×
×

موسیقیدانان باید نفس تازه ای به این هنر ببخشند

  • کد نوشته: 6628
  • 26 دی 1389
  • ۵ دیدگاه
  • حسین علیزاده گفت : هنرمندان موسیقی اهل برقراری ارتباط و گفتگو با یکدیگر نیستند و هریک از آنها در جزیره ای نشسته و به کار خود مشغولند اما وقت آن رسیده که هر یک از هنرمندان به سهم خود نفس تازه ای به روح هنر موسیقی ببخشند. حسین علیزاده در گفتگو با خبرگزاری مهر، از […]

  • حسین علیزاده گفت : هنرمندان موسیقی اهل برقراری ارتباط و گفتگو با یکدیگر نیستند و هریک از آنها در جزیره ای نشسته و به کار خود مشغولند اما وقت آن رسیده که هر یک از هنرمندان به سهم خود نفس تازه ای به روح هنر موسیقی ببخشند.

    حسین علیزاده در گفتگو با خبرگزاری مهر، از سرگرفته شدن فعالیتهای ارکستر موسیقی ملی را ایجاد انگیزه های تازه در هنرمندان جوان دانست و گفت: عده ای از هنرمندان جوان و با انگیزه هستند که جایی برای عرضه و حضور در عرصه موسیقی را ندارند از همین رو ارکستر موسیقی ملی باید بار دیگر فعالیتهای خود را از سر می گرفت تا امکان فعالیت برای این هنرمندان به وجود می آمد و ای کاش همه دوستان همکارم به سهم خود در این شرایط حساس اجتماعی و فرهنگی وارد عرصه فعالیت می شدند و روح تازه ای به هنر ارزشمند موسیقی می بخشیدند.

    علیزاده به انگیزه های حضور در شورای فنی ارکستر موسیقی ملی ایران، نامناسب بودن شرایط برای ارائه اثر تازه هنری و همچنین ضرورت کاهش تصدیگری دولت در بخش خصوصی اشاره و درباره دیگر موضوعات مهم روزدر خصوص هنر موسیقی صحبت کرد. در ادامه مشروح این گفتگو را می خوانید.

    *خبرگزاری مهر- گروه موسیقی : ارکستر ملی در طول ده سال فعالیت خود با فراز و فرودهای بسیاری مواجه بوده است و به نظرمی رسید با رفتن فرهاد فخرالدینی راه اندازی مجدد این ارکستر سهل و ممتنع باشد چرا و به چه انگیزه ای پرچمدار راه اندازی مجدد این ارکستر شدید؟

    – حسین علیزاده : در ادبیات و گویش عامه مردم واژه های مهمی وجود دارد که بار معنایی شگرف و گسترده ای در آن نهفته است مانند واژه “ملی” که در ترکیب با هنر موسیقی اصیل ایرانی به ارکستر موسیقی ملی تبدیل شده است. البته در بسیاری مواقع این واژه معنای دولتی می دهد به این معنا که یک پدیده ای مال مردم است و نهادهای دولتی خود را نماینده ملت می دانند و آن واژه را بر مبنای منافع خود تغییر می دهند که این مسئله مورد بحث من نیست اما وقتی ارکستر موسیقی ملی مطرح می شود مسئله فرق می کند چرا که هم عنوان ملی دارد و هم به هنر موسیقی اضافه شده است از همین رو به متخصص و صاحب اندیشه در این حوزه احتیاج است تا این عنوان را در مسیر درست هدایت کند.

