خیلیها میگویند موسیقی پاپ در حال پوستاندازی است و چهرههای جدیدی وارد این عرصه شدهاند که در حال ربودن گوی سبقت از قدیمیترها هستند. این خوانندههای جدید، در دو سال اخیر موفق شدهاند قطعاتشان را به گوش مخاطبان زیادی برسانند و به تبع آن، فروش خوبی هم در کنسرتها داشته باشند. برخی از این چهرهها جوان هستند و برخی دیگر هم از سالها پیش فعالیت میکردهاند اما طی یک سال اخیر موفق به ورود به عرصه رسمی موسیقی و برگزاری کنسرت شدهاند.
درباره این چهرهها دیدگاههای گوناگونی وجود دارد؛ برخی منتقد سرسختشان هستند و برخی دیگر معتقدند آنها به دلیل خلاقیت و نوگرایی، موفق به جذب مخاطب شدهاند.
مهرداد نصرتی یکی از آهنگسازان باسابقه موسیقی پاپ است که نگاه متفاوتی نسبت به خوانندههای نسل جدید بازار موسیقی دارد. در گفتوگوی مفصلی که با این آهنگساز داشتیم، او با وجود برخی انتقادات، در مجموع نگاه مثبتی نسبت به موج نوی موسیقی پاپ داشت و در مورد تکتک خوانندهها و همچنین تنظیمکنندههایی که طی یکی دو سال اخیر آثار هیت متعددی منتشر کردهاند، دیدگاههای خود را بیان کرد.
- * خوانندههای نسل جدیدِ موسیقی پاپ موافقان و مخالفان زیادی دارند. با توجه به اینکه شما از آهنگسازان باسابقه موسیقی پاپ هستید، دیدگاهتان نسبت به آنها چیست؟
حرف من درباره تمام سبکهای موسیقی است و نه فقط موسیقی پاپ. من بیشتر پیشروهای این سبکها را میپسندم تا کسانی که صرفاً کارهای قدیمی را مجدداً اجرا میکنند. هنرمند باید بتواند خودش را تغییر دهد و بهروز شود. اگر من -که از نسل اول آهنگسازان موسیقی پاپ هستم- تا الان باقی ماندهام، به این دلیل است که همیشه نگاه و رویکردم، حرکت با موج نوی موسیقی بوده؛ حتی اگر برخی جاها با شاخصههای ذهنی من هم هماهنگ نبوده باشد. چرا که احساس میکنم همچنان میتوانم موسیقیای تولید کنم با ادبیات خاص و ملودیای که توانایی درگیر کردن مردم را داشته باشد. پس خودم را تغییر میدهم و با این موج به جلو حرکت میکنم.
این را هم بگویم که من معتقدم موسیقی پاپ این روزها، موسیقی مصرفیای است. البته در گذشته اینطور نبود و امکانات تولید کار و به نتیجه رساندن آن خیلی سخت بود. در واقع فقط برای کسانی میشد کار کرد که واقعاً سوپراستار یا فوقالعاده خلاق بودند. حالا موسیقیای که نسل جدید ارائه میکند، نیاز حال حاضر مردم است؛ حتی اگر ادبیات مناسبی نداشته باشد و غم و اندوهشان زیاد باشد.
- * یعنی به نظر شما نیاز جامعه باعث شده هنرمندان به سمت تولید این موسیقیها بروند یا برعکس، حجم زیاد این نوع موسیقیها در جامعه باعث این رخوت شده است؟
من معتقدم معمولاً برای اتفاقات موسیقی پاپ، آگاهی قبل از اجرا وجود ندارد و در واقع، کمتر پیش میآید کسی با این آگاهی -که میخواهم فلان مسیر را تغییر دهم- ورود کند. هنرمند برای انتشار یک اثر، با احساس خودش هماهنگ میشود و کاری میکند که این اتفاقِ دلی، برای دیگران هم جذابیت داشته باشد. آنها هم همین رویکرد را دارند که نتیجه میگیرند وگرنه به نظر من، در بخش زیادی از موسیقی پاپ، تفکر خاصی وجود ندارد. این نوع موسیقی، برای لحظات تفریح و خوشگذرانی استفاده میشود و در حال حاضر، تعمقی در موسیقی پاپ وجود ندارد. حتی اکثر کسانی هم که در گذشته با شعر و ادبیات خاصی کار میکردند، الان موسیقی مصرفی و کاملاً بهروزی دارند. در موسیقی پاپ، به ندرت کسی میتواند به ادبیات و موسیقی خاص بپردازد و نتیجه هم بگیرد.
