×
×

اپرای عاشورا و مولانا متعلق به من است

  • کد نوشته: 5465
  • موسیقی ایرانیان
  • چهارشنبه, ۱۰ام آذر ۱۳۸۹
  • ۱۰ دیدگاه
  • بهزاد عبدی آهنگساز مطرح کشورمان چندی پیش نامه‌ای را در انتقاد از بهزاد غریب پور جهت بی‌توجهی به حقوقش برای آهنگسازی اپراهایی چون عاشورا و مولوی در اختیار چند رسانه قرار داد، از آنجا که گویا این نامه بطور کامل در هیچ کدام از رسانه ها قرار نگرفته است این آهنگساز نوشته‌ی کامل خود را در اختیار سایت موسیقی ایرانیان

  • موسیقی ایرانیان: بهزاد عبدی آهنگساز مطرح کشورمان چندی پیش نامه‌ای را در انتقاد به بهزاد غریب پور جهت بی‌توجهی به حقوقش برای آهنگسازی اپراهایی چون عاشورا و مولوی در اختیار چند رسانه قرار داد، از آنجا که گویا این نامه بطور کامل در هیچ کدام از رسانه ها منتشر نشده است این آهنگساز نوشته‌ی کامل خود را در اختیار سایت موسیقی ایرانیان قرار داد تا متن کامل نامه منتشر شود.

    همچنان که در ادامه می توانید متن کامل نامه را بخوانید، از اینجا هم می توانید پاسخ بهروز غریب‌پور به گلایه‌های عبدی را مطالعه کنید.

    «گر تو خواهی کز شقاوت کم شود

    جهد کن تا عشق تو افزون شود

    صدای گرم حسین علیشاپور بسیار بسیار پند آمیز پند بزرگان را به گوش ما رسانید و چه زیبا همایون شجریان نوا سر داد

    تا نگردی پاک دل، چون جبرییل

    گر چه گنجی درنگنجی در جهان

    و محمد معتمدی چه عاشقانه خواند

    آن گدا گوید خدا از بهر نان

    شمس می فرمود خدا از عین جان

    و چه حیرت انگیز  تمام خوانندگان چه آنانی که نقش بسیار داشتند و چه آنانی که سهمشان کلمه ای تاثیر گذار بود ، منابع الهامی شدند برای به صحنه آمدن کار بسیار بزرگ و عظیم اپرای مولوی .

    من بهزاد عبدی خالق اپرای عاشورا و اپرای مولوی هستم . از این جهت می گویم خالق اپرا چرا که اپرا در تمام فرهنگهای موسیقی و نمایش به نام آهنگساز شناخته می شود و کارگردان با توجه به موسیقی و دراماتیزه کردن آن به کارگردانی می پردازد ( گویی متنی را برداشته و آن را برای کار، بر می گزیند) خواه آن را به شیوه مدرن و امروزی و خواه آن را به گونه ای کلاسیک و شاید پای پیش گذارد و آن به شیوه هایی دیگر اجرا کند که در کشور ما استاد بهروز غریب پور که یدی طولانی در نمایش دارند و به حق سایه ای گسترده بر سر نمایش کشور گسترانیده اند، به شیوه ای عروسکی به صحنه برده اند. این که استاد غریب پور در اوکراین با من آشنا شدند و کارهای قدیم من را که دو پوئم سمفونی ، دو سوییت برای ارکستر سمفونیک ( آینده روشن و ابراهیم )  و باله ای از من  شنیدند و از اینکه من ده سال روی موضوع عاشورا کار کرده بودم و تمام اهتمام خود را بر این اصل نهاده بودم تا این اپرا به شیوه ای ایرانی اجرا شود ، باعث شد تا ایشان مشتاقانه حمایت خود را از من به همگان اعلام کنند تا اپرای عاشورا به آهنگسازی بنده  روی صحنه رود و حتی ایشان بارها در مصاحبه های خویش فرموده بودند که بهزاد عبدی به عشق نوشتن اپرای عاشورا به تحصیل موسیقی پرداخت و صد البته برای من افتخاری بزرگ محسوب می شد .

    و همه می دانند که من و استاد غریب پور از اپرای عاشورا هیج دستمزدی دریافت نکرده ایم .

    بعد از موفقیت اپرای عاشورا در صحنه  به همت بلند استاد غریب پور و از زمانی کار به اجرا در آمد  بحث اپرای مولوی پیش کشیده شد . و من این کار را در ۱۱۰ دقیقه موسیقی بر اساس لیبرتوی ( متن اپرا )  بسیار زیبای استاد غریب پور ( بر گرفته از اشعار مولوی ) به نگارش در آوردم و ضبط کردم که ۹۰ دقیقه از آن در اوکراین با ارکستر ناسیونال اوکراین به رهبری ولادیمیر سیرنکو با حضور استاد غریب پور ضبط شد و مابقی در ایران ضبط و میکس نهایی گردید.

    و پس از استقبال بی نظیر مردم از این اپرا، استاد غریب پور کسی که در ایتالیا در مهد اپرا تحصیل کرده اند و شاید بهتر از هر کسی اپرا را بشناسند، جنبه موسیقایی اثر به کل از ذهن شریفشان پاک شد . به گونه ای که در مصاحبه های موجود تصویری و خبری ایشان نام آهنگساز را دیگر ذکر نمی کردند و بعضا کارهایی که خلاقیت شخصی و پیشنهادات خو د آهنگساز بود به اسم خود به خبرنگاران محترم بیان می کردند . من بارها و بارها سکوت کردم چون استاد غریب پور برای من به واسطه حضور بسیار موثر و بزرگ خویش انسانی قابل احترام بودند و هستند اما دوستان گروه موسیقی از برخورهای عمدی یا سهوی ایشان می رنجیدند و تا حدی که من حتی آنها را به سکوت وآرامش دعوت می کردم. چرا که ذات اجرا بسیار ارزشمند تر از این مسائل بود.

