×
×

مخالف روند موسیقی پاپ این روزها هستم

  • کد نوشته: 64207
  • 03 آذر 1393
  • ۰
  • غزاله سعادتی و امیر بهاری: فریدون شهبازیان آهنگساز و رهبر ارکستر، نوازنده توانا و کارشناس بصیر موسیقی علمی و سنتی در سال ۱۳۲۱ خورشیدی در تهران متولد شد و به انگیزه ذوق و قریحه هنری تحصیلات مقدماتی خود را در هنرستان عالی موسیقی شروع کرد و سپس در دانشکده هنرهای زیبایی دانشگاه تهران به ادامه […]

    مخالف روند موسیقی پاپ این روزها هستم
  • فریدون شهبازیان

    فریدون شهبازیان

    غزاله سعادتی و امیر بهاری: فریدون شهبازیان آهنگساز و رهبر ارکستر، نوازنده توانا و کارشناس بصیر موسیقی علمی و سنتی در سال ۱۳۲۱ خورشیدی در تهران متولد شد و به انگیزه ذوق و قریحه هنری تحصیلات مقدماتی خود را در هنرستان عالی موسیقی شروع کرد و سپس در دانشکده هنرهای زیبایی دانشگاه تهران به ادامه و تکمیل تحصیلات عالی موسیقی پرداخت.

    او پس از فراغت از دانشگاه به مطالعه ادبیات و تجربه در آهنگسازی، فن و دانش خود را به ویژه در زمینه تلفیق معنوی و کلامی شعر و موسیقی به کمال رسانید. در سال ۱۳۴۰ فعالیت حرفه‌ای موسیقی را آغاز و در ارکستر سمفونیک تهران و ارکستر مجلسی رادیو و تلویزیون و ارکستر گلها و فارابی به نوازندگی ساز اختصاصی خود ویولن پرداخت. شش سال بعد به رهبری کر و ارکستر سمفونیک برگزیده شد و به طور همزمان آهنگسازی را شروع کرد که آثار بسیاری رامنتشر کرده است و بیشتر کارهای او در زمره پرشنونده‌ترین آثار موسیقی سرزمین‌مان به شمار می‌رود.

    فریدون شهبازیان در زمینه موسیقی فیلم نیز فعالیت جدی دارد که آغاز آن به سال ۱۳۵۳ بر می‌گردد، در سال ۱۳۵۱ پس از ادغام رادیو و تلویزیون ملی ایران مسئولیت موسیقی برنامه گلهای تازه را به عهده گرفت و به عضویت شورای موسیقی درآمد و در سال ۱۳۵۷ مدیریت موسیقی رادیو را عهده‌دار شد.

    فریدون شهبازیان میهمان ما در هنرآنلاین بود که این نشست به وضعیت موسیقی پاپ و مشکلات امروز اختصاص داشت. در ادامه این مصاحبه را می‌خوانید:

    تجربه شما در موسیقی رادیو در سال‌های قبل از انقلاب، باعث شد که شما بتوانید در سال‌های اولیه دهه هفتاد جریانی موثر و کارساز را به ویژه با راهکاری درست در موسیقی پاپ سامان بخشید، که بعد از انقلاب روند تولید موسیقی پاپ برای جامعه فرهنگی کشورمان نوید بخش بود، شما نقش کلیدی داشتید و مطرح شدن بسیاری از خواننده‌ها به کمک شما اتفاق افتاد، ممکن است از آن دوران صحبت کنید.

    در دهه پنجاه زمانی‌که رادیو و تلویزون ملی ایران ادغام شد، مدیریت موسیقی رادیو در اختیار شاعر نامی ایران هوشنگ ابتهاج “سایه” قرار گرفت و من هم دعوت شدم تا به عنوان آهنگساز و کارشناس موسیقی برنامه “گل‌های تازه” همکاری کنم. در آن سال‌ها در زمینه موسیقی سنتی، موسیقی ارکسترال “ملی” و به ویژه موسیقی پاپ فعالیت چشم‌گیرتری در رادیو جریان داشت و بسیار مورد اقبال مردم بود. این روند تا سال ۱۳۵۷ با بهترین کیفیت ممکن ادامه داشت و آثار بسیاری در زمینه‌های مختلف موسیقی تولید و پخش می‌شد.

