موسیقی ایرانیان: مقدمهی “میزگردی برای ترانه” را در اینجا مطالعه کردید، توجه شما را به قسمت اول این میزگرد که در باب “عناصر تاثیرگذار در حیات ۵۰ سالهی ترانه” است جلب میکنیم.
قابل ذکر است که این میزگرد با حضور ترانه سراهایی چون آرمین ابراهیمی(نویسنده و ترانهسرا)، محسن سرداری، علی کمارجی نژاد، ماندانا ابری و فرانک کلانتری تشکیل شده است که امین موسوی در برخی از بحثها به عنوان تحلیلگر به عنوان آخرین نظر، دیدگاهش را نسبت به موضوعات مختلف عنوان میکند.
خُب، از نخستین بحثهای مربوط به پیدایش ترانه حرف بزنیم. به نظرتان، چه عناصر دیگری امروزه در ترانه تاثیر میگذارند تا پس از نزدیک به پنجاه سال از پیدایش اولین ترانهسرایان همچنان بتواند سر پا باشد و به راهش ادامه بدهد؟
ماندانا: به نظرم مهمترین عنصر ترانه، تاثیر پذیری از اجتماع و روابط بین افراد هست. ترانهای امروز موفقتر هست که برآمده از دل اجتماع و حرف عام جامعه باشد. برای مثال شاید در پنجاه سال پیش حرف زدن از عشق و خوبیهایش برای مردم جذاب بود و ترانهسرایان آن زمان با تشریح این موضوع ترانههای ماندگار و زیبائی خلق کردند، ولی امروز و با تغییر وضع زندگی و روابط، عشق هم از حالت سنتی خارج شده و شکستهای عشقی باعث رو آوردن ترانهسرایان به ترانههای ضد عشق شده که اکثرا هم مورد اقبال عام قرار میگیرند .امروز، یک ترانهسرای خوب کسی است که با الگو برداری از جامعهای که در آن زندگی میکند میتواند با زبانی جذاب حرف دل مردم را بنویسد و به اجرا بسپارد. و حتما آنچه از دل برآید بر دل مینشیند.
علی: جواب در یک کلمه خلاصه می شود: نیاز. نیازی که انسان برای رسیدن و شکستن مرز احساسات و عواطف در خود می بیند و پاسخ آن را به راحتی از کلام موزون دریافت میکند. خصوصا در سرزمینی مانند ایران که در آن مردمی نازکدل و هنردوست، با حوادث تاریخی- اجتماعی بسیار پر فراز و نشیب، و طبعا خاطرات جمعی تلخ و شیرین زندگی می کنند. ترانه از آغاز پیدایش با خلوت و خاطرات مردم ما عجین بوده و بعید نیست که با تمامی زخم ها و تنگناها همچنان پا برجاست.
فرانک: تبحر. تنها کار خوب و به روز است که باقی میماند. این بهروز بودن بسیار موثر است.
آرمین: همانطور که زبان محاوره، نه به پویایی و برجستهگی، که کموبیش نفسزنان با ایجاد ترکیبهای تازه به حیاتاش ادامه داده ترانه هم از این انبان گسترده در اطرافاش سود جسته و با پذیرفتن مدلهایی که الگوی مفهومی روابط در زندهگی امروز هستند نه حالا با غنایی عمیق، که نسبتا سرپا، برای خودش خوراک دست و پا کرده.
محسن: من در مقابل سوال شما سوال دیگری مطرح می کنم: چرا عده ای گمان می کنند ترانه بعد از یک دوره زمانی مشخص و درخشش برخی بزرگان در این عرصه باید رو به زوال برود یا رو به زوال رفته است؟ این تصور غلطی است که از قرن ها پیش هم بین برخی شعرا وجود داشته و گمان می کرده اند که شعرای پیشین همه چیز را گفته اند و به همه مضامین پرداخته اند و دیگر شعر به بن بست و تکرار رسیده. صائب در جواب این عده پاسخ خوبی داده است:
در بند آن نباش که مضمون نمانده است/ یک عمر می توان سخن از زلف یار گفت
حقیقت این است که هنر اعم از شعر و ترانه و … چگونه گفتن است نه چه گفتن. گذشته از این برخی موضوعات مثل عشق، مرگ، سرنوشت، جبر و اختیار و … مضامینی ازلی و ابدی هستند و انسان در هر عصر و هر زمانی با این مسائل درگیر است و هیچ وقت مثلا عشق قدیمی نمی شود. گذشته از این در هر عصری مسائل و موضوعاتی پیش می آید که مختص همان عصر است مسائل اجتماعی و سیاسی از این دست موضوعاتند که پرداختن به آن ها در دوره خود می تواند جذابیت داشته باشد که البته اگر هنرمند زیرک باشد و از فاکتورهایی که تاریخ مصرف دار هستند بپرهیزد اثرش می تواند برای مردم زمان های بعد هم جذابیت خودش را حفظ کند و ماندگار شود. نمونه اش ترانه یار دبستانی است که هنوز هم شنیدنی است. حال پس از این مقدمات برگردیم به سوال شما. این پنجاه سال را نمی دانم از کجا آورده اید. گمانم اشاره شما به شروع ترانه نوین ایران است. اما نباید فراموش کنیم که ترانه عمری به قدمت تاریخ بشریت دارد. اولین ترانه ها همان اولین لالایی های مادران بر بالین کودکان بوده. همان زمزمه های شبانان و چوپانان در دل دشت ها و بیابان ها بوده. اصلاً شاید بشود گفت ترانه و عشق قدمتی یکسان دارند. به نظر من اگر ما در ترانه به تکرار رسیده ایم این تکرار، تکرار در نوع نگاه به موضوعات و تکرار در پرداخت ترانه است. ببینید چند درصد از ترانه هایی که امروز می شنویم درش صحبت از جاده و جدایی است. جدایی یکی از همان مضامین ازلی است. اما این جاده دیگر خسته کننده شده برای مخاطب. ضمن اینکه معمولا با واقعیت انطباقی ندارد. جدایی های عصر ما معمولا ربطی به جاده ندارند و این نگاه هرچند سمبلیک و نمادین باشد دیگر کهنه شده است. در جواب این سوال که چه چیزی باعث تداوم ترانه می شود باید عرض کنم ترانه هنری مخاطب مدار است و تا وقتی مخاطب داشته باشد تداوم خواهد داشت و طبیعتا هیچ وقت هم بدون مخاطب نخواهد ماند.