    ما سال ها اپرا نداشتیم و دوست داشتم که این اثر حتی به شیوه ای عروسکی ( که انصافا زحمات بسیار ارزشمندی گروه آران به سرپرستی استاد غریب پور برای روی صحنه بردن به این شیوه کشیده بودند و به حق قابل تقدیر است ) روی صحنه رود . تا مردم بدانند که اپرا چیست . تا این که عزیزی بعد از اجرا به من نگوید: شما کار صدای این اپرا را بر عهده داشتید؟ و هزار نباید دیگر . اما اخیرا با اجراهای اخیر گروه آران به سرپرستی استاد غریب پور  در گرجستان و دوبی که آفیش اجرای دوبی به پیوست خواهد بود ، استاد غریب پور  حتی از بردن نام آهنگساز در جای گاه درست آن ، دریغ کرده اند و این در حالی است که با نام اپرا به این کشورها سفر نموده بودند .

    مردم ایران شاید بعد از انقلاب کمتر اپرا دیده باشند و خیلی با فرهنگ اپرا آشنا نباشند اما وجدان تنها محکمه ای است که نیازی به هیچ قاضی ای ندارد و این که موسیقی تئاتر یا فیلم را به اپرا نسبت دهیم خیانتی است که به حق فرهنگ موسیقی و نمایش این مردم کرده ایم. بردن نام آهنگساز در تمامی پوسترها و بروشور ها  در جای گاه منطقی خودش و نه  در جای دیگری امری اجتناب ناپذیر است ، حال روابط ایشان با آهنگساز حسنه باشد یا خصمانه . که به لطف خداوند تا آخرین روز روابط بسیار خوب و حسنه ای  بین ما بود.

    به هر تقدیر وقتی نام اپرا به اثر خویش می نهیم یعنی  « نمایش بر اساس موسیقی » و نه « موسیقی برای نمایش! »  به این معنا که موسیقی ساخته شده است که مردم آن را با صدای بازیگران بشنوند یعنی مردم به سالن آمده اند تا موسیقی را ببینند. که تصاویر موسیقی چگونه با دراماتورژی کارگردان  به منصه ظهور در خواهند آمد .

    چندی پیش آقای عباس کیارستمی اپرایی از موتسارت « کوزی فان توته » را روی صحنه برد . دقت کنید می گویم اپرای موتسارت نه اپرای عباس کیارستمی . با این فحوا که آقای کیارستمی اپرای موتسارت را برای کارگردانی برگزیده اند و به شیوه ای که خود می پسندند به اجرا در آوردند . بر همگان پر واضح است که ایشان به واسطه این که کارگردان اپرا هستند هرگز به خود چنین اجازه ای نخواهند داد که نام موتسارت را در جایگاه درست خود نبرند .

    نه اینکه این جانب خود را به اندازه موتسارت بالا ببرم و یا اصولا بر خود حقی قایل شوم که خود را با آن آهنگساز بزرگ مقایسه کنم ، اما اصولی وجود دارد که باید رعایت شود خواه موسیقی قوی باشد خواه ضعیف .

    با کمال تاسف بنده و دوستانی که این آفیش را دیده اند بسیار بسیار رنجیده اند و من بر خود لازم می دانم که این جملات را بر زبان برانم . من همیشه در برابر ذات هنر و ارزش و مقام آن تعظیم می کنم و بنیان گزاران آن را می ستایم اما بر خود واجب می دانم که حق گروهی را مدافع باشم و آن آهنگساز اثر است چه من باشم و چه هر کس دیگری .

    بنده هرگز نمی رنجم اگر در فیلمی که موسیقی آن سیمرغ بلورین فجر را برده است حتی اسمی در آفیش نباشد چون برای فیلم موسیقی نوشته شده است و کارگردان حق دارد اصلا برای فیلم خودش موسیقی استفاده نکند .اما

    اپرا با موسیقی نمایش و فیلم فرق دارد. اپرا خود نمایش است .  کارگردان ، هدایت گر و تحلیل گر آن موسیقی است به سوی تصویری شدن، هر چند که لیبرتوی آن برای خود کارگردان باشد

    اگر بردن نام آهنگسار برای استاد غریب پور و دعوت او برای رورانس و بردن نام او روی آفیش و پوستر و اخبار و مصاحبه ها در جای گاه مناسب یعنی درست بعد از نام کارگردان سخت است و پر اکراه،  پیشنهاد می شود ایشان از بردن نام اپرا نیز خودداری کنند تا با وجدانی آسوده به اجرا بپردازند تا  ما نیز تکلیف خودمان را بدانیم. هر چند که اثری که نوشته ام به تایید بسیاری از اساتید اولین اپرای ایرانی و ملی است و دور یا نزدیک اجراهایی از آن به صحنه خواهد آمد .

    و این …  تنها صداست که می ماند

    اپرای مولوی در طی نود شب در گوش ما و بسیاری در تهران و شیراز خواند

    نردبان خلق این ما و منی است

    لاجرم این نردبان افتادنی است

    و بقیه اش را با صدای گرم علی خدایی  خود زمزمه کنید

    یا حق

    بهزاد عبدی

    اوکراین – کیف»

    https://musiceiranian.ir/?p=5465
       
    برچسب ها

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *