موسیقی ایرانیان – بیتا یاری: خبر تور کنسرتهای حسین علیزاده، نوازنده تار و آهنگساز به همراه حسین بهروزی نیا، نوازنده بربط، ماه گذشته در کانادا نویدبخش اجراهایی بدیع برای علاقهمندان موسیقی صرفا سازی بود که امیدوارند در تهران نیز شاهد هنرنمایی این دو نوازنده صاحب سبک باشند. این اتفاق با توجه به عملکرد سه دهه گذشته هر یک از آنها و به لحاظ سبک و امضای خاصی که در نوازندگی دارند، کمی دور از ذهن بود اما در نهایت رخ داد و با استقبال زیادی مواجه شد. به همین علت سراغ حسین بهروزینیا رفتیم و از او درباره چند و چون این اتفاق پرسیدیم. در این میان به بررسی اجراهای تور بداهه «زخمه دل» نیز پرداختیم؛ بداهه هایی که در لحظه متولد شده اند.
***
* همکاری شما با آقای علیزاده چگونه شکل گرفت؟ و این همکاری پیشنهاد کدام یک از شما بود؟
سالیان زیادی است که با اعضای گروه دستان همکاری داریم. آقای علیزاده نیز با افرادی از اعضای گروه دستان همچون پژمان حدادی و بهنام سامانی کنسرت داشتهاند و چیزی حدود هفت، هشت سالی هست که با هم همکاری دارند. من نیز با افراد زیادی کار کردهام؛ افرادی که در موسیقی ایرانی شناختهشده بودند از جمله استاد شجریان و شهرام ناظری و افراد دیگری همچون مرحوم مشکاتیان که نامی در موسیقی ایران داشتند و دارند. همیشه دوست داشتم تجربهای هم با حسین علیزاده داشته باشم که در واقع پیشنهاد این وصلت را بهنام سامانی در تورهایی که با آقای علیزاده داشتند، مطرح کردند. آقای علیزاده هم استقبال کردند و قرار شد من و ایشان به اتفاق بهنام سامانی که نوازندگی سازهای کوبهای را برعهده داشتند، برنامههایی را برای سال ۲۰۱۶ در اروپا تدارک ببینیم. اما به محض اینکه این وصلت ایجاد و ارتباطم با آقای علیزاده برقرار شد، پیشنهاد دادم قبل از سال ۲۰۱۶ کنسرتهایی را در کانادا داشته باشیم؛ که ایشان و همچنین بهنام سامانی موافقت کردند. در نهایت برنامههایی را در ماه قبل در چهار شهر کانادا؛ مونترال، تورنتو، واترلو و ونکوور که شهری است که من در آن ساکن هستم، ساماندهی کردم و تور کنسرتهای ما شروع شد.
* آقای علیزاده معمولا کنسرت بداهه نوازی دونفره برگزار میکند که در آن همراه خود یک نوازنده کوبهای، همانند پژمان حدادی دارد. اما به منظور همراه کردن ساز دیگر برای بداههنوازی روی سن ساختار کنسرت فرق میکند و باید برای قطعات آن از پیش فکر شود. این مساله چطور شکل گرفت؟ این ایده شما بود یا تفکر آقای علیزاده که علاقهمند بود نوای دیگری از سازهای زخمه ای ایشان را همراهی کند؟ چراکه استاد در کنسرتهای بداهه نوازی اینچنینی تنها از یک نوازنده کوبه ای استفاده میکند و حالا چگونه و چه مسالهای باعث افزایش بربط به جمع دونفره شده است.
بله همینگونه است که میگویید. البته من سالیان زیادی بود که با شیوه کار آقای علیزاده آشنایی داشتم و ایشان هم مرا میشناخت و میدانست شیوه کاری من چطور است اما هیچوقت فکر نمیکردیم که بتوانیم در کنار هم اثری خلق کنیم.
* چرا فکر نمیکردید؟ منظورتان اختلاف در سبک و شیوهای است که مانع این همکاری میشد؟
بله، من خیلی علاقهمند بودم که این همکاری ایجاد شود اما هیچ ایده ای هم درباره آنچه به وجود خواهد آمد، نداشتم در نتیجه وقتی با آقای علیزاده در تماس بودیم که چه کاری باید برای این اجرا کنیم ایشان چند روزی درباره این موضوع فکر کرد. حتی وقتی من به ایشان گفتم عنوان برنامه را چه بگذاریم و چه اسمی انتخاب کنیم؟ گفتند چند روزی باید فکر کنند. آقای علیزاده بعد از چهار، پنج روز با من تماس گرفت و گفت «نظرت راجع به «زخمه دل» چیست؟» دیدم که نام بسیار جالبی را انتخاب کرده است، به علت اینکه سازهایمان سازهای زخمهای است (دو ساز زخمه ای برنامه را اجرا میکنند) و بعد از اینکه پرسیدم چه چیزی اجرا کنیم، جواب داد «وقتی در کنار هم باشیم و دلهایمان با هم یکی باشد خودش مشخص میکند که ما چه کار باید کنیم. بنابراین عنوان برنامه را میگذاریم زخمه دل». با این توضیحات دیدم که ایشان عنوان زیبایی برای کنسرتها انتخاب کرده بنابراین کار را شروع کردیم. حتی چند وقت بعد با ایشان تماس گرفتم که حالا دستگاه یا کوک خاصی مدنظرشان است که من هم رویش فکر کنم، تنها چیزی که به من گفت این بود که «بگذار وقتی در کنار هم هستیم خودش پیش میآید، ما قرار است بداههنوازی کنیم، قرار نیست چیزی را از قبل ساخته و پرداخته کنیم.»
* یعنی بداهه بداهه؟
بله، شاید بتوان گفت که اوج بداهه نوازی روی صحنه این کنسرتها بودند، چرا که اگر در استودیو و سر ضبط نوازنده ها اشکالی هم داشته باشند میتوانند شکل کار و اشکالات آن را اصلاح کنند اما وقتی روی صحنه هستید برنامه همان چیزی است که اتفاق میافتد.
* یعنی بدون هیچ هماهنگی روی سن حاضر شدید تا این بداهه نوازی محض را به اجرا در آورید.
من و آقای علیزاده تقریبا دو روز قبل از اولین کنسرت و تور برنامهها در کنار هم قرار گرفتیم و سعی کردیم- همانطور هم که ایشان گفته بودند- دلهایمان را یکی کنیم. جالب اینکه اولین شبی که همدیگر را دیدیم ساعت نه و نیم شب در فرودگاه تورنتو بود و تا به محل اقامت رسیدیم ساعت ۱۲ شب شد. بعد از یک استراحت کوتاه از ۱۲ شب تا ۳ صبح همان شب با اینکه خسته سفر بودیم اما چون قرار بود دو روز بعد کنسرتی در مونترال اجرا کنیم، شروع به ساز زدن کردیم. از این در و آن در، از این دستگاه به آن یکی و فقط با همدیگر ساز زدیم و در این سه ساعت یکدیگر را پیدا کردیم. روز بعد ترکیبی را برای قسمتی از اجرای کنسرتمان آماده کردیم. برنامه قرار بود در دو قسمت انجام شود، در قسمت اول قرار بر این داشتیم که ۲۰ دقیقه آقای علیزاده تکنوازی و اجرا داشته باشند و ۲۰ دقیقه هم من و بهنام سامانی. اما وقتی نزدیک اجرای مونترال شدیم، چند ساعت قبل از آن، شورانگیزی به دست آقای علیزاده رسید و همان زمانی که داشتند با شورانگیز مینواختند به من پیشنهادی کردند و پرسیدند که «نظرت چیست قسمت اول را هم به جای اینکه تکتک روی سن برویم، با هم برویم اجرا کنیم؟ و من به جای اینکه تار بزنم شورانگیز بزنم.» من هم قبول کردم، چراکه در قسمت بعد نیز ۹۵ درصد برنامه بداهه بود و این قسمت را هم بداهه میرویم. برای اولین بار من و آقای علیزاده روی صحنه قرار گرفتیم و بداهه نوازیمان را شروع کردیم. این برنامه به اندازهای خوب، آرام، راحت و شیرین بود که برایم تجربه بسیار ارزندهای شد. فکر میکنم حداقل ۱۵۰۰ تا ۱۶۰۰ شب با گروههای مختلف به صورت حرفه ای، روی صحنه رفته ام ولی چهار شبی که در کنار آقای علیزاده با هم روی صحنه بودیم، از شیرینترین لحظات اجراهای من روی صحنه بود.
* سوای اینکه دونوازی بداههجسارت و مهارت کامل میخواهد که در هر دوی شما هست، این بداهه نوازیها چه تجربه ای را به شما منتقل کرد؟
تجربه بداهه نوازی داشتم و به صورت تکنوازی به همراه سازهای پرکاشن برنامه های زیادی روی سن برده ام اما تجربه اینکه با آقای علیزاده و با یک ساز ملودیک دیگری روی سن بروم نداشتم. چراکه تجربه همراهی با ساز ملودیک با دوست خوب دیگری که تار مینوازند، چون حمید متبسم داشتم یا با کمانچه کیهان کلهر و بداههنوازی با همدیگر داشته ایم چون خوب ساز همدیگر را میشناسیم. تجربه ای که در این تورکنسرتها روی من اثر گذاشت این بود که متوجه شدم حتی میشود با کسی که برای اولینبار در کنارش قرار میگیرید برنامه خوبی را روی صحنه اجرا کنید که حداقل از آن لذت فراوان ببرید. چراکه بداهه نوازی با سازها و نوازنده های دیگر معمولا به این صورت است که هر تعداد نوازنده که میخواهند با هم بداهه نوازی کنند باید سالیان سال در کنار هم نشسته باشند، ساز هم را بشناسند، حس یکدیگر را بشناسند تا پاسکاریهای بین دو ساز بتواند رفت و برگشت داشته باشد. گاهی میشود که دو نوازنده بسیار عالی در کنار هم، نمیتوانند سوال و جواب و گفتوگویی روی صحنه داشته باشند. یعنی ممکن است یک نفر ملودی را بنوازد و انتظار جواب از نفر دوم را داشته باشد که جواب نیاید یا به گونهای دیگر جواب داده شود. ولی با استاد علیزاده این تجربه را داشتم که برای اولینبار دو نفر کنار هم بنشینند که ساز هم را نشناسند اما دلها و حسشان در موسیقی یکی باشد و اجرای خوبی داشته باشند.
جاهایی در اجرایمان بود که وقتی آقای علیزاده جملهای را با ساز مینواختند من پیش خودم فکر میکردم که این جمله را باید من اکنون مینواختم. اینقدر در دل و دید به هم نزدیک بودیم. یا در جاهایی که با هم از نظر نوازندگی روی صحنه جنگ میکردیم و شلوغ میکردیم، ملودیهایی را من میزدم و ملودیهایی را ایشان میزدند و در یک لحظه روی یک ملودی خاص جملاتی را با هم پیدا میکردیم و در آن واحد مینواختیم و هر دو روی صحنه به هم لبخند میزدیم که چطور ممکن است این اتفاق بیفتد. برای من همکاری با ایشان تجربه بسیار خوبی بود.
* بعد از اولین شب تورکنسرتهای شما، نظر آقای علیزاده درباره کیفیت کنسرت چه بود؟
ایشان هم در دلشان از اجرای این برنامه راضی بودند. شاید بتوان گفت که تا الان تنها برنامهای بوده که شنوندههای ما تقریبا ۹۹درصد راضی بودند، چراکه در هر برنامهای که اجرا میشود به هر حال تعدادی نظراتشان با بقیه فرق میکند و برخی ناراضی هستند و تعدادی هم خیلی از اجرا خوب میگویند. این طبیعی است مثلا در یک سالن ۵۰۰ نفری یکصد نفر هم از سالن ناراضی خارج شوند اما من در این برنامهها به جرات میگویم که یک نفر هم نداشتیم که لذت نبرده باشد. چراکه بعد از اجرا حتی کسی پیشنهادی برای بهترشدن برنامه هم به ما ارائه نکرد چه برسد به نارضایتی و حتی کسی نگفت اگر اینطور بود بهتر میشد. وقتی با آقای علیزاده در انتهای برنامه صحبت کردیم ایشان هم گفتند که«استقبال مردم را که دیدید و نظراتشان را هم شنیدید. این یک کار موفق بوده است.»
* شما در نوازندگی بربط صاحبسبک هستید و آقای علیزاده نیز سوای آهنگسازی و قریحه ملودیپردازیشان صاحبسبک در تارنوازی هستند. برایم جالب بود که در ابتدای صحبتهایتان گفتید هیچوقت فکر نمیکردید که با هم به اجرای مشترک به صورت دونوازی برسید. چرا؟
نه اینکه اصلا فکر نمیکردیم، اما اینکه اولین برخوردمان و اولین تجربه همکاریمان به شکل دونوازی باشد را فکر نمیکردم. بیشتر انتظار داشتم گروهنوازی باشد و معمولا به این صورت است که نوازندگان در گروهی با هم ساز میزنند و بعد از گذشت دو سه سال که همدیگر را پیدا کردند و فضاهای فکری و روش اجرایی یکدیگر را پیدا کردند میتوانند بگویند که با هم دونوازی انجام بدهیم یا کاری کنیم. ولی اینکه از اولین ملاقات، هرچند دو نفر امضاهای خاص خودشان را داشته باشند، بعد از دو روز آشنایی برنامه ای را روی صحنه ببرند کار واقعا سادهای نیست و نمیشود فکرش را کرد. و همین تجربه ای شد برای من که اگر دو نفر دلهایشان را به هم بدهند و فکرها و سلیقههایشان یکی باشد، با اولین تجربه و دیدار میتوانند برنامه را به صورت بداهه کامل روی صحنه ببرند.
* پس تصور بداهه کامل برای شما این است که از قبل هیچ تمرینی در مورد اجرا صورت نگرفته باشد و هیچ فکری درباره آن نشده باشد. البته برخی هم بداهه را قابل برنامهریزی، تمرین و از قبل ساختن میدانند.
در این شکل هم وجود دارد و اشکالی هم نمیشود به آن گرفت. بالاخره طی یک برنامه ممکن است قسمتهایی هم ساخته شود ولی در اجراهایی که ما داشتیم، فقط ممکن بود که یک تمهایی را برای روی صحنه رفتن در نظر بگیریم و بگوییم براساس این ملودی یا ریتم میخواهیم بداههنوازی کنیم اما این ریتم یا ملودی تنها الگو قرار میگیرد و ما روی آن بداههنوازی میکنیم. حتی میتوان گفت که بعد از این قسمت کدام قطعه را بزنیم یا به کجاها برویم.
آقای علیزاده در شروع قسمت دوم برنامه صحبتهایی با شنوندگان داشتند و مسالهای را مطرح کردند و گفتند «قطعاتی را که ما در قسمت اول نواختیم و آنچه قرار است در قسمت دوم اجرا کنیم، از پیش ساختهشده نیست و در واقع داریم روی صحنه خلق میکنیم و اجرا میکنیم و هر شهر و سالن و جمعیتی انرژی خاص خودش را دارد و ما انرژی آن لحظهمان را از تماشاچیهایی که آن لحظه در سالن نشستهاند میگیریم و در واقع به گونهای مردم را شریک در اجراها میدانیم.» یعنی آن ملودیای را که میزدیم انرژیای بود که در آن لحظه از مردم میگرفتیم و با دانستههای خودمان ادغام کرده و همان لحظه به زخمه تبدیلش میکردیم.
* حضور آقای سامانی در بین دو بداهه نواز باید کمی دشوارتر از قبل باشد چراکه حضور دو تصمیمگیرنده درباره نحوه ادامه قطعه، ریتم و ورود به قطعه را کمی پیچیده تر میکند.
بله، بهنام سامانی سالها در گروه دستان با من کار کرده است و شیوه کارم را میداند و با آقای علیزاده هم تورهایی برگزار کرده بود و شیوه کار ایشان را میدانست اما در کنار ما دو نفر اولین تجربهاش را داشت که جدا از سازهای کوزه و دف، ساز اصلیاش، تنبک، را مینواخت. چراکه در گروه دستان دمام و سازهای کوبهای غیر از تنبک را مینوازند و مردم بیشتر ایشان را بهعنوان نوازنده دمام و دف میشناسند. اما در این برنامه ایشان تنبک نواختند و به خوبی از عهده کار برآمدند. با اینکه مدام ریتمها را عوض میکردیم و کار ایشان هم ساده نبود، اما به خوبی با ما همراه بودند. امروزه نوازندههای تنبک، تنبکنوازی را با شعبدهبازی و ژیمناستیک اشتباه گرفتهاند و وقتی با نوازندهای همنوازی میکنند اکثرا نقش همراهی را بد میدانند و دوست دارند رل اصلی را ایفا کنند و این باعث مزاحمت برای نوازنده اصلی میشود که در همان لحظه با دشواری زیاد، در فکر خود در حال خلق یک ملودی زیباست. نوازنده تنبک اگر نتواند نقش همراهیکننده و تکمیلکننده را داشته باشد دست و پا گیر میشود و به بداههنواز صدمه میزند. اما بهنام سامانی وقتی با ساز کوبهای نوازندهای را همراهی میکند واقعا نقش کمککننده و همراه را دارد و ارزش او در این است.
- به قرار و مدار هایمان در اجرا نپرداختیم
در چهار شبی که کنسرت ما اجرا شد، قرار و مدارهایی را که حتی با هم گذاشته بودیم که برای مثال از این دستگاه وارد یک دستگاه دیگر بشویم روی صحنه دیدیم که اصلا چنین اتفاقی نیفتاد. یکی دو تم و ملودی خاصی را که قرار بود روی آنها بداههنوازی داشته باشیم اصلا هیچوقت به آن نرسیدیم و هیچگاه آن را اجرا نکردیم و چیزهای دیگری را اجرا کردیم و در انتهای برنامه بین خودمان میگفتیم که پس آن تمی که قرار بود بزنیم چه شد؟ و بعد با لبخند به هم میگفتیم آن نشد اما چیزی بهتر پیش آمد و زدیم. شیرینی کار به همین است که حتی اگر چیزی در نظر گرفتید روی صحنه ممکن است تغییر کند. بهطور مثال ما اصفهان را مایه اصلی شروع کارمان قرار دادیم و از آن به دستگاههای دیگر میرفتیم اما در هر شهری به گونهای دیگر با نغمات و پرداخت بداههای متفاوت اجرا داشتیم و چون آقای علیزاده برای بخش اول ساز شورانگیز را انتخاب کرده بودند در نتیجه کوک آن با بربط به راحتی صورت گرفت و در اجراها به مشکلی برنخوردیم.
دیدگاهتان را بنویسید