    پس از پیروزی انقلاب مدیریت موسیقی رادیو به عهده من گذاشته شد و من سعی کردم با راه اندازی ارکستری همان روند را ادامه دهم ولی متاسفانه عوامل بازدارنده بسیاری وجود داشت که این روند و راهکار صحیح تولید موسیقی را که من تجربه فراوانی در آن مورد داشتم کند می‌کرد. با این همه فعالیت ارکسترها ادامه داشت. در سال‌های اولیه پس از انقلاب اسلامی آهنگ‌هایی که اجرا و ضبط می‌شد حالت مارش‌گونه و حماسی داشت ولی به هر صورت در زمینه‌های دیگر موسیقی کارهای موسیقی سنتی و تصنیف‌های ارکسترال نیز تولید می‌شد. ولی زمانی‌که آن اتفاق ناگوار، یعنی جنگ ناخواسته شروع شد، تقریبا روند تولیدی گونه‌های مختلف موسیقی به حداقل رسید و همان طور که گفتم روند تولیدی موسیقی فقط در آثار مناسبتی و مارش گونه و حماسی خلاصه می‌شد.

    ادامه این روند وضعیت موسیقی را مختل کرد و فرصتی نبود تا فکر کنیم و تولید انواع موسیقی را گسترش دهیم. چندین سال به همین منوال گذشت. موسیقی فقط در رادیو و تلویزیون تولید می‌شد و در بازار موسیقی نیز خوانندگان مختلف کارهایشان را بر روی نوار کاست منتشر می‌کردند و دفتر موسیقی وزارت ارشاد نیز مجوزهای لازم را صادر می‌کرد و تنها ارکستر موجود در کشور یعنی ارکستر سمفونیک تهران را اداره می‌کرد. جنگ پایان گرفت ولی تولید موسیقی به همان شکل سابق و بیشتر در زمینه آهنگ‌های مناسبتی و گاهی تصنیف‌های ارکسترال ادامه داشت، در پایان دهه شصت و آغاز دهه هفتاد، اشتیاق جوانان به یادگیری سازهای ایرانی و موسیقی سنتی افزایش پیدا کرد ولی متاسفانه آموزشگاه‌های موسیقی مانند قارچ از زمین می‌روئید و بی‌هیچ صلاحیت موسیقی به آموزش جوانان می‌پرداخت ولی هرگز این اشتیاق سرشار نتوانست نیاز جوانان را در زمینه موسیقی برآورده کند. چرا که لازم بود، نیرویی لایزال، عصیان بی‌مهار، در کنار سرکوبی بی‌دلیل آن‌ها مرهمی داشته باشد که موسیقی این هنر والا و رشک برانگیز تنها پدیده‌ای بود که توانست درون پر تلاطم و رنجیده آن‌ها را التیام بخشد و من با قدرت توانستم در کنار موسیقی سنتی، موسیقی ملی، موسیقی کودک و موسیقی محلی، موسیقی پاپ را به آن‌ها هدیه کنم. با آرزوی اینکه جوانان با استعداد و با ذوق بتوانند با اجرایشان و آهنگ و ترانه‌هایی که با وسواس فراوان انتخاب می‌شد، مردم صبور کشورمان را از شنیدن موسیقی خود، راضی و خوشنود سازند و آن‌ها را از شنیدن آهنگ‌هایی که از خارج از کشور وارد می‌شد بر حذر دارند.

    من بسیار خوشحالم که این اتفاق افتاد، ولی حیف و صد حیف باز هم کسانی مانع شدند و این اشتیاق ادامه پیدا نکرد. در آن زمان شاعر بزرگ سرزمین‌مان آقای علی معلم مدیریت موسیقی صدا‌و‌سیما بود و من هم در کنار او مسئولیت شورای موسیقی و کیفیت ساختاری و اجرایی آهنگ‌ها را کنترل می‌کردم. در آن دوران به عنوان معاون مرکز موسیقی برای اجرا و بخش موسیقی پاپ پافشاری می‌کردم و با تلاش فراوان توانستم خوانندگانی مانند خشایار اعتمادی، محمد اصفهانی، علیرضا عصار، قاسم افشار، حسین زمان و حتی شادمهر عقیلی و بعدها ناصر عبداللهی را که همگی آن‌ها از استعداد و صدای خوشی برخوردار بودند معرفی کنم. باید بگویم مشابهت صدای آن‌ها با برخی از خوانندگان برایم اصلا مهم نبود بلکه کیفیت و ارائه متناسب آهنگ‌هایشان مدنظرم بود. یادم می‌آید یکی از کارهای زنده‌یاد ناصر عبداللهی که برگرفته از موسیقی بومی جنوب ایران بود و مخالفان زیادی هم داشت، آن را ارسال کردم و تاکید کردم که با مسئولیت من پخش شود. این کار پخش شد و بسیار مورد توجه قرار گرفت و یکی از کارهای ماندگار آن دوران شد ولی متاسفانه زمانی‌که تولید موسیقی پاپ به تولید انبوه رسید، دیگر قابل کنترل نبود و بسیاری از جوانانی که در آزمون مرکز موسیقی صدا‌و‌سیما شرکت کرده و اجازه فعالیت نگرفته بودند، با مجوز گرفتن برای آلبوم‌هایشان اجازه فعالیت یافتند و چه بسا گروه‌هایی هم بودند که لیاقت اجرای موسیقی را نداشتند ولی فعالیت می‌کردند.