    نمی توان ضرورتها را نفی کرد ولی برخی پدیده های هنری در حال نفی شدن است به عنوان مثال موسیقی پاپ که به عنوان یکی از انواع موسیقی مصرفی مطرح است در ایران حذف می شود این درحالی است که موسیقی پاپ یکی از رشته های تحصیلی در دانشگاهها است

    حدود دوازده سال پیش زمانی که ارکستر موسیقی ملی تاسیس شد من و آقای ظریف از اعضای شورای فنی این ارکستر بودیم با این هدف که نوعی از موسیقی ملی و میهنی را ارائه دهیم و در طول سالها فعالیت ارکستر ملی به رهبری فخرالدینی این مفهوم تا اندازه ای ارائه شد اما من معتقدم که موسیقی باید متنوع باشد به این معنا که موسیقی سنتی و تاریخی که از آن صحبت می کنیم آن چیزی نیست که در حال حاضر وجود دارد و بسیاری از پدیده هایی که از آن صحبت می کنیم چه از جهت سنت و چه از لحاظ تاریخی در جامعه وجود خارجی ندارد و شرایط فکری زندگی امروز تفاوتهای چشمگیری با گذشته تاریخی دارد به همین دلیل وقتی از موسیقی صحبت می کنیم همین تفاوتها وجود دارد، به این معنا که برخی اعتقاد دارند که فقط موسیقی سنتی باید عرضه شود و برخی به نوگرایی معتقدند. اما درباره هر دو پدیده حرف برای گفتن دارم .

    به اعتقاد من موسیقی سنتی امروزه جریان ندارد و البته از این مسئله نارحت هستم اما در عین حال معتقدم که فقط موسیقی سنتی نباید در راس سیاستگذاریهای موسیقایی باشد ولی آنچه در سالهای بعد از انقلاب اتفاق افتاده این است که افراد سنتگرای افراطی مسئولیتهای هنری را به عهده گرفتند و در انجام تمام امور موسیقی بحث سنتگرایی را پیش بردند اما در حال حاضر ردپای این نوع موسیقی وجود ندارد و انگار عمر موسیقی سنتی افراط گرا با پایان عمر استخدامی مسئولان آن دوره نیز به پایان رسیده است و اگر پیچ رادیو و تلویزیون را باز کنیم اثری از موسیقی سنتی ایران نمی شنویم و به تبع در کنسرتها و محصولات موسیقایی که برای عموم عرضه می شود اثری از موسیقی سنتی وجود ندارد و زمانی که حرف از موسیقی سنتی به میان می آید یک عده این نوع موسیقی را واپسگرایی تعبیر می کنند اما جامعه هنری اتفاقا از همین ناحیه رنج می برد چرا که محصولات فرهنگی به خصوص در حوزه موسیقی همیشه به سوی نوگرایی تمایل دارند بدون اینکه ریشه های موسیقی ایرانی حفظ شده باشد.

    *در صحبتهای خود عنوان کردید که موسیقی سنتی در حال حاضر جریان ندارد اما این نوع موسیقی که از آن یاد می کنید یک بنیان تاریخی دارد.

    – من هم معتقدم موسیقی سنتی دوست داشته شدن و یا نشدن ندارد درست مانند اینکه عنوان شود که تاریخ ایران را دوست نداریم در حالی که این تاریخ وجود دارد و ربطی به دوست داشته شدن و یا دوست نداشتن ندارد اما یک هنرمند و یا هر فرد تاثیرگذار با نوع تفکر و شیوه زندگی خود می تواند تاریخ دیگری را رقم بزند. بنابراین موسیقی سنتی هم درست مانند تاریخ وجود دارد اما قرار نیست در این نوع موسیقی بمانیم و پیش نرویم بلکه شناخت پایه و اساس این نوع موسیقی موجب می شود که پشتوانه ذهنی از تاریخ هنر موسیقی سرزمین خود داشته باشیم چرا که این نوع موسیقی بخش بزرگی از تاریخ هنر موسیقی ایران زمین را تشکیل می دهد و ذهن خلاق هنرمندان در دوره های مختلف تاریخی به آن جان بخشیده است و در تمام دنیا هم همینگونه بوده است و تاریخ هنر از یک نسل به نسل دیگری منتقل می شود وهیچگاه یک هنرمند مدرنیست آگاه هیچگاه گذشته تاریخی هنر خود را نفی نمی کند و به ریشه ها احترام می گذارد اما در حال حاضر این اتفاق در ایران نیفتاده است و افراط در سنت امری اشتباه و اشتباهی تاریخی و اجتماعی بوده است من به شخصه شعار سنتگرایی را نمی دادم ولی از آن ریشه بیرون آمده ام اما مدام این سئوال را می کنم که چرا دیگر از کسانی که دور موسیقی حصار کشیدند و همه برنامه و سیاستهای امور موسیقایی را به سمت موسیقی سنتی سوق دادند خبری نیست؟ و درست به دلیل همین افراط گراییها است که معتقدم موسیقی سنتی در حال حاضر جریان ندارد. به اعتقاد من نسل جوان هنرمند به دلیل همین نگاه افراطی که همواره برهنر موسیقی سایه انداخته بود تحت تاثیر فرهنگ غرب قرار گرفتند. به عبارت دیگر، جوانهای فعال در عرصه موسیقی خیلی ایرانی نیستند و شاید فرهنگهای دیگر به خصوص فرهنگ غرب را بیشتر جذب کرده اند فرهنگی که یک روز از آن به تهاجم فرهنگی یاد می کردیم و متاسفانه آنچه موجود است نه تنها سنت نیست بلکه هیچ هویت دیگری نیز ندارد.

    *با توجه به صحبتهای شما جایگاه ارکستر موسیقی ملی کجاست؟

    – ارکستر موسیقی ملی در طول حیات خود از جایگاه ارزنده ای برخوردار بود و درست به دلیل همین جایگاه رفیع هست که ضرورت راه اندازی مجدد این ارکستر ایجاد شد و مرا بر آن داشت تا به اتفاق سایر همکارانم پیگیر برنامه های ارکستر موسیقی ملی باشم از همین رو اساس خوب و یا بد بودن ارکستر موسیقی ملی به خودی خود مردود است چراکه به اعتقاد من ارکستر موسیقی ملی فرصتی است برای آهنگسازان جوان و خلاق تا آثاری با رنگ مایه های موسیقی ایرانی خلق کنند و یک عده به شوق می آیند تا در کنار آهنگسازان صاحب نام موسیقی ایرانی آثاری برای ارکستر بنویسند متاسفانه فعالیتهای ارکستر موسیقی در شرایط فعلی به کار در استودیها محدود شده است در حالی که ما ارکستری با رنگ مایه های موسیقی ایرانی می خواهیم که با کیفیت و انگیزه کار کند. بر همین اساس قبل از اینکه موسیقی ارکستر موسیقی ملی را دولتی بدانم آن را ملی و میهنی می دانم اما متاسفانه در حال حاضر شاهد هستیم که روی تمام رشته های هنری دست گذاشته و هنر را با نگاهی صرفا ایدئولوژی می نگرند در صورتی که مقوله هنر به خصوص هنر موسیقی ابعاد گسترده ای دارد و نمی توان هنرمندان را قالب ریزی  کرد و انتظار داشت همه به یک شکل فکر کنند چراکه بزرگی هنر به تعدد تفکر است.

    * این تعدد تفکر به تعدد گروههای هنری و ارکسترهای موسیقی احتیاج دارد اما در شرایط فعلی گوناگونی فعالیت وجود ندارد.

    – من هم می دانم که این تعدد وجود ندارد و ای کاش به اندازه تمام شهرهای ایران ارکستر داشتیم و یا تعداد بسیاری گروه موسیقی سنتی و یا گروههای موسیقی پاپ داشتیم و آنچه ما امروز به عنوان ای کاش از آن یاد می کنیم در دنیا به ضرورت تبدیل شده است و نمی توان این ضرورت را نفی کرد ولی این پدیده های هنری در حال نفی شدن است به عنوان مثال موسیقی پاپ که به عنوان یکی از انواع موسیقی مصرفی مطرح است در ایران حذف می شود این درحالی است که موسیقی پاپ یکی از رشته های تحصیلی در دانشگاهها است و حالا این نوع موسیقی را چه قبول داشته باشیم و چه قبول نداشته باشیم  سوغاتی و وارداتی است و هیچ اشکال ندارد از این سوغات استفاده مطلوب شود چرا که افراد مبتکر و خلاق در همین چارچوب آثار خوب و ارزنده ای ارائه می کنند و صرف اینکه موسیقی سنتی و یا پاپ است به تنهایی ارزش هنری ندارد مگر اینکه ارزش هنری را موزیسین ایجاد کند بنابراین نگاه تک بعدی در هنر و به هنرمند راه به جایی نمی برد.

    * این نگاه تک بعدی در شیوه سیاستگذاریهای امور موسیقی وجود دارد ؟

    – به اعتقاد من در ابعاد مختلف هنر وجود دارد و فقط موسیقی را دربرنمی گیرد من به عنوان آهنگساز وقتی می خواهم قطعه ای را بسازم از همان ابتدا به مجوز اثر فکر می کنم و این پدیده خطرناکی است که در حال اتفاق افتادن است چرا که هنر و ایده هنرمند را کور می کنند به نظرمن ترس از ایده و تفکر هنرمند مسئله ای است که در طول سالهای گذشته وجود داشته است درحالی که چنین ترسی بی معنا است چرا که تجربه نشان داده است وقتی هنرمندی بیش از اندازه کار سفارشی انجام می دهد هنرمند واقعی نیست چرا که هنرمند واقعی هیچگاه زیربار سفارش به معنای دستور گرفتن از ارگان دولتی نرفته است و این  پدیده ای است که در طول تاریخ مورد ستایش قرار گرفته است. به اعتقاد من یک هنرمند خوب علاوه بر هنر خوب غرور و عزت نفس داشته است تا به چهره ای شناخته شده تبدیل شده است از همین رو وزارت ارشاد و یا هرنهاد دولتی نمی تواند عشق را برای هنرمند دیکته کند درست مثل اینکه اگر در زمان حافظ و مولانا عشق دیکته می شد آن وقت عشق تک بعدی برای آیندگان می ماند در صورتی که تک تک ابیات حافظ و مولانا تازگی و طراوت خاص خودش را دارد و هر فردی بر اساس برداشتهای شخصی از این عشق یاد می کند.

    * آقای علیزاده در این موضوع که ارکستر موسیقی ملی باید وجود داشته باشد شکی نیست اما سئوال اینجا است که چرا رهبری این ارکستر از فرهاد فخرالدینی باید به بردیار کیارس برسد؟

    معتقدم که فقط موسیقی سنتی نباید در راس سیاستگذاری ها باشد ولی آنچه در سالهای بعد از انقلاب اتفاق افتاده این است که افراد سنتگرای افراطی مسئولیت های هنری را به عهده گرفتند

    – فرهاد فخرالدینی موسیقیدانی است که در زمینه های مختلف هنر موسیقی صاحب تخصص است و آثار ارزنده ای هم دارد اما حوزه اصلی ایشان رهبری ارکستر نیست ولی از روی عشق و علاقه ای که به این هنر داشته است سالهای بسیار این ارکستر را رهبری کرده است بنابراین رهبری و مسئولیت این اثر انرژی بسیاری می خواهد و هر استادی بالاخره یکروزی در هرجایی که قرار داشته باشد جای خود را را به جوانترها می دهد ضمن اینکه هیچگاه مسئله جایگزینی مطرح نبوده است و با احترام به هر دلیلی که ایشان تشخیص داده اند که دیگر در ارکستر ملی حضور نداشته باشند نباید ارکستر موسیقی ملی را تعطیل می شد و منظور و هدف آقای فخرالدینی از ترک ارکستر هم این نبوده که فعالیتهای ارکستر ملی برای همیشه متوقف شود. برهمین اصل پس از رفتن ایشان قوه محرک ارکستر باید به راه می افتاد و انتخاب رهبرهم پدیده ای غیرمعمولی نیست و هیچ تعصبی هم روی این مسئله وجود ندارد. به اعتقاد من بردیار کیارس یکی از موزیسینهای خیلی خوب در حوزه رهبری ارکستر است و باید منتظر بود و دید که چگونه ارکستر ملی را رهبری می کند و به جای اینکه خوشحال باشیم ارکستر ملی پس از یکسال و نیم توقف در انجام فعالیتهای خود فعالیت های خود را از سر گرفته به پیشداوری درخصوص کم و کیف رهبری یک رهبر جوان نشسته ایم ضمن اینکه میانگین سنی رهبران دنیا بین ۲۵ تا ۳۰ است و نمی توان قابلیتهای کیارس را به صرف اینکه جوان است زیرسئوال برد.

    * تصمیم شورای فنی ارکسترملی در خصوص نحوه انتخاب رهبری ارکستر چیست آیا بردیار کیارس به عنوان رهبر دائم باقی خواهد ماند.

    – ارکستر موسیقی ملی پدیده موروثی نیست که فقط کیارس باشد و بماند. قضیه به این ترتیب است که هر آهنگسازی که اثری ارائه می دهد پس از تایید شورای فنی اگر بتواند اثر خود را رهبری کند به عنوان رهبر مهمان ارکستر را رهبری کند با این اوصاف در شرایط فعلی نیرویی لازم است که ارکستر را به حرکت درآورد و بردیار کیارس به عنوان یک موزیسن جوان و با توجه به شناختی که من از او دارم می تواند از عهده این کار برآید و خوشبختانه علاوه بر انرژی که در کیارس سراغ دارم عشق او به کار در برخی موارد توصیف نشدنی است در واقع بی تابی و شوریدگی در رهبری همان عشقی است که در او می بینم.

    * آقای علیزاده جدا از اینکه در شورای فنی ارکستر موسیقی ملی حضور دارید مخاطب شما را به عنوان هنرمندی می شناسند که در قالب گروه “هم آوایان” کنسرت موسیقی می دهد اما در یکسال و نیم اخیر از فعالیت گروه شما خبری نیست اما به کرات در اخبار می خوانیم که همراه با دیگر هنرمندان کنسرتهایی را در خارج از کشور برگزار می کنید. پس سهم هنرمند علاقمندان به موسیقی ایرانی در چه جایگاهی قرار دارد.

    – برگزاری کنسرت و یا عدم برگزاری یک نیاز درونی است و تنها ریشه اقتصادی مطرح نیست و اگر این سئوال مطرح است  که چرا در طول یکسال و نیم گذشته در ایران کنسرت نداشته اما در خارج از کشور کنسرتهایی برگزار کرده ام به این دلیل بوده که کنسرتهای خارج از کشور از دو سال قبل برنامه ریزی می شود اما آنچه مرا اذیت می کند این مسئله است که سیاستگذاریهای کلان دولتی در حوزه هنر به خصوص هنر موسیقی هنوز به این کیفیت نرسیده است که به هنرمند احترام واقعی بگذارند و هنرمند مجبور نباشد برای هر تولید فرهنگی مجوز بگیرد و اگر این اتفاق روزی بیفتد و سایه تصدی دولت از سر هنر و هنرمند برداشته شود نشان دهنده این مطلب است که دولت به کار خود مطمئن است و سیاستگذاریها در انجام امور هنری ضعیف نیست که با کار یک هنرمند احساس خطر کنند.

    * حرف آخر….

    – من هم مانند همه کسانی که دلشان برای هنر موسیقی می تپد به آینده امید دارم اما معتقدم ادامه چنین روندی باعث می شود که تا همه یک نوع تفکر داشته باشند و آثاری تولید شود که مجوز پسند باشد و این اتفاق خطر بزرگی برای سیاستگذاران کلان هنر و هنرمند محسوب می شود.

    گفتگو : پریسا ساسانی

       
    برچسب ها

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *