«شک نکنید، من یک روز خوانندهی معروفی خواهم شد» این جمله را یک روز در دبیرستان به همکلاسیهایش گفته بود. وقتی ۱۶ ساله شد از بابل به تهران آمد تا برود دنبال هدفش و …
امروز ۱۶ فروردین ۹۵ است، یعنی دقیقا ۱۹ سال است که «مازیار» از دنیا رفته، اما یادگارهایش هنوز شنیده میشوند و دوستدارانش «ماهیگیر» و «کبوتر» را همچنان زمزمه میکنند.
نام اصلیاش عبدالرضا کیانینژاد بود و اهل بابل؛ اما وقتی یک روز جهانبخش پازوکی او را دید و با صدایش آشنا شد، نام «مازیار» را برایش برگزید. متولد سال ۱۳۳۱ بود و از سن کم به خوانندگی علاقه داشت. در دههی ۴۰ وقتی مازیار هنوز یک نوجوان بود، یک مسابقهی هنری برای دانشآموزان برگزار شد که یکی از داوران آن مسابقه محمد نوری بود. صدای مازیار به دل نوری نشست و او توانست رتبهی نخست را بین دانشآموزان سراسر کشور کسب کند.
زندهیاده نوری دربارهی اولین مواجههاش با مازیار در این مسابقه گفته است: «مازیار با اینکه مدرسهی صدا را نگذارنده بود، اما صدایش لطافتها و ظرافتهایی داشت که آن را بسیار دوستداشتنی جلوه میداد. مازیار در آن مسابقات دانشآموزی از من رتبهی خوبی گرفت و با وجود سن کمش کار قابل قبولی ارائه داد.»
این موفقیت مقدمهای برای سفر مازیار از بابل به تهران بود. جهانبخش پازوکی که بهطور تصادفی در یکی از اجراهای او حضور داشت، با شنیدن صدای مازیار به او پیشنهاد همکاری داد. این همکاری باعث شد تا او نخستین قطعهی خود که اتفاقا یکی از ماندگارترین آنها بود یعنی «ماهیگیر» را خلق کند. در واقع صدای این خواننده در سال ۱۳۵۲ کشف شد و همان زمان هم به گوش مخاطب رسید. پس از استقبال از این اثر، قطعهی «کبوتر» خلق شد. همان قطعهای که مازیار در آن میخواند: «خوش به حالت کبوتر هر جا بخوای پر میکشی …»
«زمزمه»، «عزیز»، «ساقی»، «آدم برفی» و … یکی پس از دیگری اجرا شدند و مازیار را بیش از پیش سر زبانها انداختند. البته خیلیها معتقدند، دلیل موفقیت مازیار در این برههی زمانی، همکاری او با آهنگسازانی مانند بابک بیات، محمد شمس، عماد رام، ناصر چشمآذر و تورج شعبانخانی بود.
اما موضوع دیگری که در شهرت مازیار بیتأثیر نبود، تسلطش بر ردیفها و موسیقی مقامی بود که او را از سایر همنسلانش که در زمینهی موسیقی پاپ فعالیت میکردند، متمایز میکرد.
جهانبخش پازوکی دربارهی مازیار گفته است: «صدایش صدای خود مازیار بود. تحریرهای بسیار مطلوبی داشت. اوج صدای بسیار خوبی داشت یعنی نه آنطور بود که فریاد گوشخراشی شود و نه آنچنان که صدای پایینی داشته باشد.»
ناصر چشمآذر نیز معتقد است: «مازیار از نظر جنس و تنالیتهی صدا، صدای گرم، دوستداشتنی و دلنشینی داشت. از تکنیک صدای خوبی برخوردار بود و از لحاظ وسعت صدا تا آنجایی که من با ایشان کار کردم، حداقل یک اوکتاو و نیم را میخواند و از دسته خوانندگانی بود که صدای بالا را بسیار خوب ادا و اجرا میکرد.»
تورج شعبانخانی هم دربارهاش اظهار کرده است: «صدای مازیار یک صدای کاملا مخملی بود و خود او هم در خوانندگی جا افتاده و مسلط بود و بین خوانندههای آن دوره، کلاس خاصی داشت.»
شاید مازیار چندین سال یک خوانندهی مطرح بود، اما شهرتش دیری نپایید و از سال ۱۳۵۸ فعالیتش را کم کرد تا جایی که دیگر به کلی به حاشیه رفت. حتی اجرای ترانهای به نام «شهید» که پس از انقلاب اسلامی با آهنگسازی بابک بیات برای شهیدان ایران خوانده بود، برگ برندهی او نشد. در عین حال مازیار بهخاطر علاقه به کشورش هیچگاه ایران را ترک نکرد و حاضر به مهاجرت نشد.
در سال ۱۳۷۳ آلبوم «گل گندم» با صدای او منتشر شد؛ اما توقیف این اثر در همان سال اتفاق ناگوار دیگری برای این هنرمند بود. در واقع این اثر بدون اجازهی مازیار منتشر شده بود. ماجرا هم از این قرار بود که او یک روز وقتی در پارک نشسته بود، صدای خود را از بلندگوی پارک شنید، به سمت کیوسک فروش آلبوم رفت و با اثر خودش مواجه شد. آلبومی که مازیار از انتشار آن خبر نداشت!
این هنرمند تصمیم گرفت تا روی آلبوم دیگری کار کند؛ اما مرگ زودهنگام، این فرصت را از مازیار گرفت. او سال ۱۳۷۶ در آستانهی ۴۵ سالگی، براثر سکتهی قلبی و مغزی از دنیا رفت و پیکرش در امامزاده طاهر (ع) کرج دفن شد.
دیدگاهتان را بنویسید