«بهنظر من موسیقی بیانگر زیبایی است و رسالتش هم پرداختن به همین زیبایی است. اساسا هنر چنین وظیفهای دارد. به همین خاطر است که یکی از انتقادهای من به یکسری از دوستانی که کار موسیقی میکنند، این است که چرا نفرین را وارد ترانههایشان میکنند چرا باید چنین چیزهایی در ترانه ورود پیدا کنند. موسیقی باید این نکات منفی را به زیبایی و زیبا دیدن تغییردهد. درواقع هنر بازتابدهنده زیباییهای دنیاست، چیزهایی مثل همدردی و دادن حس خوب به همدیگر به نوعی جلوهای از همین زیباییهاست.» اینها بخشی از صحبتهای «شهرام شکوهی» است. خوانندهای که با استفاده از صدای خاص خود و با بهرهگیری از تلفیقی خاص از موسیقی ایرانی و اسپانیایی توانسته در این عرصه موفق باشد. در ادامه گفتوگوی «شهروند» با او را میخوانید.
به زودی توری در ایالاتمتحده دارید. از جزییات برنامههایتان در آنجا چه خبر؟
این تور از بیستم سپتامبر در شهر لسآنجلس و در سالن «کداک تیهتر»، که اخیرا به «دالبی تیهتر» تغییر نام داده، شروع میشود. این سالنی است که مراسم اسکار امسال هم در آن برگزار میشود. پس از آن و در ادامه به شهرهای واشنگتن، ایرواین، اورنج کانتی، سنخوزه، سیاتل و چند شهر دیگر که الان درخاطرم نیست، میرویم. البته جزییات دقیقتر این تور بهزودی اعلام میشود. درمجموع برنامه مفصلی تدارک دیده شده است.
بلیتفروشی این کنسرتها آغاز شده است؟
بله تمام شهرهایی که قرار است در آن کنسرت برگزار شود، بلیتفروشی از طریق سایت «تیکت مستر» آغاز شده است.
بعد از این تور به کانادا هم سفر خواهید کرد؟
من ۳سال پیدرپی در شهرهای مختلف کانادا کنسرت برگزار کردم. به همین دلیل هم امسال برنامهای برای سفر به کانادا ندارم. الان هم که ایام عزاداری محرم و صفر است، اجرایی نخواهیم داشت.
چند وقتی بود که صحبت از برگزاری تور آمریکا در خبرها شنیده میشد. چرا سال گذشته این تور برگزار نشد؟
قطعیکردن این برنامه دوسال زمان برد. الان هم همهچیز قطعی نشده چون همیشه مشکلاتی برای صدور ویزای آمریکا وجود دارد. به هرحال من نخستین نفری هستم که با ارکستر کامل از ایران به آمریکا میروم. هنرمندان زیادی از ایران به آمریکا رفته و برنامه اجرا کردهاند اما موفق نشدند که بیشتر یک یا دو نوازنده را با خود همراه کنند. سال گذشته که در کانادا کنسرت داشتیم، تقریبا با چنین شرایطی بود و فقط یک نوازنده پرکاشن در آنجا ما را همراهی کرد. به نوعی پتانسیل نوازندههای ایرانی را نشان دادیم و خیلیها در آنجا باور نداشتند که ما بتوانیم کنسرتهای موفقی را برگزار کنیم. زیرا شنیدهام مدتهاست اجرای خوانندههایی به نام لسآنجلسی دیگر زنده نیست و پلیبک است. حتی گفته میشود که در بعضی موارد صدای خواننده را هم پخش میکنند و لب میزنند. سال گذشته در پنج شهر کانادا برنامه داشتیم و همه به چشم دیدند که ارکستر ۶نفره ما همگی ساز زدند و به چشم دیدند که همهچیز بهصورت زنده اجرا میشود. دلیل طولانیشدن پروسه تور آمریکا این بود که ما با ارکستر کامل میرویم و معمولا تهیهکنندههای آن طرف هزینه ارکستر کاملی که از داخل کشور بروند را متقبل نمیشوند. اما همه شرایط فراهم شد و امیدوارم اجرای خوبی داشته باشیم.
شما بهتازگی کنسرتی در سالن میلاد نمایشگاه بینالمللی داشتید. کمی درباره این اجرا توضیح دهید و اینکه برای برگزاری کنسرت قطعات را برای اجرا با چه معیاری انتخابمیکنید.
در ابتدا باید گفت انتخاب قطعه برای اجرا بهخصوص در تهران کار بسیار سخت و دشواری است. بهطورکلی رسم براین است که در هر کنسرتی چند قطعه از جدیدترین آلبومها خوانده شود و درکنار آن برخی قطعات مورد استقبال مردم نیز اجرا شود ولی در هر اجرا سعی میکنیم آن قطعاتی که مورد استقبال مردم است را اجرا کنیم. ولی بازهم تأکید میکنم انتخاب قطعات در کنسرت کار سختی است، چون ما باید سلیقه و نیاز تمام مخاطبان حاضر درکنسرت را درنظر داشته باشیم تا آنها با خاطرهای خوش از محل اجرای برنامه به منزل بروند.
در این کنسرت هم به مانند اجراهای قبلی با همان ارکستر ثابت کار کردید. درحالی که شنیده میشد که در این اجرا قرار است تغییری در ارکستر شاهد باشیم. ولی اینطور نشد. چرا؟
بهطور کلی تغییرات ما بیشتر در نوع اجراست تا تغییر در ارکستر. ولی با این حال ما سعی داشتیم در این اجرا از ارکستر زهی استفاده کنیم ولی محدودیتها در صدابرداری ما را از نیتمان منصرف کرد و به همین دلیل ترجیح دادیم که این کنسرت هم با گروه قبلی اجرا کنیم. البته محدودیتهای صدابرداری که در تمامی سالنهای کشور وجود دارد و به همین دلیل هم زحمات نوازندههای ارکسترهای بزرگ به ثمر نمینشیند و در بیشتر موارد خروجی مناسبی ندارد. به دلیل این محدودیتها ما سعی میکنیم در اجرا، این کمبودها را تا حد توان جبران کنیم.
سوالی که همواره در مورد شهرام شکوهی وجود داشته، فاصله زیاد بین آلبوم و کنسرت است. درحالی که در بین هنرمندان بهخصوص خوانندگان پاپ این فاصله در برخی موارد به کمتر از ۲۴ساعت هم میرسد. دلیل این تفاوت چیست؟
به عقیده من ابتدا باید آلبوم به خوبی شنیده شود. من علاقه دارم وقتی که قطعهای را درکنسرت میخوانم، بیشتر جمعیت آن کار را شنیده باشد. چون دراین صورت است که میتوانی ارتباط موثری با مخاطب برقرار کنی. ارتباط موثر با مخاطب درکیفیت کنسرت بسیار مهم است. ما وظیفه داریم تا خاطرهای خوش برای مخاطبان از کنسرت به جای بگذاریم. بخش زیادی از این خاطره به شور و حال حین اجرا برمیگردد و تا کاری به گوش مخاطب آشنا نباشد، چطور توقع دارید تا این ارتباط برقرار شود. وقتی مخاطب کاری را نشنیده باشد، چنین ارتباطی برقرار نمیشود. در آن صورت شما قطعهای را میخوانید که کسی نشنیده و فقط به شما نگاه میکنند.
یکی از انتقاداتی که طرفداران شما مطرح میکنند، برگزارنکردن تور شهرستان است. خودتان این موضوع را قبول دارید؟
ما تاکنون درشهرهای بسیار زیادی روی صحنه رفتهایم ولی قبول دارم که دربحث تبلیغات و اطلاعرسانی خوب عمل نکردهایم ولی اینکه ما به شهرستانها برای اجرا نمیرویم را قبول ندارم. جالب است بدانید که من تا قبل از اینکه خواندن را آغاز کنم سه تا چهار شهر ایران را بیشتر ندیده بودم ولی اکنون تقریبا به اکثر شهرهای ایران سفر کردهایم. بهعنوان مثال نخستین کنسرت پاپ شهرستان زابل را ما برگزار کردیم. ما از جنوبیترین تا شمالیترین نقطه ایران در استانهای مختلف و خصوصا شهرهای اصلی که اکنون میزبان کنسرتها هستند، بعضا چند مرتبه هم روی صحنه رفتهایم. مثلا در شیراز یا اصفهان سه مرتبه برنامه داشتیم ولی برنامههای مفصلی برای پس از ماههای محرم و صفر داریم تا با تمام مخاطبان در سراسر کشور دیدار داشته باشیم.
بسیاری از مردم گمان میکنند که خوانندگان و اهالی موسیقی بهخصوص موسیقی پاپ درآمدهای بسیار بالایی دارند. البته دلیل این طرز فکر هم بیشتر به دلیل وضع اقتصادی هنرمندان خارجی است. با توجه به این گفته از وضع اقتصاد هنر در ایران راضی هستید و آیا بهطورکلی اینگونه مقایسهها درست و منطقی است؟
اگر بخواهیم اقتصاد موسیقی را مقایسه کنیم، باید هنرمندان ایرانی را با هنرمندانی مقایسه کنیم که در یک مارکت جهانی کار میکنند. با ورود به این مسأله درمییابیم که اصلا و ابدا هنرمندان ایرانی با چهرههای فعال در مارکت جهانی قابل قیاس نیستند. حتی اگر در زمره بهترینها یا آن تاپتنها باشی درآمدت با یک فوتبالیست درجه دو برابری میکند نه یک فوتبالیست درجهیک! درصورتی که در آن مارکت جهانی اصلا اینطور نیست. هرچند باید به این مسأله هم بپردازیم که ما تفاوتهای دیگری هم با چهرههای فعال درمارکت جهانی داریم. به لحاظ نوع اجرا، تبلیغات و تولید ما نمیتوانیم خودمان را با آنها مقایسه کنیم. البته فقط بحث محدودیتها نیست ما در بسیاری از موارد ابزار چنین کاری را هم نداریم.
برای مثال ما از حضور تصویری درموسیقی محرومیم. درمورد اجرا هم محدویتهای زیادی وجود دارد. برای استفاده از راههای دیگر درآمدزایی چون تبلیغات محیطی یا اسپانسر هم محدودیتهایی وجود دارد. همه این راهها عملا از ما گرفته شده و ما جز کنسرت هیچ راه درآمدزای دیگری نداریم. حتی آلبوم هم برگشت مالی چندانی ندارد چون حتی برای همان خوانندههای مطرح هم در بهترین حالت شاید سرمایه تولید آلبوم را برگرداند. با توجه به این شرایط نمیتوان از اقتصاد هنر برای اهالی موسیقی سخن گفت، چه رسد به اینکه من یا دیگر هنرمندان عرصه موسیقی از وضع مالی و اقتصادی خود در این زمینه راضیباشند.
درصحبتهایتان به آلبوم و درآمد ناچیز آن برای هنرمندان عرصه موسیقی اشاره کردید. اما با این همه آلبوم ویترین عرضه یک هنرمند شناخته میشود. فارغ از مباحث اقتصادی در این حوزه نوآوری و تازگی در آلبومها بهعنوان یکی از شاخصهای مهم موفقیت هنرمندان بهشمار میرود. با توجه به این توضیحات به نظر میرسد آلبوم «تا نفس هست» با وجود تفاوتی که با دوکار قبلی شما (مدارا و کولی عشق) دارد به نوعی بازگشت به فضای «مدارا» است. خودتان با این نظر موافقید؟
سعی من و همه دوستانی که درتهیه این آلبوم نقش داشتند، توجه بیشتر به سلیقههای متفاوت مخاطبان بود. البته این به این معنا نیست که اصلا در «مدارا» و «کولی» عشق به این موضع توجهنکردیم.
از طرف دیگر سعی کردم در این آلبوم به نسبت کارهای قبلی نقش خودم را کمرنگتر کنم. با این وجود اما باز هم مثل همیشه سعی کردم کارم امضای شهرام شکوهی را داشته باشد. در مورد بازگشت به فضای کارهای قبلی هم تا حدودی با نظر شما موافقم. ولی این به معنای تکرارنیست.
اگر بخواهیم رک و بیپرده صحبت کنیم باید بگویم بیشتر مردم بهخصوص جوانان شکوهی را قطعه اسیری از آلبوم «مدارا» شناختند. البته هنوز بسیاری معتقدند بهترین کار شکوهی همان قطعه اسیری است. بهنظر خودتان چرا قطعه اسیری تا این حد مورد توجه قرار گرفت؟
زمان ساخت این قطعه خیلی همهچیز دست خودم نبود. کسی مانند من که خیلی علمی با موسیقی برخورد نکرده است، نمیتواند ادعا کند که از لحاظ فنی و تکنیکی روی ساخت آن وقت گذاشتم. در مورد «دل دیوونه یا اسیری» بسیاری از دوستان ترانهسرا به من گفتند اگر کمی بیشتر روی این ترانه کار میکردی اثر ماندگاری میشد. اما من چنین اعتقادی نداشتم. چراکه در بسیاری از موارد ویرایشکردن حس کار را از بین میبرد. البته این شانس را هم داشتم که مردم از این کار استقبال کردند.
فکر میکنید چرا از کارهای شهرام شکوهی استقبال شد؟
بیهیچ ادعایی صدای خودم را موثرترین فاکتور در استقبال مردم از کارهایم میدانم. من موسیقی ایرانی گوش نمیکردم آن هم در آن دورهای که خیلی از دوستان هر موسیقی را گوش میکردند. البته منظورم از موسیقی ایرانی، موسیقی پاپ خارج از کشور است. واقعیت این است که من حتی صدای خودم را صدای خوانندگی نمیدانستم. اینطور شد که با همین صدای ضعیف، قویی یا هر چه که بود شروع به کار کردم. اما فکر میکنم این تفاوت در صدا باعث شد تا کارهایم شبیه به هیچ هنرمند دیگری نشود.
البته یکی دیگر از تفاوتهای شهرام شکوهی تلفیق پاپیولار موسیقی ایرانی و اسپانیولی بود…
هوش درموسیقی پاپ عنصری بسیار مهم است. برای مثال استفاده از لحن نوحه در کارهای بنیامین و رضا صادقی نمونهای از این هوش است، منظورم البته فقط نوع الهام و لحنی است که از نوحه گرفتند، نمیگویم اینها نوحه میخوانند یا حتی محسن یگانه در کارهایش از موسیقی یونانی ایده گرفته، این ایدهگرفتن نشاندهنده هوش است.
پس شما تلفیق موسیقی ایرانی با موسیقی اسپانیایی را نوعی استفاده از هوش میدانید؟
من خودم را آدم باهوشی نمیدانم اما از یک فاکتور مهم استفاده کردم. در موسیقی پاپ داخلی کمتر به موسیقی ایرانی توجه شده است. درکار بیشتر ترانهسراهای داخلی گرایشی به موسیقی ترکی، عربی یا یونانی دیده میشود. ولی هیچکدام از آنها به سمت موسیقی ایرانی نرفتند. البته من هم بهطور کامل به موسیقی ایرانی نپرداختم من این دو موسیقی را ترکیب کردم، یعنی دو نوع موسیقیای که گوش مردم به آن عادت دارد: موسیقی ایرانی و موسیقی اسپانیش. موسیقی اسپانیش را خیلی از ایرانیها- خصوصا طیف هم سنهای خودم- دوست دارند. به اتفاق دوست هنرمندم آقای کاشانیها بین این دو سبک پیوند برقرار کردیم که به نظر این ترکیب جواب داد، چون نه به گوش ایرانی غریبه بود و نه به گوش خارجیهایی که شنونده این موسیقی هستند. برای مثال رایزن فرهنگی اسپانیا که به یکی از کنسرتهایم آمده بود، وقتی کار من را شنید خیلی خوشش آمد. برایش جالب بود موسیقی که رنگوبوی فلامنکو دارد را با تحریر ایرانی بشنود.
شما در کارهایتان چقدر در انتخاب ترانه وسواس دارید؟
ملودی، ترانه، تنظیم و خواندن ارکان اصلی تولید یک اثر است. اگر هماهنگی بین هرکدام از این ارکان وجود نداشته باشد، کار خوبی تولید نمیشود. من خیلی به این اعتقاد ندارم که بعضیها میگویند ترانه حتما باید فاخر باشد و فلان ترانهسرا آن را بسراید. چیزی که در مورد ترانه برای من مهم است، داستانگو بودن است. نکته دیگری که باید به آن توجه داشت، لطافت و زیبایی موسیقی است. بهنظر من موسیقی بیانگر زیبایی است و رسالتش هم پرداختن به همین زیبایی است. بهتر است بگویم اساسا هنر چنین وطیفهای دارد. به همین خاطر است که یکی از انتقادهای من به یکسری از دوستانی که کار موسیقی میکنند، این است که چرا نفرین را وارد ترانههایشان میکنند چرا باید چنین چیزهایی در ترانه ورود پیدا کنند. از نظر من هنر بازتابدهنده زیباییهای دنیاست، چیزهایی مثل همدردی و دادن حس خوب به همدیگر به نوعی جلوهای از همین زیباییهاست. البته ممکن است در یک اثرهنری اشاره مستقیمی به این وجوه نشود اما بهطور غیرمستقیم این مفاهیم درهم گره خوردهاند. موسیقی باید الهامبخش خوبیها باشد.
حرف آخری که بخواهید با مخاطبان بازگو کنید. البته با هم صداقت و رکگویی که از شما سراغ داریم…
من خودم را خوانندهای درجه یکی به حساب نمیآورم. اما مردم همیشه به من لطف دارند و از من حمایت کردهاند و صندلی کنسرتهایم را خالی نگذاشتند. آنها حمایتها و محبتهایشان که هرگز از من دریغ نکردهاند. از مخاطبان به خاطر محبتی که به من دارند، تشکر میکنم. تنها کاری که درقبال این همه ابراز لطف و محبت میتوانم انجام دهم این است که هرکارهایم چیزی ارزشمند برای گوشدادن وجود داشته باشد. آخرین حرفم هم با کسانی است که میخواهند وارد این عرصه شوند و آن اینکه قبل از ورود به این عرصه تمام زوایا و مسائل این کار را کاملا بررسی کنند. برای من خودم را هنرمند چندان موفقی نمیدانم ولی برای موفقیت در این کار باید صبر داشت و تلاش کرد. برای ورود به این عرصه باید حرفی برای گفتن داشته باشید در غیراین صورت دستیابی به موفقیت کار بسیار سختی است.
دیدگاهتان را بنویسید