیار عاشق موسیقی بود و زندگیاش را وقف این کار کرده بود. متأسفانه اجل مهلت نداد و ما خیلی زود لطفی را از دست دادیم، او میخواست مرکزی به وجود بیاورد که نقطه عطفی و مرجع رجوعی برای همه اندیشمندان بزرگ موسیقی که دلشان برای موسیقی و تداوم این نوع موسیقی میتپد، باشد تا آنجا جمع شوند و از اطلاعات و همیاریهای لطفی بهرهمند شوند کمااینکه در این چندسال اخیر خیلیها توانستند نگاهشان را عوض کنند و به دیدار او بروند. امیدوارم آنهایی که از مکتب او استفاده کردهاند بتوانند در همان مسیر گام بردارند که تلاش لطفی به هدر نرفته باشد.
درحالحاضر «مکتبخانه» در چه اوضاع و احوالی است و توسط چه کسی اداره میشود؟
مرکز لطفی شامل دو بخش است. یک بخش آموزشی با عنوان مکتبخانه که استادان در آنجا به هنرجویان میآموزش میدهند؛ که بدون حضور لطفی چراغ آنجا به معنای واقعی روشنایی ندارد اما همکاران دیگر لطفی؛ آقای مظهری، دوستان و شاگردان دیگر در آنجا کلاسهایشان را دایر میکنند اما آنچه مهم است اینکه بخش دیگر آن، «آوای شیدا» که مرکز تولید آثار موسیقی و چاپ نشریه و کتاب و امثالهم بود، به وسیله وارثان او اداره میشود که من باید بگویم متأسفانه به نظر میآید فعالیت خیلی جدیای در این زمینه صورت نمیگیرد و آن تداوم باانرژی حاصل نشده است.
بهعنوان حرف آخر چه میگویید؟
در آخر میخواهم راجع به باغ مزار لطفی بگویم. ما همیشه در تبوتاب اولیه بعد از اتفاقات، جنجال میکنیم؛ روی سخنم بهخصوص با ارگانهاست. دوسال بود که مزار لطفی خاکآلود بود البته اخیرا به همت تعدادی از دوستدارانش در گرگان فضای آبرومندتری حاصل شده است اما من روی سخنم با همه دوستداران لطفی و با وارثان او و ارگانهای ذیربط است که اگر وعدهای کردید و قرار است بقعه یا بارگاهی ساخته شود یا اگر قرار است به یک مرکز فرهنگی تبدیل شود، پس زمان تحقق این وعده کی خواهد بود؟
دیدگاهتان را بنویسید