    در این دوران چشم پوشی از طرف کسانی‌که صلاحیت اظهار نظر در موسیقی به ویژه موسیقی پاپ نداشتند مزید برعلت شد و باعث هرج و مرج غیرقابل کنترلی شد که هنوز هم ادامه دارد. نکته مهم‌تر وجود دلالان و رانت‌خواران موسیقی است که تعدادشان از هنرمندان و موسیقی‌دانان طراز اول این سرزمین بیشتر است. یادمان نرود که من شناخت کافی در زمینه موسیقی رسانه‌ای دارم چون از نوزده سالگی در رادیو و ارکستر گلها در کنار شادروان روح الله خالقی کارکردم و در بیست و چهارسالگی رهبر کر و ارکستر سمفونیک رادیو بودم و بعدها هم عضویت شورای موسیقی، مسئولیت برنامه گل‌های تازه، گلچین هفته و… که همگی تجربه من را تا امروز که در متن موسیقی صدا‌و‌سیما قرار می‌گیرم آنقدر افزایش داد که از میان صدها آهنگ به راحتی می‌توانم تشخیص دهم کدام مناسب رسانه است.

    نکته جالب این است که باید بگویم موسیقی هیچ مشکلی ندارد، آنچه که موسیقی را موجه می‌نماید ریتم و متن شعر است و همین اعمال سلیقه مدیران فرهنگی است که کار را برای تولید موسیقی و خود موسیقی دچار نا به سامانی می‌کند. یک ملودی پاپ زیبا و دلنشین با استفاده از ریتم نامناسب و شعر ضعیف به موسیقی لطمه می‌زند. من به شدت در حال حاضر مخالف روند موسیقی پاپ هستم و اگر قدرت داشتم و امکان داشت حتما ممیزی شدیدی اعمال می‌کردم و هرگز اجازه نمی‌دادم این هرج و مرج ادامه پیدا کند و راهکار صحیح آن را اجرا می‌کردم.

    شما خودتان سال‌ها در مرکز موسیقی صدا و سیما بودید و حساسیت‌های زیادی هم داشتید، آیا این هرج و مرج به سال‌های پایانی دهه هفتاد ارتباط دارد؟ چه شد که مسیر موسیقی عوض شد، آیا این تغییر مسیر موسیقی و کیفیت نازل آن، بعد از بازنشستگی و رفتن شما از مرکز موسیقی اتفاق افتاد؟

    بله کاملا درست است، در سال‌های پایانی دهه هفتاد مجوزهایی داده می‌شد که از نظر شعر، موسیقی و خوانندگی مناسب نبود ولی چون در فکر تولید انبوه بودند کار از مسیر اصلی خود دور شد. من برای اجرا و ضبط آهنگ‌های موسیقی پاپ که با وسواس زیاد و دقت فراوان تولید می‌شد، خیلی تلاش کردم و خوشبختانه مردم هم استقبال کردند و بی‌اغراق بگویم اقبال مردم نسبت به موسیقی‌های تولید شده در خارج از کشور بسیار کاهش پیدا کرد و توجه آن‌ها بیشتر به موسیقی پاپ تولید شده در مرکز موسیقی صدا و سیما معطوف شد.

    اگر آرشیو موسیقی را در تلویزیون در سال‌های دهه هفتاد بررسی کنید متوجه خیلی از مسائل خواهید شد ولی متاسفانه جوانانی که خودشان را به دست باد سپردند موسیقی پاپ را منحرف کردند و من نتوانستم به هدف اصلی خودم برسم. در دهه هشتاد مسیر موسیقی در صدا‌و‌سیما کاملا تغییر کرد و امروزه موسیقی هرگز نمی‌تواند با مخاطب ارتباط برقرار کند. آن سال‌ها که من مسئولیت داشتم سعی می‌کردم کاری بی‌هویت ارائه نشود، در مرکز موسیقی برای همه انواع موسیقی شورای خاصی تشکیل داده بودیم و می‌توانستیم کاری ضعیف تولید نکنیم.