امین موسوی: یکی از اصلی ترین مشکلات و اختلافات در نظرات و آراء افراد در بحث های هنری و علوم انسانی، نبود و نداشتن و توجه نکردن به تعریف درست، دقیق و کامل کلمات است. در مورد سوال شما هم باید ابتدا تعریف درستی از ترانه داشته باشیم، که ببینیم منظور از ترانه دقیقا چیست؛ که بر حسب هر تعریف از ترانه می توان تاریخ و شروع ترانه را از تاریخ تولد انسان تا به امروز عدد های گوناگونی دانست، ولی آن تعریفی که شما از ترانه دارید، احتمالا همان ترانه های پاپ امروزی است که به نام ترانه نوین از حدود اوایل دهه پنج قرن اخیر حیاتش را در ایران شروع کرد. «باز هم می گویم تعاریف زیادی از ترانه وجود دارد، به طور مثال می توان تصنیف ها را هم جزو ترانه ها نامید و یا بعضی از تغزلات را و موارد دیگر، ولی در بحث این میز گرد ترانه را ترانه های پاپ پنجاه سال اخیر در نظر میگیریم».
خب یک تعریف دیگری هم که شما باید از صحبتتان بکنید این است که منظورتان از «زنده بودن ترانه» چیست، آیا منظور از زنده بودن و ماندن یک اثر هنری این است که مردم آنرا در خاطر داشته باشند؟ بطور مثال شاید آثار بسیار قوی و هنری قرن های پیش وجود دارد که کمتر کسی از آنها لذت می برد که از لحاظ هنری در سطح بالایی هستند ولی مردم عامه هیچ گونه علاقه ای به اینگونه آثار ندارند و یا بطور مثال آثار ضعیفی هستند که بین ذهن و دل مردم همچنان ماندگارند، بنابراین ما باید ببینیم تعریف زنده بودن ترانه چیست.
به نظر بنده آن ترانه ی قوی، هنری و سطح بالایی که شاید در ذهن من ترانه ی واقعی باشد نه تنها در حال حاضر زنده نیست که در حال مرگ است که همه ی ترانه ها به سمت سطحی گرایی، همه فهم شدن و ابتذال می روند و ترانه های عمیق کمتر دیده می شود که اگر ترانه های قوی هم توسط افراد سروده شود اصولا توسط هیچ گروهی اجرا نمی شوند و به همین دلیل بسیار از ترانه های هنری اصلا دیده هم نمی شوند. بنابراین باید دید که منظور شما از زنده بودن چیست؟ که من هم فرض می کنم منظور شما از «زنده بودن ترانه» این است که ترانه در ذهن و دل مردم جای داشته باشد.
حال به سوالتان جواب می دهم که گفتید چرا ترانه بعد از گذشت پنجاه سال همچنان زنده است، خب اگر بخواهیم بگوییم چرا ترانه های پاپ امروزی هنوز در بین مردم جای خودش را حفظ کرده است، می توانیم این جواب را برایش پیدا کنیم که چون اصولا موسیقی پاپ زنده است، پس ترانه نوینی هم که در اوایل دهه پنجاه متولد شد همچنان زنده است (البته حتما ترانه وابسته به موسیقی نیست و می تواند یک ترانه ی خوب شخصیتی مستقل داشته باشد ولی اصولا کمتر ترانه ای وجود دارد که به صورت موسیقی اجرا نشده باشد ولی در ذهن مردم ماندگار شده باشد.) که در صورتی که موسیقی رپ بتواند موسیقی پاپ را روز به روز ضعیف تر کند مطمئن باشید که ترانه ی پاپ هم روز به روز ضعیف تر خواهد شد، ولی خب هیچ وقت ترانه به طور کامل نخواهد مرد، به این دلیل که ترانه وابسته به احساس و دلتنگی و بی قراری روح آدمیزاد است که تا وقتی این احساسات در روح انسان پر بزند انواع هنر به اشکال مختلف مثل موسیقی، شعر و ترانه هم زنده خواهد ماند، البته ممکن است شکل ترانه عوض شود که شروع ترانه در تعریف کلیش از آغاز تولد انسان بوده است که در طی قرن های مختلف فقط شکلش عوض شده که در قرن اخیر ترانه از شکل عمدتا تغزلاتی که به سبک عراقی بوده به ترانه های نوین پاپ امروزی تغییر شکل داده است، که البته در حال حاضر هم ترانه های رپ کم کم جای ترانه های موسیقی پاپ را گرفته اند و کم کم شکل و استایل ترانه در حال عوض شدن است که مطمئنا ترانه های رپ نمی تواند جای ترانه های پاپ را بگیرد ولی می تواند ضعیف ترش کند.
- میزگردی برای ترانه در شماره پنجم مجله موسیقی ایرانیان منتشر شده، برای دیدن آرشیو مجله موسیقی ایرانیان اینجا کلیک کنید.
- برای مشاهده صفحات ارجینال مجله موسیقی ایرانیان بر روی تصاویر زیر کلیک کنید:
دیدگاهتان را بنویسید