×
×

سعی می‌کنم بغض نکنم!

  • کد نوشته: 85679
  • 04 شهریور 1394
  • ۱ دیدگاه
  • لیلا یک روز آمده بود که دخترش را در کلاس آواز ثبت نام کند، حالا خودش یک خواننده‌ی کُر حرفه‌ای است. کیارش تمام کودکی‌اش را در گروه‌ خوانندگی کرده و امروز در همین گروه برای خودش مردی شده است. نسرین اتفاقی صدای تمرین گروه را در تالار وحدت شنید و امروز یکی از اعضای متعصب […]

    سعی می‌کنم بغض نکنم!
  • ۴لیلا یک روز آمده بود که دخترش را در کلاس آواز ثبت نام کند، حالا خودش یک خواننده‌ی کُر حرفه‌ای است. کیارش تمام کودکی‌اش را در گروه‌ خوانندگی کرده و امروز در همین گروه برای خودش مردی شده است. نسرین اتفاقی صدای تمرین گروه را در تالار وحدت شنید و امروز یکی از اعضای متعصب آن شده است. امید هم می‌گوید که تا آخرش هست، حالا هرچه می‌خواهد بشود.

     این حکایت اعضای گروه کُر «نامیرا» است که به‌تازگی تولد ۲۰ سالگی‌شان را جشن گرفته‌اند. گروهی که فرهاد هراتی آن را بر مبنای علاقه‌اش به ارتقای آواز جمعی در ایران بنیان‌گذاری کرد و همسرش، انوشه جم، دوشادوش او تلاش کرد تا به این هدف، جامه‌ی عمل پوشانده شود.

    صبح یک روز تابستانی «نامیرا»یی‌ها ما را در کنارشان پذیرفتند تا از احوال این روزهای‌شان بگویند. از ناکامی‌ها و خوشی‌ها یا حتی دلگیری‌های‌شان.

    امروز به بهانه‌ی ۲۰ سالگی «نامیرا» دور هم جمع شده‌ایم. این در حالی است که در ایران کمتر می‌بینیم، کارهای گروهی دوام داشته باشند. به‌جز گروه «کامکارها» یا «پورناظری‌ها» که پیوند خونی باعث مانا شدن‌شان شده است. راز ماندگاری «نامیرا» در این ۲۰ سال چه بوده است؟

    فرهاد هراتی – آهنگساز و رهبر نامیرا –: دوست دارم جواب این سوال شما را اول بچه‌ها بدهند، زیرا هر کدام از آن‌ها سال‌هاست در این گروه فعالیت می‌کنند. مخصوصا کیارش که از بچگی به گروه ما آمده و اینجا بزرگ شده است.

    امید مشتوفر – سرپرست خوانندگان باس –: وقتی سال ۸۵ آقای هراتی با من درباره‌ی این گروه صحبت کرد و من هم اعلام آمادگی کردم، شناخت زیادی از کار ایشان نداشتم، اما بحث یک کار گروهی در میان بود و من خیلی کار گروهی را دوست دارم و فکر می‌کنم در این گروه، فضایی وجود دارد که جای دیگری نمی‌توانم آن را تجربه کنم. خلاصه ما استارت کار را زدیم، هرچند فرهنگ خواننده‌ی کُر بودن، خیلی در ایران وجود نداشت، اما گروه را تشکیل دادیم. اتفاقات زیادی هم افتاد و ما درگیر حاشیه‌هایی هم شدیم؛ اما سعی کردیم گروه را حفظ کنیم. گاهی از مسیر خارج می‌شدیم، اما به محض انحراف دوباره یاد هدف‌مان می‌افتادیم. اینجا آدم‌های مختلفی دور هم جمع شده‌اند. نه به این معنا که فضای دیگری برای کار نداشته‌اند، بلکه همه با نگرش‌های مختلف کنار یکدیگر قرار گرفته‌اند.

    خیلی وقت‌ها گروه‌هایی که توانایی مالی دارند، بچه‌های گروه را جذب می‌کردند و افرادی هم از آب گل آلود ماهی می‌گرفتند. شاید این رفت‌وآمدها، گروه را اذیت می‌کرد، اما ما یک تیم بودیم و سعی کردیم این جمع را نگه داریم. اینجا آدم‌هایی هستند که عاشق این کارند. به نظر من در میان گروه‌های کُر، تنها گروهی که ایده‌ی مشخصی دارد، گروه «نامیرا» است. آرزویم این است که صد گروه کر مانند «نامیرا» در ایران فعالیت کنند و آنقدر فضا باشد که هر کسی بتواند با هر ایده‌ای که دارد، کارش را انجام دهد.

    لیلا نجفی – سرپرست گروه کُر کودکان –: فکر می‌کنم، وقتی داریم درباره‌ی گروهی صحبت می‌کنیم که فعالیتش ۲۰ سال دوام داشته است‌، باید نظم این گروه را در نظر داشته باشیم. نظم در گروه «نامیرا» یک موضوع اساسی است. بچه‌ها با هم، هم‌فکر و هم‌حس هستند. ما اینجا کارهایی را می‌خوانیم که ساخته‌ی استاد هراتی است و به کار او عشق می‌ورزیم. به اعتقاد من، بچه‌های «نامیرا» مانند مرواریدهایی هستند که گرد یک حلقه نشسته‌اند و قفل این حلقه نیز آقای هراتی است.

    ما در این گروه، از همان ابتدا به بچه‌های کوچک یاد می‌دهیم، چطور باید روی صحنه بایستند یا چگونه باید اخلاق حرفه‌ای داشته باشند. ما این‌ها را به بچه‌ها یاد می‌دهیم، قبل از این‌که به آن‌ها هنرمند بگویند. امیدوارم نظم «نامیرا» در همه‌ی گروه‌های موسیقی ایجاد شود. من عاشق ساخته‌های آقای هراتی هستم و نوع کار او باعث می‌شود، بچه‌ها دور هم جمع شوند. امیدوارم این گروه همچنان استوار باشد.

    می‌دانید؛ یک هنرمند به تشویق مخاطبان زنده است و همیشه منتظر این لحظه می‌ماند. ما پیش از این، اجراهای زیادی داشتیم، اما حالا کمتر کار می‌کنیم. با این حال اعتقادم این است که در جای مشخص باید کار مناسب ارائه دهیم.

    نسرین عسگرپور – سرپرست خوانندگان آلتو –: دوست دارم صحبت‌هایم را با توضیح درباره آشنایی‌ام با «نامیرا» آغاز کنم؛ من صدای این گروه را در تالار وحدت شنیدم. آن‌ها مشغول تمرین برای یک کنسرت بودند و من خیلی از کارشان خوشم آمد. من به آن‌ها پپوستم و آقای هراتی از من استقبال کرد. برخلاف کسانی که امتحان سلفژ می‌گیرند، من را کنار بچه‌ها نشاند و من با آن‌ها خواندم.

    نظم و انضباط دلیل ماندگاری این گروه است. اینجا امنیت فکری و آرامش وجود دارد. کار را سرسری نمی‌گیرند و سواد بچه‌ها در یک سطح شده است. ما مثل خانواده کنار یکدیگر هستیم و با هم کنار می‌آییم. در واقع پشتوانه و دلگرمی ما همین است. هر کسی مسؤولیتی برای خودش دارد و از آن شانه خالی نمی‌کند. به هم گره خورده‌ایم و سعی می‌کنیم این گره همیشه کور باشد.

    در ایران باب شده است، بدون این‌که گروه‌های موسیقی از هم شناختی داشته باشند یا تمرین یکدیگر را دیده باشند، درباره هم حرف می‌زنند و یکدیگر را قضاوت می‌کنند. ما تا به حال هیچ گروهی را تکذیب نکرده‌ایم و هیچ‌وقت نیز مانع پیشرفت کسی نمی‌شویم. گاهی دیگران به ما حرف‌هایی می‌زنند که اتفاقا صحبت‌های‌شان فقط سبب رشد ما می‌شود.

    کیارش تقی‌زاده مطلق – خواننده کُر –: من اول پیش آقای علی جعفری ویلن می‌زدم. خیلی اتفاقی در تالار وحدت کار آقای هراتی را دیدم و به گروه آن‌ها ملحق شدم. اول در گروه کُر کودکان بودم، وقتی تجربه‌ام بیشتر شد به بزرگسالان پیوستم. کنسرت «زمانی برای زندگی» شروع کار من با بزرگسالان بود. بودن در «نامیرا» باعث می‌شود که من چیزهای زیادی یاد بگیرم. علت اینجا بودنم این است که ما فقط نمی‌آییم کاری را انجام دهیم و برویم. اگر موضوع فقط سر دستمزد و کنسرت دادن بود، همه می‌رفتند. اینجا عشق ما را کنار هم نگه داشته است. با این‌که در سال ۹۳ اجرایی نداشتیم، اما از نظر فنی سال خوبی برای گروه بود.

    در گروه ما همه‌چیز مهندسی‌شده و راز ماندگاری‌اش همین خانواده بودن است؛ هر کسی نقش خود را دارد و این دلیل طولانی شدن روند کار ما است.

    انوشه جم – سرپرست گروه –: گروه کُر نامیرا مردادماه سال ۱۳۷۵ توسط فرهاد هراتی تأسیس شد و کارش را با اجراهای دانشجویی آغاز کرد؛ اما از سال ۸۶ با فرم جدیدی روی صحنه رفت و کُر کودک و نوجوان نیز به کُر بزرگسال اضافه شد. در واقع یک گروه تشکیل شد که آثار اجتماعی اجرا می‌کرد تا شنونده را تحت تأثیر قرار دهد. فرهنگ شنیداری آثار کرال در کشور ما ضعیف است و خیلی‌ها فکر می‌کنند، کُر همان سرود است. البته این سبک حتی در جامعه‌ی موسیقی هم جا نیفتاده است و ارزشی که باید به خواننده‌ی کُر بدهند، نمی‌دهند.

    گروه کُر «نامیرا» به رهبری فرهاد هراتی سعی کرد تا نگرش جامعه را نسبت به خواننده‌ی کُر و موسیقی کرال تغییر دهد. اولین گروه کُر مستقل پس از انقلاب را فرهاد هراتی تشکیل داد. در حال حاضر خوشبختانه گروه‌های زیادی هستند که در زمینه‌ی کرال فعالیت می‌کنند. ۹۵ درصد آثار گروه ما از کارهای آقای هراتی است. خیلی از گروه‌ها کارهای غربی را کاور یا به اجرای آثار فولکلور بسنده می‌کنند. در واقع شنونده در این اجراها کار جدیدی نمی‌شنود. آقای هراتی این‌گونه نیست و مخاطب او هربار با آثار جدیدی مواجه می‌شود. امیدوارم همین موضوع باعث شود رپرتوآر کُر در کشور تقویت شود. امیدوارم سایر گروه‌های کُر، آثار آقای هراتی را نیز اجرا کنند.

    ما اینجا دورویی و پشت هم اندازی نداریم و معمولا مسئله‌ای باعث ایجاد تنش نمی‌شود. عادت به گردن هم انداختن کارها هم نداریم و بین ما انرژی مثبت منتقل می‌شود. هر کسی هم که گروه ما را می‌بیند، این را می‌فهمد. تجربه، این موضوع را ثابت کرده است. ما برای پذیرش در گروه «نامیرا» از افراد تست نمی‌گیریم، بلکه چیزهای دیگری برای‌مان مهم است. بچه‌ها در آکادمی «نامیرا» از سن چهار سالگی برای خواننده‌ی کُر بودن تربیت می‌شوند. ما برای وقت هم ارزش قائل هستیم و مسائلی اینجا خیلی مهم است. مثلا فرهاد هراتی هیچ‌وقت پشت موسیقی‌دانان دیگر حرف نمی‌زند. حتی با این‌که نقد، کار رایجی است، او این کار را هم نمی‌کند. از طرفی هر کسی می‌خواهد به گروه ما وارد شود باید از استادش نامه‌ی اجازه بیاورد.

    هراتی دائم در حال آهنگسازی است. او قطعات تکراری به گروه نمی‌دهد، زیرا این موضوع باعث فرسودگی گروه می‌شود و اعضا را خسته می‌کند. از طرفی ما اینجا آهنگسازی را داریم که آثار خودش را رهبری می‌کند. ما در سال‌های ۸۸ و ۹۳ اجرای زنده نداشتیم. می‌گویند یک گروه موسیقی به اجرای صحنه‌ای زنده است، اما ما خلاف این موضوع را ثابت کردیم. بچه‌های اینجا دید روشنی دارند.

    فرهاد هراتی: من ترجیح می‌دهم، دیگر جواب این سوال را ندهم. بچه‌ها همه‌چیز را گفتند. فقط سعی می‌کنم، بغض نکنم. انگار این منم که تکثیر شده‌ام. فکر می‌کنم، پشت گروه «نامیرا» نیروی دیگری است. موسیقی، ما را به هم پیوند داده است و نیروی ناپیدایی ما را هدایت می‌کند. زبان من همین بچه‌ها هستند. من یک‌بار آکادمی نامیرا را پایه‌گذاری کردم و قرار نیست هر سال این کار را انجام دهم.

    «نامیرا» هر سال اجرایی را با موضوع مشخص روی صحنه می‌برد، اما از سال ۹۳ تاکنون خبری از این گروه نبوده است. کم‌کار شده‌اید یا گزیده‌کار؟

    هراتی: قرار بود اجرایی داشته باشیم؛ اما از میانه‌ی راه، کار منتفی شد، زیرا هزینه‌ی اجرای آن حدود ۵۰۰ میلیون تومان می‌شد. من حتی تالار وحدت را هم رزرو کرده بودم، اما نشد که کار اجرا شود. به هر حال قدم‌های‌مان بزرگتر شده است. وقتی قبلا کاری مثل «اتوپیا» را روی صحنه برده‌ایم، قطعا باید پیشرفت بیشتری داشته باشیم. ما اولین گروه کُری هستیم که ۱۱ شب در برج میلاد کنسرت داشته است؛ اما از نظر مالی سخت تحت فشار بودیم. امسال کنسرت ندادم تا تحت فشار قرار نگیرم، چون قبلا زندگی‌ام از نظر مالی تحت تأثیر قرار می‌گرفت. نه من عقده‌ی کنسرت دادن دارم و نه این بچه‌ها. پس باید منتظر باشیم شرایط هموار شود.

    کار قبلی صرفا به‌دلیل نبودن اسپانسر لغو شد یا مسائل دیگری هم دخیل بود؟

    کنسرت «خاک مقدس» قرار بود یک کار ملی باشد. می‌خواستم چند گروه کُر را هم از شهرستان‌ها دعوت کنم. شهرداری تهران به ما قول‌هایی داده بود و می‌خواست برای شهرستانی‌ها هتل رزرو کند، بیلبورد بزند و کارهای زیادی انجام شود. حتی تحقیقات و مطالعه‌مان هم در زمینه‌ی جنگ آغاز شده بود؛ اما حتی نتوانستیم رییس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس را ببینیم. این یک کار ملی بود و دیگر نام فرهاد هراتی در آن معنا نداشت. سال‌هاست به هشت سال دفاع مقدس می‌نازیم، اما نتوانستیم یک کار کرال برای آن بسازیم. به هر حال وقتی پروژه‌ای بزرگتر می‌شود، حمایت بیشتری می‌خواهد. کار بعدی‌ام «زمین مقدس» نام دارد که با نگرش متفاوتی ساخته شد. مدیر اجرایی کار محسن روحانی است و با سازمان محیط زیست و بانک کشاورزی درباره آن صحبت‌هایی کرده‌ایم.

    با توجه به صحبت‌های‌تان قطعا برگزاری کنسرت بعدی هم منوط به حمایت مالی است و در غیر این صورت کار بعدی هم منتفی خواهد شد. خانم جم در صحبت‌های‌شان اشاره کردند که «نامیرا» ثابت‌ کرده‌ که این گروه صرفا با اجرای صحنه‌ای زنده نیست، اما این، یک قضاوت زودهنگام است، چون این گروه فقط یک سال کنسرت نداده و اتفاقا هر هنرمندی به اجرای صحنه‌ای زنده است. فکر نمی‌کنید با این روند، گروه زمین می‌خورد؟

    امید مشتوفر: شاید دیگر نتوانیم کنسرت بدهیم؛ اما هزار و یک دلیل دیگر وجود دارد که این گروه به فعالیتش ادامه دهد.

    از این هزار و یک دلیل، به پنج‌ دلیل اشاره کنید.

    ما می‌توانیم آلبوم بدهیم و از کنار یکدیگر بودن لذت ببریم. تمریناتی که برگزار می‌شود، برای ما لذت‌بخش است. حتی درباره لغو شدن اجرای قبلی هم ناراحت نشدیم و به آقای هراتی تبریک گفتیم. آدم‌های نامیرایی تفکرشان همسو است. شاید گروه ما کوچک‌تر شود، اما هیچ‌وقت منحل نمی‌شود.

    انوشه جم: ببینید، گروه‌های زیادی هستند که در مقطعی برای یک کنسرت تشکیل می‌شوند و برای جذب خواننده فراخوان می‌دهند؛ اما موسیقی‌شان کُرال صدا نمی‌دهد و وقت‌هایی هم که اجرا نباشد، این گروه‌ها از هم می‌پاشند و عملا تعطیل‌ می‌شوند. در حالی که «نامیرا» این‌گونه نیست. بچه‌ها مرتب سر تمرین می‌آیند و کار می‌کنند. حتی اگر کنسرتی نباشد.

    فرهاد هراتی: بحث ژانر هم مطرح است. باید اول به این موضوع نگاه کنیم که موسیقی کرال اولویت چندم موسیقی این کشور است؟ اصلا جایگاهش کجاست؟ سطح شنیداری آثار کرال در کشور ما خیلی پایین آمده است. به چشم می‌بینم که گروه ما یک سال تلاش می‌کند و گاهی به‌دلیل مسائل مالی تلاشش به نتیجه نمی‌رسد؛ اما گروه دیگری در ژانری مثل پاپ با سه هفته تمرین روی صحنه می‌رود و درآمدزایی می‌کند. این درد است.

    ۲۰ سال است که در موسیقی کُر کار می‌کنم. یک نفر نیامد بگوید، دستت درد نکند. خانه موسیقی یک‌بار نیامد یک کارت دعوت به من بدهد و ما را به جشنش دعوت کند، حتی یک‌بار. می‌گویند، پیدایت نکردیم. چرا همه را پیدا می‌کنند، اما من را نه؟! یک حرفی بزنند که آدم احساس کند دیده می‌شود.

    سفیر مصر بعد از دیدن یک اجرای ما گفت که بچه‌های تو روی صحنه دیگر شبیه انسان نیستند، انگار فرشته‌اند. یک نفر دیگر می‌گفت، تو جهان هستی را با دید دیگری به ما نشان می‌دهی. بعضی‌ها این‌ها را می‌گویند، اما خیلی بد است احساس کنی هنری که پشت آن تفکر دارد، دیده نمی‌شود. خودم وقتی دیگران کنسرت دارند، قلبم برای‌شان می‌تپد. مثلا برایم مهم است، اگر گروه کُر آقای شفقی‌نژاد کنسرتی دارد، اجرایش خوب باشد و بلیت‌هایش فروش رود. حالا شاید او سال تا سال هم به من زنگ نزند. دیده نشدن و حمایت نشدن خیلی سخت است.

    انوشه جم: هر کسی کار ما را می‌بیند، می‌گوید شما کارتان در سطح استانداردهای جهانی است.

    فرهاد هراتی: خسته شدم، اینقدر این جمله را شنیدم. اینقدر سد جلوی ما می‌گذارند که حد ندارد. دائم به بخش‌نامه‌های جدید برمی‌خورم.

    من اثری درباره «ایدز» ساختم که درباره‌ی یک موضوع مهم پزشکی سخن می‌گفت. حداقل ۲۰ نفر از استادان دانشگاه‌های مهم خارجی آنجا بودند و همه گفتند، شما در سطح جهانی هستید. آخر چرا پرچم یک ورزشکار را بی حد بالا می‌گیرید اما ما را نمی‌بینید؟ شاید زمانی برسد که از این خوددیدن خودمان خسته شویم. همه‌اش خودمان، خودمان را می‌بینیم.

    هفتاد درصد انرژی‌ من صرف حاشیه‌ها می‌شود و فقط با ۳۰ درصد توان روی صحنه می‌روم. حرف شنیدن و خاموش ماندن خیلی سخت است و انرژی می‌خواهد. شما فکر می‌کنید من نمی‌توانستم به حوزه مافیای موسیقی فیلم وارد شوم و زندگی‌ام را تأمین کنم یا بنشینم خانه و چند آلبوم منتشر کنم؟ یکی از افراد مهم دولتی چند وقت پیش من را دید و تنها جمله‌ای که به من گفت این بود: «چقدر چاق شدی فرهاد!» کاش حداقل می‌پرسید، این روزها چه می‌کنی؟ دیگر حمایت دولتی را بوسیدم و کنار گذاشتم؛ هرچند اگر این اتفاق بیفتد، خیلی خوشحال می‌شوم.

       

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *