گروه موسیقی «پالت» اجرای دانشجوییاش را که با جیغ و تشویق و همخوانی حاضران همراه بود با کتاب و کودک پیوند داد.
این گروه موسیقی درآمد حاصل از کنسرت دانشجوییاش را به شورای کتاب کودک اهدا کرد. همچنین اجرای «هزار تا قصه» یا همان «خونه مادربزرگه» با شعر هوشنگ ابتهاج (ه.ا. سایه) و مرضیه برومند را به توران میرهادی، بنیانگذار شورای کتاب کودک که بیمار است، تقدیم کرد.
امید نعمتی – خواننده و ترانهسرای پالت – در این اجرا با اشاره به افرادی که مدت زیادی را در صف ایستاده و نتوانسته بودند بلیت بخرند گفت: از این موضوع خیلی ناراحت شدیم و امیدواریم بتوانیم جبران کنیم.
او همچنین با بیان اینکه خیلی این نظر را گرفته بودند که بلیت کنسرت گران است اظهار کرد: به همین خاطر فکر کردیم یک اجرای دانشجویی داشته باشیم. نتوانستیم فروش اینترنتی داشته باشیم چون نمیتوانستیم کاری کنیم که اینترنت متوجه کارت دانشجویی بشود. برای همین با کارت دانشجویی بلیت فروختیم.
او در ادامه درباره اختصاص درآمد این کنسرت به یک کار فرهنگی گفت: خیلی چیزها در زندگی ما که اینجاییم نقش داشته و مثلا کلی خاطره با کتابهای بچگی داریم. این است که تصمیم گرفتیم درآمد کنسرت را به شورای کتاب کودک تقدیم کنیم. آنقدر نیست؛ اما شاید کمکهایی کند که یکسری بچهها در روستاها و جاهای دیگر کتاب بخوانند، شاید یک شکل دیگر بزرگ بشوند و کارهای دیگری بکنند.
نعمتی سپس خطاب به اعضای شورای کتاب کودکِ حاضر در جمع که نوشآفرین انصاری – دبیر شورای کتاب کودک – هم در بین آنها بود گفت: واقعا دمتان گرم که برای بچهها زحمت میکشید.
گروه موسیقی پالت که شامگاه ۱۱ خردادماه پس از انتشار آلبوم تازهاش «شهر من بخند» در تالار وحدت میزبان تعداد زیادی از دانشجویان بود ابتدا چند آهنگ از آلبوم قبلیاش «آقای بنفش» را اجرا کرد و در ادامه به اجرای آهنگهای آلبوم تازهاش پرداخت که با وجود اینکه بیشتر از چند روز از انتشارش نمیگذرد خیلی از حاضران متن ترانهها را حفظ بودند و همخوانی میکردند.
خواننده گروه چند مرتبه از همراهی حاضران و شور و هیجان آنها تشکر کرد و گفت: همیشه ثابت میشود که اجرای پرانرژیتر و جذابتر از قبلیها هم میتواند باشد.
اعضای گروه «پالت»، امید نعمتی (خواننده و ترانهسرا)، روزبه اسفندارمز (کلارینت)، کاوه صالحی (گیتار)، مهیار طهماسبی (ویلنسل)، داریوش آذر (کنترباس)، امین طاهری (درامز) و سردار سرمست (پیانو، آکاردئون و ملودیکا) هستند که ابراهیم علوی نیز با ساز عود در یک اجرا آنها را همراهی کرد.
گروه پالت اجرای دانشجوییاش را با شعر مولانا و «یادگار دوست» آغاز کرد: از دوست به یادگار دردی دارم، کان درد به صدهزار درمان ندهم… . و در ادامه به «والس شماره ۱» رسید: منو بشنو از دور، دلم میخواهدت، هر روز با آواز دلم میخواندت. اما آهنگ سوم این اجرا که در آلبوم «آقای بنفش» با صدای مهدی ساکی همراه است، «مثلث» بود: چشمات مثل مثلث، دستات مثل گندمزار… .
بعد از اجرای پی در پی این آهنگها و همخوانی حاضران، امید نعمتی خطاب به آنها گفت: باورتان نمیشود چقدر خوشحالیم که امشب پیش شماییم با این انرژی فروقالعادهتان.
پالت در ادامه به آلبوم «شهر من بخند» رسید با شعر «شباهنگام» نیما یوشیج: تو را من چشم در راهم شباهنگام… . سپس با همراهی پیانو، باز به «آقای بنفش» برگشت، به آهنگ «از سرزمینهای شرقی» با شعر سعدی و امید نعمتی: تو را نادیدن ما غم نباشد، که در خیلت به از ما کم نباشد… بیا بار سفر بندیم از این دشت، زمستون باز توی این خونه برگشت.
اجرا به اینجا که رسید، امید نعمتی آمد جلو سن و بدون همراهی ساز و میکروفن، «قاصدک» مهدی اخوان ثالث را خواند: قاصدک! هان، چه خبر آوردی؟…. و شعر را با همراهی سازهای پالتیها به پایان رساند؛ قاصدک، ابرهای همه عالم شب و روز در دلم میگریند.
ادامه اجرا با شعر «نگاه کن» فروغ فرخزاد و اضافه شدن چند شمع روی صحنه همراه شد: نگاه کن که غم درون دیدهام، چگونه قطره قطره آب میشود… .
اما در بخش دوم، پالت با آهنگ «ماهی و گربه» از آلبوم جدیدش شروع کرد که آهنگ تیتراژ فیلمی به همین نام از شهرام مکری است: گوش کن اینم چیزی نیست، جز این چارهای نیست، گوش کن اینم میگذره، خاطرهشو باد میبره… تنگ شیشهای شکست، ما اما دست روی دست… .
آهنگ بعدی، «خانه بر دوش» بود با شعر تورج نگهبان که بازخوانی آهنگ «جام چشم» عباس مهرپویاست: میرقصد زندگی، در جام چشم تو، سر زد صبح امید، از شام چشم تو… . بعد قطعه بیکلام «رنگ شماره ۱» بود و در ادامه ترانه تو بارونی، تو بادی، تو تگرگی.
پالت سپس آهنگ «لیلی» را اجرا کرد با شعر سیاوش کسرایی و امید نعمتی: دوباره هوای شهر بیقراره… لیلی، لیلی، بگو که آسمون بباره، لیلی، لیلی، بگو که برگرده دوباره، لیلی. در ادامه هم «سال تا سال» اجرا شد: بیا آتش باش، بیا به جان من ریز… بیا خنده شو رو خشکی خیابان، بیا پروانه شو، بالی بزن از بام تهران. «تا صبح فردا» آهنگ بعدی پالت بود: آبیست، چیزی روشن در چشمهایت، میروید باغی روشن از دستهایت… .
در ادامه «نیمی از ما» اجرا شد که امید نعمتی گفت با اینکه خودش ترانهاش را گفته، اما باید کاغذ دستش باشد؛ قصههایم برای تو، بگذار توی باغچهات، شعرهایم برای تو، بگذار روی تاقچهات… نیمی از ما با طوفان میرفت، نیمی از ما در شب جا میماند، نیمی از ما با باران میریخت، نیمی از ما از باران میخواند.
اما اجرای «اینجا شهر من نیست» با پخش تصویرهایی از جنگ و نورهای متفاوت روی صحنه، حال و هوای خاصی داشت: سربازی سرِ بازی سرسرهبازی سربازی را کشت، گوسفندی سرِ بازی گرگم به هوا، گرگی را خورد… .
پالت بعد از خداحافظی اول دوباره به درخواست حاضران روی صحنه برگشت و اینبار «نرو بمان» را اجرا کرد: … بهار ما گذشته شاید، بهار ما گذشته انگار، بهار ما گذشته شاید، گذشتهها گذشته انگار.
اما خداحافظی دوم هم خداحافظی آخر نبود. ترانه آخر پالت که در طول اجرا توسط حاضران درخواست میشد، «هزار تا قصه» بود: دلا دیدی که خورشید از شب سرد، چو آتش سر ز خاکستر برآورد… خونه مادربزرگه هزار تا قصه داره، خونه مادربزرگه شادی و غصه داره… .
به گزارش ایسنا، اجرای دانشجویی پالت با همراهی پرشور حاضران برای خواندن این ترانه و تقدیم آن به توران میرهادی – بنیانگذار شورای کتاب کودک و پیشکسوت حوزه کتاب کودک – و همچنین گرفتن عکس یادگاری این گروه با حاضران در تالار وحدت توسط آرش عاشورینیا به پایان رسید.
در این اجرا گاهی حاضران اعضای پالت را به اسم کوچک صدا میزدند. همچنین وقتی خواننده گروه با حاضران حرف میزد واکنش نشان میدادند و جملههایی میگفتند؛ از جمله «درود به شرفت» در واکنش به اعلام اختصاص درآمد کنسرت به شورای کتاب کودک.
بلیت این کنسرت دانشجویی ۲۵ هزار تومان فروخته شده بود.
دیدگاهتان را بنویسید