حسامالدین سراج: ایرج بسطامی صدایی داشت تنور. از تنور هم یک پرده و نیم بالاتر بود و همین وسعت صدای خاص، او را از سایر خوانندهها جدا میکرد و به عنوان هنرمند و خوانندهای با قدرت و وسعت صدای بالا معرفی میکرد.
در کنار این توانایی، شاگرد شجریان بود و با پرویز مشکاتیان کار کرد و آثاری در موسیقی سنتی به ثبت رساند که در نوع خود بینظیر و درخشان هستند.
بسطامی بهجز هنرمند بودن، هنرمندپروری را هم در زندگی حرفهای خود رعایت میکرد. بسطامی، درست از نقطهای که مراحل آموزش را پشتسر گذاشت و به عنوان هنرمندی مطرح در موسیقی سنتی ایرانی شناخته شد، تربیت شاگردان و انتقال آموختههایش را جزو مهمترین رسالتهایش میدانست.
هنرمندی برج عاجنشین نبود و همیشه در میان مردم حضور داشت. بارها پیش آمده بود که به درخواست پیرزنی یا پیرمردی در کوی و برزن، روی خاک نشسته و برایش آواز خوانده بود. دلش میتپید برای جوانان مستعدی که در مناطق محروم از هر نوع امکانات آموزشی محروم بودند.
آنها را پیدا میکرد و با وسواس تمام،کمر همت به آموزششان میبست. روحیهای مظلوم داشت، درونگرا بود و اهل برنامهریزی برای رسیدن به شهرت یا استفاده از شهرت نبود. همه این خصوصیات هم باعث شد تا همیشه مهجور و دور بماند و مخاطبان خاص دنیای موسیقی به خوبی او را بشناسند و مخاطب عام تا روزی که زلزله بم رخ نداد و نامش شنیده نشد، از حضور چنین نعمتی در موسیقی سنتی بیخبر باشند.
دیدگاهتان را بنویسید