- * در موسیقی پاپ، نسلهای مختلفی حضور داشتهاند؛ از نسل اول (دهه هفتاد) که دوران آغازین موسیقی پاپ پس از انقلاب بود و بعد از آن، هنرمندانی که در دهه هشتاد آمدند و حالا دهه نود که با چهرههایی در جنس دیگری از موسیقی طرف هستیم. شما فکر میکنید کسانی که در حال حاضر مشغول فعالیت هستند را میتوان به عنوان یک نسل در نظر گرفت و بعدها هم از آنها یاد کرد؟ یا آنها هم مثل موسیقیشان که میگویید مصرفی شده، فراموش خواهند شد؟
در حال حاضر، کل موسیقی در جهان به سمت مصرفی شدن پیش میرود اما آنها قطع به یقین در خاطرهها میمانند؛ خصوصاً خوانندههایی که امسال و پارسال شناخته شدهاند. این جوانها را نمیتوان فراموش کرد چون ما برای پیدا کردن خودمان و لحظات عاشقانهمان به آهنگهای پاپ این روزها رجوع میکنیم و جملات و صداهایی را میشنویم که با احساسات امروزمان جور هستند. اگر آرش عدلپرور، ده سال پیش میخواند، نمیتوانست مورد توجه قرار بگیرد چرا که صدایش نیاز جامعه امروز است. خود من نسل جدید را دوست دارم و موسیقیشان را هم گوش میکنم. این نسل، نگاه تازهای دارند و وزن کلمات را در شعرهایشان عوض کردهاند. اما در کل میتوان به یکسری بخشها ایراداتی هم گرفت؛ چرا که به نظرم جنس موسیقی امروز شتابزده و عاری از فرهنگ موسیقی هارمونیک است که شاید نیاز امروز جامعه اینگونه موسیقیها هستند. متأسفانه در خیلی از لحظات موسیقی پاپِ امروز -که مورد توجه مردم هم هست- عدم تلفیق شعر و موسیقی و ایرادهای فاحش هارمونیک و تنظیم وجود دارد که قبلاً در موسیقی ما کمتر بوده اما به دلیل آشنا نبودن تولیدکنندههای این آثار، موسیقی به صورت اشتباه به مردم منتقل میشود و عموم مردم هم آن را میپذیرند. حتی خیلی اوقات آهنگ به صورت ماکت منتشر میشود و مورد توجه مردم قرار میگیرد!
- * یکی از تفاوتهای این نسل با دیگران، در جنس صدا و نوع خوانش آنها است. نظر شما در اینباره چیست؟
شروع موسیقی پاپ، با صداهای پرحجم مثل امیر کریمی، مانی رهنما، حامی، نیما مسیحا، ناصر عبداللهی و امیر تاجیک بود اما نسل عوض شد و جنس صداهای نازکتر و احساسی از جنس محسن یگانه و مرتضی پاشایی ورود کردند ولی الان رنگ صوتی عوض شده است. حالا در نسل جدید، صداهای گرفته و زِبر، با لحن ایرانی و ادا کردن کلمات به شکل اصطلاحاً «لاتی» مورد توجه مردم قرار گرفته است. انگار که مردم معترض هستند و به همین دلیل خوانندهها هم با اعتراض میخوانند و ادبیاتشان سهل و ممتع است. تنظیم هم به همین شکل و شمایل در حال پیش رفتن است.
اما مهمترین نکته این است که الان مردم این جنس از موسیقی را میپسندند و همین جنس موسیقی هم میتواند برای هنرمندان سرمایه شود تا بتوانند به کنسرت برسند. چرا که هیچ حمایت مالی از سمت هیچ ارگان و سازمان دولتی انجام نمیشود و بچهها نمیتوانند آزادانه کار کنند و طبیعتاً کسانی که با این شرایط سخت وارد موسیقی شدهاند، سعی میکنند به سمت بازار و موسیقی متداول روز حرکت کنند. یک عده هم هستند که میگویند من موسیقی را برای شنوندههای خاص خودم کار میکنم که من کاری به آنها ندارم. بحث من موسیقی پاپی است که میخواهد به موفقیت و در ادامه به کنسرت برسد.
- * خیلی از خوانندههایی که بهخصوص در یکی دو سال اخیر روی بورس آمدهاند، از سالها پیش فعالیت میکردهاند. فکر میکنید چرا بعد از اینهمه سال فعالیت، تازه توانستهاند نبض بازار را دست بگیرند؟
یک بخش آن به همان توضیحات قبلیام برمیگردد؛ وقتی یک نسل با جنس خاصی از موسیقی ارتباط میگیرد، طبیعتاً جنس دومی را نمیپذیرد تا وقتی که زمان مصرفی آن تمام شود. این دوستان در دورانی فعالیت میکردهاند که صداهای نازک و احساسی روی بورس بودند اما نیازِ الان جامعه، جنس دیگری از صداها شده است. همین الان هم نسل آینده شروع به کار کردهاند و ما صدای آنها را نمیشنویم. برای شنیده شدن، باید آنقدر کار کرد و خواند تا بالاخره شنیده و باور شد. تکتک این هنرمندان با صفحههای شخصی خودشان تبلیغ و کار کردهاند و هیچ حمایت مالی و دولتی هم نداشتهاند. الان هم به نظرم کارهای جذابی تولید میکنند و مورد توجه هستند که حقشان هم هست.
- * اگر بخواهیم بخش ترانه، ملودی، تنظیم و صدای خواننده را مد نظر قرار دهیم، به نظر شما کدامیک نقطهقوت آثاری است که امروزه تولید میشوند؟
به نظرم موفقیت موسیقی امروز بیشتر به ترانهها برمیگردد؛ چون با زندگی روزمره مردم هماهنگی زیادی دارد. البته موسیقی این نسل هم کمی از موسیقی سنتی قدیم بهرهمند است؛ الان شاهد این موضوع هستیم که هر چهقدر موسیقی ایرانی در موسیقی پاپ پرنگتر باشد، موفقیت بیشتری هم خواهد داشت.
بعد از ترانهها، ملودی و بعد هم صدای خواننده و در نهایت تنظیمها هستند که مورد توجه قرار میگیرند. من واقعاً در بعضی قسمتها غلطهای فاحشی حتی در نواختن و میکس و مسترینگ و حتی کوک صدای خواننده میبینم؛ اما انگار مردم دیگر با اینها کاری ندارند و همین که یک نفر حرفشان را به زبان بیاورد، برایشان کافی است.
- * نظرتان درباره تنظیمکنندههای این نسل که در کارنامه کاری آنها قطعات هیت زیادی دیده میشود، چیست؟
من تمام کارها را پیگیری میکنم. الان چیزی که مسعود جهانی و حامد برادران به آن نگاه ویژهای دارند، مدیریت تولید است که باعث شده همهچیز کارهایشان خوب پیش برود. کارهایی که این دوستان انجام دادهاند را دوست دارم؛ خصوصاً کارهایی که حامد برادران در این مدت با بهنام بانی داشته است. یا حتی کارهایی که مسعود جهانی با هنرمندان قدیمیتر مثل محمد علیزاده انجام داده است. البته من گاهی در تنظیمهای این دوستان هم نقصهایی میبینم و فکر میکنم اگر جور دیگری اجرا میشد، اتفاق بهتری میافتاد.
- * یکی از نکات مهم نسل جدید این است که خودشان شعر میگویند، آهنگ میسازند و تنظیم میکنند. این موضوع چهقدر در دیده شدن آنها نقش داشته است؟
در نسل اولیها هم چنین چیزی وجود داشت؛ نمونه موفق آنها هم ناصر عبداللهی بودند. بعد از آن هم کسانی مثل محسن یگانه، محسن چاوشی، احسان خواجهامیری و رضا صادقی (که به نظرم بهترین ترانههایش را خودش گفته و ساخته است) از این دست هنرمندان بودند. تقریباً تمام دوستانی که خودشان تولیدکننده بودهاند، موفقیت داشتهاند. اما الان به نظر من موفقیت، بیشتر به دلیل مدیریت تولید اثر است. حتی آقای محسن رجبپور -که یک تهیهکننده سرشناس موسیقی پاپ است و با آهنگسازی و تنظیم به صورت حرفهای آشنایی ندارد- با مدیریت خوب اجرایی، خوانندهای به اسم حامد همایون را به نقطهای میرساند که تبدیل میشود به یک سوپرستار پردرآمد که در موسیقی پاپ حرف اول را میزند. این روزها مدیریت تولید و مدیریت اجرا و در واقع شناخت بازار از هر چیز دیگری مهمتر است.
- * البته این اتفاق برای محمد علیزاده هم افتاده و فکر میکنم او الان پرفروشترین خوانده پاپ ما باشد.
بله، خوب شد که به او هم اشاره کردید. محمد همیشه ملودیهای زیبایی ساخته، ترانههای بسیار خوبی روی کارهایش گفته و خیلی اوقات دوستانی که شبیه خودش ترانه میگویند را به سمت خود جذب کرده است؛ مثل مهرزاد امیرخانی. البته تنظیمهای میلاد ترابی و مدیریت اجرایی او هم تأثیر زیادی در موفقیت و بیشتر شنیده شدن محمد داشته است.
- * یکی از موضوعاتی که امروزه زیاد مطرح میشود، این است که دلیل موفقیت نسل جدید، موسیقی شبهمداحی است.
ما از نسل قدیم یاد گرفته بودیم که حتی ترانههای اندوهگین را با ریتمهای شاد بخوانیم تا شادی و غممان با هم تلفیق شود. چرا که اندوهِ ترانههای قدیمی همیشه با ریتم ششوهشت خودش را آرام کرده است. این نوع موسیقی که امروزه به آن شبهنوحه میگویند، متعلق به ده پانزده سال اخیر است. شما اگر به نوحهها و پردهخوانیهای قدیم رجوع کنید، به هیچوجه چنین ملودیهایی نمیشنوید. آنها در گذشته شیوه خاصی داشتهاند که در چند سال اخیر کاملاً تغییر کرده و حتی به جایی رسیده که خیلی جاها از موسیقی پاپ وام میگیرند.
به نظر من، جنس هر دوی آنها از جنس موسیقی پاپ است و هیچیک از دیگری جدا نیستند. مایه اصلی موسیقی پاپ، نغمههای دوستداشتنی برای مردم است؛ مثل موسیقی فولکلور. پس نوحه وامگرفته از موسیقی پاپ و موسیقی پاپ وامگرفته از نوحه نوین است. اینها از هم جدا نیستند اما موزیسینی حرفهای است که این دو را از هم متمایز کند و مرثیه و غصهای که شنونده به آن نیاز دارد را با موزیکالیته و هارمونی مشخص به موسیقی نزدیکتر کند تا اینکه صرفاً آنها را به همان شکل اجرا کند. اما در خیلی از آثاری که میشنویم، خواننده فقط بر اساس چند آکورد مشخص، میخواند و هیچ هارمونی در آنها وجود ندارد.
- * اگر موافقید کمی با جزئیات بیشتری درباره خوانندههای مطرح نسل جدید بازار موسیقی صحبت کنیم. من اسم تعدادی از این خوانندهها را میگویم و شما نظرتان را درباره آنها بگویید. میتوانیم از سینا شعبانخانی شروع کنیم.
خواننده بسیار خوشصدا و توانایی است که در حال حاضر حضورش برای موسیقی پاپ لازم است. او ابتدا با شیوه خواندن احسان خواجهامیری خود را به ما شناساند اما در ادامه، تغییر رویه داد و در حال حاضر هم خودِ سینا شعبانخانی را به ما هدیه داده است.
- * اشوان.
اشوان ترانههایی از نسل خود خواند و از ریتمهایی در کارهایش استفاده کرد که تازه و جذاب بودند. رنگ صدای خیلی صمیمیای دارد که فکر میکنم حس خوبی را به طرفدارانش میدهد.
- * رستاک حلاج.
به نظر من تنها خواننده مؤلف و خاصی است که در این روزگار در ترانههایش از شعر خوب استفاده میکند. رستاک ترانههای اندیشمندی دارد و من او را از تمام همنسلیهای خودش جلوتر میدانم.
- * سیامک عباسی.
سیامک هم آهنگساز بسیار خوب و خواننده خوشصدایی است. او ترانهسرای خیلی خوبی هم هست و برای نسل خودش انگیزه زیادی ایجاد کرده است. بهطور مثال قطعه «خوشبختیت آرزومه» انرژی خیلی خوبی به آدمها داد و فکر میکنم طرفدارانش باید از او به خاطر این احساس خوب تشکر کنند. سیامک بهشخصه آدم بسیار اندیشمندی است و موسیقی را میشناسد و آن را بهخوبی تحلیل میکند. در یک کلام، موفقیتاش بیدلیل نیست.
- * فریان.
فریان صدای زیبای جامانده از نسل دهه هفتادی ما است که اگر در آن دوران ظهور میکرد، میتوانست اتفاقات خوبی را برای خود و موسیقی رقم بزند. البته او آدم خلاقی است و میتواند کاری کند که این روزها هم ترانههایش شنیده شوند. او چون از نسل قدیم آمده، با خود کولهبار موسیقی قدیم را دارد و در دورهای که کسی به سمت این نوع موسیقیها نمیرود، کارش را آگاهانه انجام داده است. تهیهکنندهاش هم واقعاً برایش انرژی گذاشت. میدانم که برای امروز هم حرفهای خاصی دارد و در سالهای آینده میتواند موسیقی امروزش را به گوش همه برساند.
- * بهنام بانی.
خوانندهای که توان خواندن هر سبکی از موسیقی را دارد؛ از قرائت قرآن تا موسیقی سنتی کاملاً ایرانی. یکی از دلایل موفقیتاش، مدیریت خیلی خوب حامد برادران است که توانست قطعات خوبی برایش بسازد و او هم انصافاً خیلی خوب آنها را خواند.
- * امیرعباس گلاب.
صدای مهربان و دوستداشتنیای دارد و کارهایش خیلی مبتنی بر شعر هستند. شعر را به خوبی میشناسد و ادبیاتش خیلی به او کمک کرد تا خودش را به اینجا برساند. به نظرم این دو مؤلفه، از مهمترین وجوه شناخته شدنش هستند.
- * خواننده بعدی، کسی است که هواداران و منتقدان زیادی دارد؛ حامد همایون که برخی میگویند موفقیت او تب زودگذر است.
حتی اگر تب زودگذر هم باشد، مگر الان موفق نیست؟ چرا چشمهایمان را روی این چیزها میبندیم؟ او الان موفق است و کنسرتهایش هم پرفروش هستند. سلیقه شخصی من که نباید در این ماجرا دخیل شود. من شاید هیچوقت ترانههای امروز را در لحظات شخصی خودم گوش نکنم، اما به هیچ عنوان منکر موفقیتاش نمیشوم. او توانسته برای آدمها، جذابیت به وجود آورد که کار بسیار مشکل و بزرگی است. نوع موسیقی او برگرفته از موسیقی شبیهخوانی و پردهخوانی قدیمی است که مردم این شیوه را خیلی دوست داشتهاند. حامد از این موسیقی بهرهمند شده و آن را وارد موسیقی پاپ کرده است. او نوعی از موسیقی را ارئه میدهد که بعضی از قسمتهای آن، شبیه به بحرطویلخوانی است.
- * شما در صحبتهایتان گفتید جامعه و بالطبع موسیقی ما، فضای غمگینی دارد و مردم به دنبال این فضاها هستند اما شاید حامد همایون نمونه عکس این ماجرا باشد که با یک موسیقی پرانرژی و ریتمیک وارد شد و مردم هم او را پذیرفتند.
مطمئن باشید اگر روی مردم دریچهای به شادی باز شود، آن را سریعاً قبول میکنند. مگر سیروان را قبول نکردند؟ مگر قطعه «دوست دارم زندگی رو» این همه طرفدار پیدا نکرد؟ مگر کسی میتواند امید حاجیلی را انکار کند؟ یا بهنام بانی که این روزها با نگاه مثبت در ترانههایش خود را به مردم نشان داده است. هیچکس از فشار و رنجی که دارد، لذت نمیبرد؛ اما نمیتوان منکر این موضوع هم شد که مردم جامعه ما مشکل دارند و به این فضاهای غمگین نیازمندند.
- * نظرتان درباره آرش و مسیح چیست؟
خوانندههایی هستند که برای نسل امروز لازماند. شیوه اجرا و خوانندگیشان را دوست دارم و خوشحالم از اینکه توانستهاند با مخاطب امروز ارتباط برقرار کنند. آرش صدای تازهای دارد. البته شاید خیلی از همکارانم با نگاه من مخالف باشند، اما من همیشه به تازگی و خلاقیت بها میدهم.
- * «پازل بند» که در ابتدا با تنظیمهایشان شناخته شدند و اخیراً به خواندن روی آوردهاند، چطور؟
آنها هم تا حدودی موفقاند چون از جنس موسیقی ایرانی بهرهمند هستند. حالا سرعت موفقیتشان به اندازه کسانی که نام بردیم نیست اما توانستهاند گلیم خودشان را از آب بیرون بکشند. آنها با خوانندههای خوبی کار کردهاند و مطمئنم اگر با همین شیوه ادامه دهند، روزگار درخشانتری در انتظارشان خواهد بود.
- * هوروش بند.
من چیز زیادی از این گروه نشنیدهام و فقط یک کار از آنها را گوش کردهام. اما فکر میکنم که آینده خوبی در انتظارشان است چون جوان، جسور و خلاق هستند و اگر بفهمند شنوندههایشان با آنها ارتباط برقرار نمیکنند، سریعاً از مسیر دیگری وارد میشوند.
- * شهاب مظفری.
چیزی که از او شنیدهام، بیشتر شبیه محمد علیزاده بوده است اما امیدوارم در ادامه، مسیر خود را جدا کند.
- * برای انتهای گفتوگو میخواهم درباره این موضوع حرف بزنیم که با حضور نسل جدید، برخی از خوانندههایی که در دهه هشتاد توانستند بازار موسیقی را دست بگیرند، کمی به حاشیه رفتهاند و کنسرتهایشان دیگر مثل قبل پرفروش نیست. فکر میکنید تا چه حد نوع فعالیتهای خودشان باعث شد مخاطبان کنسرتهایشان کم شود و تا چه حد حضور نسل جدید باعث شد این هنرمندان در سایه قرار بگیرند؟
نمیتوان منکر این شد که مردم دوست دارند صداهای جدید بشنوند و حتی تیپ و قیافه آنها را از نزدیک ببینند؛ اما اینگونه هم نیست که به دلیل حضور نسل جدید، مردم قدیمیترها را فراموش کرده باشند. به نظر من شاید خودشان گاهی نیاز مخاطبانشان را فراموش کردهاند یا اینکه به نسل جدید فکر نکردهاند. اما اگر خودشان را بهروز کنند، هیچ مشکلی برایشان به وجود نمیآید. باز هم به سیروان اشاره میکنم که از همین نسل است اما بهروز کار میکند و هوشمندانه جلو میرود. یا محسن یگانه که با تنظیم جدید یکی از قطعاتش -که مربوط به چند سال پیش است- و اجرای آن در کنسرت، دوباره برگشت و مورد توجه بیشتر قرار گرفت.
- * البته این اتفاق برای نسل اول موسیقی هم افتاد. وقتی در دهه هشتاد خوانندههای تازه روی کار آمدند، آنها کمکم فراموش شدند.
درباره چه کسانی صحبت میکنید؟ کدامیک از آنها کنسرت داشتند که الان ندارند؟
- * خیلیها بودند؛ کسانی مثل محمد اصفهانی، محمدرضا عیوضی، علیرضا عصار، امیر کریمی و…
همین الان علیرضا عصار بعد از حضور دوبارهاش توانست ۱۳ سانس روی صحنه برود. کسی که با موسیقی خودش قهر نکرده و مردم را هم فراموش نکرده باشد، میتواند دوباره بازگردد. دکتر اصفهانی هم به هر دلیل، مدت زیادی حضور نداشت و کمکار بود. خود من الان مشغول طراحی کارهای جدیدی برای او هستم و مطمئنم که آثارش باز به گوش مردم خواهند رسید. مطمئن باشید اگر ناصر عبداللهی هنوز زنده بود، کنسرتهای پربینندهای داشت. اما باقی دوستان در آن سالها کنسرت زیادی نداشتند؛ چرا که آن زمان کنسرت به تعداد زیاد، خیلی متداول نبود.
- * و حرف پایانی؟
من با ادبیات خاص و قدرتمند و همچنین موسیقی فاخر موافقام و خودم هم از همان نسل هستم. اگر الان درباره این نوع موسیقی صحبت میکنم، به این دلیل است که میدانم این موسیقی نیاز امروز جامعه است وگرنه کماکان موافق موسیقیای هستم که مبتنی بر هارمونی و ارکستر باشد و خودم هم از همین شیوه پیروی میکنم. من در این گفتوگو، نظرم را درباره خوانندههایی بیان کردم که امروزه، خودشان را به مردم شاساندهاند و نگاه کلی من درباره موسیقی پاپ، همچنان همان موسیقیای است که با تبادل تفکر امروزی، از سرمایههای هارمونیک بهرهمند است.
موضوع دیگری که دوست دارم به آن اشاره کنم، یکی از حسرتهای بزرگ من است که ای کاش در همین فضای جدید که خوانندههای تازهای در حال ظهور هستند، هنوز کسانی مثل ناصر عبداللهی و مرتضی پاشایی کنار ما بودند و میتوانستیم این صداها را دوباره بشنویم. میخواهم از کسانی که احساس میکنند میتوانند برای امروزِ مردم بخوانند، درخواست کنم که بدون ترس ورود کنند و بخوانند، دست به ساز شوند و ترانه بگویند و هر جور که شده، صدای خود را به گوش مردم برسانند. اگر این انرژی را داشته باشند، مردم آنها را پیدا میکنند؛ مثل همین دوستانی که این روزها دارند برای اولین کنسرت خود آماده میشوند.
نکته دبگر اینکه برنامهای دارم که تعدادی از خوانندگان بااستعداد ولی کمنامونشان را پیدا کنم و برای آنها آهنگهای خوبی بسازم که مهر من را به همراه داشته و بتواند در آینده موسیقی پاپ باقی بماند. این یکی از کارهایی است که همیشه در ذهن داشتهام و امروز بیش از هر زمان دیگری به دنبال آن هستم.
در آخر هم آروز میکنم این موج نویی که امروز در موسیقی شکل گرفته و در حال پیشروی است، شناخت دقیقتری از موسیقیِ درست و اصولی پیدا کند. از نوازندگی و تنظیم خوب بهرهمند شود و با شاخصههای موسیقی روز جهان خود را هماهنگ کند؛ مثل سیروان که توانست به خوبی خود را با موسیقی روز جهان هماهنگ کند و چیزی هم از آنها کم ندارد.
دیدگاهتان را بنویسید