    در آن سال‌ها پنج شبکه تلویزیونی داشتیم و سریال‌های زیادی تولید می‌شد و موسیقی همه آن‌ها قابل کنترل نبود چون به شورای موسیقی اهمیت نمی‌دادند، زیرا هماهنگی‌های لازم بین شبکه ها و مرکز موسیقی وجود نداشت. آن زمان خیلی تلاش کردیم که مانع پخش کارهای نامناسب موسیقی شوم ولی موفق نشدم. به همین دلیل در دهه هشتاد سردرگمی در تولید موسیقی بیداد می‌کرد و کلاف سردرگمی شده بود که اصلا قابل کنترل نبود. من زمانی‌ که در دهه هشتاد برای سریال “معصومیت از دست رفته” موسیقی می‌نوشتم برای ملودی پایانی سریال بر روی موسیقی بومی عربی تحقیق کردم، زیرا در نظر داشتم یک موسیقی ماندگار خلق کنم ولی متاسفانه بسیاری اصلا به فکر ماندگاری اثر نبودند و می‌خواستند یک شبه ره صد ساله را طی کنند. به هر حال همه این این مسائل دست به دست هم داد و وضعیت اسفباری برای موسیقی پیش آمد که می‌بینیم.

    شما برای نجات موسیقی پاپ از این نابه سامانی و سردرگمی چه راهکاری پیشنهاد می‌کنید، آیا می‌توان امیدوار بود که روزی آهنگ‌های ماندگار و ارزشمند موسیقی پاپ مانند سال‌های دهه هفتاد تولید شود؟

    پس از اینکه ارکستر ملی در محاق تعطیلی گرفتار آمد، از من خواستند رهبری ارکستر را به عهده بگیرم که متاسفانه به دلیل مخالفت‌های فراوان متوقف شد. دفتر موسیقی از من خواست یک ارکستر ویژه موسیقی پاپ تشکیل دهم، مهم‌ترین سرفصل‌هایی که می‌توانست باعث نجات موسیقی پاپ از این ورطه شود را باید مطرح می‌کردم تا این نا‌به‌سامانی مرتفع شود. تنها تشکیل یک ارکستر پاپ نمی‌تواند چاره کار باشد.

    این روزها همه خوانندگان پاپ خود را آهنگساز هم می‌دانند. آیا ردیف کردن واژه‌های بی سر و ته آن هم در زبان فارسی که تلفیق مفهومی و کلامی شعر و موسیقی بسیار اهمیت دارد، ترانه‌سرایی است؟ به جز این موارد که ذکر کردم بیشتر آن‌ها اصلا خواننده نیستند. مگر ممکن است خواننده سلفژ نداند، مگر ممکن است خواننده صداسازی نکرده باشد، مگر ممکن است خواننده آگاه نباشد که چگونه باید نفس خود را کنترل کند.

    از ادوات حرف نمی‌زنم که آب در هاون کوبیدن است. وقتی خواننده نتواند قوی بخواند و از ادوات یعنی غلط‌های صدا و یا به عبارتی تحریرهای غیر سنتی استفاده کند، باید همه این موارد را فرا بگیرد. نزد معلم آواز برود، آن گاه که اجازه داشت بخواند. ما نباید اجازه دهیم هر کسی خود را خواننده پاپ بداند. از طرف دیگر آهنگسازان، ملودی سازان و تنظیم کنندگان نیز مشکلات فراوانی دارند که باید مشکلات مطرح و اصلاح شود و ترانه سرایان هم به همین ترتیب هستند، فقط نمی‌توان از واژه‌های عاشقانه، هجرانی و غریبانه استفاده کرد و همه مسائل اجتماعی را نادیده گرفت. مطالعه بر روی متون ادبی و اشعار شعرای بزرگ سرزمین‌مان برای همه واجب است. وقتی خواننده‌ای نمی‌تواند شعر را از رو بخواند وای بر او، وای بر مردم صبور ما که باید شنونده این کارها باشند و گوش موسیقی خود را از دست بدهند. ارکستر پاپ اگر تشکیل می‌شد و خواننده‌ها موظف بودند با این ارکستر بخوانند، همه این مشکلات حل می‌شد.

    شما قرار بود ارکستری تشکیل دهید که موسیقی ملی ما را به سال‌های دور که در برنامه گلها اجرا می‌شد بازگرداند و موسیقی نوین ایران و جهان را اجرا نماید، چه اتفاقی افتاد که میسر نشد؟

    تقریبا دو سال و نیم پیش از طرف موسسه توسعه هنرهای معاصر رهبری ارکستر ملی به من پیشنهاد شد، به خاطر احترامی که برای جناب آقای فرهاد فخرالدینی که از من پیشکسوت‌تر بودند، از آن‌ها خواستم از ایشان سوال کنند و آقای فخرالدینی در همان زمان گفتند دیگر حوصله رهبری ارکستر ندارند و خسته شده‌اند. من خواستم با ایشان صحبت کنند تا شبهه‌ای ایجاد نشود. ناگفته نماند که نحوه تمرین‌ها و کنسرت‌های ارکستر ملی و ارکستر سمفونیک از نظر من قابل قبول نبود به همین دلیل پیشرفتی هم در فعالیت این دو ارکستر ملاحظه نمی‌شد چرا که من در ارکسترهای بزرگ جهان مانند ارکستر ناسیونال فرانسه نوازندگی کرده بودم و بهتر از هر کسی می‌دانستم که چه آئین نامه‌هایی و چه قوانینی در ارکسترهای بزرگ جهان اعمال می‌شود که هرگز در ارکسترهای ما امکان اجرای آن‌ها نبود. به همین دلیل جلسات مختلفی با جناب آقای مهدی افضلی برگزار کردیم و خوشبختانه به نتایج خوبی رسیدیم.

    من قوانین و آئین نامه‌های لازم برای ارکستر را تدوین کردم که بتوانیم با اصول صحیح و نتیجه بخش پیش برویم. من مصمم بودم ارکستر با نام “ارکستر دوستداران موسیقی” تاسیس کنیم که به اجرای موسیقی نوین ایران و موسیقی جهان بپردازیم. یک برنامه شش ماهه برای تمرین‌ها و کنسرت‌های ارکستر نوشتم و در جلسه‌ای در حضور جناب آقای حمید شاه‌آبادی آن را ارائه کردم. در این برنامه ارکستر موظف بود هر ماه یک کنسرت شامل چهار اجرا انجام دهد. برنامه ارکستر اول فصل برای یک سال اعلام می‌شد و دوستداران موسیقی می‌توانستند بلیت کنسرت مورد نظرشان را تهیه کنند.

    برنامه‌ریزی این ارکستر به شکلی بود که می‌توانست پس از یک سال خودکفا باشد و از هیچ بودجه سازمانی استفاده نکند. آقای شاه‌آبادی حکم رهبری من را صادر کرد و آقای افضلی نیز قراردادی دو ساله با من منعقد کرد که هنوز هم به قوت خود باقی است. جناب آقای علی مرادخانی هم با این موضوع موافقت کرده است. من به عنوان مدیر هنری و رهبر ارکستر، سوابق نوازندگان ارکستر سمفونیک و ارکستر ملی را بررسی کردم و انتخاب اولیه صورت گرفت و قرار شد برای بقیه نوازندگان آزمون برقرار شود چرا که نوازندگان باید می‌دانستند چه فعالیتی پیش روی آن ها است.

    نوازندگی در ارکستر دوستداران موسیقی با دیگر ارکسترها بسیار متفاوت بود. تمرین های ارکستر، تمرین‌های گروهی و به ویژه آداب صحنه که در ارکسترها اصلا مرسوم نبود از نوازنده گرفته تا رهبر ارکستر باید بی هیچ کم و کاستی این آداب را رعایت کنند، که همه در قوانین و آیین نامه‌های ارکستر لحاظ شده بود. ولی متاسفانه بنا به دلایلی این دگرگونی تاریخی در کشور ما ادامه دار نشد و هنوز هم در ناپایداری و بلاتکلیفی گرفتار هستیم. یادمان باشد، در صورتی‌که ارکستر دوستداران موسیقی شروع به تمرین می‌کرد و پایدار می‌ماند، می‌توانستیم به اجرای موسیقی نوین ایران و موسیقی جهانی که موسیقی غرب باشد در دوران سبک‌های باروک، کلاسیک و رمانتیک موسیقی سرزمین‌مان را به جهانیان معرفی نماییم و شهرت و محبوبی جهانی کسب نماییم.

    آشیان گر می‌گذاری در بلندی‌ها گذار / در بلندی‌های کوه سربلندی گذار

       

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *