امروز ۳۱ شهریور سال ۱۳۹۴، هفتاد و نهمین زاد روز «پرویز صدیق پارسی» معروف به «پرویز یاحقی» آهنگساز، و نوازنده سرشناس ویولن است.
به گزارش خبرنگار «موسیقی ایرانیان»، پرویز یاحقی در سال ۱۳۱۵ خورشیدی متولد شد. او در مصاحبه با احمدرضا احمدی این گونه از خود می گوید:«من در تهران متولد شدم، در بخش ۲ تهران اگر اشتباه نکنم… من در خانواده ای متولد شدم که موسیقیدان و اهل هنر و موسیقی بودند و نام آورترین شان، مرحوم استاد حسین یاحقی، معلم و دایی من بودند… فامیل اصلی من صدیقی فارسی است، ولی چون مرحوم حسین یاحقی معلم و استاد من بود، طبیعتاً ما از اسم یاحقی استفاده کردیم. البته این اسم به طور غیر رسمی ماند و به شهرت هم رسید، ولی در شناسنامه یاحقی وجود ندارد.»
نخستین معلم یاحقی، در موسیقی استاد حسین یاحقی بود. او با کشف استعداد خواهر زاده خود علاوه بر آموزش ساز ویولن به او، پیش درآمدها، چهار مضراب ها، آهنگ های ضربی و دستگاه های موسیقی ایرانی را نیز به او آموخت. یاحقی این گونه ابتدای کار خود را به یاد می آورد:«کار موسیقی را از طفولیت و کوچکی به شکل مبهمی یادم می آید، شروع کردم. من از همان سال هایی که راه افتادم به شدت توجهم به موسیقی جلب شده بود. کما اینکه در سن دو سه سالگی یک نی لبک داشتم و می زدم. خیلی به این ساز علاقهمند بودم تا این که یک روز در حین دویدن و بازی کردن، این نی لبک به دهنم فرو رفت و جراحت خطرناکی به وجود آورد. بعد پدر و مادرم آن را از من گرفتند و نگذاشتند این کار را بکنم. بعد شروع کردم به فلوت زدن. برای این که آن حالت مستقیم رو به دهان را نداشت. یکی دو سالی هم فلوت می زدم و بعد تقریباً از سن پنج شش سالگی به طرف ویولن رفتم. البته کار مشکلی بود. برای اینکه ویولن ساز بزرگی بود و من هم جثهی کوچکی داشتم…»
او دربارۀ اینکه چرا ساز ویولن را انتخاب کرده، می گوید: «علت به خصوصی نداشت… دایی من استاد ویولن بود و در آن زمان شاگرد و کلاس داشت، طبیعی بود که توجهم به این ساز خیلی خیلی جلب شود. من در مجموع به موسیقی علاقه مند بودم. برای اینکه اولاَ منزل ما محل آمد و شد بزرگترین موسیقیدانان عصر بود، از جمله مرحوم مرتضی محجوبی، مرحوم ابوالحسن خان صبا، آقای نی داوود، آقای شهنازی و خیلی از موسیقیدانان بزرگ زمان، مانند مرحوم رضا محجوبی، اینها می آمدند و می رفتند و با پدر و دایی من خیلی دوست بودند. طبیعی است بچه ای که علاقه مند به موسیقی باشد و در چنین محیطی هم زندگی کند که استادان مختلف فن بیایند و بروند، توجهش به موسیقی جلب شود. ولی علاقۀ من به صرفاً ویولن به این دلیل بود که دایی من استاد ویولن بود. هرچند که من اول توجهم به فلوت و نی جلب شده بود که ماجرای نی را شرح دادم. فلوت هم نوعی ناراحتی در ریه ام ایجاد کرد و وقتی ممنوع کردند و نگذاشتند، لاجرم رفتم طرف ویولن. البته خیلی کار مشکلی بود. برا اینکه با اندازه های فیزیکی بدن من متناسب نبود و مرحوم استادم موافقت نمی کرد که آن طور که در دنیا رسم است، با ویولن کوچک شروع کنم. در نتیجه روزها و هفته ها و ماه ها و سال ها با حرارت و مشقت دستم را می کشیدم تا این دست به اندازۀ مورد لزوم، به ویولن برسد.»
پس از آموزش نزد حسین یاحقی مدتی بعد ابوالحسن صبا وی را به شاگردی پذیرفت و یاحقی دو سال ظرایف و دقایق موسیقی را ازاو آموخت. پس از این دوره با معرفی استاد صبا، با آنکه نوجوانی بیش نبود، به رادیو رفت و این سرآغاز همکاری او با رادیو بود. همکاری ای که تا ۱۸ سالگی اش طول کشید.
«من کار موسیقی را از سال های ۳۱-۳۲ در رادیو شروع کردم، اما نه به عنوان رهبر ارکستر و آهنگساز برای خانم مرضیه . یکی از خواننده های خوب آن زمان که شاید شما هم اسمشان را شنیده باشید، آقای منوچهر همایون پور بودند که من تعدادی آهنگ را برای ایشان ساختم. در همان دوران دبیرستان و مدرسه رفتن و بچگی، دوست دیگری داشتم به اسم آقای هوشنگ شوکتی که ایشان خوانندگی را کنار گذاشتند. آقای شوکتی هم کارهای مرا می خواندند و بعد هم داریوش رفیعی. من به تناوب گاهی دنبال کار روزنامه نگاری می رفتم و گاهی به دنبال موسیقی. ولی همان طور که اشاره کردید، کار رسمی و جدی که دیگر مجبور شدم روزنامه نگاری را رها کنم سال ۱۳۳۴ یا ۱۳۳۵ بود که با خانم مرضیه شروع شد. شاید بتوانم بگویم از آن سال بود که ملت ایران رسماً با نام من آشنا شد و من را شناخت.»
پرویز یاحقی تنها نوازندۀ خوبی نبود، به گفتۀ بسیاری از بزرگان، او در آهنگسازی نیز، استعداد خاصی داشت. ترانه های پرویز یاحقی را، خوانندگان برجسته ای چون بنان، مرضیه، دلکش، مهستی، هایده و حمیرا خوانده اند.
او درکی عمیق از شعر و تلفیق آن با موسیقی داشت و حاصل همکاری مشترک او با شاعرانی چون رهی معیری، تورج نگهبان، اسماعیل نواب صفا و معینی کرمانشاهی و از همه بیشتر با بیژن ترقی (بیش از ۵۰ سال) آثار ماندگاری را در تاریخ موسیقی ایرانی به جای گذاشت.
بیژن ترقی نزدیک به ۹۰ تصنیف برای یاحقی سروده است. او در مورد پرویز یاحقی نوشته است: «پرویز یاحقی در احیای هنر موسیقی اصیل و سنتی ایران و زنده کردن گوشه های پربار و غنی دستگاه های آن سهم چشم گیر و بسیار موثری را به خود تخصیص داده است. چرا که در اجرای موسیقی ملی، از ویولن تنها در ارکستر ها و کارهای دسته جمعی استفاده می شد لیکن او توانست با استفاده از سیم های بم و مهجور ویولن، به قدرت تاثیر و وسعت هر چه بیشتر آن بیفزاید. دیگر از شاهکارهای این هنرمند خلاق ساختن و اجرای چهار مضراب های مختلف در قطعات موسیقی ایرانی است، و چیره دستی او در هنر آهنگسازی و تنظیم ارکستر برای آهنگ های ایرانی که در طول بیست و پنج سال اخیر موثرترین و شیواترین ترانه ها و قطعات آهنگین را از خود به یادگار گذارده، که هیچگاه با گذشت زمان فراموش نخواهد شد.»
بیداد زمان، می زده شب (ماهور)، سراب آرزو (افشاری)، غزالان رمیده (در مایه شوشتری و همایون) و (آن که دلم را برده خدایا زندگیم را کرده تبه گو) از جمله کارهای ماندگار این موسیقدان ایرانی است .
یاحقی در دوره ای از زندگی هنری اش با حمیرا ( از خوانندگان نامی دهه های ۴۰ و ۵۰ ) زندگی مشترکی تشکیل داد که حاصل آن خلق و ارائه برخی از ماندگارترین ترانه های موسیقی ایرانی شد.
یاحقی پس از انقلاب به حاشیه رانده شد. طبع زودرنج و صراحت گفتار و کردارش نیز عاملی مضاعف شد تا این گوشه نشینی و عزلت استمراری دو دهه ای یابد.
از اواسط دهه هفتاد ابتدا برخی از آثار گذشته وی مجوز انتشار گرفت و در دهه هشتاد هم برخی از کارهای تازه اش به بازار موسیقی عرضه شد، اما با دستگاههای رسمی موسیقی ایران همکاری نداشت.
پرویز یاحقی در سالهای آخر عمرش، در منزل شخصی اش استودیویی مجهز ترتیب داده بود و با توجه به آشنایی عمیقش با صدابرداری موسیقی برخی از کارهای خود و دیگران را به شکلی مناسب تنظیم و ضبط کرد. از جمله این آثار که می تواند گنجینه ای برای موسیقی ایرانی باشد، ردیف موسیقی ایرانی به روایت ویولن یاحقی است که سالها برای ضبط آن تلاش صرف شد.
تنهایی یاحقی در ده سال آخر عمرش، به نهایت رسید. او برای تمام مردم، از عوام تا هنرمندان، غیرقابل دسترس شد و تنها افراد انگشت شماری به حریم او راه داشتند و ضربه های روزگار، ریشه های ارتباط او با زندگی را به تدریج بریده بود و تنها علاقه و عشق به موسیقی و نوازندگی باقی مانده بود که با فاجعه تصادف اتومبیل، رشته آن هم قطع شد و پرویز یاحقی بعد از این که توانایی سابق خود در نوازندگی را از دست داد، با خویشتنداری و وقار و البته با تحمل و درد و رنج بسیار، مرگ را پذیرفت.
۱۳بهمن ۱۳۸۵، پرویز یاحقی،در آپارتمانش واقع در تهران، خیابان آفریقا، کوچه نیلوفر، از دنیا رفت. هنگام مرگ در خانه، تنها بود. سی ساعت بعد از آخرین نفس، دو تن از دوستانش که از غیبت او نگران شده بودند، به خانه او آمدند. همسایه گفته بود که دو روز است از منزل آقای یاحقی صدای ساز نمی آید. حفاظ آهنی در آپارتمان باز بود و نشان می داد که صاحب خانه در سفر نیست و در منزل است. دوستان بالاخره در ضخیم چوبی را شکستند و صاحبخانه را در منزل پیدا کردند، در حالی که به سفر ابدی رفته بود. علت مرگ، ایست قلبی اعلام شد.
در مراسم خاکسپاری او، پری زنگنه جمله زیبایی گفته بود. او گفته بود: «ویولونش را با خودش به خاک بسپارید چون هیچ کس دیگری نمی تواند آن را مثل خود پرویز بنوازد.»
دیدگاهتان را بنویسید