×
×

از «عرش» تا «فرش» خیلی فاصله نیست / خیلی مورد علاقهٔ صداوسیما نیستم و دوستم ندارند!

  • کد نوشته: 85901
  • 07 شهریور 1394
  • ۲ دیدگاه
  • hot-topic-logo«موسیقی ایرانیان» با «شهرام شکوهی» به بهانه انتشار آلبوم «تا نفس هست…» گفت‌و‌گوی مفصلی انجام داده است که در ادامه می‌خوانید.
    +هنوز هم امضای شهرام شکوهی روی آثارم هست
    +مردم نشان دادن، هنرمندانی که با صدا و سیما مراوده زیادی ندارند را بیشتر دوست دارند!
    +بیش از هر چیزی آدم به شدت وطن پرستی هستم اما هیچ وقت از اعتقادات و علایق مردم برای جذب مخاطب بیشتر استفاده نمی‌کنم
    +وقتی به جایی برسم که چیزی جدیدی نداشته باشم ترجیح می‌دهم کلا در این موسیقی نباشم‌‌‌ همان طور که آمدنم هم اینطور بود!
    +موسیقی بیانگر زیبایی است و رسالتش هم پرداختن به همین زیبایی است
    +هنرمندان ایرانی با چهره‌های فعال در مارکت جهانی قابل قیاس نیستند!
    +ما عملا از حضور تصویر در موسیقی محرومیم و هیچ کمکی به ما نمی‌شود
    +اتفاقی که در مورد مرتضی افتاد یک پدیده اجتماعی قابل بحث و جدی بود
    +مرتضی پاشایی آدم دل پاکی بود، موسیقی و خواندنش هم بازتاب دلش بود
    +تبلیغات بی‌مورد و هیاهوی زیاد برای کارهای خیریه اصلا جالب نیستند

    از «عرش» تا «فرش» خیلی فاصله نیست /  خیلی مورد علاقهٔ صداوسیما نیستم و دوستم ندارند!
  • شهرام شکوهی

    شهرام شکوهی

    موسیقی ایرانیان – رضا نامجو: مدت کوتاهی از انتشار سومین آلبوم «شهرام شکوهی» می‌گذرد، نام شکوهی به یک باره بر سر زبان‌ها افتاد اما بر خلاف خیلی‌ها که مثل شهاب سنگ می‌آیند و با نورشان آسمان را پر می‌کنند و بعد هم خیلی سریع غروبشان از راه می‌رسد نبود. شهرام شکوهی خواننده موفق موسیقی پاپ یک شبه طرفداران زیادی برای خود دست و پا کرد و حالا جزو یکی از محبوب‌ترین چهره‌های فعال در موسیقی پاپ است. وی با «مدارا» که اولین آلبومش بود به یک چهره تبدیل شد. با این وجود شرکتش در مسابقه خوانندگی یکی از شبکه‌های ماهواره‌ای را هم نمی‌توان در این بین نادیده گرفت. او در آن مسابقه با وجود شایستگی و به دلیل مخالفت با کسانی که به عنوان کار‌شناس یا هیئت ژوری حضور داشتند از برنامه کنار گذاشته شد و با ترک مسابقه سوال بزرگی در ذهن کسانی که کارش را دوست داشتند گذاشت. کمی بعد شکوهی با آلبوم موسیقی مدارا عطش ایجاد شده در آن افراد را پاسخ گفت و از آن به بعد به عنوان یک چهره‌های پرطرفدار در میان خوانندگان پاپ در این عرصه حضور پیدا کرد. «موسیقی ایرانیان» با «شهرام شکوهی» به بهانه انتشار آلبوم «تا نفس هست…» گفت‌و‌گوی مفصلی انجام داده است که در ادامه می‌خوانید.

    * آلبوم جدیدتان بالاخره منتشر شد. عکس‌العمل‌ها تا امروز در مورد این آلبوم چطور بوده؟
    این آلبوم دوازده قطعه دارد که به ترتیب دلتنگم، رسوا، تا نفس هست،‌ای دل نرو، این رسم کجاست، امان از تو، یادت رفته، تسلیم، برکه و ماه، عاشق بمون، سراپا عاشق و تا نفس هست ۲ نام دارند. پروسه تولید این اثر حدود یک سال طول کشید. البته با زحماتی که دوستان کشیدند. به خصوص امیرحسین کاشانیان و علی بحرینی عزیز، میلاد ترابی، ایمان حجت، مجید اصلاحی و ترانه سرایان، امین بامشاد، خانم سلیمانی، سید محمد کاظمی و دیگران عزیزان، این آلبوم تهیه و تولید شد.

    خیلی از دوستان لطف داشتند و بابت انتشار این کار تبریک گفتند. البته این وسط یه چیزی هست که منو من از وجودش خیلی می‌رنجم. متاسفانه این روز‌ها هر آلبومی که منتشر می‌شود حتی قبل از اینکه دوستان زحمت شنیدن آن را به خود بدهند با حملاتی مواجه می‌شود. به عنوان مثال خیلی‌ها حتی قبل از انتشار کار گفتند شهرام شکوهی تکراری می‌خواند.

    مسئله اصلی این است که منظور این‌ها در مورد استفاده از کلمه تکرار چیست. بعضی از به اصطلاح منتقد‌ها انتظار دارند هر کاری که انجام می‌دهی تغییر غیر قابل انکار و بزرگی در مقایسه با کار قبلی‌ات باشد. آخر مگر امکان این کار وجود دارد؟ در مورد این آلبومم بعضی از همین دوستان می‌گویند کارهای شکوهی تکراری شده‌اند! این اظهار نظر‌ها واقعا مایه تعجب هستند.

    شهرام شکوهی

    کاور آلبوم شهرام شکوهی

    * خودتان درباره آلبوم تا نفس هست چه نظری دارید؟
    سعی من و همه دوستانی که تو این آلبوم حضور داشتن این بود که تنوع سلیقه‌ها را در آلبوم «تا نفس هست» در نظر بگیریم. از طرف دیگر در مقایسه با آلبوم «کولی عشق» نقش خودم را درون آلبوم کم رنگ‌تر کردم. هم در قسمت ترانه و هم در قسمت ملودی. همانطور که می‌دانید در آلبوم «کولی عشق» بار بخشهای زیادی از آلبوم به عهده خودم بود اما اینجا شرایط تغییر کرده است. البته هنوز هم امضای شهرام شکوهی روی کار هست. من هم مثل هر خواننده دیگری سعی می‌کنم استایل خودم را در کار‌هایم داشته باشم. به نظرم در این آلبوم هم به این هدف رسیده‌ام.

    * اجازه دهید سوال‌های عمومی تری بپرسم. بار‌ها گفته‌اید خیلی اهل عکس نیستید چون دوست دارید راحت‌تر زندگی کنید. در زندگی شخصیتان در میان مردم راحتید و با معروفیت و توجه دیگران مشکلی ندارید؟
    الان تقریبا بدون مشکل است، چون من که خیلی مورد علاقهٔ صدا و سیما نیستم و دوستم ندارند، در برنامه‌هایشان هم دعوت نمی‌شوم و شرکت نمی‌کنم. البته این هم توفیق اجباری است، مردم نشان دادن که هنرمندانی که با صدا و سیما مراوده زیادی ندارند را بیشتر دوست دارند… دوستان صدا و سیما هم خودشان تمایلی به دعوت از من ندارند، یعنی اگر هم من علاقه داشتم در سیما حضور پیدا کنم دوستان علاقه‌ای ندارند. کمتر شناخته شدن از راه چهره برای کسی مثل من خیلی خوب است. اینکه بتوانم به راحتی از منزل خارج شوم بدون اینکه شناخته شوم باعث می‌شود احساس آرامش کنم.

    * تا حالا شده آرزو کنید کاش کسی شما رو بشناسد؟ مثلا در شهر درگیری پیش بیاید و نیاز به کمک داشته باشید!
    نه خیلی اهل درگیر شدن نیستم و همون بهتر که ناشناس بمانم…

    *  البته زندگی در شلوغی تهران همه را تا حدودی اهل درگیری می‌کند مخصوصا اگر با بی‌آر تی در شهر سفر کنید…
    خب نه من خیلی از خانه خارج نمی‌شوم و یا سفر شهری ندارم اگر هم مجبور به این کار شوم ترجیح می‌دهم از تاکسی استفاده کنم.

    * در حال حاضر موسیقی حرفه‌ای تنها منبع در آمد شماست یا کار دیگری هم دارید؟
    خیر فقط کار موسیقی انجام می‌دهم.

    * چرا مثل بسیاری از همکارانتان برای مادر یا معلم و یا موضوعاتی از این دست کاری مناسبتی نمی‌خوانید؟
    هر کسی یک سری اعتقاداتی دارد ولی به طور کلی آدمی نیستم که دنبال حرکت پوپولیستی باشم، هر خواننده‌ای که از یک حدی بیشتر کار بیرون داده باشد بالاخره کاری انجام می‌دهد که با علایق مشترک عمومی ملی یا مذهبی ارتباط دارد. من هم بیش از هر چیزی آدم به شدت وطن پرستی هستم اما هیچ وقت از اعتقادات و علایق مردم برای جذب مخاطب بیشتر استفاده نمی‌کنم. شاید این ریشه در گذشته داشته باشد که کارهای یک سری از خوانندگان را نمی‌پسندم و با طرز تفکرشان موافق نبودم. مثلا من آهنگی در مورد مادر گفتم و مادر خودم را هم بسیار دوست دارم اما هرگز آن را بیرون ندادم چرا که فکر می‌کنم چنین حرکتی پوپولیستی است، احساس می‌کنم دارم خودم را برای مردم لوس می‌کنم که یکی بگوید «این آهنگ شکوهی را در مورد مادر شنیدی چقدر قشنگه» من خیلی به این اعتقاد ندارم، نمی‌دانم شاید هم اشتباه می‌کنم.

    * به نظرتان این خود را برای مخاطب لوس کردن چه عواقبی دارد؟ ممکن است خواننده در ذهن‌ها نماند؟
    دقیقا همین بخش مرا آزار می‌دهد، نمی‌توانم بعضی چیز‌ها را درک کنم. چطور می‌شود هم زیر پرچم عزاداری بود و هم جاهای دیگر. ببنید من در موسیقی حرفی دارم. مطمئن باشید اگر روزی احساسش کنم دیگر آن حرف و دغدغه وجود ندارد کار نخواهم کرد.

    * با این توضیحات، حرف شهرام شکوهی چیست که اگر تمام شود او فعالیت حرفه‌ای موسیقی را کنار خواهد گذاشت؟
    صرف ترانه خواندن نیست، به نظرم موسیقی باید در هر زمینه‌ای حرف داشته باشد. من می‌خواستم به سراغ یک آلبوم خاص بروم، حتی ممکن است اسم من هم روی آن آلبوم نباشد و به اسم یک گروه وارد بازار شود. اما می‌خواهم به سراغ فضاهایی بروم که تجربه نشده و اصلا هم بعد اقتصادی آن برایم مهم نیست. دوست دارم کارهای جدید انجام دهم، کارهایی که کسی در زمینه موسیقی انجام نداده است. تا موقعی که موسیقی و خوانندگی برای من چنین حالتی داشته باشد در این عرصه خواهم بود. البته این حرف‌ها می‌تواند در زمینه ترانه هم کاربرد داشته باشد. در نوع موسیقی و تنظیم هم می‌توان این «حرف‌ها» را بیان کرد. اما وقتی به جایی برسم که چیزی جدیدی نداشته باشم ترجیح می‌دهم کلا در این موسیقی نباشم‌‌ همان طور که آمدنم هم اینطور بود، یعنی زمانی آمدم که احساس کردم شنونده‌ای برای من در کارم هست، هر چند خودم توقع نداشتم این قدر زیاد باشد. به نظر من موسیقی بیانگر زیبایی است و رسالتش هم پرداختن به همین زیبایی است. بهتر است بگویم اساسا هنر چنین وطیفه‌ای دارد. به همین خاطر است که یکی از انتقادهای من به یک سری از دوستانی که کار موسیقی می‌کنند همین است که مثلا نفرین کردن را در ترانه‌هایشان وارد می‌کنند. چرا باید چنین چیزهایی در ترانه ورود پیدا کنند. از نظر من هنر بازتاب‌دهنده زیبایی‌های دنیاست، چیزهایی مثل همدردی و دادن حس خوب به همدیگر به نوعی جلوه‌ای از همین زیبایی‌ها است. البته ممکن است در یک اثر هنری اشاره مستقیمی به این وجوه نشود اما به طور غیر مستقیم این مفاهیم در هم گره خورده‌اند.

    شهرام شکوهی

    شهرام شکوهی

    * از اقتصاد هنر راضی هستید؟ آیا شرایط آن طور که مردم گمان می‌کنند هست؟
    اگر بخواهیم اقتصاد موسیقی را مقایسه کنیم باید هنرمندان ایرانی را با هنرمندانی مقایسه کنیم که در یک مارکت جهانی کار می‌کنند. اگر وارد این مسئله بشویم در می‌یابیم که اصلا و ابدا هنرمندان ایرانی با چهره‌های فعال در مارکت جهانی قابل قیاس نیستند. حتی در بین خوانندگان ایران اگر جزو بهترین‌ها یا آن تاپ تن ها باشی درآمدت با یک فوتبالیست درجه دو برابری می‌کند نه یک فوتبالیست درجه یک! در صورتی که در آن مارکت جهانی اصلا این طور نیست. هر چند باید به این مسئله هم بپردازیم که ما تفاوت‌های دیگری هم با چهره‌های فعال در مارکت جهانی داریم. به لحاظ نوع اجرا، تبلیغات و تولید ما نمی‌توانیم خودمان را با آن‌ها مقایسه کنیم. ابزارش را هم نداریم البته! مثلا ما عملا از حضور تصویر در موسیقی محرومیم و هیچ کمکی به ما نمی‌شود. در مورد اجرا هم محدویت‌های زیادی وجود دارد. راه‌های دیگر درآمدزایی چون تبلیغات محیطی یا اسپانسر هم محدود است. کدام اسپانسری حاضر است برای ستاره‌ای که نمی‌تواند برند یا محصولش را تبلیغ کند پول خرج کند! خب همه این راه‌ها عملا از ما گرفته شده و ما به جز کنسرت هیچ راه درآمد دیگری نداریم. حتی آلبوم هم برگشت مالی چندانی ندارد چون حتی برای‌‌ همان خواننده‌های مطرح هم در بهترین حالت شاید سرمایه تولید آلبوم را برگرداند. بی‌پرده باید گفت من ملودی که برای آلبوم خودم استفاده می‌کنم شاید بتوانم هر کدامش را ۲۰ میلیون بفروشم ولی عملا از آلبوم خودم این قدر درآمد ندارم. نهایتا‌‌ همان مقداری که سرمایه گذاشته‌ام بر می‌گردد تازه آن هم اگر خدا بخواهد!

    * بعضی از دوستان هستند که فکر می‌کنند چون صاحب مخاطب هستند بنابراین دست نیافتنی‌اند و بشر نیستند، من این رفتار‌ها را از نزدیک دیده‌ام، بر عکس هر چه با هنرمندان موسیقی سنتی که وجهه جهانی دارند برخورد کرده‌ام این رفتار‌ها کمتر بوده و صمیمیت و احترام بیشتر، یک هنرمند باید بتواند با مردم خودش یا اهالی رسانه که هنر آن را منعکس می‌کنند درست رفتار کند…

    ببینید به نظرم بستگی دارد چه طور به آن نگاه کنید. نمی‌دانم در جریان هستید یا نه من عمل قلب انجام داده‌ام. دکتر به من گفت که ترجیح می‌دهد عمل قلب باز انجام دهد اما من آنژیو پلاستی کردم. وقتی شما اینقدر به ناتوانی نزدیک هستید که امروز می‌توانید بخوانید و فردا نه چرا باید مغرور شد؟ غرور موقعیتی که ممکنه فردا صبح نداشته باشی! ممکن است من این توانایی و جایگاه را فردا نداشته باشم. خیلی از دوستان تا چند سال پیش سوپر استار بوده‌اند. در هر رشته‌ای حالا چه فوتبال، چه موسیقی یا بازیگری و… می‌بینید که بین عرش و فرش خیلی فاصله نیست. چه از لحاظ زمانی و چه به واسطهٔ حوادث و اتفاقات. به نظرم این خیلی بی‌خود است که شما به واسطه چیزی که در اصل هدیه‌ای است از طرف خداوند و خیلی راحت می‌تواند از شما گرفته شود، مغرور بشی و بنده خدایی را از خودت برنجانی چون مثلا شهرام شکوهی هستی. من نمی‌توانم هیچ وقت چنین چیزی را قبول کنم شاید به خاطر این است که هیچ وقت کسی برایم بت نبوده یا هیچ خواننده‌ای آنقدر برای من بزرگ نبوده که از او بخواهم مثلا امضاء بگیرم. هیچ وقت هم اجازه نمی‌دهم کسی از من تصویر دست نیافتی بسازد. بعضی وقت‌ها می‌بینم که طرفدارانی ایمیل می‌زنند یا بعد کنسرت به سراغم می‌آیند و می‌گویند من باورم نمی‌شه که شما با من عکس داشته باشید. یا اینکه جواب من را دادید جواب من به آن‌ها این است که من کس خاصی نیستم و یکی هستم مثل آن‌ها.

    * ولی این دیدگاه،‌‌ همان دیدگاه حاکم در شرایط کنونی است…
    این یک موضوع شخصیتی است. من شخصا نمی‌خواهم ستاره‌ای دور از دسترس باشم. آن بحثی هم که در مورد عکس گفتم به همین خاطر هست. من الان از ناشناخته بودن عمومی راضی‌تر هستم چون ممکن است روزی بیرون بروم و بالفرض ناراحتی داشته باشم یا عجله داشته باشم و در همین بین فردی از من درخواست عکس انداختن بکند. در ادامه من بگویم نه و دل خوری پیش بیاید. همین موضوع باعث می‌شود کمتر در این موقعیت‌ها قرار بگیرم و این جوری خیلی راحت ترم.

    * معمولا از صبح تا شب وقتتان چطور سپری می‌شود؟ اگر بخواهید برشی از یک روز خودتان را شرح دهید چه توصیفی به ما ارائه می‌دهد؟
    زندگی من دوبخش است یکی زمانی که درگیر کار هستیم که در این زمان‌ها خیلی درگیریم. وقتی درگیر کارم سرم آنقدر شلوغ است که حتی وقت سر خاراندن هم ندارم.

    * ورزش می‌کنید؟
    باید بکنم اما نه متاسفانه…

    * به نظرتان چه پتانسیلی در موسیقی پاپ و به طور کلی در موسیقی وجود دارد که باعث حضور پر شمار مردم در خیابان‌ها می‌شود (اشاره به مراسم تشییع پیکیر زنده یاد مرتضی پاشایی)؟
    برعکس تمام هنر‌ها، موسیقی تنها هنری است که هیچ وقت (حتی با تکرارهای مکرر) آدم را خسته نمی‌کند. ممکن است یک فیلم خیلی خوب ۱۰ بار قابل دیدن باشد اما تکرارهای بی‌شمار شنیدن موسیقی که انسان با آن خاطره می‌سازد هیچ وقت او را خسته نمی‌کند. بسیاری از موسیقی‌ها هستند که بعد از چند دهه هم برای انسان شنیدنی و زیبایی هستند. در همه جای این پتانسیل را می‌شناسند و از آن استفاده‌های مناسب می‌کنند. برخی از مسئولین ما هنوز تکلیف خود را با موسیقی مشخص نکرده‌اند. بنابراین به جریان موسیقی نگاه درستی ندارند. گویی هنوز هم موسیقی در ابهام حرام و حلال است. با این موجود راهی جز پذیرش تاثیرگذاری موسیقی وجود ندارند. از سوی دیگر باید به این نکته هم توجه کنیم که حضور چشم گیر مردم در مراسم تشییع جنازه مرتضی پاشایی در واقع حضور در مراسم یک خواننده جوان است که تنها ۱ سال وقت برای معرفی خودش و هنرش به مردم داشت. بنابراین به عنوان مثال اتفاقی که در مورد مرتضی افتاد یک پدیده اجتماعی قابل بحث و جدی بود.

    شهرام شکوهی

    شهرام شکوهی

    * شما یکی از دوستان زنده یاد مرتضی پاشایی به حساب می‌آمدید. از ویژگی‌های شخصیتی او چه نکته‌ای هست که دوست داشته باشید با مخاطبان ما در میان بگذارید؟
    من مدتی زیادی نبود که او را می‌شناختم و بنابراین نمی‌توانم ادعا کنم دوست صمیمی او بودم اما می‌گویم برای هم دوست‌های خوبی بودیم. اساسا آدم گوشه گیری هستم. بیشتر دوست دارم دور و بر زندگی خودم باشم. اما با مرتضی رفیق بودم و احترام هم را هم نگه می‌داشتیم. مرتضی پاشایی جوان خلق و سلوکی داشت که باعث می‌شد از معاشرت با او لذت ببرید. برخی از مردم این قسمت‌های ماجرا را نمی‌دانند. همیشه گفته‌ام در موسیقی ایران هر کسی نان دل خودش را می‌خورد. مرتضی آدم دل پاکی بود. موسیقی و خواندن مرتضی بازتاب دلش بود. در مدتی که می‌شناختمش یک بار ندیدم پشت سر یکی از همکارانش حرفی بزند. این در حالی است که پشت سر هم حرف زدن عادت مرسوم جامعه موسیقی ماست، پاپ و سنتی بودنش هم هیچ فرقی با هم ندارد. شخصیتی مرتضی در کارش منعکس شد. گویی آثاری که تولید کرد آیینه دلش بود. دلش خیلی صاف و پاک بود. بنابراین به دل همه می‌نشست.

    * از کی در جریان بیماری مرتضی پاشایی قرار گرفتید؟ عکس العمل هنرمندان بعد از شنیدن خبر چی بود؟
    خیلی‌ها گفتند ما برای خود نمایی رفته‌ایم. بنده خدایی در صفحه فیس بوک من نوشته بود: شما که رفتید و عکس‌های یادگاریتان را هم گرفتید! این حرف درستی نیست. کسانی که به بیمارستان رفتند احتیاجی به مطرح کردن خودشان نداشتند. به علاوه من به بقیه دوستان کاری ندارم اما اگر فردی پیدا شد که توانست یک عکس از من و مرتضی در بیمارستان بیاورد ۲۰۰ میلیون تومان به او جایزه می‌دهم. من اصلا راضی نبودم حال مرتضی بد‌تر شود. چند باری هم که بیمارستان رفتم تا مرتضی را ببینم. ما از ابتدای بیماری مرتضی یعنی زمانی که در بیمارستان نیکان اولین عمل جراحی رویش انجام شد حضور داشتیم. همه فکر می‌کردیم یک اتفاق است و قرار نیست ادامه دار باشد. از رفتارهای بقیه بچه‌ها متوجه شدیم مسئله جدی است. مهدی کرد (مدیر برنامه‌های مرحوم پاشایی)‌‌ همان جا به گریه افتاد و گفت این اتفاق افتاده است. این اواخر خیلی‌ها حرف‌هایی زدند که باعث تکدر خاطر او و همه ما شد. می‌گفتند مسئله بیماری پاشایی بازی است و او اصلا مریض نیست. البته همه ما هم به مرتضی گله می‌کردیم که تعداد اجراهای مرتضی زیاد است. بار‌ها به مهدی کرد گفتیم این اجرا‌ها برای مدتی خطرناک است. اما بعدا همه فهمیدیم مرتضی با همین اجرا‌ها زنده بود. تا وارد ماه محرم صفر شدیم و اجرا‌ها تمام شد، مرتضی هم تمام شد و از پیش ما رفت، تا به دوره استراحت رسید از دنیا رفت.

    شهرام شکوهی

    شهرام شکوهی

    * در اجراهایی که تا کنون پشت سر گذاشته‌اید کنسرت خیریه هم برگزار کرده‌اید؟
    من در این مورد اعتقادات خاصی دارم که امکان دارد مورد پسند همه نباشد. من به کنسرت خیریه آن هم به این شکلی که امروز در کشور ما برگزار می‌شود معتقد نیستم. یکی از مهم‌ترین دلایل آن هم عدم اطمینان درخصوص اختصاص درآمدهای حاصل از اجرای برنامه است. قصد توهین یا تهمت زدن به شخص یا گروه خاصی را ندارم فقط در این مورد اطمینان کامل ندارم. اما علاقه‌مندم تا چنین کارهای را انجام دهم. چند برنامهٔ تلوزیونی در این خصوص صحبت‌های را با من داشتند و پیشنهاد کردند تا مبلغی رو بابت برنامه‌ای که در آن حضور داشتم پرداخت کنم اما من درخواست کردم تا آن پول را به صورت چک بدهند و من هم آن چک را به یک خیریه که مسئولش رو می‌شناختم تحویل دادم. باز هم تاکید می‌کنم قصد توهین یا افترا نیست، چون از نحوه پرداخت مبالغ حاصل از اجرای برنامه‌ها آگاهی کامل ندارم سعی می‌کنم در این قیبل برنامه‌ها کمتر شرکت کنم.

    * اما شما این شکل کمک را در ذهن خود دارید، فقط می‌خواهید در آن مسیری که اطمینان بیشتری دارید هزینه کنید…
    واقعیتش این است که تصمیمی که داشتم این بود که درآمد یکی از کنسرت‌هایم را صرف خیریه کنم، اما بدون اینکه اعلامش کنم، بروم و به دنبال آدم‌های نیازمند بگردم، جاهایی مثل بیمارستان‌ها یا زندان‌ها یا هر جای دیگری که که اشخاصی نیاز به کمک دارند. خیلی از زندانی‌های دیه به خاطر مبالغ ناچیزی گرفتار هستند، اما دوست دارم این پول از طرف خودم هزینه شود و نتیجه آن را ببینم. یعنی بدانم پولی که از دستمزد فلان کنسرت یا کارم بوده هزینه کمک به امر خیری شده که نتیجه بخش بوده است. حقیقتش این است که این کار را به برگزاری کنسرت خیریه ترجیح می‌دهم چون از «شوآف» این جریان اصلا خوشم نمی‌آید، اینکه عنوان شود فلانی «کنسرت خیریه» گذاشت و در ‌‌نهایت هیچ بازدهی نداشته باشد را دوست ندارم. به نظرم تبلیغات بی‌مورد و هیاهوی زیاد برای این قبیل حرکت‌ها اصلا جالب نیستند.

     

       

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *