مرجان صائبی: سیمینغانم اهل مدارا است، شاید همین وجه از شخصیت او باعث شده تنها زن خوانندهای باشد که نزدیک به ۲۰ سال کنسرتهایش تداوم داشته است. البته شاید عدهای معتقد باشند برگزاری کنسرتهای زنانه دامنزدن به تفکیک موسیقی زنان است یا عدهای هم بگویند همین هم غنیمت است، اما در شرایطی که حتی ماهیت موسیقی فرای جنسیت زیر سؤال است، قضاوت سخت است، البته راه دیگری هم برای اجرای زنان وجود دارد یعنی قانون همخوانی یک مرد با یک زن، اما این قانون هم مثل خیلی از قوانین دیگر سیال است و بستگی به هزار و یک علت دارد غیر از موسیقی. سیمینغانم هرچند اهل مدارا است، اما وقتی بحث خواندن در میان باشد، ترجیح میدهد اجرایش به همان کنسرت برای زنان محدود شود اما صدایش را لابهلای صدای همخوانها پنهان نکند.
با سیمینغانم از گذشته حرف زدیم، از همکاری با تجویدی و همایون خرم و فریبرز لاچینی تا این اواخر که ترانهسرایی و آهنگسازی و خواندن اثری برای کودکان را در دست داشته، البته خیلی سعی کردیم از مشکلات و شرایط زنان در موسیقی بگوید اما او به روال گذشته ترجیح داد فقط درباره موسیقی حرف بزند.
* بهنظرم به جای طرح مشکلات که بهنوعی برای مسئولان هم عادی شده بهتر است اهالی موسیقی برای حل مشکلاتشان خودشان راهکار دهند… .
شما فکر میکنید به راهکارها ترتیب اثر داده میشود؟
* بههرحال، این وظیفه ماست و البته تنها کاری که میتوان کرد. اگر قرار باشد در این فضا حضور داشت و فعالیت کرد، بهتر است از تمام امکانات برای بهبود شرایط استفاده کنیم. برای مثال، مگر ما چند هنرمند زن فعال در موسیقی داریم که با تمام محدودیتها به کارشان ادامه داده باشند، اگر آنها هم حرف نزنند، احتمال رفع این مسائل خودبهخود وجود نخواهد داشت… .
البته دوستان زیادی هستند که لطف دارند و همیشه مرا تشویق کردند ولی بعد از این همه سال هنوز عدهای از من میپرسند: چطور اینجا ماندید و کار کردید؟ من همیشه پاسخم این بوده که اینجا را دوست دارم و میخواستم در کنار مردم و خانوادهام زندگی کنم. دوست نداشتم از ایران بروم و از این بابت هم خوشحالم. مردم هم واقعا به من لطف دارند. مسئله مهم این است که من این شرایط را پذیرفتهام پس جای اعتراضی نیست. معترض نیستم. به قول شما اگر بتوانم راهکاری ارائه دهم و نقشی در بهبود شرایط داشته باشم، با کمال میل انجام میدهم ولی در غیر این صورت، همان چیزی را که میتوانم عرضه میکنم و همین مرا ارضا میکند.
* بههرحال، ما در موسیقی محدودیتهای متفاوتی داریم اما در همین چارچوبهای حاکم هم با خطقرمزهای سیالی روبهرو هستیم که بیشتر از اینکه قانونی باشد، سلیقهای است. برای مثال قرار بود در دولت جدید وضعیت موسیقی سروسامانی بگیرد، اما وضعیت مخصوصا در شهرستانها نامطلوب است.
ارشاد مسئول این قضیه است اما وقتی به ما مجوز میدهد، هر ارگان دیگری میتواند این مجوز را باطل کند.
* منظورم این است که ما باید درباره این مسائل حرف بزنیم.
منظورم این نبود که هیچ اعتراضی ندارم. بهویژه وقتی ما چارچوبها و نکات را رعایت میکنیم، دیگر نباید با چنین مسائلی روبهرو باشیم. من هم نسبت به این اتفاقات معترضم. متأسفانه دراینمیان موسیقی همیشه وضعیت مهجورتری داشته و آسیب بیشتری دیده است.
* دیوارموسیقی کوتاه است مخصوصا برای زنان… .
زن و مرد ندارد. کنسرتهای زیادی لغو میشود که برای زنان هم نیست. الان چندمین بار است که ما را برای کنسرت در شهرستان دعوت کردهاند اما نمیتوانیم برویم. همه کارها و دوندگیها را انجام میدهیم اما درست در لحظه آخر میگویند فلان ارگان گفته نمیتوانید کنسرت برگزار کنید.
* شما از وقتی که بعد از انقلاب دوباره فعالیتتان را شروع کردید، دیگر وقفهای در کارتان وجود نداشته. چطور توانستید این تداوم را حفظ کنید؟ آیا همیشه خودتان را با شرایط وفق دادهاید؟ چون خیلیها نتوانستند کار کنند… .
چه کسانی؟
* وقتی مجرای موسیقی باز شد زنهای دیگری هم چند کنسرت برگزار کردند اما نتوانستند به کارشان در ایران ادامه دهند… .
قوانین تغییری نکرد و من هم براساس همان قوانین کار میکنم. مشکلی برای اجرا نداریم چون همانطور که گفتم تمام نکات را رعایت میکنم. اصولا متعادل هستم و همیشه هنر در کنار زندگیام بوده، هیچوقت افراطی نبودم. حوصله کلنجاررفتن ندارم. یعنی اگر بتوانم ادامه میدهم و اگر نتوانم همهچیز را جمع میکنم و کنار میگذارم. تا الان که خوشبختانه مشکلی پیش نیامده.
* اینکه همیشه سعی داشتید زندگی خانوادگیتان را در کنار موسیقی بهطور موازی پیش ببرید، شما را محدود و منزوی کرده؟
من هیچوقت در انزوا نبودم اما از شلوغی هم فراری هستم. قبلا خبرنگاران خیلی اذیتم کردند و از قول من حرفهایی منتشر کردند که من نگفته بودم و این مسائل خیلی برایم مشکل ایجاد کرد.
* با این شرایط هنرمندان زن، به تفکیک موسیقی مردان و زنان صحه میگذارند… .
موسیقی مگر زن و مرد دارد؟ من فکر میکنم عدهای منتظر هستند از هرچیزی داستان بسازند و بهنظرم تأثیری ندارد.
* خیلیها دوست دارند به کنسرت شما بیایند و راهکاری که درحالحاضر وجود دارد این است که شما با یک مرد همخوانی کنید، چون این مسئله از نظر شرعی هم مشکلی ندارد. آیا تابهحال در این جهت کاری کردهاید؟
خیلی پیشنهاد داشتم و خیلیها این درخواست را داشتند، اما همخوانی به آن صورتی که من دلم میخواهد، عملی نیست. یعنی اگر قرار باشد چندین صدا روی صدای من بیاید، دیگر صدای من اصلا شنیده نمیشود و عملا خواندن من تأثیری نخواهد داشت.
* یعنی هنوز به دستاوردی که هم شما را راضی کند و هم از نظر شرعی مشکلی نداشته باشد نرسیدهاید؟
بله.
* یکسری کارهای جدید ساختید که جامعه آنها را نشنیده. نمیخواهید این قطعات را بهصورت آلبوم و با یک همخوان منتشر کنید، چون شاید ضبط در استودیو بتواند تا حد زیادی رضایت موسیقایی شما را درمورد نوع همخوانی جلب کند؟
کاری با دو خانم و یک آقا ضبط کردم و فرستادم اما گفتند در کنار شما باید دو مرد بخوانند!
* در صورتی که همخوانی با یک مرد مشکلی ندارد و خیلیها این کار را انجام میدهند. به نظرم قبولکردن همخوانی بهعنوان تنها راه موجود نهایت همکاری شماست… .
بله، شرایط باید طوری باشد که رضایت من هم جلب شود درغیراین صورت این کار را انجام نمیدهم.
* امیدواریم شرایط طوری شود که در چارچوبهای شرعی، نیم دیگر جامعه هم بتواند صدای شما را بشنود… .
من هم منتظر همین روز هستم و امیدوارم.
* حالا جدا از کنسرتهایتان کارهای جدیدتان را ضبط کردهاید؟
ضبط هر قطعه کلی هزینه دارد. فرض کنید برای چند آهنگ باید چیزی حدود صد میلیون خرج کنم و بعد بگذارمشان گوشه گنجه تا خاک بخورد. همه همین را میگویند، اما چنین کاری نمیکنم چون هنر وقتی ارزشمند است که عرضه شود و شما بازخورد کارتان را ببینید. کاری که تولید شود اما به گوش کسی نرسد، ارزشی ندارد.
* هیچوقت فکر نکردید سوای کنسرت درمورد حقوق زنان در موسیقی هم فعالیت داشته باشید؟
هرکاری زمان و توان کافی نیاز دارد. من کلی مسئولیت دارم و گفتم که موسیقی را در کنار زندگی شخصیام ادامه دادم و باید در کنار آهنگسازی و ترانهسرایی قطعات جدیدم به زندگی شخصیام برسم و فرصت چنین فعالیتهایی را ندارم. در عین اینکه اهل چلنج نیستم.
* در این سالها کسانی هستند که مخاطب دائم کنسرتهای شما هستند با اینکه بخشی از کنسرت شما بازخوانی آهنگهای قدیمی است که در همه کنسرتها تکرار میشود. فکر میکنید وجه نوستالژیک کارهای شما آنها را به کنسرت میکشاند یا چون خوانندگان زن بسیار معدودند. نظر شما چیست؟
به خیلی چیزها بستگی دارد. فقط وجه نوستالژیک نیست چون من سعی میکنم کنسرتها شاد و متنوع باشد و هر بار اتفاقا متفاوت است و حتما در هر کنسرت کارهای جدید اجرا میکنیم. درعینحال فکر میکنم این تبادل انرژی با مخاطبان است که آنها را دوباره به سالن میکشاند و در واقع این از خوشسلیقگی مخاطبان هم هست. (با خنده)
* تابهحال به فکر همکاری با آهنگسازان زن بودهاید؟
من خانمی که آهنگساز باشد نمیشناسم.
* چرا با آهنگسازان مرد همکاری نمیکنید؟
خیلی در پی این کار نبودم که با جوانترها و نسل امروز کار کنم، چون هر نسلی سلیقه خودش را دارد.
* یعنی فکر میکنید در سبک شما نیستند؟
چیزی را که از دل من بر میآید نمیتوانند به من بدهند. نه اینکه کارشان بد باشد اتفاقا خیلی کارها را میشنوم و به نظرم خیلی خوباند ولی ترجیح میدهم آهنگسازی کارهایم را خودم انجام دهم.
* برخی از آهنگهایی که مردم از شما شنیدهاند کارهای قدیمی است مثل «قلک چشات» و «گل گلدون من» و… . آیا در بین کارهای جدیدتان هم کاری بوده که در بین مخاطبان خانم هیت شده باشد و هر بار درخواست اجرای مجددش را داشته باشند؟
از ابراز احساسات متوجه میشوم که کارها را دوست دارند و گاهی پیش میآید که مخاطبان درخواست میکنند از بین کارهای جدیدم قطعهای را دوباره اجرا کنم.
* ترانهسرایی کارهایتان را هم خودتان انجام میدهید؟
بله، مثل ترانه «عاشقانه» که خیلی هم مورد استقبال قرار گرفت و باعث شد روی ترانههای دیگری که گفته بودم آهنگ بسازم. جدیدترین کارم «واژهها» بود.
* کمی از آن را میخوانید؟
واژهها یاری دهید بر شعر من/ تا بگویم شرحی از آن دلبر گیسو سمن. یار مه پیکر افسونگر سیمین بر من / از قدومش نور بارونه شبای تار من.
* چرا با آهنگسازان قدیمیتر که کارهایشان با سلیقه و حالوهوای شما هماهنگتر است، کار نمیکنید؟
فرض کنید من برای قطعهای باید هزینه آهنگساز، ترانهسرا و ضبط دهم؛ خب بعد آن را فقط در کنسرت میتوانم اجرا کنم و بازدهی مالی برایم ندارد.
* یعنی درآمد کنسرت آنقدر نیست که بتوانید به آهنگسازان سفارش دهید؟
خیر اتفاقا چند وقت صحبتش بود و یکی دوستان آهنگساز پیشنهاد داد اما نپذیرفتم. اگر امکان انتشار آلبوم وجود داشت، این کار را انجام میدادم.
* البته درحالحاضر درآمد موسیقی وابسته به اجرای کنسرتهاست تا انتشار آلبوم… .
الان دیگر آلبوم هیچ کجا بازدهی بالایی ندارد اما همین انتشار آلبوم خواننده را معرفی میکند. یعنی مردم کارها را میشنوند و ترغیب میشوند به کنسرت بیایند.
* چرا همیشه در تالار وحدت کنسرت میدهید؟ بهنظرم کنسرت شما برای سالنهای بزرگتر هم کشش دارد؟
من تالار وحدت را خیلی دوست دارم. بهنظرم تالار وحدت برای خانمها مناسب و بهتر است.
* چرا؟
خب، چند سئانس در تالار وحدت اجرا داریم و مثل یک اجرا در میلاد است و از طرف دیگر کنسرتها در تالار وحدت جا افتاده و مسائل حاشیهای ندارد.
* مسائل حاشیهای چیست؟
از نظر سروصدا و اینطور مسائل. بههرحال، اجرا در تالار وحدت نسبت به سالنهای بزرگ و مثلا محیطهای باز امنیت بیشتری دارد.
* یکی از معروفترین آهنگهای شما ساخته فریبرز لاچینی است که اینروزها هم دچار سانحه شدهاند و در بیمارستان هستند… .
بله، بسیار ناراحت شدم، امیدوارم زودتر بهبودیشان را به دست بیاورند. آهنگ «آسمون آبی»، «قلک چشات»، «همنفس»، «رنگ مسی» را فریبرز برایم ساخت.
* با آهنگ «قلک چشات» این همکاری شروع شد… .
آن زمان تازه به رادیوو تلویزیون آمده بودم اما فقط موسیقی اصیل ایرانی کار میکردم و با اینکه همه از صدایم تعریف میکردند، اما بعد از مدتی حس کردم اگر بخواهم خواننده موفقی باشم باید سبکم را تغییر دهم، چون خلاقیتی در کارهایم نبود و اکثر کارهای اصیل در یک سبک و شبیه هم بود برای همین تصمیم گرفتم در کارم تحولی ایجاد کنم. در همین حالوهوا بودم که با فریبرز لاچینی آشنا شدم، همان موقع یک کار جدید ساخته بود و از من خواست آن را بخوانم. وقتی کار را شنیدم خیلی خوشم آمد و گفتم من این کار را میخواهم. خلاصه سعید دبیری ترانهاش را سرود و مدتی تمرین کردیم و آقای «اریک» کار را تنظیم کرد- اریک فرانسوی بود اما اینجا زندگی میکرد- که خیلی مورداستقبال قرار گرفت.
* این اولین آهنگ از شما بود که گُل کرد… .
بله.
* فریبرز لاچینی به خاطر وسعت صدای شما سراغتان آمد؟
راستش خودم حس میکردم آن چیزهایی که میخواهم را نمیتوانم در موسیقی ایرانی عرضه کنم برای همین رفتم سراغ موسیقی پاپ. استاد حنانه هم خیلی به من کمک کردند. همیشه میگفتند تو هر سبکی بخواهی میتوانی بخوانی. صدای تو بین شرق و غرب است و میتوانی همه سبکها را بخوانی و به این شکل من وارد موسیقی پاپ شدم.
* اینکه آقای حنانه تعصبی روی سبک نداشتند نکته مهمی است… .
بله، یک بار پشت پیانو نشستند و اوج و زیروبم صدای من را درآوردند و همان وقت بود که گفتند هر سبکی را میتوانم بخوانم.
* موفقیت «قلک چشات» حضورتان را در موسیقی پاپ تثبیت کرد… .
بعد از قلک چشات آهنگسازان معروف سراغم آمدند؛ مثل استاد تجویدی، همایون خرم و… .
* قبل از آن موسیقی سنتی را با چه کسانی کار کرده بودید؟
آقای فخرالدینی، استاد حنانه و… .
* آنها را برای شما میساختند یا بازخوانی بود؟
برای من میساختند.
* اما بااینحال توانایی خوانندگی شما خیلی در آنها بارز نمیشد؟
همه کسانی که با آنها کار کردم آهنگسازان خوبی بودند و کارهای زیبایی با آنها دارم اما چند نفر بودند که خیلی روی دور بودند و مردم کارهایشان را خیلی دوست داشتند.
* آقای تجویدی بعد از قلک چشات پیشنهاد کار سنتی به شما دادند؟
واقعیت این است که موقعی که پاپ میخواندم همه میگفتند تو فقط باید پاپ بخوانی، وقتی کلاسیک ایرانی میخواندم هم میگفتند حیف نیست که پاپ میخوانی و برای همین از هر دو سبک پیشنهادهای زیادی داشتم.
* ولی خودبهخود بیشتر به سمت پاپ متمایل شدید… .
بله، اما هیچوقت موسیقی کلاسیک را بهطور کامل کنار نگذاشتم.
* کارهای خیلی قدیمی را هم تابهحال در کنسرتهایتان اجرا کردید؟
بله، مثل قطعه «بارونا رو پشت بوم هلهله بر پا میکنند» که برای آقای فخرالدینی است یا «مرا که با تو شادم پریشان مکن» اثر همایون خرم یا قطعه «بسوزانبسوزان» کار تجویدی را بارها در کنسرت اجرا کردم.
* دخترتان در زمینه موسیقی فعالیتی ندارد؟
نه، رشتهاش کامپیوتر است و در کانادا زندگی میکند. دو نوه هم دارم که اسمشان «شاهد» و «راز» است. راز صدای قشنگی دارد. شاهد هم همینطور اما نمیخواند.
* اصلا کارهای پاپ جدید را گوش میکنید؟
بله، اما نه به این شکل که بروم و آلبومهای جدید را بخرم… .
* کسی بوده که کارش را دوست داشته باشید؟
صدای شهرام شکوهی را دوست دارم.
* قرار نیست هیچ تغییر کلی در روند کار و کنسرتهایتان بدهید؟
خیلی در صددم در مورد همخوانی به نتیجه خوبی برسم. درعینحال، چند کار جدید هم برای کودکان ساختهام که منتظر مجوز هستم.
* بیشتر در موردشان توضیح میدهید؟
سالهاست که این کارها را ساختهام اما هنوز مجوزشان صادر نشده. شعر و آهنگسازیاش را هم خودم انجام دادم.
* شعرها تصویب نشده؟
شعر و آهنگ باید باهم تصویب شود. این کار را با دو خانم دیگر خواندهام اما گفتند صدای مرد هم باید به کار اضافه شود و صدای همخوانها هم بلندتر شود!
* خودتان برای همخوانی چه کسی را در نظر داشتید؟
آقایی بود که اپرا کار میکرد اما متأسفانه اسمشان یادم نیست. درواقع خیلی در صدد پیداکردن کسی برای همخوانی نبودم چون هنوز در این مورد تصمیم قطعی نگرفتهام.
اما چون کار برای کودکان است و قرار است منتشر شود، میتوانید سفارش آهنگسازی دهید.
مسئله این است که این کار چطور ساخته و اجرا شود. اگر قرار باشد چند مرد با من همخوانی کنند و صدای من میانشان گم شود که اصلا خواندن ندارد.
* در صحبتها و توضیحتان درباره کار کودکان متوجه شدم خیلی جدی در زمینه شعر و ترانه فعالیت دارید. بهنظرم بعد از انقلاب این مسئله بیشتر برای شما پررنگ شده… .
بله، در این سالها ترانه خیلی از کارهایم را خودم سرودم. در اصل یک بار ترانهای سرودم که خیلی مورداستقبال قرار گرفت. شعرش عاشقانه و حماسی بود، اتفاقا اسم «شاهد» و «راز» هم در آن آوردم (لبخند) بعد از آن شعر برایم جدیتر شد، در ترانه چهار فصل تمام اتفاقات را شرح دادم. مثلا چهارشنبهسوری یکی از رسوم زیبای ماست اما این روزها تغییر ماهیت داده و طوری برگزار میشود که آدم را به وحشت میاندازد. درصورتیکه فلسفه این رسم چیز دیگری است. برای همین سعی کردم این مسائل را در شعرهایی که برای فصلها سرودم عنوان کنم تا کودکان با ریشه این رسوم آشنا شوند.
* با یک خاطره صحبتمان را تمام کنیم… .
چند سال پیش سوار آژانس بودم که راننده مرا شناخت و گفت یک بار صدای شما جان مرا نجات داد. گفتم چطور؟ گفت چند سال پیش در جاده شمال بودم و نوار شما پخش میشد که یکباره ترمزم برید و ماشینم به دره سقوط کرد و جای پرتی بود که هیچ کس عبور نمیکرد، پاهایم زیر ماشین گیر کرده بود. ضبط افتاده بود روی شاخه درخت و صدا قطع نشده بود. شما «این کیه، این کیه» را میخواندید و همینطور آهنگ اوج میگرفت! و همان جای آهنگ که میگفتید «مثل خواب دم صبح» به قدری بلند بود که باعث شد چند نفر که از جاده عبور میکردند، صدا را بشنوند و مرا نجات دهند… .
دیدگاهتان را بنویسید