ما بر دهل عشق دستک زدهایم
تنبک ما طبل بیعاری نیست
(زندهیاد علی حاتمی)
اولینبار نیست که بازی میخوریم به دست دوستان، هرچند که همیشه آرزو کردهایم آخرینبار باشد و دیگر بازی نباشد. کار جدی باشد و نتیجههای خوب بدهد. اینبار هم با حسننیت رفتیم و سرخوردهتر از همیشه برگشتیم. این دور باطل کی تمام خواهد شد؟ به کدام جرم و تقصیر، ما را اینطور آزار میدهند؟ چرا مرجعی نیست که این روند ناعادلانه و غیرمنطقی را نقطه پایانی بگذارد؟ از حاشیه دوری میکنم و به اصل مطلب میپردازم:
١) باز باید از بدیهیات شروع کنم: تنبک یا ضرب یا دمبک یا… هرچه اسمش را بگذارید، حتی اگر اسمش را هم نیاورید، تنها ساز کوبهای در موسیقی کلاسیک ایرانی یا موسیقی شهری یا موسیقی دستگاهی یا هرچه که اسمش را بگذارید هست. در نوع خود کاملترین و بیدردسرترین ساز ایرانی است که در سایه نبوغ و تلاش نوازندگانی که از دوران شادروان استاد حسین تهرانی تا امروز کار کرده و زحمت کشیدهاند، زودتر از هر سازی در سطح جهان شناخته شده است و البته بیشتر از هر ساز دیگری هم در ایران به دلایل موهوم و نامعلوم مدام مورد اهانت و بیاعتنایی قرار گرفته است! چه از طرف بعضی مردم هنرشناس و گاهی هم از طرف موسیقیدانان که خودخواهی و برتریطلبی را به حد مافوقتصوری داشتهاند و دارند. نمونههای تاریخی آن هم کم نیستند: از جناب مشیر همایون شهردار که علنا به استاد حسین تهرانی توهین کردند و جای او را در کفشکن رادیو تهران تشخیص دادند! تا استادان معظم دیگری که البته نه با خشونت نظامی جناب شهردار بلکه مدرنتر و رندانهتر با شیوههایی که بلدند با پنبه سر میبرند و همان تحقیر را اعمال میکنند. نام نوازنده این ساز تا حدود ۴٠ سال پیش روی جلد صفحه یا نوار نوشته نمیشد! حق و حقوق نوازنده تنبک غالبا از بین میرفت و تا میتوانستند هم از وجودش استفاده میکردند و هم نادیدهاش میگرفتند. استاد حسین تهرانی، زندگیاش را سوزاند تا برای این ساز حیثیت دوبارهای کسب کند، استاد بهمن رجبی یک عمر قلم و زبان تیزش را به جنگ افرادی فرستاد که میخواستند این ساز و نوازندهاش را خوار و خفیف کنند. یاد محقق عزیز و دوست قدیمیام، علیرضا میرعلینقی، افتادم که در یکی از نشستهایی که داشتیم میگفت برای هیچ سازی به اندازه تنبک، گوشه و کنایه و استعارههای نامناسب درست نشده است: مترونم ارکستر، نمک ارکستر، چرخ پنجم موسیقی و… و چه بسیار نوازندگان این ساز که نیم بیشتر عمرشان بهجای اینکه در هنرشان بهکار برده شود، صرف دفاع از حیثیت خود و ساز محبوبشان شد؛ سازی که اگر روزی به هر عللی نباشد، همین موسیقی ایرانی با هزار ادعایش، علنا از نفس میافتد و دیگر صدایش حرکتی ندارد!
٢) با همه این مطالب مفصل که تار مویی از آن نقل شد، جشنواره موسیقی جوان در این چندسال تا جشنواره نهم اصلا بخش مربوط به تنبک نداشت! درحالیکه صدها جوان در گوشهوکنار این کشور با عشق و پشتکار این ساز را دربر گرفتهاند و مینوازند و درس میدهند. با مصاحبههای گاها تند بنده در جراید و رادیو یا شاید دورازجان مهر و شفقت آقایان بالاخره در آستانه جشنواره هشتم، رپرتوار (کارگان) مخصوص تنبک ارائه شد. جناب استاد نوازنده و آهنگسازی که گویا در پشت و جلو صحنه جشنواره همهکاره و متکلموحده است، فرموده بودند تنبک رپرتوار ندارد و به همین دلیل نباید در بخش رقابتهای جشنواره شرکت داشته باشد، جناب ایشان گویا رپرتوار را فقط ملودی میدانند! دوست قدیمی و گرامی جناب دکتر هومان اسعدی از من خواستند که اگر ممکن است رپرتوار تخصصی برای تنبک تهیه و ارائه کنم، من هم به احترام تنبک و تنبکنوازی با زحمت شبانهروزی و کار بیمزدومنت، از کتابهای شناختهشده که حدود هشت کتاب از نوازندگان نامی تنبک میشد، قطعاتی همگون با دیدگاهی فنی بهواسطه گروههای سنی متقاضیان و شأن تنبکنوازان و سطح کیفی جشنواره انتخاب کرده و ارائه دادم.
٣) در اینجا پرده دوم نمایش کمدی-تراژدی بالا رفت: وقتی که رپرتواری قابل دفاع با این زحمت فراهم و ارائه داده شد، افرادی که باید پاسخگو و عملکننده باشند ناگاه غیب شدند و حتی دیگر تلفنهایشان را هم پاسخگو نبودند! تا اینجا کمدی بود، تراژدی وقتی آغاز شد که در جشنواره نهم (١٣٩۴) یک مجموعه ضعیف و بیتفکر و عاری از ساختار درست سنجش توسط جشنواره ارائه داده شد که به درد هیچ تنابندهای نمیخورد و ندانستیم که این انتخابهای مشعشعانه کار کدام نیمای نوآوری بوده! بهقول رندی، برای نابودکردن حقیقتی، نیازی نیست که خوب به آن حمله کنی، کافیست که بد از آن دفاع کنی! و دستمریزاد بر دوستان که این کار را واقعا خوب انجام دادند.
فکر اصلی به طرز تغییرشکلیافتهای بد ارائه شد که در واقعیت امر، از نداشتن رپرتوار بدتر بود مثلا از کتاب آموزش تنبک استاد بهمن رجبی نامناسبترین بخشهایش را انتخاب کردند و بهنوعی شاید قصد این بوده که بهواسطه این انتخابهای ضعیف، غنای ریتمیک و قدرت رپرتوارهای تنبک را زیر سؤال ببرند! و اندازه تنبک را با این «کارگان» نمایش دهند؛ حال آنکه سطح غنای علمی و ریتمیک کتابهای استاد بهمن رجبی بسیار بالاتر از مطالب ارائهدادهشده توسط آقایان بوده. در شورای سیاستگذاری، فرد یا افرادی هست یا هستند که یا میدانند قطعههای مناسب برای رپرتوار از کتاب استادان کجاست یا نمیدانند. بههرحال در هیچ صورت نمیتوان آنها را بیتقصیر دانست چون گاهی غفلت حتی از قصد و عمد بد هم بدتر است!
۴) استادان ارجمند و هیأتداوران گرامی جشنواره! دوست دانشمند اتنوموزیکولوگ! همه اینها فدای سرتان، لااقل قلم رنجه کنید و بفرمایید که چرا در این جشنواره عریض و طویل یک نفر نوازنده تنبک در فهرست اصلی داوران جشنواره وجود ندارد؟ بر چه اساس و منطق یا اجماعی تشخیص دادید که این ساز رپرتوار ندارد؟ وقتی رپرتواری دقیق و حسابشده ارائه داده شد، چرا به مرحله اجرا نرسید؟ بعد هم این پختهخواری و تغییر شکل بد در آن کار اصلی چه معنایی داشت؟ حق نداریم بپرسیم کدام ذهنیت فضای جشنواره را اداره و طراحی میکند؟ دوست عزیز اتنوموزیکولوگ بنده هم اول رپرتوار میطلبد و بعد هم با صلاحدید دستهای پنهان و پسِ پرده غیب میشود! از ذهنیت چه کسی فرمانبرداری میکند؟ آیا این حد از عبودیت اداری در حد و شأن یک شخصیت علمی و دانشگاهی است؟ آیا کار دانشگاهیان ما فقط مالهکشی تئوریک برای پوشاندن فضاحتهایی است که از بالا به آنها باریده میشود؟ آیا این دوستان نمیدانند اگر کار بالا بگیرد، تمام کاسهکوزهها بر سر آنها شکسته خواهد شد؟ آقای دکتر هومان اسعدی نمیتوانید توضیح بدهید؟ شما که به حربه استدلال و منطق قوی مجهز و مشهورید! آیا باید تارنواز یا کمانچهنواز درباره رپرتوار تنبک نظر بدهند؟ یا برای خوارکردن تنبک نزد عوام، نامناسبترین قسمتها را بهعنوان رپرتوار انتخاب کنید و در نهایت توپ را به زمین تنبکنوازهای مطیع و موقعیتشناس بیندازید؟
اگر هم قرار نیست که داور متخصص بخش تنبکنوازی حضور داشته باشد، پس چرا اصلا برگزار میکنید؟
۵) در هر صورت شما و استادان قدر قدرتتان، باعث ناامیدی این همه جوانان مستعد موسیقی به ویژه هنر والای تنبکنوازی شدهاید. این کار شما، حتی نادرستی هم نیست، بلکه نشاندهنده هرجومرج و خودرأیی و نادیدهانگاشتن واقعیتها و استبداد مطلق است! از یک طرف فراخوان میدهید و از طرف دیگر بدون بازبینی آثار ارسالشده از سوی جوانان امیدواری که با یک دنیا آرزو در انتظار جواب آزمون ورودی هستند بهیکباره به شکل خودجوش ٩٠ درصد از شرکتکنندگان را از ارکستر تازهتأسیس امواج جدید! انتخاب میکنید! و متقاضیان بختبرگشته هم خود را فاقد صلاحیت میبینند! یعنی عملکرد این جشنواره تا این حد فرمالیته و فرمایشی است؟ یعنی هیچکس از خود سؤال نکرده است دلیل پذیرفتهنشدناش در مرحله اول آزمون ورودی چه بوده است؟
۶) بههرحال ماییم و نوای بینوایی، گرچه تنبک به تنهایی هم بینوا نیست! ماییم و همین تنبک پرکار و پررپرتوار و جهانیتر از هر ساز ایرانی که انگار شأن و آبرویش خارج از مرزها بیشتر حفظ میشود. خواهینخواهی به قول یکی از آقازادههای خوشآواز که سه، چهار سال پیش در یکی از نشریات زرد مخصوص پاپ اعتراض کرده بودند چرا میگویید مافیا؟ شما نباید به افراد توانمند بگویید مافیا! بنده هم اطاعت امر میکنم و میگویم ماییم و افراد توانمند! و زیردستان دانشمندشان که آبرویی برای شأن علمی و دانشگاهی نخواهند گذاشت، ما کار خود را میکنیم و موسیقی نیرویی بالاتر از این حرفهای حقیر جشنوارهای و ظاهرسازیهای علمی دارد، پس راهش را باز میکند… . روشن است که این نوشته را بهخاطر خودم تهیه نکردهام. من در هر مرتبهایکه باشم جایگاه و موقعیت خودم را به لطف هموطنانم دارم و جز خودم کسی یا جریانی نمیتواند به آن خدشه وارد کند. این شکوائیه را برای دفاع از سازی نوشتهام که هرچه دارم از اوست و هویت هر دوی ما به هم وابسته است؛ اگر آن آسیب ببیند، من هم خواهم دید. این شکوائیه برای حقوق ازدسترفته تنبک و دفاع از تنبکنوازان، تهیه و تنظیم شد.
دیدگاهتان را بنویسید