موسیقی ایرانیان – رضا نامجو: «دنگشو» گروه موسیقی است که فعالیت رسمی خود را از سال ٨۶ با اجرای کنسرت در فرهنگسرای ارسباران تهران آغاز کرد. این گروه به نظر عدهای آغازگر جریان جدید موسیقی تلفیقی در ایران به حساب میآید. رضا شایا و طاها پارسا (هر دو با نام فامیلی قبلی شجاع نوری) دو برادری هستند که موسسان گروه موسیقی دنگشو به حساب میآیند و با ترکیب دوباره پیانو و ساکسیفون در موسیقی ایرانی و چند اجرای اولیه موفق توانستند جایشان را در میان اهالی هنر و موسیقی پیدا کنند. راهی که حتی به روایتی «پالت» و حتی «چارتار» دنبالهروی آن هستند. آلبوم «اتاق گوشواره» گروه دنگ شو هم بهعنوان اولین آلبوم رسمی (و سومین آلبوم دنگ شو) در نیمه دوم سال٩٣ منتشر شد و توانست در لیست آلبومهای محبوب، در سبک موسیقی تلفیقی قرار بگیرد. نوآوری دو برادر شجاع نوری (طاها و شایا) در بازخوانی ترانههای مردمی اقبال خوبی را برایشان به همراه داشت. «اسحاق چگینی»، «نیما عظیمینژاد»، «سام مظاهری» و «خشایار روانگر» به عنوان نوازنده در آلبوم آخر حضور دارند که وظیفه نوازندگی را برعهده داشتند. جالبتر اینکه دنگشو خواننده ثابت نداشته و ندارد به همین دلیل سپنتا مجتهدزاده، ابوذر صفاریان، امید نعمتی، سعید آتانی و علی زندوکیلی تا به امروز این گروه را به عنوان خواننده همراهی کردهاند.
رضا شایا، طاها پارسا، صبا صمیمی و خشایار روانگر اعضای گروه دنگشو در غیاب سام مظاهری دیگر عضو این گروه به بهانه تور کنسرتهای تابستانی این گروه با «موسیقی ایرانیان» گفتوگوی مفصلی انجام دادهاند که در ادامه می توانید دنبال کنید.
* از تور کنسرتهایتان چه خبر؟
شایا: از اردیبهشت ماه تور کنسرت گروه شروع شده است. چند اجرا در شهرهای مختلف برگزار کردهایم. در تهران چند اجرا در تالار وحدت برگزار کردیم. در رشت و اصفهان کنسرتهای خوبی برگزار کردیم و در نهایت به گرگان رفتیم و در یک سالن فوقآلعاده با کیفیت، دو بار به روی استیج رفتیم. این سالن ویژگیهای بسیار خوبی داشت و من از بابت ناشناختهبودنش تا امروز تعجب کردم. به دوستان هنرمندی که تا امروز در این سالن اجرای برنامه نداشتهاند، پیشنهاد میکنم حتما این کار را انجام بدهند. یک ماه هم به خاطر قرار گرفتن در ماه مبارک رمضان بیشتر سرگرم ضبط کارهای جدید بودیم. در شهریور ماه در تهران به اجرای برنامه خواهیم پرداخت. هفته گذشته به شیراز رفتیم تا برای هموطنان عزیزمان در این شهر به اجرای کنسرت بپردازیم. اجراهای جدیدی که بعد از این خواهیم داشت، با رپرتواری متفاوت نسبت به اجراهای قبلی همراه خواهد بود و حداقل پنجاه درصد از کارهایی که در این کنسرتها اجرا میشود تا به حال اجرا نشده است.
* در مورد این کارهای جدید، توضیح دهید؟
شایا: سه یا چهار قطعه جدید اجرا خواهد شد تا نفس و واکنش مخاطب نسبت به آنها را ببینیم تا این قطعات آب دیده شود و بتواند برای آلبوم بعدی گروه آماده شود. یک سری از قطعات هم مربوط به گذشته است و قبلا کمتر اجرا شده که برای این کنسرتها در نظر گرفتهایم. مثلا قطعه شبهای با تو بودن از البوم دل تنگ شو. خواننده گروه برای آن اجراها سعید آتانی است که در کنار ویژگیهای هنری خوبی که دارد، پسر بیحاشیهای است و من شخصا جنس و مهارت صدایش در موسیقی ایرانی را دوست دارم.
* چه اتفاقی افتاد که در ذهن اعضای گروه دغدغه تأسیس دنگشو را ایجاد کرد؟
شایا: این اتفاق به تدریج پیش آمد و اینطور نبود که ما با یک برنامهریزی زمانبندی شده، تصمیم بگیریم که در سال ٨۴ دنگشو را تأسیس کنیم. من فکر میکنم دنگشو خودش را به وجود آورد هرچند ممکن است این نظر اغراقآمیز به نظر برسد.
* با نظریه ایجاد موافقم اما به صورت یک برنامه زمانی خود شما چه زمانی وارد اندیشه تشکیل دنگشو شدید؟
شایا: همیشه بین من و طاها که با هم برادر هستیم و طبعا با هم بزرگ شدیم یک زیباییشناسی هنری وبه طورتخصصیتر ادبیاتی وجود داشته و ناخودآگاه طرز تفکری را برای ما ایجاد کرده است. ما از کودکی کتابهای حافظ، سعدی و مولانا را مثل خواندن یک روزنامه راحت و روان میخواندیم و گمان میکنم این توانایی به ما بینشی داده است. آن بینش در ناخودآگاه ما به صورت شگفتانگیزی رسوخ کرده و حتی در صحبت کردن روزمره ما مشخص میشود. این بینش گاهی حتی در زمان پختن یک غذا خودش را نشان میدهد و ما را به مرزی از شیدایی میرساند که میتواند در هر کاری غیر از موزیک هم خودش را نشان دهد. طاها قبل از شکلگیری دنگشو فیلم میساخت و همچنان هم میسازد. این همان شیدایی مدل موزیک دنگشو است. چون بینشی در آن وجود دارد که حتی در ویرایش فیلمهای طاها هم خودش را عیان میکند. این در حالی است که خیلیها ممکن است از روی شعر حافظ هم به صورت صحیح نخوانند، چه رسد به اینکه به آن شیدایی که گفتم برسد. این توانایی میتواند به ما این امکان را بدهد شعر حافظ را بخوانیم و همان کسی که نمیتوانست معنایش را درک کند با شنیدنش خوب آن را بفهمد و به یاد بیاورد که این شعر همانی بود که من تا پیش از این معنایش را نمیفهمیدم.
* پس میخواهید بگویید این یک امر محتوم و غیرقابل انکار بود که یک روز باید پیش میآمد. با چه هدفی؟ انتقال مفهوم؟
طاها: به نظر من کلمهای که شایا با عنوان شیدایی به کار برد، خیلی مناسب است. ممکن است هر فرهنگ و ملیتی شیدایی را به شکل مرسوم خودش داشته باشد درست مثل ما. شیدایی مورد نظر دنگشو همان شیدایی بیرون آمده از دل ادبیات فارسی است. همانطور که شایا گفت این شیدایی با خود یک حس زیباییشناسی میآورد اما اینکه ما با این حس در صدد بیان چه چیزی هستیم از قبل مشخص نبود. این حس برای ما میتوانست در فیلم، نقاشی یا هر هنر دیگری، خود را به نمایش میگذاشت، درحالیکه ممکن بود ما این حس را در هیچ کاری نشان نمیدادیم و مثل دیوانهها فقط در خلوت خودمان شیدا میشدیم و به زندگیمان ادامه میدادیم. امروز حس شیدایی ما وارد موزیک شده است و بنابراین حس دیوانهبازیمان را با موزیک نشان میدهیم.
* یکی از کارکردهای شیدایی از نظر شما انتقال مفهوم است و این انتقال میتواند در قالب متن، ادبیات و به صورت اخص شعر پارسی باشد…
شایا: انتقال مفهومی که از قبل هم وجود داشته اما به سختی کار خودش را انجام داده است.
* بنا بر آنچه در ابتدای گفتوگو مطرح کردید، این انتقال مفهوم تنها در شعر نیست. با این توضیح اساس کار دنگشو را باید انتقال مفهوم ادبی به سنت بدانیم یا اینکه این سیرورت موسیقایی علاوه بر انتقال تکست، بیان موسیقی مورد نظر خودش را هم بهعنوان یک هدف در پیش گرفته است؟
خشایار: به نظر من موزیک دنگشو بهطور جداگانه میتواند یک هدف باشد و در مورد خود من موزیک گاهی مهمتر از کلامی است که دنگشو درصدد بیان آن است. این توجه به موزیک در مورد اکثر موزیسینها وجود دارد. به بیان دیگر علت توجه من به خوانش خواننده ملودی و آهنگ موزیک است نه کلام شعریاش.
* اینکه هر موزیسینی ابتدا به موزیک توجه میکند، درست است اما با توجه به گفته شایا در مورد متون ادبی پارسی مثل شعر حافظ که مدتهاست، حداقل توسط نسل جدید به آن دلیل که نمیتواند مفهوم دقیق آن را درک کند بلااستفاده مانده و موزیک دنگشو میتواند به او برای درک بهتر کمک کند. در این شرایط شما برای موزیک یک وظیفه تعریف کردهاید. با این توضیح به نظر شما نقش موزیک در چنین موقعیتی چیست؟
شایا: پیش از این گفتم که اگر طاها مثلا فیلم هم بسازد، این فیلم بیان دنگشویی دارد. عباس کیارستمی به خاطر فیلمهایش مطرح میشود اما وقتی عکس هم میگیرد امضای عباس کیارستمی را دارد.
* اندیشه دنگشویی چه ویژگی دارد که اگر در نویسندگی، عکاسی و فیلمسازی هم به کار گرفته شود باز هم امضای دنگشو را با خودش دارد؟
شایا: این اندیشه درواقع یک جریان برای زندگی است.
طاها: ناچارم دوباره به بخش قبلی صحبت بازگردم که این موزیک یک واکنش است. در امتداد زمان یک واکنش شکل ثابت نخواهد داشت چون کنشهایی که با آن مواجه است، دچار تغییر میشوند.
* طاها در یکی از گفتوگوهایش این موضوع را مطرح کرده بود که تنها جریان موجود در موسیقی ایران دنگشو است. نظر شما در این مورد چیست؟
شایا: منظور او این بود که اگر جریانی در موسیقی ایران وجود داشته باشد که ندارد آن جریان دنگشو است. به این معنا که دنگشو آغازگر جریانی بود که سایر گروهها بر موجی که دنگشو به راه انداخت سوار شدند و درحال حرکت هستند.
* با بیان این توضیحات، در این لحظه ما بر سر دو راهی ماندیم که آیا در موسیقی تلفیقی ایران جریانی وجود دارد یا نه؟
شایا: به نظر من که وجود ندارد. موسیقی تلفیقی ایران مدتهاست که به بنبست رسیده است. این انقطاع به بعد از انقلاب بر میگردد. در کار هنرمندان پیش از انقلاب جریان تلفیق کاملا واضح بود چرا که ارکستراسیون کاملا غربی مشغول اجرای موسیقی در دستگاههای ایرانی بود و پس از عبور از دوره زمانی انقلاب این جریان به کلی متوقف شد.
خشایار: یک نکته را هم من اضافه کنم. اینکه دنگشو را بهعنوان تنها جریان موجود در موسیقی ایرانی باید معرفی کرد ناشی از آمار موجود در این حوزه است. از سال٨۶ که آغاز کار دنگشو است تا به امروز سه آلبوم خروجی این گروه بوده است به انضمام تکآهنگهایی که آنها هم به اندازه دو آلبوم کامل موسیقیایی است. دیگرانی که در جریان موسیقی تلفیقی ایران حضور دارند یا همچون محمد اصفهانی متوقف شدهاند یا تازه کارشان را شروع کردهاند درحالیکه دنگشو مداوما در این مسیر حرکت کرده است.
صبا: من با توجه به اینکه در یک خانواده موزیسین متولد شدم و برادرم جزو موزیسینهای برجسته است، دوست دارم به این سوال پاسخ دهم. من دیدگاه موزیسینها در مورد یک موسیقی خوب و درعینحال نظرشان را درباره دنگشو به خوبی میدانم. غیر از اصالتی که دنگشو دارد و از موسیقی اصیل ایرانی ریشه گرفته است، باید شیوه نوازندگی بچهها با سازهای غربی و در خدمت موسیقی با رنگ و بوی ایرانی و ترکیب درست شعر و موسیقی که میتواند مهمترین ویژگی منحصربهفرد دنگشو باشد تا موزیکش را در عین استمرار، باکیفیت بدانیم. دنگشو شعر حافظ، مولانا و طاها را متناسب با حال و هوایش با موسیقی به خوبی ترکیب کرده و توانایی بالای دنگشو را در ادبیات به خوبی نشان داده است. این نکتهای است که من بهعنوان یک دنگشویی میتوانم ادعا کنم.
شایا: نکته قابل تأمل در مورد دنگشو این است که ناگهانی و از در پشتی وارد شده و خود را وسط ماجرا دیده است.
خشایار: برنامهریزی گروه به این صورت نبوده که سازهای غربی را در کنار تنبک بهعنوان یک ساز ایرانی در کنار هم قرار دهیم و مثلا فلان شعر سعدی را در فلان دستگاه موسیقی ایرانی با هم تمرین کنیم. شایا پیانو مینواخته و طاها نوازنده ساکسیفون بوده. این دو ساز اصالتی کاملا غربی دارد اما آنچه امروز در دنگشو نواخته میشود پیانو و ساکسیفون ایرانی است. این داستان به خاطر برنامهریزی اتفاق نیفتاده بلکه به دلیل حس این دو برادر این دو ساز انتخاب شده آن هم در سالهای کودکی. امروز این دو برادر در جزیرهای قرار گرفتهاند و با ابزاری به نام ساز که در اختیار دارند، آنچه را دوست دارند، مینوازند.
* به نظر شما، دنگ شو در طول این مدت یعنی از زمان انتشار آلبوم شیراز چهل ساله تا آلبوم آخر شما اتاق گوشواره، چهقدر تغییر کرده؟ اصلا تا چه حد به تعریف دنگشویی که در ذهنتان داشتهاید توانستهاید نزدیک شوید؟ اگر بخواهید به این سئوال با نگاهی صرفا موسیقایی پاسخ دهید، چهطور میتوانید این مسئله را تبیین کنید؟
طاها: ماجرا به همان مسئله جریان بازمیگردد. این طبیعی است که نسبت به روز اول تغییر کرده باشیم. درست شبیه لباس پوشیدن من و شما که در طول همه این سالها تغییر کرده است. تفاوت دنگ شو در تولید موزیک درست به همان اندازهای است که من امروز در طریقه لباس پوشیدن فرق کردهام. اینطور که من از جوی که در آن قرار داریم حس میکنم، به نظرم میآید که ماجرا بر همین منوال ادامه پیدا کند. در کارهای جدید ما با اینکه نسبت به کارهای قبلی تفاوتهای زیادی وجود دارد، همین نکته وجود دارد و فعلا برای دنگ شو جذاب است. در آلبوم شیراز چهل ساله، ما تازه توانسته بودیم، دنگ شویم و اگر این آلبوم را امروز گوش دهم، در بعضی جاها رنگها زیاد از حد است و اگر قرار بود امروز همانکار را دوباره تنظیم کنم، قطعا به شکل دیگری در میآمد. از آن طرف در آلبوم دل تنگ شو به خاطر شرایط سختی که داشتیم و روزهای بدی را پشت سر میگذاشتیم، از رنگ خبری نیست و حتی کاور آلبوم سیاه و سفید است. این اتفاق کاملا ناخواسته بوده و بعد از مدتی که به آلبوم مراجعه کردم از فضای تاریک و کمنورش تعجب کردم. آلبوم اتاق گوشواره در مقایسه با دو آلبوم قبلی به نظرم رهاتر و به بیان شخصی من بیخیالتر بوده و فضای آلبوم ترکیبی از رنگی و خاکستری است.
* اگر در مورد سه گروه دنگ شو، پالت و چارتار پیشزمینه مطالعاتی داشته باشیم، به این نتیجه میرسیم که این سه گروه از خیلی جهات با هم قابل مقایسه نیستند. یکی از ویژگیهای منحصر به فرد دنگ شو به نظر بسیاری از علاقهمندان، توجه به آواز ایرانی به شکل ویژه است. با این توضیح برخی از منتقدان در مقایسه این سه گروه با هم، وزن آواز موجود در دنگ شو را خیلی سنگینتر از وزنی میدانند که برای موسیقی در نظر گرفته شده است. شما تا چه حد با این نظر موافق هستید؟ اگر آواز را به عنوان یک ساز در کنار بقیه سازها در نظر بگیریم، انگار این ساز از دیگران پررنگتر و برجستهتر به نظر میرسد…
شایا: در آلبوم اتاق گوشواره چربش بیشتر عنصر آواز نسبت به سایر اجزا را قبول دارم و خودم هم با این نظر موافقم. در قطعه آخر همین آلبوم ما موزیک را در ثانیههای پاپانی به وسیله آواز به اتمام میرسانیم و این مورد باعث انتقاد خیلیها شد. ماجرا به مهندسی قطعه باز میگردد. به نظر من این قطعه مانند دالانی است که به پیش میرود، در طول مسیر مسیرش گشاد میشود، باز هم ادامه مییابد و این بار به یکباره تنگ میشود تا اینکه در انتهای کار به محیط بازی میرسد که آواز ایرانی است. در این قسمت از قطعه که بخش پایانیاش نیز هست امید دیدار دوباره با آواز ایرانی همراه میشود و این تصویر سازی مربوط به مهندسی قطعه است و تعمدا اتفاق افتاده. من از دوستانی که در این باره ناراحت شدهاند، عذر خواهی میکنم. شاید این اتفاق اگر برای خود من در مواجه با اثری از یک گروه دیگر میافتاد، برخوردی مشابه با منتقدان را ایجاد میکرد و میپرسیدم اگر آواز ایرانی در انتهای این کار قرار نمیگرفت، چه اتفاقی میافتاد که با قرار دادنش در پایان کار از آن اتفاق جلوگیری شد.
* تا کی بناست به آواز ایرانی تا این حد توجه کنید؟
شایا: اگر کسی بیاید و من را با ماشین زمان به آینده ببرد و گروه را درحالی روی استیج ببینم که تنها یک نفر مشغول کار دیجی است اصلا تعجب نمیکنم. با اینکه باز به آینده سفر کنیم و ما با گروهی به روی استیج میرویم که شکل کامل یک گروه ایرانی است و سازهایش کمانچه و تار و تنبک است چون آنچه از نظر دنگشو مهم است، در جریان بودن است و به محض ثابت شدن این جریان دیگر از جانب ما هیچ اصراری برای ادامه کار موزیک وجود نخواهد داشت چون در آن شرایط بهتر است سراغ کار دیگری برویم. در مورد آلبوم گوشواره توضیح دادم که چهار قطعه از آن آلبوم اصلا بنا نبود وجود داشته باشد و در عدم به سر میبرد. دو ماه مانده به اتمام کار آلبوم چهار قطعه حذف شد و این چهار تراک به آلبوم اضافه شد. این همان مفهوم جریان است. من تا پیش از دنگشو با شیوه کار گروههای دیگر آشنا نبودم و نمیدانم مهندسی گروههای دیگر چگونه انجام میشود اما در مورد دنگشو و همین آلبوم اتاق گوشواره قطعه سوم خیلی اتفاقی شکل گرفت و طبعا مهندسی آن هم بسیار سریع و در جریان اتفاق افتاد. علت موفقیت دنگشو را همین در جریان بودن میدانم چرا که اگر بخواهیم در مورد مدت زمان صرف شده برای ساخت یک قطعه با هم صحبت کنیم گاهی یک قطعه در فاصله زمانی یک صبح تا عصر ساخته شده است. این مدت زمان هم شامل تمامی قسمتهای کار آن قطعه از انتخاب شعر یا سرودنش، آهنگ و خوانش آن بوده. جالب اینکه همین قطعه هم مورد اقبال طرفداران جدی دنگشو واقع شده است.
* امضای گروه شما چیست که با وجود تفاوت بین آلبومهای منتشر شده شما مخاطب تشخیص میدهد که این کار مربوط به گروه دنگشو است؟
شایا: حس ما درست مانند ویژگیهای ظاهری و درونی هر انسانی با دیگران متفاوت است. من نمیگویم که دیگران حسی کار نمیکنند اما قطعا حسی که آنها دارند با حس درونی ما متفاوت است و طبیعتا محصول متفاوتی در مقایسه با دیگران خواهد داشت.
* این نکته که حس میتواند مهمترین قسمت برای خلق یک اثر هنری باشد کاملا درست است اما موزیسین برای ساخت یک اثر هنری نیاز دارد که به صورت مکانیکی ساز بزند تا بتواند حس درونیاش را منتقل کند. وجود یک سازبندی خاص و تنظیم آهنگی که احتمالا با دیگر تنظیمات گروه دنگشو متفاوت است اما همچنان دنگشویی است، غیرقابل انکار و لازم است. دلیل اصرار بر وجود موسیقی ایرانی که به گفته خود شما از آلبوم سوم به بعد پررنگتر شد و شاید علتی شد تا بعضی از موزیسینها با شما همکاری نکنند، در چیست؟
شایا: البته آواز ایرانی پررنگتر نمیشود بلکه این خواننده موسیقی ایرانی است که با گروه بیشتر همراه میشود. اصلا بعید نمیدانم، بهزودی آلبومی منتشر کنیم که حتی یک قطعه موسیقی ایرانی هم در آن نباشد.
خشایار: همه کسانی که امروز اینجا هستیم به اضافه یکی دیگر از دوستانمان که نوازنده بیس گروه است دنگشو را تشکیل میدهیم. خواننده موسیقی اصیل هیچوقت جایگاه ثابتی در دنگشو نداشته است. این امکان در جا به جایی به ما فرصت میدهد که هر روز تلاش کنیم نسبت به گذشته بهتر شویم.
* با این وجود، خواننده سنتی همیشه در گروه شما حضور داشته است…
خشایار: درست است اما خوانندگان ما هر بار با دفعه قبلی متفاوت بودهاند و همین نکته باعث شده مردم و رسانهها گاهی خوانندگان کارهای ما را با هم اشتباه بگیرند. این همان امضایی است که گروه دنگشو دارد.
دیدگاهتان را بنویسید